30 فروردین 1404
احمد ساجدی
تبلیغ علیه قانون اساسی
بعد از رفراندوم، موضوع دیگری که اسناد لانه جاسوسی علیه آن به موضعگیری و تبلیغ منفی پرداختند بحث تهیه و تنظیم قانون اساسی بود. به عنوان مثال در یکی از اسناد به تاریخ ۱۳ اسفند ۱۳۵۷ سولیوان سفیر آمریکا سخن از «خشم بسیاری از محافل» نسبت به تلاشهایی که با هدف نگارش قانون اساسی اسلامی صورت میگیرد به میان آورده است. در این سند میخوانیم:
«تعدادی از گروهها در ایران اعتراض کردهاند که قانون اساسی پیشبینی شده برای جمهوری اسلامی ایران بر مبنای شریعت اسلامی است و آزادی ناشی از نظام دموکراسی را فراهم نمیآورد».
در این سند آمده است: «این موضوع خشم بسیاری از محافل را برانگیخته» اما سند در ادامه، جز «چریکهای فدایی خلق» و «نهضت آزادی» نام گروه دیگری را به عنوان ناراضی نمیبرد.[1]
در این سند سولیوان خود پیگیر نارضایتیها بوده است:
«تماسهای سفارت در طول چند روز گذشته روشن کرده که ایرانیهای متجددی که از انقلاب حمایت کرده و باور نداشتند که خمینی به اسلام ناب سختگیرانه روی خواهد آورد، نیز از این امر نگران هستند. نگرانند که خمینی واقعاً خواهان این امر باشد. این واضحترین تصویر از مشکلی است که خمینی و بازرگان در تلاش برای استقرار یک نظام سیاسی جدید بر مبنای چنین از هم گسیخته با آن مواجهاند».[2]
در یک سند لانه جاسوسی تصریح شده که «اقدام امام خمینی برای تشکیل مجلس خبرگان قانون اساسی خشم سایر مراجع مذهبی را برانگیخته است» در این سند از این نارضایی به عنوان «تقابل و رویارویی رهبران مذهبی» و «چوب لای چرخ تصمیمات خمینی» یاد شده است.[3] در همین سند آمده است:
«تنشها و تقابلها در شهر قم رو به افزایش است و سرنوشت نظام سیاسی آینده ایران در ماه عسل تقابلات و رویدادهای رهبران مذهبی نهفته است».[4]
طبق یکی از اسناد: «شریعتمداری تهدید کرد که اگر قانون اساسی جدید ابتدا در مجلس مؤسسان تصویب نشود، رفراندومی را که قرار است برای تصویب آن برگزار شود تحریم خواهد کرد.» این سند میافزاید: «بیانات شریعتمداری با مواضع قم همخوانی ندارد».[5]
جوسازی علیه دادگاههای انقلاب
فعالیت دادگاههای انقلاب و مجازات مجرمان رژیم پهلوی نیز از دیگر مواردی است که اسناد لانه جاسوسی به تکرار علیه آنها به تبلیغ پرداختند و این تبلیغات را همچون گذشته از زبان این و آن مطرح ساختند. به عنوان مثال یکی از اسناد به تاریخ ۲۴ اسفند ۱۳۵۷ نوشت:
«بازرگان نخستوزیر در یک برنامه تلویزیونی روند محاکمات در پشت درهای بسته و شیوه اعدامها در ایران را محکوم کرد. او حتی گفت جمهوری اسلامی ایران از داخل کشور تهدید میشود نه از خارج».[6]
یکی از اسناد به انعکاس پیام نوروزی بازرگان پرداخت. اما از این پیام، فقط بخش مربوط به انتقاد از امام خمینی بابت نقدهایش نسبت به دولت و همچنین بخش مربوط به اعتراضات نامبرده نسبت به روند اعدامها را برجسته کرد و به آنها پرداخت. این سند از قول بازرگان نوشت: «اینگونه اعدامها شکوه انقلاب را لکهدار کرده است».[7]
یکی از اسناد با اشاره به اعدام ژنرالهای ارشد حکومت پهلوی مینویسد:
«محاکمهها شتابزده بوده و بیطرفی، انصاف و قانونمندی کمی در آنها دیده میشود و اعدام متهمان حاکی از نیاز انقلابیون تندرو به اثبات روزانه این مسئله به مردم است که مجرمان رژیم گذشته به مکافات عمل خود خواهند رسید».[8]
در ادامه این سند آمده است:
«اختصاص تیتر اول روزنامهها به اینگونه اعدامها و انتشار تصاویر وحشتناک معدومین به مذاق انقلابیون خوش میآید تا افکار عمومی را از توجه به حقایق مربوط به اقتصاد کمرشکن، بیکاری زیاد و قیمت بالای مواد غذایی منحرف کنند».[9]
یکی از سندها به انعکاس دیدگاه مسئولان سفارت آمریکا در مورد اعدام رجال حکومت پهلوی پرداخته و این دیدگاه را اینگونه بازتاب داده است:
«... خواهر خسروداد به تعدادی از مأموران کمیته حمله کرده و گفته است «تا جان در بدن دارد به آنها حمله میکند و تا بتواند از آنها میکُشد». نظریات تهیهکننده گزارش (بدون طبقهبندی): شایعات زیادی در مورد حمله انتقامجویانه اعضای فامیل اعدامشدگان به نیروهای انقلابی در تهران بر سر زبانهاست. آنطور که شنیدهایم تا به حال ۲۵ نفر از مأموران در جنوب تهران کشته شدهاند و اینکه مأموران از ماندن بر سر پُستهای خود در شب خودداری میکنند. اعضای فامیل اعدامشدگان تاکنون چند مأمور را در جنوب تهران کشتهاند. هنوز معلوم نیست که این انتقامجوییها چه تأثیری بر روند محاکمهها خواهد گذاشت، ولی مسلماً قضات دادگاه با دانستن این مطلب که جان آنها نیز در خطر است، شبها خواب آشفتهتری خواهند داشت و...».[10]
در رابطه با مجازات حبیب القانیان صهیونیست که به جرم جاسوسی برای رژیم صهیونیستی اعدام شد (۱۹ اردیبهشت ۱۳۵۸)، یک سند ضمن تمجید از وی، او را «تاجری بسیار مشهور و موفق» خواند و نوشت:
«القانیان یک یهودی و اولین قربانی غیر مسلمان عدالت اسلامی بود». این سند با انتقاد از اعدام وی مینویسد:
«تنها مدرک برای اثبات اتهامات وی ظاهراً سه سند از پروندههای ساواک است و اگر اسناد ساواک به عنوان مدارک قابل قبول برای اثبات جرم افراد شناخته شود، این یک هشدار است و اگر امپریالیسم اقتصادی به عنوان اتهام دیگر وی سابقه منفی تلقی شود، صدها تاجر دیگر باید از ترس به لرزه بیفتند».[11]
تصویب قطعنامه ضد ایرانی سناتور جاکوب جاویتس آمریکایی در سنای آن کشور که اعدام القانیان را محکوم کرده بود، سبب راهپیمایی اعتراضآمیز مردم ایران علیه مداخلات آمریکا و صهیونیسم شد. در این رابطه یک سند لانه جاسوسی افراد شرکتکننده در راهپیمایی را «لاابالی» خواند.[12]
این سند و سندهای بعدی، اشارهای به دخالتهای سناتورها و مقامات آمریکایی در امور داخلی ایران نکردند.
دوم خرداد ۱۳۵۸ حجتالاسلام صادق خلخالی حاکم شرع دادگاههای انقلاب از مقام خود استعفا داد و این استعفا با مخالفت امام خمینی مواجه شد.[13] در این رابطه یک سند لانه جاسوسی در تشریح اخبار مربوط به این استعفا، از خلخالی با عناوینی چون «آقای خون»، «جلاد آتشین»، «روبسپیر ایران» (عامل بسیاری از اعدامها پس از انقلاب فرانسه) و... یاد کرد.[14]
تلاش برای اختلاف میان ایران با همسایگان
تلاش برای ایجاد اختلاف میان ایران با همسایگان، خط دیگری است که در اسناد لانه جاسوسی پس از پیروزی انقلاب دنبال شده است. یکی از اسناد به تاریخ ۲۴ بهمن 1357 اولین گام را در راه ایجاد اختلاف میان ایران و عراق برداشت:
«عراقیها دلایل قانعکنندهای برای نگرانی از تأثیر بالقوه ظهور یک جمهوری اسلامی در ایران بر جمعیت شیعه عراق دارند. این نگرانی حالا توجیه پیدا کرده است. احتمال میدهیم شایعه نگرانی شیعیان عراق همین روزها رواج پیدا کند. در همین ارتباط اقداماتی که انتظار میرفت دولت عراق انجام دهد حالا با حاکم شدن خمینی در ایران معنا و مفهوم تازهای یافته و سفر صدام به بصره به منظور جلوگیری از بروز مشکل در همین استان صورت گرفته است».[15]
این خط تفرقه در مورد ترکیه نیز دنبال شد:
«موضع ترکیه این است که با کشورها رابطه دارد و نه با دولتها. بنابراین مسئله به رسمیت شناختن رژیم ایران اصلاً مطرح نیست».[16]
دامنزدن به اختلاف میان ارتش و سپاه
یکی از تلاشهای مستمر سفارت آمریکا پس از پیروزی انقلاب، تضعیف ارتش جمهوری اسلامی ایران و دامنزدن به اختلاف میان ارتش و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بوده است.
در یکی از اسناد، سولیوان با یادآوری اهمیت سپاه پاسداران و همچنین ادامه پاکسازی و اعدام امرای ارتش، تلاش کرده میان ارتش و سپاه ایجاد اختلاف کند و آنها را علیه یکدیگر تحریک نماید. در این سند میخوانیم:
«بسیاری از سیاستمداران از جمله افسران سابق ارتش، سازماندهی و جانبخشیدن به نیروهای مسلح را برای امنیت انقلاب و ملت ضروری میدانند. اما فعلاً بحث این است که پاکسازی ارتش تا چه اندازه باید پیش برود و در صورت استفاده از افسران سابق ارتش، نیروهای مسلح را چگونه باید بر اساس مبانی انقلاب سازماندهی کرد ... عناصر تندرو در هر دو گروه چریکهای فدایی و مجاهدین، سپاه پاسداران انقلاب را نیروی مسلح اصلی کشور و تنها راه تضمین خلوص انقلاب تلقی میکنند ...».[17]
سولیوان در سند دیگری با اشاره به نقش همافران در جریان پیروزی انقلاب به طور غیر مستقیم تلاش کرده تا جایگاه و موقعیت آنان را لوث کند. وی در این سند راجع به نقش همافران در انقلاب چنین مینویسد:
«پشتیبانی فعلی آنان از حکومت منصوب شده از سوی خمینی موقتی است و بر اساس درک آنان از اولین گامهای مملکت به سوی آزادی از یوغ شاه است... همافران علاقه و احترام خود را نسبت به آمریکاییها اظهار میدارند و تأکید دارند که تماس آنها با ایالات متحده در مدت دورههای آموزشی اثر جدی بر سیستم ارزشهای فکری آنان داشته است... علاقه آنان به وابستگیهای شخصی به ایالات متحده کاملاً مشخص است ... همبستگی فعلی آنان و نقشی که در حال حاضر ایفا میکنند ممکن است در آینده نه چندان دور بر علیه آنان عمل کند ...».[18]
یکی از اسناد که در روز ارتش (۲۹ فروردین ۱۳۵۸) تهیه شده، نیروهای انتظامی، نظامی، پلیس، همافران و همه ردههای قوای مسلح را مورد تمسخر و تحقیر قرار داده است. جملات زیر از سند مذکور استخراج شده است:
«نظم و انضباط و سازمان پلیس، هیچ بهبودی حاصل نکرده و حتی در اداره آنها نیز نظم و انضباط سفت و محکم وجود ندارد»،[19] «سلسله مراتب فرماندهی در نیروی دریایی تقریباً از بین رفته است... یک گروهبان به فرماندهاش گفته است اگر میخواهی دستور بدهی اول خودت جارو بردار و پادگان را جارو کن»،[20] «همافران به دلیل حقوق بالا و امتیازات بسیار زیادشان لوسترین گروه نظامی در ایران هستند. دلیل پیوستن آنها به انقلاب، عقبنماندن از قافله و گرفتن پست و مقام و بهبود وضعیت و امنیت شخصی خویش بوده است... آنها دارای عقدههای روانی هستند... هیچ دولتی در آینده آنها را نخواهد خواست»،[21] «نیروهای نظامی ایران همه چیز هستند غیر از نیرویی با انضباط تعلیم دیده و تحت فرمان»،[22] «از نقطهنظر ایرانیها، رژه ارتشی که مورد تحقیر قرار گرفته، نیروی ژاندارمری که استهزا شده، و پلیسی که به آن بیاعتنایی شده بود، یک موفقیت عظیم به حساب میآید. علاوه بر این، همه تماشای رژه نظامی را دوست دارند؛ حتی اگر رژه گروهی بهم ریخته و بلند و کوتاه و نیمه یونیفورم پوشیده و یک گروه موسیقی بدنواز و حیران باشد».[23]
دفاع از نشریات ضد انقلاب
یکی از اسناد لانه جاسوسی به تاریخ ۱۸ مرداد ۱۳۵۸ به توقیف روزنامه «آیندگان» اشاره کرده و با وجود ذکر بعضی اتهامات وارده به آن، از جمله ارتباط با ساواک و حمایت از اسرائیل، با ادبیات خاصی به حمایت از این روزنامه و در محکومیت توقیف آن پرداخته است. این سند ضمن انعکاس نظر گروههای مخالف انقلاب، قانون مطبوعات را «پوچ و تهی» خوانده و از توقیف روزنامه مذکور به عنوان «تجاوز به آزادی مطبوعات» و «تعرض به حقوق و آزادیهای مردم» یاد کرده است.[24]
وقتی در ۲۹ مرداد ۱۳۵۸ تعدادی از نشریات گروههای ضد انقلاب توقیف و تعطیل شدند، یکی از اسناد در گزارشی ۳ صفحهای نشریات تعطیل شده را «بخش اعظم مطبوعات ایران» لقب داد و نوشت:
«دولت قصد دارد مطبوعاتی را که طرفدار آیتالله خمینی و همپیمانانش نیستند، تعطیل کند.» در این سند نشریات توقیف شده «طرفدار آزادی مطبوعات»، «منتقد به آخوندبازی» و «منتقد به دخالت مذهب در امور غیر مذهبی» خوانده شده و سمبل این دخالتها را نیز «چماقداری گروههای خیابانی» خوانده و میافزاید: «مطبوعات باقیمانده، همان نقش دوران سلطنت را ایفا خواهند کرد که تنها بیانیههای رسمی را منتشر کرده و از ارائه تفسیر و اظهار نظر پیرامون مسائل خودداری میورزند.» در پایان سند نیز آمده است: «دورنمای موجود در برابر خواننده تیزهوش ایرانی تیره و تار است».[25]
سندی به تاریخ ۱۰ تیر ۱۳۵۸ ضمن اشاره مختصر به گزارشهای مغرضانه نشریه «لسآنجلستایمز» از روحیه نظامیان ایران و انعکاس انتقادات جبهه ملی از امام خمینی، موضوع اخراج «دیوید لمب» نماینده این نشریه از ایران را برجسته کرده است.[26] سندی دیگر به تاریخ ۳۱ تیر گزارش اخراج خبرنگار مجله «نیویورک تایمز» را منتشر کرده[27] بیآنکه به نقش وی در دروغپراکنی راجع به انقلاب اسلامی اشاره کند.
در ۱۶ مرداد 1358 فیلمبرداران شبکه تلویزیونی ان.بی.سی از ایران اخراج شدند. در ارتباط با این رویداد، یکی از اسناد، موضوع اخراج افراد یادشده را به صورت مبسوط بازتاب داد. این سند که حاوی نقطه نظرهای «بروس لینگن» کاردار آمریکا علیه اقدام دولت ایران بوده، علت اخراج خبرنگاران آمریکایی را فاش نکرده است.[28] اخراجشدگان پس از ورود به ایران با وجود آنکه به آنان اطلاع داده شده بود که ابتدا باید به وزارت ارشاد رفته و با مقررات کار در نظام جمهوری اسلامی آشنا شوند و سپس مجوز رسمی کار و کارت خبری را دریافت کنند، بدون مراجعه به وزارتخانه، با کمک راهنمایان خصوصی خود به تردد در شهر و فیلمبرداریها و مصاحبههای غیرمجاز پرداخته[29] و حتی بدون کسب اجازه از تهران رهسپار قم شده و گزارشهای مغرضانه علیه انقلاب تهیه کرده و در نشریه «نیوزویک» انتشار داده بودند.[30]
سفارت آمریکا در سندی به تاریخ ۲۸ اسفند ۱۳۵۸ اصرار دولت ایران مبنی بر ضرورت مجوزداشتن نشریات برای انتشار را «سانسور» لقب داد:
«سخنگوی این وزارتخانه گفت: انتشار هرگونه نشریه بدون مجوز جرم است. دولت قصد جلوگیری از انتشار روزنامههای بدون مجوز را ندارد بلکه میخواهد انتشار آنها را قانونمند سازد. اما اینکه انتشار آزاد، جرم لقب گیرد، چیزی شبیه به سانسور است».[31]
القای غیرممکن بودن بازگشایی دانشگاهها و مدارس
یکی از اسناد لانه جاسوسی به تاریخ ۲۵ شهریور ۱۳۵۸ با اشاره به تصمیم دولت برای بازگشایی دانشگاهها و مدارس به بزرگنمایی مشکلات پرداخته و با ادبیاتی مغرضانه، بازگشایی مراکز تحصیلی را غیر ممکن توصیف کرده است. این سند از رویدادهایی که هنوز رخ نداده به عنوان موانع بازگشایی دانشگاهها یاد نموده است:
«چون سال گذشته در همین زمان اغتشاشاتی وجود داشت، امسال نیز افتتاح مدارس زمینه شورشهایی را علیه دولت خمینی فراهم خواهد ساخت و یا میدانی برای مناقشات چپگرایان و هواداران گروههای اسلامی به وجود خواهد آورد».[32]
سند مزبور سپس به موانع دیگری اشاره کرده است: «دانشگاه تهران مرکز فعالیت مجاهدین خلق و فدائیان خلق بوده و این دو گروه در آنجا فعال هستند.»، «در دانشگاه شیراز شکاف بین گروههای چپ و اسلامی ممکن است دانشگاه را فرا بگیرد و به یک درگیری آشکار بینجامد.»، «دانشگاه ملی در آستانه یک آشوب تمام عیار قرار دارد و اکثر استادان آن کشور را ترک کردهاند».[33]
سند فوق سپس نتیجه گرفته که «اکثر دانشجویانی که برای انقلاب جنگیده بودند سرخورده شده و به این واقعیت رسیدهاند که با حمایت از خمینی اشتباه بدی را مرتکب شدهاند. به همین دلیل بسیار آشفته خاطرند».[34]
بعضی از اسناد لانه جاسوسی حتی از پوشش اسلامی دختران دانشآموز به عنوان مانع تحصیلی یاد کردهاند. در سندی لباسهای اسلامی آنان «مسخره» توصیف شده است:
«دخترانی که به مدرسه میروند باید لباس اسلامی بپوشند که خیلی مسخرهتر از لباسی است که در عربستان سعودی به تن میکنند آستینهای بلند، جورابهای بلند، پوشش کامل سر، و یقههای بلند».[35]
یک سند حتی پیام امام خمینی راجع به آغاز سال تحصیلی را نیز تحریف کرده است. امام در پیام ۳۱ شهریور ۱۳۵۸ بر لزوم «قطع وابستگی فکری به غرب» تأکید کردند.[36] اما سند لانه جاسوسی به دروغ جمله امام را به «قطع رابطه با غرب» تعبیر کرد: «آیتالله خمینی ضمن تأکید بر لزوم قطع روابط با غرب و با تأکید بر آن گفت: وابستگی فرهنگی به ابرقدرتها منجر به وابستگی در سایر زمینهها میشود».[37]
پینوشتها:
[1]. اسناد لانه جاسوسی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ج ۱۰، ص ۱۴۱ (سند شماره ۷۸).
[2]. همان، همان سند.
[3]. همان، ص ۴۳۹ (سند شماره ۲۰۰).
[4]. همان، ص ۴۴۰ (همان سند).
[5]. همان، ص ۴۷۵ (سند شماره ۲۱۶).
[6]. همان، ص ۱۹۶ (سند شماره ۱۰۱).
[7]. همان، ص 206 (سند شماره 105).
[8]. همان، ص ۲۹۴ (سند شماره ۱۴۷).
[9]. همان.
[10]. همان، ص 299 (سند شماره 150).
[11]. همان، ص ۳۷۰ (سند شماره ۱۷۱).
[12]. همان، ص ۳۹۸ (سند شماره ۱۸۲).
[13]. روزنامه اطلاعات، ۲ خرداد ۱۳۵۸، ش ۱۵۸۶۱، ص ۱ - ۲؛ همان، 3 خرداد ۱۳۵۸، ص ۱ و ۱۲.
[14]. اسناد، همان، ص ۴۱۷ - ۴۱۸ (سند شماره ۱۹۲).
[15]. همان، ص ۹۵ - ۹۶ (سند شماره ۵۷).
[16]. همان، ص ۹۷ (سند شماره ۵۸).
[17]. همان، ص 142 (سند شماره 78).
[18]. همان، ص ۱۳۲ (سند شماره ۷۴).
[19]. همان، ص ۳۰۴ (سند شماره ۱۵۲).
[20]. همان، ص ۳۰۵ (سند شماره 152).
[21]. همان، ص ۳۰۶ (همان سند).
[22]. همان، ص ۳۱۲ (سند شماره ۱۵۴).
[23]. همان، ص 312 (سند شماره 154).
[24]. همان، ص ۶۱۳ (سند شماره ۲۸۷).
[25]. همان، ص ۶۴۵ - ۶۴۷ (سند شماره ۳۱۰).
[26]. همان، ص ۵۱۹ (سند شماره ۲۳۵).
[27]. همان، ص ۵۸۴ (سند شماره ۲۶۸).
[28]. همان، ص ۶۱۵ (سند شماره ۲۸۹).
[29]. روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۷ مرداد ۱۳۵۸، ش ۵۸، ص ۸.
[30]. اسناد، همان، ص ۶۰۸ (سند شماره ۲۸۵).
[31]. همان ص ۲۱۶ - ۲۱۷ (سند شماره 109).
[32]. همان، ص ۶۶۴ (سند شماره ۳۲۳).
[33]. همان، ص ۶۶۵ (همان سند).
[34]. همان، ص ۶۶۵ (همان سند).
[35]. همان، ص ۶۶۷ (سند شماره ۳۲۴).
[36]. صحیفه امام، ج ۱۰، ص ۷۹.
[37]. اسناد، همان، ص ۶۷۹ (سند شماره ۳۳۳).
تعداد بازدید: 81