12 بهمن 1390
امین رمضانی
صبح زود 12 بهمن 1357. ساعت چهار صبح. هنوز سپیده نزدهاست؛ و این سپیدهایست که ملتی مدتها به انتظار آن بودهاست. قرار است امام خمینی امروز پس از 14 سال تبعید به کشور بازگردد. دو روز است که زمان بازگشت امام به گوش مردم رسیدهاست و پیش از آن مردم هفتهای سخت را گذراندند. دولت بختیار در تلاش برای جلوگیری از ورود اما به کشور فرودگاهها را بست اما اعتراض مردم و تظاهرات گسترده، در نهایت به بازگشایی فرودگاه منجر شد. در تمام طول مدت این اتفاقات، گروهی از انقلابیون در مدرسهی رفاه مشغول برنامهریزی و تدارک برای بازگشت امام بودند. آنها تمام جوانب امر را در نظر میگرفتند و به فکر پیشبینی امورات بعد از بازگشت امام بودند. موقعیت خطیری بود. حکومت شاه هنوز فرونریخته و ارتش هنوز پابرجا بود و خطر هرگونه اقدام دیوانهواری از سوی آنها احساس میشد. احتمال کشتار وسیع، کودتا و حتی انهدام هواپیمای امام موجب نگرانی همهی انقلابیون بود. لازم بود تا برای مقابله با خطرات احتمالی چارهاندیشی شود. جوانان داوطلب برای حفظ نظم مراسم ورود امام در گروههای مشخصی تقسیم شدهبودند و هر کدام از این گروهها مسئول حفظ نظم بخشی از مسیر میان فرودگاه مهرآباد و بهشت زهرا بودند. در این ساعات شب آنها کمکم آمادهی حضور در محلهای پیشبینیشده میشدند. این گروهها صرفاً در اندیشهی امنیت نبودند، آنها ماهها مبارزه کردهبودند و اینک که پیروزی نهضتشان و رسیدن به هدفهایشان را بیش از پیش در دسترس میدیدند هیجانی وصفنشدنی داشتند. صبح که برآید سیل مردم خواهد دید که هر بخش از خیابانهای مسیر استقبال به گونهای آذین و گلآرایی شدهاست، هر گروهی به سلیقهی خود آرایشی به معبر دادهاست.
هنوز ساعت چهار صبح است. و هستند جوانانی که در خیاباناند اما از نیروهای انتظامات کمیتهی استقبال نیستند. 40-30 جوان آرام آرام در سهراه طالقانی جمع میشوند. آن روزها که نام خیابانها متفاوت بود، آنجا تقاطع خیابانهای تختجمشید و کوروش کبیر بود. آنها به اتفاق عازم فرودگاه مهرآباد بودند. آنها مسئولیت دیگری داشتند و ماهها برای اینچنین روزی تمرین کردهبودند.
ساعت 9 و نیم صبح "پرواز انقلاب" بر زمین مینشیند. امام در معیت خلبان ایرفرانس و سید احمدخمینی از پلکان هواپیما پایین میآیند و سایر همراهان به نظاره ایستادهاند. امام به سالن شمارهی یک فرودگاه مهراباد منتقل میشوند. با ورود ایشان به سالن فریاد "الله اکبر" از هر سو بلند است. ازدحام در بسیار زیاد است. بسیاری از چهرههای انقلابی گرد امام را گرفتهاند. خبرنگاران و عکاسان در تکاپو برای ثبت لحظات تاریخی هستند. کمیتهی استقبال برنامهی مختصری را در اولین منزل پس از رسیدن امام تدارک دیدهاست، اما به نظر نمیرسد در چنین وضعیتی امکان برگزاری همان برنامهی مختصر هم وجود داشتهباشد. تلاش میشود همهمه و شلوغی قدری آرام گیرد. برنامه با تلاوت قرآن آغاز میشود، و پس از آن دوباره همهمه. به ناگهان با نهیب بانگ بلندی سکوت برقرار و توجه همگان جمع میشود: «خمینی ای امام». جوانان «گروه سرود ارشاد» که صبح زود به مهرآباد آمدهاند، سرود خمینی ای امام را اجرا میکنند. برای دقایقی اشک در چشم انقلابیون رنجدیده جمع میشود. بسیاری از حضار که انتظار چنین برنامهای را نداشتند بسیار متعجب شدهاند؛ متعجب از این که چنین گروهی چه زمانی و چگونه شکل گرفته است؟ چگونه تمرین کردهاست؟ و چگونه موفق شدهاست چنین اجرایی را در این لحظات تاریخی برگزار نماید؟
***
شعر «خمینی ای امام» سرودهی حمید سبزواری است. وی این شعر را در پاییز 1357 و پس از هجرت امام به فرانسه سرود. او دربارهی مراسم ورود امام میگوید: «من 12 بهمن در 4 ـ 3 كيلومتري فرودگاه مانده بودم و نتوانستم اجراي شعرم را مقابل امام ببينم». برخلاف سبزواری، حمید شاهنگیان آهنگساز «خمینی ای امام» به موقع در مهرآباد حاضر بود: «قرار بود آنجا آقاي حميد يگانه با صداي بلند فرياد بزنند "خميني اي امام" تا هلهله جمعيت بخوابد و گروه شروع به اجرا كند، كه در همين موقع برق رفت! [یگانه] به من اشاره كرد: چه كار كنم؟ گفتم بگو باز هم بگو و اون آنقدر به سينهاش فشار آورد. آقاي يگانه چنان فرياد زد: "خميني اي امام" كه همه جمعيت ساكت شدند و مجموعه حاضر مات مانده بودند». این سرود پیشتر در کنار سرودهای دیگری مانند 17 شهریور، زندانی و غیره در انتهای نوارهای سخنرانی امام ضبط میشد و از این طریق پخش شد و به گوش مردم رسیدهبود. این کارها حاصل گردهمآیی هستهی کوچکی از هنرمندان انقلابی بود. استاد حسین صبحدل، حمید شاهنگی، حسین شمسایی، حمید یگانه، حمید سبزواری، عباس صالحی و محمدحسن زورق از جملهی این افراد بودند. بیشتر فعالیتهای گروه در حسینهی ارشاد رقم میخورد. افراد گروه پیش از آغاز حکومت نظامی در حسینهی ارشاد جمع میشدند و تمام طول شب به به فعالیت میپرداختند. در آغاز فعالیت بسیار دشوار و امکانات بسیار محدود بود. یک سرود با استفاده از دو ضبط صوت و به روشی بسیار ابتدایی ساختهمیشد؛ سرود ضبط شده توسط دستگاه اول پخش میشد، خواننده همزمان با دستگاه پخش سرود را میخواند و دستگاه دوم حاصل کار را ضبط میکرد. بدین ترتیب با دو دستگاه ضبط و خوانشهای مکرر یک خواننده، حاصل نهایی به شکلی در میآمد که گویی یک گروه آن را اجرا کردهاند. با رونق گرفتن کار و افول رژیم پهلوی در ماههای آخر، امکان فعالیتهای بیشتر و علنیتر مهیا شد.
تشکیل «گروه سرود ارشاد» نیز در همین محفل کلید خورد. با فراخوان در مسجد قبا و مدرسهی علوی عدهی زیادی از جوانان علاقهمند برای آزمون صدا داوطلب شدند. با انتخاب جوانان مستعد از میان داوطلبان، گروه سرود ارشاد تشکیل شد. امام جماعت مسجد قبا در آن دوران آیتالله مفتح بود. حمید شاهنگیان میگوید: «آن موقع خیلیها نمیدانستند اصلا سرود یعنی چه؟ خدا رحمت کند شهید مفتح را که شهامت ایشان سبب شد آن اتفاق بیفتد و مسوولیت فعالیتها هم با ایشان بود». گروه به صورت مخفیانه در خانهی ناصر میناچی (از موسسان حسینیهی ارشاد) و حمید سبزواری و جاهای دیگر تمرین میکرد. در نهایت تصمیم گرفتهشد برای مراسم استقبال از امام در فرودگاه و بهشت زهرا گروه سرود به دو قسمت تقسیم شود؛ دستهی اول در فرودگاه مهرآباد سرود «خمینی ای امام» را اجرا نماید، و دستهی دوم در بهشت زهرا سرود «برخیزید ای شهیدان راه خدا» را بخواند. مراسم استقبال در فرودگاه مهرآباد به علت وضعیت متلاطم فرودگاه به سرعت برگزار شد و منحصر به تلاوت قرآن، سرود «خمینی ای امام»، خوشآمدگویی و سخنان کوتاه امام بود. با خروج امام از فرودگاه، سیل جمعیت در خیابانها مانع از پیشروی برنامهها بر اساس پیشبینیهای کمیتهی استقبال بود. امام و هیات همراه در حالی به بهشت زهرا رسیدند که در بخش عمدهای از مسیر از هم جدا افتادهبودند. در این میان، گروه سرود اول نیز به موقع به بهشت زهرا نرسید تا شاهد اجرای سرود «برخیزید ای شهیدان راه خدا» توسط گروه دوم باشد. پس از این بود که سخنان تاریخی امام بیان شد: من دولت تعیین میکنم، من توی دهن این دولت میزنم ...
تعداد بازدید: 1350