انقلاب اسلامی :: همه چیز برای رضایت کارتر - از انتخاب آموزگار تا اوج انقلاب

همه چیز برای رضایت کارتر - از انتخاب آموزگار تا اوج انقلاب

02 آذر 1390



گروه تاریخ: محمدرضا برای جلب رضایت کارتر مجبور شد هویدا را بر کنار کند و جمشید آموزگار را که مورد تایید دموکرات‌ها بود به پست نخست‌وزیری برساند و فضای باز سیاسی را اعلام کند. غرور آموزگار و احساس قدرت و ثبات، موجب شد وی بی‌ملاحظه به جنگ امام و مردم برود. در 17دی 56 مقاله‌ای در روزنامه اطلاعات به چاپ رسید و به دنبال آن در 19دی تظاهرات مردم قم آغاز شد و انقلاب شروع خود را اعلام کرد. در خلال دوران حساسی که رژیم پهلوی در آستانه سقوط قرار داشت، شاه که به‌کلی مستأصل و وامانده بود، غالبا با مقامات آمریکایی و حتی انگلیسی به مشورت و نظرخواهی می‌پرداخت از جمله پس از سقوط دولت آموزگار در پنجم شهریور 57 طبق عادت معمول خود راجع به مساله جانشینی آموزگار با سفیر آمریکا (سولیوان) تبادل‌نظرهای زیادی کرد. در همین ایام علی امینی پیشنهاد کابینه اتحاد ملی را ارایه کرد ولی شاه، شریف امامی رییس مجلس سنا را مامور تشکیل آن کرد. قابل ذکر است که پیش‌تر از این شاه هنگام ورود به آمریکا در نوامبر 1977 در مصاحبه با «آرنود و برش گراو» خبرنگار مجله نیوزویک و در پاسخ به این سوال که دولت ایران دو هفته پیش اعلام داشت پرزیدنت کندی در سال 1961 پرداخت مبلغ 35‌میلیون دلار کمک آمریکا به ایران را منوط به انتصاب علی امینی به نخست‌وزیری کرده است. آیا شما این ادعای دولت را تایید می‌کنید، گفته بود «این البته یک مساله کهنه است ولی حقیقت دارد.» به‌طور کلی شاه در ملاقات‌های پی‌درپی با سفیر انگلیس در ایران همچنان به دنبال رفع این نگرانی دایمی خود بود که آیا دولت انگلیس به تحریک و حمایت مخالفان او مشغول است یا نه؟ در این رابطه پارسونز در ملاقات با شاه در 25شهریور 57 می‌نویسد: «من تاکید کردم که بین ما و آمریکایی‌ها در تهران و همچنین بین لندن و واشنگتن در سطوح بالاتر تماس و همکاری نزدیک درباره مسایل مربوط به ایران برقرار است و او می‌تواند اطمینان داشته باشد که وحدت نظر کامل درباره ایران، بین ما وجود دارد.»
دولت آمریکا که در اجرای دکترین نیکسون و پس از سفرش به ایران در 9 خرداد 1351، همچنان مصمم به حمایت از دولت ایران بود زیرا بنا بر نظر نیکسون آمریکا با ارسال سلاح و مهمات به جای نیروی نظامی به کشورهای مختلف جهان به‌ویژه مناطق نفت‌خیز، باید از دوستان خود یعنی همان رژیم‌های وابسته، برای دفاع از منافع حیاتی خویش، دفاع می‌کرد. این بار نیز در پیامی که اردشیر زاهدی (سفیر ایران در آمریکا) روز 12 سپتامبر 1978 شهریور 57 به تهران آورده بود، چراغ سبزی به شاه نشان داده بود که مضمون پیام چنین بود: «دولت ایالات متحده آمریکا از رویه سابق خود که جلوگیری از اعمال قدرت توسط شاه بوده است دست برداشته و به شاه آزادی کامل در تصمیم‌گیری می‌دهد تا خود هر طور که بهتر می‌داند درصدد رفع مشکلات برآید.» یکی از مسایل مهمی که در روند اوج‌گیری انقلاب اسلامی، آمریکایی‌ها به‌آن توجه خاصی داشتند، ممانعت از بروز هرگونه اغتشاش و هرج و مرج در ارتش بود و آنها همواره با توصیه‌های خود سعی می‌کردند از وحدت صفوف ارتشی حمایت کنند. حتی کارتر در پیام تلفنی خود به شاه در مورخه چهارم مهر 57، ادامه حمایت کامل آمریکا از او را اعلام داشته و به شاه اطمینان خاطر داده بود که مراتب را به اطلاع ژنرال‌های ارتش ایران برساند که مبادا خودشان رأسا برای حمایت از شاه و رژیم وارد میدان شوند. بنا به روایت اسناد ساواک در 19/7/57 از طرف ساواک دستورالعملی صادر شد که ‌باید کمیته‌ای برای حفاظت از اتباع آمریکایی تشکیل شود زیرا این نگرانی وجود داشت که آنان مورد تهاجم قرار گیرند. در اواخر مهر 57 برابر با اواسط اکتبر 1978 پارسونز و سولیوان سفرای انگلیس و آمریکا در ایران با تایید نخست‌وزیر وقت با ژنرال اویسی فرماندار نظامی تهران ملاقات و ضمن تکذیب شایعه کودتای نظامی با حمایت انگلیس و آمریکا تایید می‌کنند که دول مزبور وحدت نظر دارند که تنها راه‌حل خروج از بحران ایران پیشرفت تدریجی به سوی دموکراسی است.
در اوایل آبان 57 موقعیت به‌گونه‌ای بود که شاه هنوز ارتش را به‌طور کامل تحت فرماندهی خود داشت، آمریکایی‌ها برای هر اقدامی به او چراغ سبز داده بودند و شوروی صرفا از دور نظاره‌گر اوضاع بود و همواره متذکر می‌شد که هیچ‌کس حق دخالت در امور داخلی ایران را ندارد. در روز 13آبان 57 شاه، سولیوان و پارسونز را به کاخ فرامی‌خواند که این ملاقات یکی از طولانی‌ترین ملاقات‌ها با آن دو بود. در این دیدار شاه خطاب به آنها می‌گوید پیامی تلفنی از برژینسکی مشاور امنیت ملی کارتر دریافت کرده مبنی بر اینکه آمریکا از هر تصمیمی که وی برای فایق شدن بر بحران اتخاذ کند، چه تشکیل دولت ائتلافی و چه نظامی حمایت خواهد کرد. در روز 14 آبان 57 بخشی از سفارت انگلیس نیز به آتش کشیده شد. شریف امامی استعفا داد و سفیر آمریکا در تهران با ارسال پیامی به واشنگتن خواستار خروج اتباع آمریکایی و برنامه‌ریزی لازم در این رابطه شد که کارتر پذیرفت و اعلام کرد به کوشش‌های شاه در جهت برقراری دموکراسی در ایران ارج می‌نهد.

دفاع رسمی آمریکا از کابینه نظامی ازهاری
در اطلاعیه وزارت خارجه آمریکا در مورد دفاع از روی کار آمدن کابینه نظامی ازهاری که در 15 آبان 57 بر سر کار آمد چنین آمده بود: «شاه فقط موقعی با استفاده از اختیارات خود دست به تشکیل یک کابینه نظامی زده است که برایش آشکار شد در حال حاضر هیچ شانسی در روی کار آوردن کابینه غیرنظامی دیگری وجود ندارد تا بتواند از طریق آن نظم و آرامش مورد نیاز برای برگزاری انتخابات را به کشور بازگرداند.»
همزمان با اوج‌گیری تظاهرات گسترده مردم و دانشجویان در 16 آذر 57 که منجر به شهادت جمعی از مردم و دانشجویان شد، کارتر اعلام کرد: « ترجیح می‌دهم شاه همچنان نقش مهمی را به عهده داشته باشد ولی این مساله‌ای است که باید مردم ایران درباره‌اش تصمیم بگیرند.» متعاقب آن مقامات آمریکایی در 24 آذر 57 برای اولین بار رسما اعلام کردند «بدون آنکه رغبتی به دخالت در امور ایران داشته باشند با اعزام نمایندگانی فعالیت خود را برای یاری رساندن به شاه در جهت تشکیل یک دولت غیرنظامی آغاز کرده‌اند که البته این اقدام یکی از موارد توصیه‌شده، «جورج بال» بود که به دنبال توصیه‌های وی (بال معاون وزارت خارجه در دوره کندی و جانسون بود و در همین ایام تحقیقاتی را درباره مسایل ایران انجام داد) مقامات واشنگتن دستور تخلیه اتباع آمریکایی از ایران را صادر کردند.» در چنین شرایطی علی امینی پیشنهاد تشکیل شورای سلطنت را داد و شاه از غلامحسین صدیقی (از وزرای کابینه دکتر مصدق) خواست تا مطالعاتی را در زمینه تشکیل یک کابینه ائتلافی به عمل آورد و درست در همین زمان نشانه‌های تمرد نیز در واحدهای مختلف ارتش مشاهده می‌شد. در روز دوم دی 57 مدیر آمریکایی شرکت خدمات نفتی ترور شد و این حادثه خروج کارشناسان خارجی را از مناطق نفتی تسریع کرد. پس از آن در روز سوم دی سفارت آمریکا نیز برای نخستین بار مورد حمله قرار گرفت که براثر پرتاب گاز اشک‌آور و مقابله پلیس، تظاهرکنندگان متفرق شدند. در روز هفتم دی 57 اردشیر زاهدی (فرزند سرلشکر فضل الله زاهدی عامل کودتای 28مرداد) و سفیر ایران در آمریکا، به ایران بازگشت و به فعالیت شدیدی دست زد. او از تشکیل حکومتی قوی و اقدامی نظامی طرفداری می‌کرد که ظاهرا با حمایت و اطلاع برژینسکی مشاور امنیت ملی کارتر بود. در روز 31 دسامبر (10دی 57) نخست‌وزیری بختیار از سوی شاه و به خارج رفتن شاه برای استراحت پزشکی رسما اعلام شد و در همین روز سولیوان سفیر آمریکا در ایران ضمن تکذیب شایعه تخلیه دسته‌جمعی اتباع آمریکا از ایران، از آمریکایی‌ها خواست تا موقتا کشور را ترک کنند.

کنفرانس گوادلوپ و نتایج آن
تماس تلفنی کارتر با محمدرضا، رزالین با فرح و برژینسکی با اردشیر زاهدی قطع نمی‌شد. سفرای انگلیس و آمریکا نیز مدام به نخست‌وزیر و قره‌باغی (رییس ستاد ارتش) و امثالهم می‌گفتند که مقاومت کنید، ما با شما هستیم؛ این رویه تا اواخر دولت ازهاری ادامه داشت تا اینکه در کنفرانس گوادلوپ سران غرب امید خود را به بختیار بستند. در 15 دی 57 سران چهار کشور بزرگ در گوادلوپ تشکیل جلسه دادند که عبارت بودند از:
1. هلموت اشمیت، صدراعظم آلمان غربی 2. جیمز کالاهان، نخست‌وزیر انگلیس 3. کارتر، رییس‌جمهوری آمریکا 4. ژیسکار دستن، رییس‌جمهور فرانسه
هدف عمده مذاکرات این بود که برای انتخاب بهترین راه در جهت حفظ منافع‌شان در ایران به توافق برسند. اشمیت و کالاهان بر حمایت از شاه پافشاری داشتند ولی کارتر و ژیسکار دستن اعتقاد به عدم امکان حمایت از شاه داشتند. ولی سخن کارتر صحیح‌تر به نظر می‌رسد که در خاطراتش نوشته است: «در گوادلوپ هیچ کدام از مخاطبان من در دفاع از شاه حرارت به خرج ندادند و هر سه آنها عقیده داشتند که شاه باید جایش را به یک دولت غیرنظامی بدهد و ایران را ترک کند اما با من هم‌عقیده بودند که ارتش ایران باید متحد و یک‌پارچه باقی بماند. ژیسکار دستن محرمانه به من گفت که او تصمیم داشته آیت‌الله را از فرانسه اخراج کند ولی شاه از او خواست که چنین کاری نکند به این دلیل که (امام) خمینی در لیبی یا سوریه یا یک کشور دیگر عرب دشمنِ ایران، خطرناک‌تر خواهد بود.» متعاقب این کنفرانس ژنرال هایزر برای تثبیت وحدت ارتش و جلوگیری از هرگونه اغتشاش و از‌هم‌پاشیدگی صفوف آن در 17 دی 57 وارد تهران شد. هدف عمده ماموریت او این بود که ژنرال‌های ارتش ایران را از فکر یک اقدام نظامی یا کودتا بازدارد و آنها را به پشتیبانی از حکومت بختیار پس از خروج شاه وادار کند. درحالی‌که آمدن هایزر به ایران از سوی مردم یکی از دلایل آشکار حمایت آمریکا از بختیار تلقی می‌شد، دیگر کار از کار گذشته بود و نهایتا هایزر در انجام ماموریت خود توفیقی نیافت. در 21 دی ماه 57 سایروس ونس وزیر خارجه آمریکا و سخنگوی کنفرانس گوادلوپ در مصاحبه‌ای در واشنگتن اعلام کرد: «شاه در نظر دارد تعطیلات خود را در خارج از ایران بگذراند و دولت ایالات متحده نیز این تصمیم‌گیری را تایید می‌کند.» آمریکا احساس می‌کند که شاه دیگر در آینده نقشی ندارد. و بالاخره در 26 دی 57 در حالی که شادی زاید‌الوصفی تمامی مردم ایران را فراگرفته بود، شاه از ایران خارج شد. با توجه به اینکه مداخله احتمالی نظامی آمریکا برای روس‌ها اهمیت زیادی داشت ممکن بود براثر حمله آمریکا، روس‌ها از موضع انفعالی بیرون آیند. فردوست در این رابطه معتقد است: «اگر آمریکا در ایران مداخله نظامی می‌کرد با عملی مشابه از سوی شوروی مواجه می‌شد و این در حالی بود که در شرایط عادی روس‌ها می‌توانستند ظرف 48 ساعت به وسیله واحدهای هوابرد نقاط حساس را به تصرف درآورند و از راه زمین به‌تدریج 50 لشکر را وارد خاک ایران کنند و آمریکا برای اعزام یک لشکر 20‌هزار کیلومتر را باید با کشتی طی می‌کرد. به‌این‌ترتیب هیچ امکانی برای دوام بختیار باقی نماند و او نتوانست بیش از 37 روز مقابل انقلاب تاب بیاورد و سقوط کرد.» فردوست اشاره می‌کند: «خیانتی که او کرد لغو سفارش‌های وسایل نظامی از آمریکا و انگلیس بود. مسلما یکی از ماموریت‌های هایزر همین بود، زیرا او واسطه لغو قرارداد نظامی بود. جمع این سفارش‌ها ظاهرا حدود 11‌میلیارد دلار بود که اکثر این وجوه به‌عنوان پیش‌قسط پرداخت شده بود. امام در پاریس از مردم خواست تا 29 دی ماه علیه حکومت غیرقانونی بختیار تظاهرات کنند.
منابع در دفتر روزنامه موجود است


منبع: روزنامه شرق



 
تعداد بازدید: 1334


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: