23 آذر 1390
نگاهی به مبارزات ضداستعماری و ضداستبدادی میرزا کوچکخان جنگلی
چقد جنگل خوسیمیلت وَسی*
فائزه توکلی/پژوهشگرتاریخ معاصر
مبارزات پرافتخار مردم مسلمان ایران بر ضد استعمارگران در تاریخ معاصر در نهضت جنگل نمود بارزی یافت. رهبر این نهضت، میرزا کوچک خان اسوه تنومندی بود که در دل جنگل همراه با تودههای مردم پرچم مبارزه ضداستعماری و ضداستبدادی را برافراشته کرد. میرزا کوچک خان فرزند میرزا بزرگ در سال 1298 هجری قمری در حوالی روستای کسما متولد شد. تحصیلات را با فراگیری علوم دینی در رشت آغاز کرد و برای ادامه آن رهسپار تهران شد. سنین جوانی او همزمان با فعالیتها و مبارزات مشروطهطلبان بود. میرزاکوچک در مراحل مختلف انقلاب مشروطه از فتح قزوین و تهران و نیز در سرکوبی شورش ترکمنها که به تحریک محمد علیشاه مخلوع علیه مشروطهخواهان روی داده بود فعالانه شرکت کرد.
در دهه اول بعد از استقرار مشروطیت، ایران دستخوش بحرانهای گوناگونی بود. آثار و پیآمدهای قرارداد 1907 و تقسیم ایران به دو منطقه نفوذ، کشیده شدن ناخواسته کشور به جنگ جهانی اول، تلخکامیهای به جای مانده از مشروطهخواهی، حضور نیروهای روسیه تزاری در گیلان و سایر نقاط کشور، تعدی و تجاوز سربازان روسی به حقوق و نوامیس مردم، دخالتهای آشکار بریتانیا در امور داخلی کشور و آشفتگی وضع زندگی مردم، از جمله این بحرانها و عواملی بودند که موجب پیدایش نهضت جنگل به رهبری میرزا کوچک خان شدند.
میرزا کوچک خان ابتدا با چند نفر از رجال طرفدار اتحاد اسلام در تهران مشورت و مذاکره کرد. اتحاد اسلام اندیشهای بود که از سوی سیدجمالالدین اسدآبادی، عبدالرحمن کواکبی، شیخ محمد عبده و رشید رضا بهمنظور همبستگی عموم مسلمانان و مبارزه با استعمار به وجود آمده بود و «چند نفر از روحانیون مشهور و رجال سیاست ایران همچون سیدحسن مدرس، سیدمحمدرضا مساوات، سیدمحمد کمرهای، سلیمان محسن اسکندری، سیدیحیی ندامانی و میرزا طاهر تنکابنی دنبالهرو فکری آن جریان بودند.» نتیجه مذاکرات این بود که مقرر شد کانون ثابتی برای مبارزه با مداخلات بیگانگان در امور داخلی کشور و اخراج نیروهای آنها و مقابله با مظالم حکام بیلیاقت و فساد تشکیلات دولتی ایجاد شود. متعاقب آن میرزا کوچک به گیلان مراجعت و به کمک دکتر حشمت که مرد باایمانی بود و اصلاحات مهمی در گیلان انجام داده و دارای تجربههای زیادی از مبارزات مشروطهخواهی بود، مقدمات قیام را آماده کردند و بهاینترتیب شالوده نهضت پیریزی شد. از همان ابتدا گروههایی از افراد متعهد برای تحقق آرمانهای مطرحشده با اشتیاق کامل به نهضت پیوستند.
تصمیمات اساسی و کلی در طول نهضت جنگل توسط هیات اتحاد اسلام اتخاذ میشد. این هیات مرکب از حدود 27 نفر از روحانیون و شخصیتهای سیاسی بود از جمله حاجی شیخ علی حلقه سری علمالهدی، حاجی احمد کسمایی، شیخ بهاءالدین املشی، سید عبدالوهاب صالح و میرزا کوچک خان.
عنوان «هیات اتحاد اسلام» به این منظور از سوی نهضت جنگل انتخاب شد که هدف غایی آن مانند اتحاد اسلامی که سیدجمالالدین اسدآبادی بنیان نهاد، مبارزه با استعمار در زیر سایه همبستگی مسلمانان بوده است. در این رابطه روزنامه جنگل که منعکسکننده نظرات جنگلیها و هیات اتحاد اسلام بود، چنین مینویسد: «بلی ما به نام اتحاد اسلام قیام کردیم و به این جمعیت منتسبیم ولی باید دانست که طرفدار اتحاد اسلامیم به نام ساده (انما المومنون اخوه) یعنی میگوییم در این موقع که تشتت کلمه و اختلاف اسلامیان، مسلمانان را به دست دشمن عمومی زبون کرده نباید مسلمانان برادرکشی کنند و به نام عناوین مذهبی به جان هم افتاده و مجال استفاده به دشمن عمومی بدهند.»
میرزا کوچک خان خود بیش از آنکه یک مبارز و انقلابی باشد یک مسلمان متعهد و مقید به احکام مذهبی بود و «در تمام مدت نهضت جنگل یک قدم برخلاف دیانت و حب وطن برنداشته و حتی در مواقعی که کابینههای صالحی مثل کابینه مستوفیالممالک روی کار میآمدند همواره خود را از تماس با دولتیان برکنار میگرفته که دولت به آزادی مشغول عملیات اصلاحی خود شود.»
قیام جنگل از شوال 1333 هجری قمری تا دوم ربیعالثانی 1340 به طول انجامید. این دوره هفتساله را بر اساس نوع مبارزات و موقعیتهای مختلف نهضت میتوان در چهار مرحله تقسیمبندی کرد:
مرحله اول از آغاز تشکل مبارزات (شوال 1333) تا انقلاب اکتبر 1917 شوروی (آخر ذیحجه 1335) بود. در این دوره عمده نیروی جنگلیها صرف مبارزه با حضور نیروهای روسی در قسمتهای شمالی کشور شد. اشغالگران خیلی زود احساس خطر کرده و به کمک عاملان داخلی خود لشکرکشیهای متعددی را تدارک دیدند.
ابتدا سردار اقتدار فرزند سپهسالار تنکابنی اردویی تهیه دیده (سند شماره 3) و عازم سرکوب جنگلیها شد، اما موفقیتی نصیبش نشد. سپس جهانشاه خان امیرافشار مامور از میان برداشتن جنگلیها شد (سند شماره 4) اما او هم قبل از چشیدن طعم پیروزی مجبور به بازگشت شد. یکبار مفاخرالملک که توسط نیروهای روسی به ریاست شهربانی رشت منصوب شده بود داوطلب قلع و قمع نهضت جنگل شد، اما میرزا کوچک خان و نیروهایش شکست تلخی به او وارد ساخته و مفاخرالملک کشته شد. (سند شماره 5)
در مبارزات نهضت جنگل تودههای مردم همراه جنگلیها بودند و به آنان یاری میکردند و در این راه نیز شهید شدند. یکی از همین موارد را که مربوط به سال 1298 شمسی است، محسن صدر در خاطرات خود چنین مینویسد: «ایوب خان سرتیپ قزاق 17 نفر رعایا را که حمل ذغال از جنگل میکردهاند گمان جاسوسی برای جنگلیها به آنها برده، گرفته به رشت فرستاد. تیمورتاش حاکم گیلان در حالت مستی جلو اسم پنج نفر آنها خط قرمز کشید و حکم کرد این پنج نفر را دار بزنند و نظمیه صبح زود هر پنج نفر بیچاره بیگناه را دار زد.»
مرحله دوم از انقلاب شوروی (ذیحجه 1335) تا تسلیم شدن حاجی احمد کسمایی و دکتر حشمت (شعبان 1337) بود. بعد از انقلاب شوروی و فراخوانی نیروهای روسی از ایران تحولات مهمی در اوضاع سیاسی کشور به وجود آمد. در این مرحله قدرت نیروهای جنگلی بیش از پیش افزایش یافت. دولت انگلیس تلاش میکرد برای مقابله با این نهضت و نیز برای پر کردن جای خالی نیروهای روس قوای خود را در ایران، بهویژه در شمال کشور تقویت کند. این کشور به عملیات نظامی اکتفا نکرده و برای به زانو درآوردن مردم و جنگلیها توسط سفارت خود دست به فعالیتهای دیگری در ایران زد. از جمله این اقدامات خریداری محصول گندم به هر قیمت ممکن و ایجاد قحطی مصنوعی بود تا به این وسیله مردم در اثر فقر و پریشانی به سفارت آن کشور پناهنده شوند.
اما واکنش همه دولتمردان و شخصیتهای سیاسی کشور در برابر این تجاوزات یکسان نبود. عدهای بدون هیچ مخالفتی خواستههای استعمارگران را اجرا میکردند. اما گروهی دیگر در مقابل این تعدیات مقاومت کرده و اگر قدرت مبارزه در خود نمییافتند حداقل آب به آسیاب دشمن نمیریختند. روزنامه جنگل در شماره بیست و یکم، حساب زمامداران صدیق را از افراد خائن و وطنفروش جدا کرده و مینویسد: «مستوفیالممالک، مخبرالسلطنه، مشیرالدوله، موتمنالملک و هرچه مثل اینها وجود محترم باشد تقدیس میکنیم... بالعکس وثوقالدوله، قوامالسلطنه، سپهسالار، شعاعالسلطنه، امینالملک و همقطارانشان را تکذیب میکنیم.»
در این میان مستوفیالممالک بیش از دیگران به نهضت جنگل نزدیک بود. در زمان ریاست وزرایی او، هنگامی که سفارت روس برای اعزام جهانشاه امیرافشار و نیروهای قزاق برای سرکوبی جنگلیها اصرار میکرد مستوفیالممالک تا حد ممکن مقاومت کرد زیرا او «نه فقط جنگلیها را مضر نمیشناخت بلکه تا درجهای هم مفید میدانست. دکتر حشمت قبلا در اینباره با او مذاکره کرده بود و گفتار صادقانه و میهنپرستانه دکتر در روحیه مستوفی اثر خاصی بخشیده بود.»
اسناد شماره 79 و 80 شامل مذاکرات شیخ احمد رشتی با شخصی با نام مستعار «منشی» است. شخص منشی یکی از شخصیتهای قدرتمند سیاسی کشور بود که نظریات هیات اتحاد اسلام را تایید میکرد و در عین حال با شاه روابط نزدیکی داشته است. با توجه به مطالب مذکور و نظریات مستوفیالممالک احتمال اینکه شخص منشی همان حسن مستوفی (مستوفیالممالک) باشد بسیار زیاد است. در این مرحله قدرت جنگلیها روز به روز افزایش مییافت تا اینکه «در 14 جمادی الاول 1336 شیخ احمد به نمایندگی از هیات اتحاد اسلام با اعضای هیات دولت ملاقات کرد. در این دیدار دولت به توانایی قوای جنگل برای حل مشکلات کشور اعتراف نمود.»
اما با تسلیم شدن حاجی احمد کسمایی و اعدام دکتر حشمت در شعبان 1337 وضع نهضت یکباره دگرگون و ضربات کاری بر پیکر جنگلیها وارد شد. تعدادی از آنها تسلیم، تعدادی دستگیر و تعدادی نیز به صورت گروههای پراکنده ارتباط خود را با یکدیگر از دست دادند. بهطوریکه بعد از این ماجرا تنها هشت نفر از افراد در کنار میرزا کوچک خان باقی ماندند.
مرحله سوم از شعبان 1337 تا شعبان 1339 یعنی تا زمان توافق انگلستان و شوروی و قرارداد دولت ایران و شوروی برای خاموش کردن نهضت جنگل توسط کیکالو فرمانده نیروی شوروی در گیلان را شامل میشود. در این دوره گروههای جنگلی مجتمع شده و با پیوستن افرادی مثل احسانالله خان به جنگلیها اوضاع بار دیگر تغییر کرد. در رمضان 1338 شهر رشت به تصرف جنگلیها درآمد. حدود یک ماه بعد «احسانالله خان همراه با خالوقربان به گروه افراطی بلشویکها پیوست و روابطش را با کوچکخان قطع کرد و در حکومت کمونیستی که پس از خروج کوچک خان از رشت تاسیس شد مقام عمدهای کسب کرد.»
میرزا کوچک خان پس از خارج شدن از رشت به جنگلهای فومن رفت. روزنامه ایران در شماره 18 شوال 1338 خود در مورد این جریانات چنین مینویسد: «خبر نارضایتی میرزا کوچک خان و همراهانش از حرکات بعضی از اجزای سویت و واردان خارجی ـ اهالی گیلان از حضور میرزا کوچک خان راضی هستند و معتقدند در صورت عدم حضور او اوضاع نظیر باکو میشد.» حدود چهار ماه بعد از این ماجرا، کوچک خان به رشت دعوت و ظاهرا اختلافات مرتفع شد. تا اینکه در شعبان همانسال دولتهای انگلستان و شوروی و نیز دولت ایران برای از میان برداشتن جنگلیها به تفاهم رسیدند.
مرحله چهارم از شعبان 1339 تا دوم ربیعالثانی 1340در دوره هفت ماهه پایانی نهضت مجددا اختلافات و درگیریهای داخلی بروز کرد. دولت انگلیس فرصت را مناسب دیده و با استفاده از عوامل داخلی تلاش خود را برای از میان برداشتن جنگلیها گسترش داد. سرانجام در 11 آذر 1300 هجری شمسی (2 ربیعالثانی 1340 با شهادت میرزا کوچک خان بر فراز کوهستانهای پربرف گردنه گیلوان خلخال پرونده این نهضت پرافتخار بسته شد.
*قسمتی از ترانه گیلکی میرزا کوچکخان که توسط استاد ناصر مسعودی اجراشده است.(چقد جنگل خوسیمیلت وسی)به معنای «تا کی آواره جنگل از برای مام میهن میباشد.»
منبع: روزنامه شرق - 23 آذر 1390
تعداد بازدید: 1240