02 فروردین 1404
بخش اول
جلد نهم و دهم از مجموعه ۱۱ جلدی اسناد لانه جاسوسی به بررسی مهمترین رویدادهای انقلاب اسلامی اختصاص یافته است. با این تفاوت که جلد نهم، رخدادهای ۱۳ ماهه انقلاب (دی ۱۳۵۶ تا بهمن ۱۳۵۷) و جلد دهم، تحولات ۹ ماهه مابین پیروزی انقلاب تا تسخیر لانه جاسوسی را تشریح کرده است.
اسناد مربوط به تحولات انقلاب، جمعاً ۷۸۳ صفحه از کتاب (شامل ۷۰۷ صفحه جلد نهم و ۷۶ صفحه از جلد دهم) شامل میشود. این اسناد به ترتیب حجم ارائه شده، سه دسته هستند:
1ـ اسناد مربوط به وضعیت اماکن آمریکایی، کنسولگریها، سفارت، و افراد سیاسی، نظامی، یا اتباع عادی آمریکا در جریان تحولات انقلاب.
2ـ اسناد مربوط به سرنوشت روابط دوجانبه، دیدارها، رفتوآمدهای رسمی و غیر رسمی آمریکاییها، گزارش جلسات داخل سفارت، وضعیت قراردادها و...
3ـ اسناد مربوط به شرح وقایع انقلاب و تفسیرهای مرتبط با آن.
مقاله حاضر نگاهی به گزینه سوم، و اسناد رویدادهای انقلاب دارد. در تمامی این اسناد به موازات شرح وقایع انقلاب، به نحو زیرکانهای تلاش شده تا عملکرد حکومت پهلوی موجه جلوه داده شود و اوضاع حتیالمقدور از زاویه دید مسئولان آن حکومت و همسو با تبلیغات حاکم روایت شود.
از اینرو گاه تصویری نادرست و به دور از حقیقت از جریان انقلاب ارائه شده، یا جنبههای منفی و خشن انقلاب به جای ابعاد مردمی آن مورد توجه قرار گرفته است. با این نگاه، بسیاری از جنایات، آتشسوزیها، خشونتها، و خونریزیها به مردم نسبت داده شده و حکومت پهلوی تبرئه شده است.
در بعضی سندها از مردم انقلابی با عناوینی چون تروریستها، بنیادگرایان، مارکسیستها، شورشیان، افراطیها، اغتشاشگران، یا آشوبگران یاد شده است.
بررسی این اسناد نشان میدهد که تا پیروزی انقلاب اسلامی سفارت آمریکا مانند سایر منابع خبری، و سیاسی حکومت پهلوی، ابزار توجیه عملکرد این حکومت بود.
در این بررسی قصد نداریم تحولات انقلاب را از زبان اسناد روایت کنیم، بلکه هدف آن است که در هر رویداد، چند سند را به عنوان نمونه و با هدف نشان دادن نگاه تأییدآمیز سفارت آمریکا به اقدامات حکومت پهلوی ارائه دهیم.
قیام ۱۹ دی قم
نخستین سندی که در جلد نهم مجموعه اسناد، راجع به شروع انقلاب اسلامی منعکس شده، اشارهای به موضوع «توهین به امام خمینی» به عنوان دلیل اصلی شکلگیری انقلاب نکرده، بلکه آن را یک «اعتراض دانشجویی» خوانده و دلیل آن را نیز «تغییر برنامهریزی دانشگاه از نیم سال به ربع سال»[1] خوانده است. دومین سند، به «نارضایی از اقدامات دولت در قم» اشاره کرده[2] ولی از توضیح بیشتر راجع به ماهیت اعتراضات خودداری نموده است. این در حالی است که سند شماره ۲ به تاریخ ۲ بهمن یعنی دو هفته پس از اهانت به امام خمینی(۱۷ دی سال 1356) منتشر شده و تهیهکنندگان سند زمان زیادی برای تحقیق راجع به علت قیام مردم داشتهاند. در عوض، در این گزارشها به راهپیماییهای جانبدارانه از دولت نیز اشاره شده است.[3] اسناد آنجا که راجع به برافراشته شدن پرچمهای سیاه به نشانه همدردی با خانوادههای شهدای جنایت ۱۹ دی قم گزارش دادهاند، نشان کردهاند که: «پرچمها به اصرار ملاها نصب شدهاند»[4] یا: «پرچمها به مناسبتهای شخصی مانند فوت اقوام اهالی نصب شدهاند»[5] و: «ایرانیان تکذیب میکنند که پرچمهای سیاه به خاطر اعتراض به کشتارهای قم بوده است».[6]
این سندها در حالی منتشر میشد که ویلیام سولیوان سفیر آمریکا در اولین گزارش تحلیلی خود راجع به وقایع قم، که در چهارم بهمن منتشر کرد، نتوانست گستردگی و تأثیرگذاری این قیام را کتمان کند:
«حرکت سازمان یافته مذهبیون، پرقدرتترین جنبش آنان در مقابل دولت از ۱۹۶۳ (قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲) تاکنون بوده است.»[7]
سولیوان در این سند، در بررسی ریشههای انقلاب، یکبار از نام «خمینی» و 13 بار از نام «شریعتمداری» یاد کرده است.[8] وی از شریعتمداری به عنوان «یک متفکر پیشرو و اهل مطالعه» تمجید کرد[9] و از قول وی نوشت: «او مایل به درگیری با دولت نیست و از مردم نخواسته که بازارها را ببندد».[10]
در گزارش سولیوان تلاش شده تا میزان تلفات مردم در قیام 19 دی، کمتر از واقعیت نشان داده شود. در حالی که خبرگزاری رسمی ایران از ۷۶ کشته خبر داده، وی در گزارش خود، رقم ۱۴ نفر را صحیح میداند.[11]
اولین گزارش سولیوان، تظاهرات ۱۹ دی را به «مرتجعین» نسبت داده،[12] مینویسد:
«شورشهای قم و ابراز احساسات مذهبی در سراسر کشور به معنای این است که جناح راست مرتجع قصد دارد نهایتاً قدرت را در مملکت به دست بگیرد که نتیجه آن یا به راه افتادن حمام خون برای طبقه متوسط یا از بین رفتن فرصتهای اقتصادی خواهد بود».[13]
همین سند ضمن انتقاد از حجاب اسلامی مینویسد: «از آنجا که مردم به دلیل بیحجاب بودن همسرانشان مورد اعتراض قرار میگیرند، این احساس وجود دارد که مملکت دارد به عقب برمیگردد».[14]
قیام ۲۹ بهمن تبریز
یک سند لانه جاسوسی به تاریخ ۳۰ بهمن ۱۳۵۶ به شرح وقایع مربوط به قیام ۲۹ بهمن تبریز (اربعین شهدای ۱۹ دی قم) اختصاص دارد. سولیوان، از ابتدا تا انتهای این گزارش، این قیام را در شکستن شیشههای بانکها و هتلها توسط مردم، شکستن پنجرههای انجمن ایران و آمریکا، بدرفتاری با توریستهای خارجی، حضور تظاهرکنندگان با سنگ و چوب در خیابانها، به آتش کشیدن ساختمانها، ضرب و جرح یک زن بدون چادر و ... خلاصه کرده، مردم ناراضی را «گروههای اخلالگر» نامیده و گزارش رادیو تلویزیون مبنی بر اینکه «کمونیستها و مارکسیستهای اسلامی به اغتشاش و آشوب پرداخته و خساراتی به اموال عمومی وارد کردهاند» بازتاب داده است.[15]
سند دیگر راجع به حوادث تبریز به نقل از «هلاکو رامبد» وزیر کشور وقت، رهبران ناراضیان را «کمونیستهای معروف» خوانده، ناآرامیها را «شورش و اغتشاش» نامیده و از قول یکی از سناتورهای مجلس سنا خواستار «اقدامات اکید علیه اوباشان» شده است.[16] این سند «دخالت عوامل خارجی در هدایت ناآرامیها» را دلیل قیام مردم تبریز خوانده است.[17]
یکی از اسناد حاوی مصاحبه مأمور سفارت آمریکا با کریم پاکروان (فرزند حسن پاکروان رئیس اسبق ساواک) است. وی در این مصاحبه قیام تبریز را «اغتشاش» نامید و گفت: «این اغتشاش توسط شوروی سازماندهی شده است».[18]
سند دیگر مینویسد: «آشوبهای تبریز نتیجه فعالیت روستائیانی است که مخالف مدرنیزه شدن هستند.»[19] و همسو با تبلیغات منابع دولتی ایران ادامه میدهد: «شورشیان توسط افرادی رهبری میشوند که در خارج از کشور تعلیم دیدهاند».[20]
همسویی اسناد با تبلیغات دولتی در شرایطی است که مسئولان سفارت آمریکا خود به بیپایه بودن بسیاری از مواضع تبلیغاتی حکومت پهلوی اذعان داشتهاند: «اکثر بیانیههای دولتی در خصوص این ناآرامیها غیر مستند است».[21]
در یک سند «هنری مارشال» مدیر انجمن فرهنگی فرانسه در تبریز، بدترین تعابیر را از قیام مردم این شهر ارائه کرد: «شورشیان وارد بانکها شده به نابودکردن لوازم و مدارک پرداختند، آنها را آتش زدند، ۲۰ دختر را در مدرسه پروین که یک مدرسه دخترانه تیزهوش است مورد ضرب و شتم قرار دادند و یک زن بدون چادر را از اتومبیلش بیرون کشیدند و ناپدیدش کردند و ...».[22]
در سند دیگری میخوانیم: «مقامات سفارت انگلیس مظنون به این هستند که روسها در اغتشاش تبریز دست داشتهاند ... هم ما و هم انگلیسیها فکر نمیکنیم که شورویها آنقدر احمق باشند که خود را با نقشی مخفی در حوادث تبریز در معرض دید عموم قرار دهند، مگر آنکه بخواهند ایران را از اردوی غرب خارج سازند».[23]
در جایی به نقل از مقاله «تهران ژورنال» مینویسد: «سرکردگان اینگونه شورشها باید شدیدتر از کسانی که به آشوبها پیوستهاند، مجازات شوند... اوباشها و ولگردها و کسانی که در خشونتهای کور شرکت دارند، جایی در ایران امروز ندارند».[24]
چهلم شهدای تبریز
درباره مراسم چهلم شهدای تبریز تنها دو سند در جلد نهم اسناد لانه جاسوسی وجود دارد: یکی به تاریخ ۱۶ اردیبهشت تحت عنوان «اغتشاش در اصفهان» که آن را در حد «وحشیگری کماهمیت با پرتاب سنگ به چند دفتر شهرداری و بانک و حمله چند موتورسیکلتسوار به طرف تأسیسات فاقد نگهبان از جمله سینماها، مشروبفروشیها و دفاتر دولتی» خلاصه کرده[25] و دیگری به تاریخ ۲۴ اردیبهشت که به بررسی حوادث شیراز پرداخته است. این سند، انقلاب را حاصل مناقشه دو جریان «نوگرایان محافظهکار» و «محافظهکاران اسلامگرا» خوانده، دولت را بانی «نوآوری» و مردم انقلابی را «مسلمانان خرافاتی» دانسته[26] ولی میافزاید: «بسیاری از کسانی که مایلند اعتبار و ارزش مهارتهای سیاسی شاه را به رسمیت بشناسند، فضای سلطنتی و بیفکریهایی که شاخص اطرافیان سلطان است را به دیده تحقیر مینگرند».[27]
آتشسوزیها
اسناد لانه جاسوسی تا حد امکان تلاش دارند تا مسئولیت آتشزدن بانکها، ادارات، و اماکن دولتی در ۱۳۵۷ را به گردن مردم بیندازند. به عنوان مثال سند مورخ ۱۱ مرداد ۱۳۵۷ پس از اشاره به آتشسوزی بانکها و ادارات دولتی در اصفهان، مینویسد: «عقیده بر این است که این اعمال کار گروههای مذهبی است که یا حامی آیتالله طاهری و آیتالله خمینی هستند یا اقلیتهای متعصبی هستند که از آشوبها سوءاستفاده میکنند».[28]
در این سند آمده است: «نیروهای مذهبی خمینی آشکارا سعی میکنند مراسم مذهبی را با مقاصد سیاسی دنبال کنند و آشوب حاصل از آن وخامت اوضاع کشور را تشدید میکند».[29]
در رابطه با حادثه آتشسوزی سینمای رکس آبادان (۲۸ مرداد ۱۳۵۷) نیز یکی از اسناد، این واقعه را غیر مستقیم به گردن مردم انقلابی انداخته است: «جان استمپل درباره برداشتهای خبری آتشسوزی سینمای آبادان یادآور شد میانهروهایی که قبلاً مایل به انتقاد از آیتالله خمینی نبودند مشغول استفاده از این فرصت برای انجام غیر مستقیم چنین کاری به صورت تقبیح آتشافروزی هستند».[30]
برقراری حکومت نظامی
در هیچیک از اسناد لانه جاسوسی با برقراری حکومت نظامی در شهرها مخالفت نشده است. به عنوان مثال درباره برقراری حکومت نظامی در اصفهان (۲۰ مرداد ۱۳۵۷) که اولین حکومت نظامی دوران انقلاب بود، یک سند، این مقررات را مؤثر، کارآمد، و کاهشدهنده حوادث وانمود کرده،[31] در حالی که همین سند به تبعات حکومت نظامی از جمله خشونت، وحشیگری سربازان حکومت نظامی، نارضایتی مردم، کاهش فعالیتهای کسب و کار، و زیانهای وارده به اقتصاد شهر اشاره کرده است.[32]
در مورد حکومت نظامی در تهران و وقوع فاجعه ۱۷ شهریور نیز یکی از سندها با اینکه به تلفات چندین هزار نفری مردم اشاره کرده، معترضین را «اخلالگران وحشی» خوانده و برقراری حکومت نظامی را توجیه کرده است: «شریفامامی نخستوزیر، نیروهای امنیتی را عقب نگاه داشت و به اخلالگران اجازه داد تا وحشی شده و میلیونها دلار خسارات مادی وارد کنند. سرانجام درگیری به حدی رسید که دولت در عصر روز ۷ سپتامبر (۱۶ شهریور) مجبور شد اجلاس ویژه کابینه را تشکیل دهد و با برقراری حکومت نظامی در روز بعد در ۱۲ شهر موافقت کند. آن روز یعنی ۸ سپتامبر که متعاقباً جمعه سیاه نامیده شد، تهران شاهد خشنترین اغتشاش در تاریخ معاصر شد. تخمینهای دقیقی در مورد کشتهشدگان وجود ندارد. ولی رقم منطقی و معقولانه، چندین هزار میباشد».[33]
در زمینه فاجعه ۱۷ شهریور و تبعات آن، حداقل ۱۶ سند در میان اسناد لانه جاسوسی دیده میشود (اسناد شماره ۵۵ تا ۷۰) ولی در هیچیک گفته نشده که تصمیم برای برقراری حکومت نظامی طی جلسهای در ساعات پایانی روز ۱۶ شهریور اتخاذ شد و اکثر مردم از مقررات حکومت نظامی در صبح روز ۱۷ شهریور اطلاع نداشتند.[34]
در یکی از اسناد به تاریخ ۱۸ شهریور، «ژنرال گست» فرمانده نظامیان آمریکایی در ایران در دیدار با ازهاری رئیس وقت ستاد ارتش از برقراری حکومت نظامی در تهران دفاع کرد و گفت: «این کار، روش خوبی است».[35]
سندی دیگر با تحریف آشکار واقعه 17 شهریور، غیر مستقیم به دفاع از عملکرد سربازان حکومت نظامی پرداخته و نوشته: «در میدان ژاله ابتدا افسران با بلندگو از مردم خواستند متفرق شوند. ولی آنان توجهی نکردند. سپس سربازان تیراندازی هوایی کردند. تظاهرکنندگان حین فرار شروع به شکستن ویترینها، پنجرهها و آتشزدن مغازهها کردند. سربازان به سوی کسانی که مشغول تخریب اموال و غارتگری بودند تیراندازی کردند».[36]
«... در میدان شهناز (میدان امامحسین) نیز هلیکوپترها به طرف خرابکاران خیابانی تیراندازی میکردند».[37]
بخشی از همین سند مدعی رضایت مردم از حکومت نظامی شده است: «اکثریت عظیمی از طبقه متوسط خوشحال هستند. البته برخی دانشگاهیان با تنفر نسبت به شاه و دولت عکسالعمل نشان دادهاند ولی خیلی دیگر حکومت نظامی را به عنوان ضرورتی برای اجتناب از هرج و مرج قبول دارند. گروه مطالعات مشکلات ایران بیانیهای منتشر نمود مبنی بر اینکه حکومت نظامی اگرچه راه حل دائمی برای رفع نقاط ضعف نیست ولی فرصتی برای اقدام مثبت فراهم آورده است».[38]
سندی دیگر دولت شریفامامی را که بانی فاجعه ۱۷ شهریور بود، تمجید کرده است: «دولت شریفامامی ضمن اینکه به نگهداری شهرهای بزرگ، تحت حکومت نظامی ادامه میدهد، با صداقت و صفای روحیه اصلاحطلبانهاش تأثیرگذاری بر مخالفین را دنبال میکند».[39]
یکی از اسناد به پیام رئیسجمهور آمریکا به شاه و اعلام حمایت از وی پس از فاجعه 17 شهریور اشاره دارد.[40] و سندی دیگر از قول نمایندگان حامی دولت در مجلس شورای ملی نوشته: «شریفامامی بهترین کسی است که برای رتقوفتق امور برگزیده شده است».[41]
یک سند از اقدام رادیو در پخش سخنان انتقادی نمایندگان مجلس (که گامی مصلحتی برای فرو نشاندن خشم مردم بود)، حمایت کرد و نوشت: «این برنامهها تأثیر قابل توجهی دارد و مانند یک نوع سوپاپ اطمینان برای خروج بخار عمل میکند».[42]
تایید عملکرد شریفامامی
نمایندگان مجلس شورای ملی، ۹ روز پس از فاجعه ۱۷ شهریور تهران، به دولت شریفامامی رأی اعتماد دادند.[43] در جلسه مجلس، شریفامامی از عملکرد خود دفاع کرد و به منتقدین با لحن تند پاسخ داد.[44] وی مخالفین خود در جامعه را «تحریکشده از سوی کمونیستها» خواند.
یک سند نیز ضمن تأیید این ادعا، گزارشی از برنامهریزی کمونیستها برای اخلال در جامعه انتشار داد[45] و نوشت: «انقلاب ایران از دی ماه سال ۵۶ تحت تحریکات و دخالتهای کمونیستها قرار داشته و آنها در صفوف مذهبیون رخنه کرده و شرارتهای خود را با خواست مردم در هم آمیختهاند... کمونیستها در حال آموزش مسلحانه مردم برای کاربرد اسلحه در جامعه هستند...».[46]
در این سند، سخنان شریفامامی راجع به آنچه که «مبارزه با فساد، آزادی زندانیان ضد دولتی، بهرهمندی اقلیتها از حقوق قانونی، خدمت به مردم و کشور» خوانده شده، به طور مبسوط آورده شده و حمایت نمایندگان مجلس از او نیز بازتاب داده شده است».[47]
یکی از اسناد، اظهارات سیدکاظم شریعتمداری را که در چهلمین روز فاجعه ۱۷ شهریور از دولت شریفامامی دفاع کرده بود، انعکاس داد: «آیتالله شریعتمداری، کار با دولت حاضر را بهترین راه برای تثبیت اوضاع میداند.»[48] پیرو این اظهارات، سفیر آمریکا در گزارشی مدعی تثبیت اوضاع کشور شد.[49]
نگرانی از بازشدن مدارس
سولیوان در یکی از اسناد ضمن ابراز نگرانی از باز شدن مدارس در اول مهر، و از سرگیری آنچه که وی «آشوب» مینامید، به دولت شریفامامی رهنمود داد و نوشت: «بهترین کار برای به دست گرفتن قوه ابتکار توسط دولت، این است که هرچه زودتر برنامه مثبت خویش را در اختیار مجلس قرار دهد و تلاش کند تا مدت برقراری حکومت نظامی تا حد ممکن کوتاه شود».[50]
همسویی با تبلیغات دولت
یکی از اسناد به تاریخ ۶ مهر ۱۳۵۷ آن دسته از تصمیمات صوری حکومت پهلوی را که با هدف فرونشاندن نارضایتیهای جامعه اتخاذ شده، به صورت مبسوط انعکاس داد. اقداماتی چون فرمان شاه در مورد عدم مداخله اعضای خاندان سلطنتی در معاملات تجاری، ضرورت بررسی عملکرد بنیادهای تحت نفوذ خاندان پهلوی، خودمختاری کامل دانشگاهها و... در این سند بازتاب یافته است. [51]؛ تصمیمات فریبندهای که البته هیچگاه به اجرا در نیامد.
و سندی به تاریخ 12 مهر 1357، جزئیات تسهیلات دولت برای کارکنان صنعت نفت به منظور پایان دادن به اعتصابات را تشریح کرده و مدعی شده که اعتصاب کارکنان آنان به پایان رسیده است. [52] ادعایی که خلاف واقع بود و اعتصابات تا پیروزی انقلاب ادامه یافت.[53]
حصر امام خمینی در عراق
یکی از اسناد به تاریخ ۹ مهر ۱۳۵۷ موضوع حصر امام خمینی در عراق توسط رژیم بعثی را که موجب اعتراضات گسترده مردم ایران شده بود تکذیب کرد و آن را ناموثق خواند.[54] این در حالی است که دولت عراق در بیانیهای تصریح داشت:
«تمایل عراق برای حفظ آتشبس با همسایه بزرگتر خود، انگیزه اصلی اعمال محدودیتهای شدید بر فعالیتهای خمینی میباشد.»[55]پس از هجرت امام از بغداد به پاریس نیز یکی از اسناد، آرامش حکومت شاه را مبنای گزارش خود قرار داد و نوشت: «با این سفر حکومت ایران نفس راحتی خواهد کشید».[56]
[1]. اسناد لانه جاسوسی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ج ۹، ص ۳، (سند ۱).
[2]. همان، ص ۴، (سند ۲).
[3]. همان، ص ۳، (سند ۲)، بند شماره ۱ و ص ۴، بند ۴؛ ص ۹، (سند ۵).
[4]. همان، ص ۴ (سند ۳).
[5]. همان، ص ۵ (همان سند).
[6]. همانجا.
[7]. همان، ص ۶ (سند ۴): «مذهب و سیاست؛ قم و عواقبش».
[8]. همان سند، ص 6 - 9.
[9]. همان سند، ص ۸.
[10]. همان سند، ص ۷.
[11]. همان سند، ص ۸.
[12]. همان سند، ص ۹، بند ۸.
[13]. همان، ص ۱۳ (سند ۶).
[14]. همان سند، ص ۱۴.
[15]. همان، ص ۱۶ - ۱۷، (سند ۸).
[16]. همان، ص ۱۸، سند شماره ۹، بند ۳.
[17]. همان، ص ۲۰، بخش: نظریه.
[18]. همان، ص ۳۳، (سند ۱۴).
[19]. همان، ص ۳۲ (سند ۱۳).
[20]. همان سند و همان ص.
[21]. همانجا.
[22]. همان، ص ۳۴ - ۳۵، (سند ۱۵).
[23]. همان، ص ۳۸ (سند ۱۷).
[24]. همان، ص ۴۰، (سند ۱۸).
[25]. همان، ص ۵۸ (سند ۲۹).
[26]. همان، ص ۶۴ (سند ۳۱).
[27]. همان، ص ۶۵، (همان سند).
[28]. همان، ص ۸۶ (سند ۴۴).
[29]. همان، ص 86 - ۸۷ (سند 44).
[30]. همان، ص ۹۷ (سند ۵۰).
[31]. همان، ص ۱۰۱ (سند ۵۱).
[32]. همان، ص ۱۰۱ - ۱۰۲ (همان سند).
[33]. همان، ص ۱۰۸ (سند ۵۲).
[34]. بهبودی، هدایتالله، اسنادی چند از واقعه ۱۷ شهریور، مجله «گذرستان»، ش ۳۸.
[35]. اسناد لانه جاسوسی، ص ۱۲۲ (سند ۵۹).
[36]. ص ۱۲۴ (سند ۶۰).
[37]. همان، همان سند، همان ص.
[38]. همان، همان سند، ص ۱۲۶.
[39]. همان، ص ۱۳۳ (سند ۶۴).
[40]. همان، ص ۱۳۷ (سند ۶۶).
[41]. همان، ص ۱۳۸ (سند ۶۷).
[42]. همان، ص ۱۴۰ (سند ۶۸).
[43]. همان، ص ۱۴۵ (سند ۷۱).
[44]. همان، ص ۱۴۶ (همان سند).
[45]. همان، ص ۱۴۷ (همان سند).
[46]. همان، ص ۱۴۷ (همان سند).
[47]. همان، ص ۱۴۶ (سند ۷۱).
[48]. همان، ص ۲۰۵ (سند ۹۹).
[49]. همان، ص 207 (سند ۱۰۰).
[50]. همان، ص ۱۴۳ (سند ۶۹).
[51]. همان، ص ۱۶۵-۱۶۷ (سند ۸۱).
[52]. همان، ص ۱۷۸ (سند ۸۶).
[53]. همان، ص ۱۸۵، بند ۴ (سند ۸9).
[54]. همان، ص ۱۶۹ (سند ۸۲).
[55]. همان، ص ۱۷۹ (سند ۸۷).
[56]. همان، ص ۱۹۲ (سند ۹۳).
تعداد بازدید: 23