انقلاب اسلامی :: شعر و آزادی(4) - عارف‌قزوینی؛شاعر تصنیف سرا

شعر و آزادی(4) - عارف‌قزوینی؛شاعر تصنیف سرا

18 بهمن 1390

محمد باقری

ابوالقاسم قزوینی، مشهور به عارف،فرزند ملا هادی وكیل، در سال 1258 شمسی در شهر قزوین دیده به جهان گشود. صرف و نحو عربی و فارسی و علوم متداول را در قزوین فراگرفته و در ادبیات تمرین نمود و علاوه بر این در سن 13 سالگی به مدت 14 ماه در محضر نخستین معلم موسیقی خود، حاجی صادق خرازی به تحصیل و فراگرفتن اصول علمی موسیقی پرداخت و با داشتن صوت دلنشین و آواز خوش، در این فن، مهارتی تام پیداكرد. وی در هنر خط نیز اهتمام ورزید و پیشرفت كرد. پس از آن به توصیه ی پدر، به نوحه خوانی در پای منابر مشغول شد. عارف در 16 سالگی وارد تهران شد و خیلی زود به دربار مظفرالدین شاه راه پیداكرد.]1[

عارف در 17 سالگی به قزوین مراجعت نموده و شیفته ی دختری به نام « خانم بالا »، دختر حاجی رضا افشار می شود و با وجود مخالفت پدر دختر ، مخفیانه او را به عقد خود درآورد. هنگامی كه پدر دختر باخبر می شود ، درصدد آزار و اذیت عارف برمی آید. عارف به رشت می رود و یك سال در آن شهر زندگی می كند و با وجود عشق و علاقه ای كه نسبت به همسر خود داشت ، ناچار به طلاق دادن او رضایت می دهد و تا آخر عمر همسر دیگری اختیار نمی كند.]2[

وی در سفری به بغداد و استانبول ، با دیدن « دارالالحان ترك » تصمیم گرفت به محض بازگشت به ایران ، با استفاده از مشاهدات خود ، آموزشگاهی جهت تعلیم موسیقی در ایران به وجود آورد ؛ ولی از آنجا كه چنین كاری با وضع محیط و موقعیت به خصوص عارف مطابقت نداشت ، در اجرای این تصمیم توفیقی حاصل نكرد. وی همیشه رایج نبودن « نت » و عدم اطلاع موسیقی دانان ایرانی را به اصول علمی موسیقی ، بزرگترین مصیبت برای موسیقی ایران می دانست.]3[



عارف و سیاست

پس از آنكه ندای مشروطه خواهی از هرسو بلند شد ، عارف كه خود ستم های زیادی از رجال قاجاری دیده بود و روحی آزاده داشت ، به آزادیخواهان پیوست. او در زمان مشروطیت، در تنویر افكار و روشن نمودن اذهان توده ی مردم و آزادیخواهی ملت ایران اثرگذار بود. انقلاب مشروطه درشكل گرفتن شخصیت حق‌طلبی و آزادیخواهی عارف نقشی عمده داشت. به همین دلیل مبارزه با رژیم سلطنت را بشدت دنبال میكرد.
عارف درخدمت هدفها و آرمانهای آزادیخواهانه و روشنفكرانه روزگارش بود. وی چندبار بر اثر سرودن غزل ها و ترانه هایش با مشكل مواجه گشت و دستگاه حكومت او را مورد تعقیب قرار داد. از جمله در سال 1328 ق ناصرالملك نائب السلطنه با شنیدن غزلی دستور بازداشت عارف را صادر كرد، كه او به اصفهان گریخت. با چاپ غزل دیگری از عارف در روزنامه‌ی « ایران آزاد» توسط ضیاءالواعظین شیرازی با عنوان «شاه پوشالی و مجلس پوشالی و كابینه ی پوشالی و ملت پوشالی» ، دادستان عارف را از سوی شاه به دادگاه فراخواند ، ولی دولت مستوفی الممالك ، عارف را روانه‌ی اصفهان كرد.]4[

عارف در موقع مهاجرت كمیته دفاع ملی به عثمانی ، با شور و هیجان به همراه آنها به اسلامبول رفت و مدتی در آنجا ماند ، ولی با دیدن بی صداقتی از برخی از آنها ، رنجیده خاطر گردید و به ایران بازگشت.

در جریان طرح شدن شعار جمهوری در ایران ، او بدون آنكه از اوضاع پس پرده باخبر باشد ، با این موج هم داستان گشت ، چنان كه « مارش جمهوری » را ساخت و در تئاتر باقراوف برنامه ی نمایش جمهوری ایران را برگزار كرد كه مورد توجه فراوان قرارگرفت.

ولی پس از به هم خوردن بساط جمهوری، با روحیه ای ناامید به همدان رفت و ساكن آن دیار گشت. عارف، به كلنل محمدتقی خان پسیان ارادتی خاص داشت و به عنوان یك سردار ملی و نجات دهنده ی ایران از پریشانی ها، به او امید بسیار بسته بود. از این رو با كشته شدن كلنل ، فراوان اندوهگین گشت و ترانه ها و غزل ها در سوگش ساخت و این تصنیف ها را با شوری بسیار اجرا كرد.

عارف سرانجام فرسوده از حوادث ایران، سال 1312 در همدان درگذشت و در آرامگاه ابن سینا دفن شد.]5[



تصنیفهای عارف: شعر در خدمت رسالت اجتماعی

عارف، نخستین كسی است كه شعر و موسیقی را به صورت «تصنیف» با مضامین بكر اجتماعی توأم ساخت و با این ابتكار كه از نظر روح حساس و محدودیت های محیط و اجتماع بسیار شایان توجه و قابل اهمیت بود، به انعكاس افكار خویش پرداخت و بدین ترتیب طبع سركش و دموكرات خود را در هدایت جامعه و آشنا ‌ساختن مردم به حقوق اجتماعی به كار واداشت.

عارف با استفاده از قالب تصنیف و آمیختن اشعار خویش با امثال و حكم و ضرب‌المثل‌های عادی مردم، شعر خود را هر چه بیشتر ساده و روان ساخت. آثار عارف قزوینی نمونه مناسبات جدید انقلابی نسبت به شعر و نمودار پرهیز از تفنن و شاخص تبدیل ادبیات به یك وسیله واقعی مبارزه در راه آرمانهای ملی است.
در دایره كلام عارف، واژه‌هائی وارد میشوند كه برای شعر سنتی، بیگانه و غیر معمولی هستند: انقلاب، حزب، فراكسیون، استبداد، آزادی، اجنبی، ملی، قانون‌اساسی، سیاست دولت، هموطن، اشراف، رنجبر، پلیس، مردم، آموزش و پرورش، استقلال، خائن و... ]6[
عارف تملق كسی را نگفت، زندگی اش سراسر با تنگدستی بود، هر از چند گاه از خانه‌ای به خانه‌ای می كوچید. او در دوره ظلمانی استبداد زیست می‌نمود و با هر طبقه از جامعه تماس داشت. به همین دلیل بخوبی از ریاكاری، عوام فریبی، فجایع، مظالم، اجحافات و تجاوزات استبدادیان واقف بود. در شئون اجتماعی هم جز خواب غفلت و خستگی و جمود چیز دیگری را در جامعه ملاحظه ننموده بود و این وضعیت را برای نسل معاصر و آینده قابل تحمل نمی دانست. لذا در صدد برآمد كه بوسیله كنسرت‌ها و سرودهای هیجان‌انگیز (وگاهی تلخ‌) خود بنیان و اساس موجود زمامداران آن دوره را در هم شكند و ملت را از خواب بیدار و از غفلت هشیار نماید. سازمان تازه و نویی در عرصه شعر بوجود آورد تا جامعه ایرانی بتواند از چنگال مظالم استبداد آزاد گردد. وی روی این نظریه با صراحت لهجه، بیان روشن، اشعار دلپسند و سودمند و غزلیات شیوا و با معنی كار كرد و با ذكر نظائر و امثال، منظور و مرام خود را در طی قطعات دلپذیر و نافذ و عمیق ابراز داشت. البته گاهی نیز عنان اختیار را از كف داده و با گفتن اشعار مهیج و گاهی تند و زننده در انتقاد از رفتار ظالمانه زمامداران و بیان اصلاحات مملكت و مبارزه با عناصر فاسد مستبد، شعر سروده است. اینست كه اشعار ملی دلنشین و بیانات نمكین او در مخالفین تأثیر تلخ و ناگوار داشته و در طبقات دیگر نشاط تازه و هیجان بی‌اندازه بوجود آورده و تأثیر بزرگی در پیشرفت كار آزادیخواهان داشته است.
نتیجه این ایمان پاك و حسن‌نظر كه از سرچشمه میهن‌خواهی تراوش كرده بود براثر سعایت و بدخواهی عده‌ای از عناصر مستبد و مفسده جو او را منزوی و گوشه‌نشین كرد، به همین دلیل دچار تیره‌بختی و دست‌تنگی و فشار سخت در امرارمعاش و گذرانیدن روزگار گردید.]7[



نمونه ای از اشعار و تصنیفات عارف

یا در غم اسارت، جان میدهم بباد یا جان خویش از قفس آزاد می كنم
آتش بجان چند تن افتد، كه بیگناه، بی موجبی، به ملتی آتش بجان زدند
از پرده كار زهد فروشان برون فتاد روزی كه پا بدائره امتحان زدند
ایران چنان تهی شد از هركسی، كه دست ایرانیان بدامن این ناكسان زدند
از من مپرس چونی؟ دلی چو كاسه‌خونی، زاشك پرس كه افشا نمود راز درونی
حكومت موقتی چه كرد؟ به كه نشنوی گشود در سرای جم بروی اجنبی


ای دیده خون ببار كه یك ملتی زبون رفته است و من دوبدیدةبیدارم آرزوست
ایران خراب‌تر ز دو چشم تو ای صنم، اصلاح كار از تو، درین كارم آرزوست
بیدارم هركه گشت در ایران زود بدار بیدار و زندگی بی دارم آرزوست
ایران فدای بلهوسی های خائنین گردیده، یك قشون فداكارم آرزوست



منابع

1.عزیزالله كاسب، زندگی‌نامه شاعران ایران، تهران:گلی،1381، صفحه 344

2. همان، صفحه 347

3.همان، صفحه348

4. دیوان عارف قزوینی، به اهتمام عبدالرحمن سیف، تهران: امیركبیر، ج 6، 1356، صفحه18

5.همان، صفحه 26

6.همان، صفحه 33

7.همان، صفحه 40




منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی



 
تعداد بازدید: 2240


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: