07 دی 1404
احمد ساجدی
امام خمینی، 5 ماه قبل از رحلتشان، طی نامهای در 11 دی 1367، میخائیل گورباچف آخرین رئیسجمهور «اتحاد جماهیر شوروی» را به توحید فراخونده و او را تشویق به تعمق در آثار اسلامی و فاصله گرفتن از مادیگری کردند. در آن زمان اعلام موافقت جمهوری اسلامی ایران با قطعنامه 598 (تیر 1367)، از سوی برخی کشورهای مخالف انقلاب اسلامی، به عنوان تزلزل در اعتقادات رهبران سیاسی نظام و فروکش کردن آرمانهای انقلاب تلقی شده بود، به گونهای که این ادعا در تریبونهای مختلف تکرار میشد، اما نامه امام به گورباچف، فضای سیاسی داخلی و بینالمللی را دگرگون کرد.[1]
امام خمینی در این نامه از شنیدن صدای خرد شدن استخوانهای مارکسیسم[2] سخن گفتند. این در شرایطی بود که اتحاد جماهیر شوروی هنوز در اوج قدرت بود؛ جنگ سرد میان شرق و غرب پایان نیافته بود و کمونیسم بر مقدرات جمهوریهای شوروی حاکم بود.[3]
کمتر از دو سال پس از نامه امام، سایه حزب کمونیست از مقدرات تمامی جمهوریهای شوروی برچیده شد و یک سال بعد از آن نیز ساختار 70 ساله اتحاد جماهیر شوروی درهم ریخته و فروپاشید.[4]
محورهای مهمی که امام خمینی در نامه خود به آنها اشاره کردند عبارتند از:
_ ضرورت تجدید نظر در سیاست «خدازدایی» و «دینزدایی» به عنوان بزرگترین ضربه بر پیکر مردم شوروی؛[5]
_ پرهیز از پناهبردن به کانونهای سرمایهداری غرب برای بازکردن گرههای کور اقتصادی سوسیالیسم و کمونیسم؛[6]
_ مشکل اصلی شوروی عدم اعتقاد به خدا و مبارزه طولانی و بیهوده با خدا و مبدأ هستی است؛[7]
_ از این پس کمونیسم را باید در موزههای تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد؛[8]
_ مارکسیسم جوابگوی هیچیک از نیازهای واقعی انسان نیست؛[9]
_ برای شکستن دیوارهای خیالی مارکسیسم نباید گرفتار زندان غرب شد؛[10]
_ دولتهای همسو با شوروی دیگر مایل نیستند منابع خود را صرف اثبات موفقیت کمونیسم نمایند؛[11]
_ دعوت به مطالعه آثار بوعلی سینا، سهروردی، ملاصدرا، صدرالمتالهین، محیالدین بن عربی و ... برای شناخت مبانی وحی و فلسفه؛[12]
_ دعوت خبرگان شوروی برای سفر به قم برای آشنایی آنان با مبانی عرفان؛[13]
_ اعلام حمایت جمهوری اسلامی ایران از مسلمانان سراسر جهان؛[14]
_ تأکید بر اینکه مذهب، مخدر جامعه نیست؛[15]
_ اعلام آمادگی جمهوری اسلامی ایران برای پر کردن خلأ اعتقادی رهبران نظام کمونیستی شوروی؛[16]
_ احترام جمهوری اسلامی ایران به حسن همجواری و روابط متقابل با شوروی[17]
امام خمینی پس از تنظیم این نامه، یک هیئت سه نفره شامل یک مقام روحانی حوزوی و مسلط بر فلسفه و عرفان(آیتالله عبدالله جوادی آملی)، یک مقام وزارت امور خارجه (محمدجواد لاریجانی)، و یکی از زنان نماینده مجلس (مرضیه حدیدچی دباغ) را مأمور ارسال نامه به رهبر شوروی کردند.[18]
هیئت اعزامی سه وظیفه بر عهده داشت:
_ پیام تا قبل از ابلاغ به رهبر شوروی در جایی فاش نشود؛
_ اعضای هیئت با ورود به کاخ کرملین و دیدار با رهبر شوروی مرعوب نشوند؛
_ پیش از تسلیم نامه به رهبر شوروی متن آن جمله به جمله قرائت و ترجمه شود.[19]
هیئت ویژه امام خمینی صبح روز چهارشنبه 13 دی ۱۳۶۷ تهران را به مقصد مسکو ترک کرد.[20] در فرودگاه مسکو، مشاور ویژه رهبر شوروی، برخی مسئولان بلندپایه سیاسی، امامجمعه مسکو و علیرضا نوبری، سفیر وقت ایران در شوروی از هیئت ایرانی استقبال کردند.[21] هیئت اعزامی در ساعت 11 صبح وارد کاخ کرملین شدند.[22]
آیتالله جوادی آملی، رئیس هیئت ایرانی در آغاز سخنان پس از تبریک سال نو میلادی، نامه امامخمینی را برای گورباچف خواند و مترجم ویژه کرملین نیز آن را ترجمه کرد. گورباچف به دقت به نامه گوش میداد و نکات مهم آن را یادداشت میکرد و هر جا مطلبی برای مترجم قابل درک نبود، آن را میپرسید.[23] گورباچف پس از شنیدن پیام، سئوالهایی از هیئت ایرانی کرد و آیتالله جوادی آملی به پرسشهای وی پاسخ داد.
پس از پایان قرائت، گورباچف که گویی مقصود اصلی از نامه امام را به درستی دریافت نکرده بود، گفت: «محتوای نامه را به اطلاع علمای شوروی خواهیم رساند». وی موضوع «دعوت به اسلام» را دخالت در شئون کشور شوروی به حساب آورد و یادآور شد: «آیتالله خمینی ما را به اسلام دعوت کرده است، آیا ما نیز میتوانیم ایشان را به مکتب خودمان دعوت کنیم». سپس با لبخند، دو بار گفت: «این یک شوخی بود».[24]
آیتالله جوادی آملی احساس کرد با مهمترین بند پیام امامخمینی به جای برخورد فرهنگی، برخورد سیاسی شده است. از اینرو طی سخنانی ابتدا از حوصله میزبانان در شنیدن پیام تشکر کرد و سپس در پاسخ به شوخی گورباچف اظهار داشت: «شما از عمق خاک روسیه تا اوج فضای آسمان آزادید و هیچکس حق دخالت در امور داخلی کشور دیگر را ندارد، ولی محتوای این پیام، همانند پیامهای رهبران الهی با روح و روان انسان مرتبط است. مضمون نامه امام دعوت به توحید و پرهیز از الحاد و مرتبط با جان شما و نه کشور شما است و وقتی روح آدمی موحد گردید، راه صحیح کشورداری را شناخته و آن را بهخوبی اداره خواهد کرد».[25]
مأموریت اعضای هیئت ایرانی پس از پایان جلسه، خاتمه یافت و آنان تا پای پلههای کاخ کرملین توسط رهبر شوروی بدرقه شدند.[26] از آنجا که وظیفه هیئت تنها رساندن پیام بود، آنان از کاخ، به جای دیگری نرفتند و مستقیماً عازم فرودگاه شدند و از آنجا به ایران بازگشتند.[27] هیئت نتیجه کار خود را به امام خمینی گزارش داد و ایشان از نتیجه کار ابراز رضایت کرد.[28]
کمتر از دو ماه بعد، در هفتم اسفند ۱۳۶۷ «ادوارد شوارد نادزه» وزیر خارجه وقت شوروی با حضور علیاکبر ولایتی همتای ایرانی او، محمدجواد لاریجانی، و علیرضا نوبری حیرانی سفیر ایران در شوروی، در جماران با امام خمینی ملاقات کردند و «شوارد نادزه» پاسخ کتبی گورباچف را به اطلاع ایشان رساند.[29]
«شوارد نادزه» در سخنان خود ضمن تشکر از این فرصت، پدیده تبادل پیام میان رهبران دو کشور را حادثهای منحصر به فرد در روابط طرفین خواند و یادآور شد:
«میخائیل گورباچف نامه امام خمینی را آکنده از مفاهیم فراوان و حامل نکتههایی عمیق درباره سرنوشت بشریت یافته تأکید دارد انسانها باید به همدیگر کمک کنند و برای رسیدن به دنیای عاری از سلاح هستهای و به دور از ستم تلاش کنند. هدف سیاست خارجی شوروی گسترش ارزشهای مشترک جهانی است و پیام ایشان درباره حُسن همجواری با واکنش مثبت رهبران شوروی مواجه شده است ... ما نیز به اصل آزادی انتخاب برای انسانها و ملتها احترام میگذاریم چنانکه از ملت ایران در انقلاب حمایت کردیم. ملت ما نیز در سال ۱۹۱۷ راه خود را انتخاب کرد ... ما در آستانه یک نظام جدید قرار داریم و دورنمای خوبی درباره نابودی سلاحهای هستهای و شیمیایی فراروی ما قرار دارد. از پایان جنگ میان ایران و عراق نیز استقبال کرده و برای همکاری با ایران در جهت صلح پایدار در خاورمیانه و تمامی جهان آمادگی داریم و میخواهیم در مناقشه افغانستان نیز با ایران همکاری کنیم و برای برقراری و ادامه تماس میان نمایندگان محافل اجتماعی و روحانیون نیز آمادهایم و دعوت ایران برای سفر به قم نیز به آگاهی علمای اسلامی کشورمان رسیده است».[30]
امامخمینی پس از قرائت نامه گورباچف، در پاسخ، با آرزوی سلامتی برای وی، از شوارد نادزه خواست به وی بگوید خواسته ایشان، گشودن افق جدید و فضای بزرگتر از این جهان یعنی دنیای پس از مرگ فراروی او بوده و امیدوار است بار دیگر ایشان در این زمینه تلاش کند. امامخمینی از خروج نیروهای شوروی از افغانستان استقبال کرد و با تأکید بر حُسن همجواری و توسعه مناسبات بهتر با شوروی در مقابله با شیطنتهای غرب و خروج نیروهای بیگانه از خلیج فارس، آرزو کرد مردم شوروی و ایران در صلح و آرامش زندگی کنند.[31]
گرچه اشاره امامخمینی به محتوای جواب گورباچف و اینکه «نظر من اینها نبوده و میخواستم جهانی دیگر را به روی آقای گورباچف باز کنم»، چندان خوشایند شوارد نادزه نبود، اما وی تحت تأثیر ملاقات با امام خمینی و همراهی گرم مقامات ایرانی، از آن دلگیر نشد.[32]
گورباچف که در زمان دریافت نامه امام خمینی دبیرکل حزب کمونیست شوروی بود، یک سال بعد، در 24 اسفند 1368 به ریاست جمهوری رسید.[33] او در این سمت سلطه حزب کمونیست بر شوروی را خاتمه داد و مرکزیت آن را منحل کرد.[34] وی امیدوار بود بتواند مشکلات و نارساییهای باقیمانده از عملکرد گذشته رهبران شوروی را حل و فصل کند،[35] ولی معضلات سیاسی و اقتصادی شوروی عمیقتر از آن بود که وی بتواند آنها را به سرعت اصلاح کند.[36] در آن زمان غربیها و به ویژه آمریکاییها از طریق «بوریس یلتسین» رئیس حکومت روسیه، قدم به قدم برنامههای خود را در مسیر فروپاشی شوروی پیش میبردند. در ادامه این برنامهها ابتدا جمهوریهای بالتیک شوروی شامل لتونی، استونی و لیتوانی، و سپس اوکراین از حوزه اتحاد شوروی جدا شدند و پس از آن جمهوریهای آسیای میانه و قفقاز یکی پس از دیگری استقلال خود را از کرملین اعلام کردند.[37] برچیده شدن سلطه حزب کمونیست شوروی[38] نیز که طی 70 سال، ابزار اتصال اجباری جمهوریها در زیر سلطه کرملین بود، سیر جدایی جمهوریها را سرعت بخشید.
گورباچف نیز در ادامه این حرکت قربانی یک کودتای برنامهریزی شده در مرداد 1370 گردید و در اوج ضعف سیاسی خویش مدیریت کشور را به دست معاون خود یلتسین که از حمایت همه محافل سیاسی و اطلاعاتی آمریکا برخوردار بود، سپرد[39] و این به منزله شکست همه اصلاحات لیبرالی و غربگرایانه گورباچف بود.[40] شهریور 1370 گورباچف از دبیرکلی حزب و کمی بعد از منصب ریاست جمهوری استعفا کرد[41] و یلتسین دفتر وی را در کرملین اشغال کرد و اتحاد جماهیر شوروی نیز در آذر همان سال منحل شد.[42] این رویداد، هشدار و صحت پیشبینی امام خمینی درباره گورباچف، نسبت به اتکای او به غرب را به اثبات رساند. اینکه پس از انحلال شوروی، حزب کمونیست در هیچ انتخاباتی پیروز نشد نیز درستی دیدگاه امام مبنی بر اینکه کمونیسم را از این پس باید در موزهها جستوجو کرد، به اثبات رساند.
به تعبیر شوارد نادزه «تحولات درونی شوروی، آن قلعهای را که محکم به نظر میرسید فرو پاشاند و پیشبینیهای رهبری ایران در خصوص مارکسیسم عملی شد».[43]
پس از فروپاشی شوروی، گورباچف در مصاحبهای با خبرنگار صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران در پاسخ به این سئوال که «اگر یک بار دیگر زمان به عقب بازگردد و در شرایط قبل از فروپاشی شوروی قرار بگیرید، چه کاری خواهید کرد»؟ گفت: «قطعاً یکی از کارهای من این خواهد بود که نامه آیتالله خمینی را مجدداً مطالعه کنم، چون در این نامه نکاتی وجود دارد که با تفکر مادی نمیتوان آن را فهمید».[44]
پینوشتها:
[1]. درویشی سه تلانی، فرهاد، «نامه امام خمینی به گورباچف»، فصلنامه علمی «مطالعات انقلاب اسلامی»، دوره ۴، ش ۱۳ - (۱۳۸۷)، ص ۴۸ - ۲۷.
[2]. صحیفه امام، ۱۳۸۹، ج 21، ص ۲۲2.
[3]. فرهاد درویشی سهتلانی، همان، ص ۲۸ ـ ۲۹.
[4]. روزنامه اطلاعات، 27 آذر 1370، ش 19504، ص 1.
[5]. صحیفه امام، ج 21، ص 220.
[6]. صحیفه، همان، ص 221.
[7]. همان.
[8]. همان.
[9]. همان.
[10]. همان.
[11]. صحیفه، همان، ص 222.
[12]. صحیفه، همان، ص 224 و 225.
[13]. صحیفه، همان، ص 225.
[14]. همان.
[15]. همان.
[16]. همان.
[17]. صحیفه، همان، ص 226.
[18]. هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات، سال ۱۳۶۷، پایان دفاع، آغاز بازسازی، به کوشش علیرضا هاشمی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چ دوم، ۱۳۹۰، ص ۴۶۴؛ جوادی آملی، عبدالله، آوای توحید، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چ پنجم، ۱۳۷۳، ص ۲۴.
[19]. روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۵ دی ۱۳۹۳، ص ۱۲؛ جوادی آملی، عبدالله، همان، ص ۲۶.
[20]. روزنامه اطلاعات، 14 دی 1367، ش 18655، ص 1 - 4.
[21]. جوادی آملی، عبدالله، همان ص ۲۴.
[22]. حدیدچی (دباغ)، مرضیه، خاطرات مرضیه حدیدچی، به کوشش محسن کاظمی، تهران، سوره مهر، ۱۳۸۱، ص ۲۵۱.
[23]. جوادی آملی، عبدالله، همان، ص ۲۵ ـ ۲۶.
[24]. جوادی آملی، عبدالله، همان، ص ۲۷؛ حدیدچی، همان، ص ۲۵۲ ـ ۲۵۳.
[25]. جوادی آملی، عبدالله، همان، ص ۲۶ ـ ۲۸.
[26]. حدیدچی، همان، ص ۲۵۴.
[27]. روزنامه جمهوری اسلامی، 15 دی 1367، ش 2789، ص 12.
[28]. حدیدچی (دباغ)، مرضیه، همان، ص ۲۵۴ ـ ۲۵۶؛ جوادی آملی، عبدالله، همان، ص ۲۴ ـ ۲۵.
[29]. صحیفه، ج 21، ص ۲۹۸.
[30]. صحیفه، ج 21، ص ۲۹۸ ـ ۳۰۱.
[31]. صحیفه، ج 21، ص ۳۰۱.
[32]. جوادی آملی، عبدالله، همان، ص ۲۶ ـ ۲۷؛ هاشمی رفسنجانی، اکبر، همان، ص ۵۳۵.
[33]. روزنامه جمهوری اسلامی، 26 اسفند 1368، ص 12.
[34]. هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات، سال ۱۳۷۰، سازندگی و شکوفایی، به کوشش عماد هاشمی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چ اول، ۱۳۹۳، ص ۲۸۶.
[35]. هاشمی رفسنجانی، اکبر، همان، ص ۳۱۹.
[36]. درویشی، همان، ص ۳۰ ـ ۳۱.
[37]. خاطرات میخائیل گورباچف، مترجم فریدون دولتشاهی، تهران، اطلاعات، 1378، ص ۱۰۱۲.
[38]. روزنامه اطلاعات، 2 شهریور 1370، ش 19406، ص 1.
[39]. هاشمی رفسنجانی، اکبر، همان، ص ۴۴۸؛ خامنهای، بیانات، نرمافزار حدیث ولایت، ۱۳۷۹، ص ۶۷ و ۶۸.
[40]. درویشی سه تلانی، فرهاد، همان، ص ۳۳.
[41]. روزنامه جمهوری اسلامی، 7 دی 1370، ص 12.
[42]. خاطرات میخائیل گورباچف، همان، ص ۱۰۱۵.
[43]. شوارد نادزه، ادوارد، مصاحبه، روزنامه جمهوری اسلامی، ۳ بهمن ۱۳۷۱، ص 2.
[44]. خبر آنلاین، «روایت جالب خبرنگار صدا و سیما از مصاحبه با گورباچف»، ۲۸ شهریور ۱۳۹۹، کد خبر: 1433660.
تعداد بازدید: 3