09 اردیبهشت 1404
بنده اهل اصفهان هستم، متولد 1336. با کولهباری از احساسات آتشین و حقطلبی و آزادیخواهی وارد دانشگاه مشهد شدم. در همان بدو ورود، سه ماهی از سال تحصیلی نگذشته بود که در آذر 1355 شاید هم 1354، دستگیر شدم. حدود 35 روز دستگیر بودم. علت دستگیری این بود که در دانشکده ادبیات به مناسبت 16 آذر بچههای همفکر را دور خودمان جمع کردیم و علیه رژیم شعار میدادیم. از شعار مرگ بر شاه و درود بر خمینی بگیرید تا امریکن گُوهوم، که بچهها با لگد به در کلاسها میزدند و به استادهای آمریکایی خطاب میکردند که از شهر و کشور ما بیرون شوید، آمریکاییها خانه ما را ترک کنید. شاید حُسن کار ما این بود که رابطی بودیم بین جریانهای انقلابی اصفهان و مشهد. یعنی ما دانشجوی سادهای که فقط درسمان را بخوانیم و اعتراض کوتاهی هم در دنشکده یا دانشگاه کنیم نبودیم.
ما از طریق یک سری دوستان با آقای فرودی آشنا شده بودیم. ایشان گفت شنیدیم انگار زنها میخواهند تظاهرات کنند. ساعت نُه صبح فردا، از فلکه آب میروند به طرف خیابان خسروی نو و بازار فرشفروشها و از آن طرف رد میشوند. تو هم باخبرباش. ایشان طوری وانمود کرد که انگار خیلی اتفاقی از برنامه خبر دارد، در حالی که اتفاقی نبود. گفت شرکت کنیم، حالا یا برای مواظبت از خانمها یا سیاهی لشکر یا اینکه بعداً این کار را منعکس کنیم. بعد از تمام شدن برنامه، عکس راهپیمایی را گیرآوردیم و ده بیست تایش را بردیم اصفهان دادیم به دوستان، خانواده، همدانشگاهیها، بازاریها و...
ما جزو افرادی بودیم که بعد از پیروزی انقلاب آیتالله خامنهای را به مشهد دعوت کردیم که بیایند دانشگاه سخنرانی کنند. شهید چمران را دعوت کردیم. روزهای سهشنبه میرفتیم پای درس آقای خامنهای. من جزو آخرین زندانیهای سیاسی ایران هستم. 22 بهمن انقلاب پیروز شد، من 23 بهمن از زندان آمدم بیرون.
منابع: ذوقی، سمیه، روز آزادی زن: تاریخ شفاهی قیام 17 دی زنان مشهد، تهران، راه یار، 1398، ص 116 - 117.
تعداد بازدید: 30