انقلاب اسلامی :: جزئیات برنامه‌ریزی برای تحصن در دانشگاه تهران

جزئیات برنامه‌ریزی برای تحصن در دانشگاه تهران

30 فروردین 1404

تحصن در دانشگاه تهران اعتراضی به جلوگیری دولت بختیار از بازگشت امام خمینی به کشور بود و در پایان راهپیمایی هشتم بهمن آغاز شد و دانشگاه تهران را عملاً به مرکز تجمع مردم و گروه‌ها و به محلی برای اطلاع‌رسانی و تبلیغات امام و انقلاب تبدیل کرد. در مسجد دانشگاه تهران که محل تحصن بود، بحث‌ها و گفت‌وگوهای پرمحتوا و دامنه‌داری شکل گرفت. در سه وقت قبل از ظهر، بعد از ظهر و بعد از مغرب درون و بیرون مسجد دانشگاه، اجتماع زیاد مردم از همه جای کشور گرد هم می‌آمدند و شنونده فعال سخنرانی‌ها و شعار بودند.

فعالیت‌های تحصن در مسجد دانشگاه به صورت ستادی اداره می‌شد و هر کدام از دوستان مشغول کاری بودند. ‌آقای مطهری ریاست این ستاد را بر عهده داشت و آقای بهشتی مسئول تشکیلات این ستاد بود. آقای اخوی، آقای هاشمی رفسنجانی، آقای باهنر و دوستان دیگر هر کدام به نحوی در آن مجموعه فعالیت می‌کردند.

تحصن سه روز طول کشید و من و چند نفر از دوستان در این سه روز مسائل تبلیغاتی و تریبون مسجد دانشگاه را فعال نگه داشته بودیم. آقایان می‌آمدند و پشت تریبون گزارش می‌دادند، سخنرانی می‌کردند و مواضعشان را اعلام می‌نمودند. در این سه روز آقای مطهری بیش از بقیه پشت تریبون قرار گرفت. یک بار آقای بهشتی و یک بار هم آقای اخوی سخنرانی کوتاهی کردند. برخی اهل علم و مبارزه از شهرستان‌ها می‌آمدند و گزارش فعالیت‌هایشان را ارائه می‌کردند.

از بس تعداد این افراد زیاد و برنامه‌ها فشرده و متراکم بود، به هر کسی شاید بیش از ده دقیقه وقت اختصاص نمی‌یافت. مجموع این گزارش‌ها و سخنان به قدری هیجان‌انگیز بود که هیچ‌گاه مسجد جای سوزن انداختن نبود. اصلاً این‌گونه باید تصور کرد که تریبون مسجد دانشگاه یک برنامه زنده رادیویی بود با برنامه‌های گوناگون؛ شعر و دکلمه هم می‌خواندند. خیابان‌های اطراف دانشگاه هم هر روز تجمع بود و راهپیمایی و شعار و این خیل راهپیمایان هر لحظه و هر ساعت می‌آمدند داخل دانشگاه و در جمع متحصنین که به ظاهر تحصن روحانیان نامیده می‌شد،‌حضور می‌یافتند. آغاز تحصن با روحانیان بود، اما حضور مردم بسیار چشم‌گیر و گرم بود. ارتشی‌ها هم بودند. به گمانم روز آخر بود که یک جیپ ارتشی میان مردم آمد و بیرون مسجد بین مردم گل پخش کرد. گاهی برخی از ارتشی‌ها می‌آمدند خبر می‌دادند که مثلاً مواظب ماشینی که بعد از ما می‌آید، باشید؛ ممکن است از آن ماشین به طرفتان تیراندازی شود. درست هم می‌گفتند. یک بار آن را من به خاطر می‌آورم. ظاهراً ماشین گارد شاهنشاهی بود که تیراندازی و سروصدا به راه انداخت.

گروه‌های سیاسی از جمله چریک‌های فدایی خلق و سازمان مجاهدین خلق و دیگر گروه‌ها که اغلب گروه‌ها و تشکل‌های سیاسی چپ بودند،‌ در محوطه بیرونی مسجد دانشگاه گوشه‌ای بساط کرده بودند و مردم را سرگرم می‌کردند؛ عکس‌ها،‌کتاب‌ها،‌آرم و پرچم و مواضعشان را به مردم توضیح می‌دادند و در واقع خودشان را معرفی می‌کردند. مردم هم می‌آمدند چند دقیقه‌ای می‌ایستادند، حرف‌هایشان را می‌شنیدند و می‌رفتند. کسی معترضشان نمی‌شد. آنها کار خودشان را می‌کردند و ما هم کار خودمان را. نه ما وارد حیطه آنها می‌شدیم و نه آنها با ما همکاری می‌کردند. اصلاً خودشان را داخل قضایای تحصن نمی‌کردند و برای خودشان برنامه داشتند.

یکی از روزهای تحصن آقای معادیخواه به من خبر داد که «معلمی از نهاوند آمده و می‌گوید: «من معلم آن دانش‌آموزانی بودم که از گروه ابوذر العدام شدند. حالا که سازمان مجاهدین مردم را سرگرم خودش کرده و درباره آرم و پرچمش برای مردم توضیح می‌دهد،‌ من هم بیایم درباره آرم گروه ابوذر که یک گروه مسلمان است و شهید داده، برای مردم توضیح بدهم.» ‌آیا به نظر شما پیشنهاد خوبی است؟» گفتم:‌«بد هم نیست. آنها مشخص‌اند که چه کسانی بودند. او هم که معلمشان بوده است.» قرار گذاشتیم و آقای معلم بعد از ظهر همان روز آمد و درباره آرم گروه ابوذر شرحی داد و رفت. اتفاقاً مردم هم خیلی استبقال کردند و حتی شنیدیم که سازمان مجاهدین در برابر این برنامه عکس‌العمل منفی نشان داده و ناراحت شده‌اند.

آن موضوع گذشت تا شب شد. معمولاً شب‌ها در اتاقی در ساختمان بالایی مسجد جمع می‌شدیم. استراحت می‌کردیم و از آن مهم‌تر، جلسه آخر شب داشتیم؛ جلسه‌ای که به بررسی اوضاع روز و پیش‌بینی مسائل فردا می‌پرداخت. تقریباً همه کسانی که در آن تحصن دستی داشتند، در آن جلسه حاضر می‌شدند. آقای بهشتی، ‌آقای اخوی، آقای باهنر، آقای هاشمی، آقای قدوسی، آقای شرعی، آقای ربانی املشی و اگر درست به یادم مانده با شد، آقای مؤمن و تعدادی دیگر که الان یادم نیست، در آن جلسه آخر شب حضور می‌یافتند. آقای خلخالی هم بود. او مسئول انتظامات مسجد دانشگاه بود.

 

منبع: قبادی، محمدی، یادستان دوران: خاطرات حجت‌الاسلام والمسلمین سیدهادی خامنه‌ای، تهران، سوره مهر، 1399، ص 566 - 568.



 
تعداد بازدید: 45


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: