15 مهر 1404
در دبیرستان فروردین بیشتر معلمها و بچهها چادری بودند؛ اما در دبیرستان یمین همه بدون استثنا چادر سر میکردند. اکثر بچههای هر دو مدرسه مؤمن، مستعد، آگاه و هوشیار بودند و کار روی آنها در مقایسه با بچههای مدرسه شیرین زحمتی نداشت. تا حرفی میزدم، مطلب را میگرفتند و دوست داشتند در راه مبارزه کاری انجام بدهند؛ اما مدیر و بعضی از معلمهایشان با اینکه مذهبی بودند، اعتقادی به مبارزه نداشتند و با حضور بچهها در کارهای انقلابی مخالف بودند؛ برای همین اجازه نمیدادند مدرسه تعطیل شود. البته این سرسختی در مدرسه فروردین به مراتب کمتر بود؛ چون تعداد معلمهای آگاه، کسانی مثل خانم ناهید آشتیانی که روی بچهها کار میکرد، در این مدرسه بیشتر بود و از طرفی بیشتر شاگردان در مسیر انقلاب بودند. این بود که دبیرستان فروردین زودتر از دبیرستان یمین تعطیل شد. خانم دبیری که در این دو مدرسه ریاضی تدریس میکرد، به شدت مخالف تعطیلی دبیرستان یمین و لغو کلاسها بود. ایشان خوب درس میداد و بچهها هم خیلی دوستش داشتند. خانم خوب و مقیدی هم بود و چادر سر میکرد؛ اما دیدگاهش این بود که بچهها نباید در حرکتهای انقلابی شرکت کنند. پدر ایشان ارتشی بود.
یادم هست یکبار وقتی رسیدم دبیرستان یمین، بچهها سر صف ایستاده بودند و این خانم خطاب به آنها میگفت: «شما اجازه ندارید مدرسه را ترک کنید!» وقتی از کنار صف بچهها رد شدم و به سمت دفتر مدرسه رفتم، یکدفعه چند تا از بچهها دورم را گرفتند و گفتند: «خانم دستغیب، خانم فلانی میگوید شما به هیچ وجه نباید کلاس درستان را ترک کنید، حتی یک ساعت! پدر و مادرتان شما را برای تحصیل به اینجا فرستادهاند! اگر سر کلاس حاضر نشوید، از شما امتحان نمیگیرم. تو را به خدا شما کاری کنید، ما دلمان میخواهد کنار بقیه مردم باشیم!»
رفتم سر صف کنار این خانم ایستادم و بعد از سلام و علیک گفتم: «انگار دارید برای بچهها صحبت میکنید، اجازه میدهید من هم چند کلمهای حرف بزنم؟» گفت: «بفرمایید.» میکروفون را گرفتم و رو به بچهها گفتم: «ببینید بچهها! همه هموطنان شما و همه دانشآموزان در تهران و شهرستانها این روزها در تظاهرات شرکت میکنند تا نظام پوسیده شاهنشاهی را که ظلم و ستم بسیاری کرده، از ریشه ساقط کنند. خیلی از دختر و پسرهای هم سن و سال شما تا امروز به شهادت رسیدهاند. آیا این خونهایی که ریخته شده، ارزش این را ندارد که شما چند صباحی به مدرسه نیایید و در راهپیماییها شرکت کنید؟» همینطور که با بچهها صحبت میکردم، نیمنگاهی هم به آن خانم انداختم و دیدم ناراحت و برآشفته شده؛ ولی به خاطر احترام به من هیچی نگفت! من هم واقعاً دوستش داشتم؛ اما نمیتوانستم به خواسته بچهها و آنچه در جامعه میگذشت، بیاعتنا باشم. این بود که حرفم را ادامه دادم و گفتم: «الان بچههای مدارس دیگر که هم سن و سال شما هستند، خودشان گروههایی تشکیل دادهاند و در راهپیماییها شرکت میکنند.» هنوز حرفم تمام نشده بود که دو سه نفر از بچهها صدایشان را بلند کردند و گفتند: «خب، خانم! پدر و مادر ما اجازه نمیدهند که به تظاهرات برویم.» گفتم: «لازم نیست حتماً به تظاهرات بروید. حداقل به نشانه اعتراض سر کلاس نیایید! این درست نیست که شما بنشینید سر کلاس و درس بخوانید، دیگران بروند به خیابانها و کشته شوند.مگر شما تافته جدا بافته هستید؟!» عده زیادی از بچهها خوشحال شدند و صلوات فرستادند، آن خانم هم که دید بچهها از حرفهایم استقبال کردند، چیزی نگفت.
از آن روز به بعد دبیرستان یمین هم تقولق شد و بچههایی که دلشان میخواست فعالیتی داشته باشند، گفتند: «خانم دستغیب، خیلی از بچهها آگاهی ندارند در جامعه چه خبر است و خانوادههایشان نمیگذارند آنها از خانه بیرون بروند. اگر ما در خانهمان جلسه بگذاریم، شما حاضرید بیایید و برای آنها صحبت کنید؟» قبول کردم و جلسات هفتگی ما برپا شد.
بچهها قبل از هر جلسه به من خبر میدادند که این هفته خانه کدام یک از آنها جمع میشویم. اسم همه بچهها در ذهنم نیست؛ اما خوب به خاطر دارم دختر آقای مفتح و دخترهای آقای هاشمی در این جلسات شرکت میکردند. گاهی حتی بعضی از بچهها، مادرشان را هم میآوردند. به نظرم تعداد ما، در هر جلسه به بیست بیستوپنج نفر میرسید. در شروع هر جلسه من آیاتی از قرآن را که در ارتباط با مسائل اجتماعی و سیاسی و ضدیت با ظلم و ظالم بود، مطرح میکردم و توضیحاتی درباره آن میدادم، بعد اگر کسی در زمینه مسائل روز و اتفاقات پیش آمده سئوالی داشت، جواب میدادم. گاهی اوقات هم اگر اعلامیهای از امام به دستمان رسیده بود، در جمع خوانده میشد تا همگی از نظرات ایشان مطلع شویم. جلسات خوبی بود و تأثیرش را از خود بچهها میشنیدم که میگفتند با خانواده در فلان تظاهرات شرکت کردهاند. منظور اینکه خانوادهها هم، همراه شده بودند. جلسات ما تا آمدن امام به ایران دایر بود.
- خاطرات گوهرالشریعه دستغیب (گوهر صبر)، طیبه پازوکی، تهران، سوره مهر، 1398، ص344 – 342.
تعداد بازدید: 20