18 بهمن 1390
در جریان وقوع انقلاب اسلامی ایران، رخدادهایی به وقوع پیوسته اند كه تا به امروز كه بیش از سی سال از وقوع آنها می گذرد، هنوز به طور شفاف و روشن نمی توان از جزئیات آنها سخن به میان آورد. یكی از این وقایع مهم كنفرانس گوادلوپ است كه تقریبا در فاصله یك ماه مانده به زمان به ثمر رسدن انقلاب اسلامی برگزار شد. اینكه دقیقا در جریان این كنفرانس چه سخنانی در رابطه با تحولات ایران به میان آمد بیشتر متكی به خاطراتی است كه از سوی حاضرین در این كنفرانس زده می شود. اما اینكه وقوع این كنفرانس چه تاثیری در روند انقلاب داشت، مسئله ای است كه می بایست مورد بحث و بررسی قرار گیرد. بنابراین پژوهش حاضر در صدد است تا به این مسئله پاسخ دهد كه كنفرانس گوادلوپ چه تاثیری در روند سقوط حكومت پهلوی داشت؟ از نگاه این پژوهش سقوط رژیم پهلوی با توجه به میزان گستردگی اعتراضات داخلی -حتی تا پیش از برگزاری كنفرانس- امری اجتناب ناپذیر و قطعی بود، لیكن نتایج حاصل از این كنفرانس با كنار زدن یكی از اركان رژیم پهلوی(حمایت خارجی)، امیدهای محمد رضا پهلوی را برای بقا به نا امیدی تبدیل كرد.
اوضاع ایران تا پیش از برگزاری كنفرانس گوادلوپ
كنفرانس گوادلوپ كمتر از دو ماه پیش از وقوع انقلاب اسلامی ایران برگزار شد. اوضاع سیاسی ایران در این زمان (دی 1357) چنان بود كه سقوط محمد رضا پهلوی امری قطعی به نظر می رسید. بی ثباتی بر كشور حاكم بود. رژیم پهلوی توانایی ایستادگی در برابر مردم را نداشت. از هفدهم دی ماه 1356 كه بسیاری از محققان و صاحب نظران آن را جرقه انقلاب اسلامی می دانند]1[ تا دی ماه سال57 حوادث زیادی به وقوع پیوست كه رژیم را هر چه بیشتر در منجلابی كه خود برای خود ساخته بود، فرو برد. قیام 29 بهمن تبریز،حادثه سینما ركس آبادان، تظاهرات عید فطر علیه رژیم مستبد شاهنشاهی، حادثه خونین 17 شهریور، اعتصاباتی كه به طور پیاپی پشت رژیم را خم می نمود، حادثه 13 آبان 57، راهپیمایی های تاسوعا و عاشورای سال 1357 روزهای برجسته ای بود كه بنیان رژیم پهلوی را به لرزه در آورد. بدین ترتیب رژیم استبدادی شاه كه حتی پیش از این هم پشتوانه مردمی نداشت، اكنون آخرین نفس های خود را می كشید. سیاستمداران رژیم پهلوی ناتوان از چگونگی سامان بخشیدن به اوضاع و حفظ رژیم، به دنبال راه كار بودند.
در این بین حتی تغییر متوالی نخست وزیر نیز نمی توانست اوضاع نكبت بار رژیم پهلوی را بهبود ببخشد. روی كار آمدن شریف امامی، حربه ای بود كه رژیم با توجه به فضای كاملا مذهبی انقلاب برگزید، تا شای بتواند جو انقلاب را كنترل كند. عدم دستیابی به نتیجه ای كه بتواند ثبات را به كشور بیاورد و رژیم را حفظ كند باعث شد تا محمد رضا پهلوی چاره را در روی كار امدن یك فرد نظامی ببیند. از این رو ارتشبد ازهاری مامور تشكیل كابینه شد. اما خشم مردم از حكومت و عدم مشروعیت رژیم پهلوی به حدی رسیده بود كه حتی یك دولت نظامی نیز نمی توانست رویاروی مردم بیایستد. در آبان 1357 تولید نفت كشور به طور كامل متوقف شد. نفت كه به مثابه خونی در كالبد نیم جان رژیم پهلوی بود و حیات اقتصادی آن را تامین می نمود، به دنبال اعتصابات دامن دار كاركنان شركت نفت، دیگر صادر نمی شد. بدین ترتیب عملا اقتصاد رژیم پهلوی فلج شده بود.
در تمام این مدت میان رجال حاكم نیز در مرد چگونگی واكنش نسبت به وضع موجود چند دستگی وجود داشت. هر چه كه زمان بیشتری سپری می شد، سردر گمی بیشتر رجال سیاسی ایران را در بر می گرفت. در میان سیاستمدارن رژیم پهلوی دو دیدگاه و رویكرد در مورد چگونگی برخورد با انقلاب مردم ایران وجود داشت. عده ای بر آن بودند كه می باسیست با مخالفین و كسانی كه به خیابان ها می آیند با شدت عمل برخورد نمود و به بیان دیگر برای مقابله با مخالفین جوی خون به راه انداخت و عده دیگر شیوه های مسالمت آمیز را پیشنهاد می كردند. كسانی چون زاهدی سفیر ایران در آمریكا معتقد به سیاست سركوب بودند و كسانی چون فرح پهلوی و اطرافیان او سیاست های مسالمت آمیزتر اعتقاد داشتند. در این میان كسی كه می بایست تصمیم نهایی را می گرفت، ناتوان از تصمیم گیری بود. محمد رضا پهلوی به دلایل گوناگون توان رویارویی با مخالفان را نداشت. عظمت واقعی كه در حال وقوع بود، ناتوانی شخصی شاه و بیماریی كه با آن دست و پنجه نرم می كرد، همه و همه كافی بود تا شاه قادر نباشد در برابر مخالفینی كه دیگر تاب تحملش را نداشتند، بایستد. انقلاب اسلامی ایران یكی از بزرگترین انقلابهای معاصر است، ایستادگی در برابر اینچنین انقلابی كاری ناممكن بود. در كنار این مسئله، نكته دیگری كه حائز اهمیت است اینكه شاه شخصا فرد با اراده ای كه بتواند حكومت خود را حفظ كند نبود. او در سال 1332 نیز تاج و تخت خود را مدیون خارجی ها بود. از همین رو بود كه در دیدار با روزولت، عامل كودتای 28 مرداد، صراحتا به او این نكته را ابراز كرده بود كه تاج و تخت خود را پس از خدا مدیون اوست. این مسئله بیش از هر چیز به دلیل نفس رابطه حامی -پیروی بود كه میان شاه و آمریكا برقرار بود.
فروپاشی رابطه حامی- پیرو
چند دستگی میان رجال ایرانی بیانگر تشتت آرا میان سیاستمداران آمریكایی در مورد مسائل ایران بود. رجال ایرانی در این زمان از استقلال فكری چندانی برخوردار نبودند. اختلافات درون رژیم برآمده از تضارب دیدگاههایی بود كه در میان سیاستمداران آمریكایی و در درون كاخ سفید وجود داشت. مسئله ای كه به طور ملموس می توان آن را در اختلافی كه میان سولیوان، سفیر آمریكا در ایران و برژینسكی مشاور امنیتی كارتر مشاهده نمود. «برژینسكی در میان مقامات كاخ سفید، در راس جناحی قرار داشت كه معتقد بودند، می بایست مسائل ایران را از طریق توسل به قوه قهریه و دست زدن به سركوب شدید نظامی حل و فصل كرد. از دیگر طرفداران این خط، می توان از هارولد براون وزیر دفاع آمریكا نام برد. جناح مقابل این خط را مقامات وزارت امور خارجه آمریكا، و عده ای دیگر از شخصیت های كاخ سفید تشكیل می دادند، كه سولیوان یكی از برجسته ترین چهره های آن به شمار می رفت.»]2[ از همین روست كه سولیوان و برژینسكی در نوشته های خود یكدیگر را به باد انتقاد می گیرند. همانطور كه گفته شد، بازتاب این سیاست دوگانه در میان رجال ایرانی نیز هویدا بود و این مسئله ناشی از ذات رابطه میان دولت آمریكا و رژیم پهلوی بود. سر آغاز این رابطه«كودتای 28 مرداد 1332 می باشد كه به دنبال آن یك رابطه حامی- پیرو بین آمریكا و رژیم شاه ایجاد شد»]3[در رابطه حامی پیرو هر دو طرف رابطه سود می برند. دولت حامی با حمایت از دولت پیرو منافع خود را در كشور و منطقه ای كه دولت پیرو در آن قرار دارد، حفظ می كند. دولت پیرو نیز به پشتوانه دولت حامی، ضریب امنیتی خود را در منطقه بالا می برد و از آن بالا تر از جا كه دولت های پیرو عموما از مشكل عدم مشروعیت داخلی رنج می برند، به پشتوانه دولت حامی بر اوضاع نابسامان داخلی خود مسلط می شود. این تسلط به شیوه های مختلفی ممكن است كه رخ دهد. سركوب قیام ملی شدن صنعت و استفاده از اصلاحات ارضی برای پیشگیری از قیام مردمی دو شیوه كاملا متفاوتی است كه دولت آمریكا به عنوان یك دولت حامی در ایران به اجرا گذاشت، تا ایران را در اردوگاه خود حفظ نماید.
انقلاب اسلامی ایران اما از جنسی نبود كه یك دولت حامی به راحتی بتواند برای ایستادگی در برابر آن نقشه و طرحی بیاندازد. باهمه این احوال آمریكایی ها تمام تلاش خود را نمودند كه ایران را در اردوگاه غرب حفظ نمایند. كارتر تا مدتی پیش از كنفرانس گوادلوپ صراحتا از شاه حمایت می نمود. لیكن وخامت اوضاع حكومت پهلوی به حدی بود كه حتی از آمریكایی ها نیز كاری بر نمی آمد. در این بین اجلاس گوادلوپ بیش از هر چیز تكلیف جهان غرب را در مورد مسئله ایران و نوع نگاه و بر خورد با آن مشخص نمود.
برگزاری كنفرانس گوادلوپ
«گوادلوپ» نام یكی از دو جزیره كوچك و زیبایی است كه در غرب اقیانوس اطلس و در قسمت شرق دریای كارائیب واقع شده. این جزیره با وسعت 1870 كیلومترمربع و 360 هزار نفر جمعیت به دولت فرانسه تعلق دارد. كنفرانس مهمی كه در 1357 ش در این جزیره برگزار شد، به مناسبت نام جزیره «كنفرانس گوادلوپ» نام گرفت.»]4[ در این كنفرانس موضوعات مهمی مورد بحث قرار گرفت. شاید موضوع انقلاب اسلامی ایران مهمترین موضوع این كنفرانس بود. البته نكته شایان توجه ای كه نباید از آن غافل شد اینكه، بررسی اسناد و خاطرات سیاسی سران كشورهای شركت كننده در كنفرانس نشان می دهد كه تصمیم درباره آینده محمدرضا شاه و لزوم خارج شدن از كشور، پیش از كنفرانس گوادلوپ، یعنی در جلسات 28 دسامبر 1978 و سوم ژانویه 1979 در كمیته مخصوص هماهنگی و شورای امنیت ملی كاخ سفید اتخاذ گردیده بود و حتی توسط سفیر آمریكا به شاه ابلاغ شده بود و كنفرانس مذكور تنها مهر تائیدی بر این تصمیم بود.]5[
این كنفرانس با دعوت ژیسكارستن، رئیس جمهور وقت فرانسه به سران كشورهای آمریكا، انگلستان و آلمان صورت گرفت و بدین ترتیب13 دی ماه(4 ژانویه 1979) كارتر، هلموت اشمیت(صدر اعظم آلمان)، جیمز كالاهان(نخست وزیر انگلستان) و همچنین رئیس جمهور فرانسه وارد جزیره شدند]6[ و طی چند روز آینده به بحث در مورد چالش های جهان غرب در اقصی نقاط دنیا پرداختند. در این كنفرانس مشخص شد كه آمریكاییها از حدود ماه نوامبر (آذر 1357) تقریبا به پیروزی امام خمینی (ره) در ایران یقین پیدا كرده بودند و به همن دلیل نیز می كوشیدند تا از هر راهی كه شده با امام خمینی (ره) و اطرافیانش تماس برقرار نمایند و اعلامیه های پشت سر هم آمریكائی ها در حمایت از شاه نیز بیشتر برای فریب دادن مقامات رژیم سعودی صادر می شد تا آنها گمان نكنند كه آمریكا برایی حفظ منافعش دست از حمایت دوستان خود بر می دارد.]7 [اینگونه بود كه حتی پیش از برگزاری كنفرانس گوادلوپ رابطه حامی-پیرو آمریكا و شاه قطع می شود. كنفرانس گوادلوپ تنها از این جهت مهم بود كه تصمیم غربی ها درباره ایران یكدست می شود. همچنین جهان غرب به طور متحد نگرانی خود را از تسلط روس ها بر ایران اعلام می كنند.
آمریكا و تلاش برای حفظ رابطه حامی- پیرو
با توجه به آنچه در ایران رخ می داد و وسعت انقلابی كه در ایران در جریان بود، آمریكایی ها كه ایران را از دست رفته می دیدند دو راهكار متفاوت با فاصله زمانی نسبتا كم و تقریبا به طور همزمان را آزمایش كردند. آنها از یك سو تلاش نمودند تا امام خمینی (ره) را راضی كنند تا دولت بختیار را تائید نماید. آنها سعی می كردند تا نشان دهند در صورت مخالفت امام (ره) احتمال كودتای ارتش وجود دارد. رویكرد انقلابی و سازش ناپذیر امام خمینی(ره) باعث شد تا آنها رویكرد دوم خود را مورد تاكید قرار دهند. كودتا درایران. در واقع آمریكا تلاش نمود تا راه حلی را كه 25 سال پیش مورد آزمون قرار داده بود و در آن موفق شده بود دولت مصدق را سرنگون كند و ملی شدن صنعت نفت را به چالش بكشد، یك بار دیگر مورد آزمون قرار دهد. به همین دولیل بود كه ژنرال هایزر را به ایران اعزام نمود.
ژنرال هایزر به دنبال كنفرانس گوادلوپ به تهران اعزام شد. ماموریت اصلی او در ایران ترتیب خروج شاه از صحنه و جلوگیری از واكنش منفی نظامیان در برابر كنارگذاشتن شاه بود. هایزر رئوس تصمیمات كنفرانس گوادلوپ را به فرماندهان رده بالای نظامی ایران ابلاغ كرد و به آنها گفت كه آمریكا با هرگونه اقدام نظامی برای جلوگیری از سقوط شاه و یا ساقط كردن حكومت بختیار مخالف است.]8[ البته هایزر ماموریت دیگری نیز در ایران داشت. برژینسكی مشاور امنیت ملی كارتر در كتاب خاطرات خود توضیحات مفصلی در این باره می دهد و صراحتا بیان می كند «طرح یك كودتای نظامی در ایران در صورت شكست بختیار یكی از وظایف اصلی هایزر در تهران بوده است».]9[ روند تاریخی انقلاب نشان داد كه تاریخ بیست و پنج سال گذشته یك بار دیگر تكرار نشد. هایزر نتوانست جای روزولت عامل كودتای 28 مرداد را بگیرد. زیرا انقلاب بهمن 57 به رهبری امام خمینی(ره) با نهضت ملی شدن نفت قابل قیاس نبود.
جمع بندی
كنفرانس گوادلوپ اجماع كشورهای غربی برای رها كردن محمدرضا پهلوی در میانی بحرانی بود كه او هرگز از پس آن بر نمی آمد. غربی ها نیز در محاسبات خود دریافته بودند كه بودن آنها نیز نمی تواند كمكی به محمد رضا شاه كند، زیرا دریافته بودند كه دامنه قیام علیه حكومت پهلوی آن چنان گسترده است كه نمی توانند كاری از پیش ببرند، اینگونه بود كه رژیم پهلوی حمایت ابرقدرت ها، یعنی یكی از اركان قدرت خود را از دست داد. خروج محمد رضا پهلوی از كشور، بر خلاف بیست و پنج سال قبل كه بازگشتی داشت، این بار بازگشتی نداشت. البته آمریكایی ها همچنان در تلاش بودند كه ایران را در جبهه خود نگه دارند. اما سازش ناپذیری امام خمینی(ره) و شكست طرح های هایزر آنها را نا امید كرد.
منابع:
1-مجید رضا اقدسی، انقلاب اسلامی ایران از دی 1356 تا بهمن 1357، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامی، 1389، ص 53
2-زیبگنیف برژینسكی، اسرار سقوط شاه، ترجمه: حمید احمدی، تهران، انتشارات جامی، 1362، ص 8
3-حمید شایسته پور، قدرت سركوب رژیم پهلوی و انقلاب اسلامی، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامی، 1385، ص 46
4- http://bashgah.net/fa/content/show/4749
5- غلامرضا نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، جلد دوم، تهران، موسسه خدماتی فرهنگی رسا، 1384،
6-یوسف بیدخوری، در گوادلوپ چه گذشت؟ ،تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامی، 1384، ص 13-14
7- فریدون هویدا، سقوط شاه، ترجمه: ح.ا.مهران، تهران، انتشارات اطلاعات، 1365، ص 202
8-محمود طلوعی، داستان انقلاب، تهران، نشر علم، 1370، ص 389-390
9- همان، ص 205
منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی
تعداد بازدید: 1335