انقلاب اسلامی :: مأمورها در جست‌وجوی مبارز

مأمورها در جست‌وجوی مبارز

31 خرداد 1404

[مصاحبه با فاطمه امیرحسینی، 17/12/1397.] مأمورها دائماً خانه ما بودند و شبانه‌روز می‌آمدند خانه و خانه را بهم می‌ریختند، کتابخانه را بهم می‌ریختند، مثلاً یادم هست که کتاب «اقتصاد ما» آقای صدر را داشتیم، رساله حضرت امام بود، کتاب‌های زیادی داشتیم، چند تای آنها را بار می‌کردند می‌بردند. باز فردا در می‌زدند، ما هم آن موقع خانه‌مان خیابان غیاثی بود. ما خیلی اذیت می‌شدیم. یک روز دوباره ساواکی‌ها ریختند خانه ما، مادر من عصبانی شد، گفت چه می‌خواهید از جان ما؟ این 4 تا دانه کتاب را می‌خواهید؟ من الان برای شما درست می‌کنم، کتاب‌ها را ریخت توی حیاط، نفت ریخت روی آنها، آنها را آتش زد، گفت خیلی خب حالا خیال‌تان راحت شد؟ دیگر دست از سر ما بردارید، او در خانه نیست! شوهر من نیست! این‌قدر ما را اذیت نکنید! بعد آنها گفتند نه حاج خانم آتش نزنید، خلاصه آتش را خاموش و کتاب‌ها را نیم‌سوخته جمع کردند با خود بردند. بعد یک دفعه دیگر آمدند که پدر من منزل بود، تا صدای زنگ را شنید بدو بدو از پله بالا رفت تا از پشت بام خانه همسایه فرار بکند. ما هم یک‌سری کتاب‌ها، اعلامیه‌ و اینها هر چی داشتیم توی یک گونی گذاشتیم انداختیم خانه همسایه. فردای آن روز، همسایه آمد چند تا کتاب را به ما داد، چون در جریان بود که کتاب‌ها چی هست، باز ما آنها را پنهان کردیم. به خاطر دارم یک دفعه دیگر هم ساواکی‌ها آمدند پشت درب منزل ما، من خیلی کوچک بودم فکر می‌کنم 8 ـ 7 سالم بود، آن روز حاج آقای محمود مرآتی مهمان پدرم بود. تا آنها درب را کوبیدند پدرم از راه پشت‌بام شروع کرد به فرار کردن. آقای مرآتی گفت ببین اگر از شما سئوال کردند این مرد کیست؟ به آنها بگو این عموی من است که اسم من را نشناسند! بعد ایشان الکی شروع کرد به نماز خواندن، مأمورها آمدند گشتند گفتند پدرت کو؟ گفتم نیست! گشتند و پیدا نکردند. یعنی نبود توی خانه و گفت این آقا کی هست؟ گفتم عموی من است آمده است به ما سر بزند پدرم چند وقت است که خانه نیست، عمویم آمده به ما سر بزند. خلاصه اینها گشتند و پیدا نکردند و رفتند تا فردا صبح دوباره برگشتند. شبانه روز دنبال پدرم بودند. ایشان فراری بود و ما خیلی ایشان را کم می‌دیدم تا اینکه بالاخره ایشان را گرفتند. من یادم نمی‌آید به چه شکل گرفتند.»

 

 

منبع: عربانی، جواد، یادگار مبارزه: زندگی و مبارزات سیدمحسن امیرحسینی به روایت خاطرات و اسناد، تهران، مؤسسه فرهنگی مطبوعاتی ایران، انتشارات ایران، 1401، ص 204 - 206.



 
تعداد بازدید: 11


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: