14 اسفند 1390
استاد آئینهوند:
«به توان پژوهشی مورخان بومی خود تکیه کنیم»
در پی انتشار دیدگاههای استاد صادق آئینهوند در مجله الکترونیکی «دوران» ـ ماه شهریور ـ یکی از خوانندگان علاقهمند به تاریخنگاری طی نامهای ضمن تقدیر از مجله دوران بخاطر انعکاس نظرات مفید و سازنده استاد، خواستار دریافت جواب چند سؤال دیگر در زمینه تاریخ و تاریخنویسی از ایشان شد. سؤالات مورد نظر این خواننده گرامی را نزد استاد بردیم و پاسخ آن را نیز در مصاحبهای کوتاه جویا شدیم. با هم مصاحبه را میخوانیم:
استاد آئینهوند، رویکرد تاریخنگاری در کشور را چگونه میبینید؟
ـ بسماللهالرحمن الرحیم ـ تاریخنگاری در کشور بیگمان رشد کرده است، هم کمی و کیفی، ولی شاید تنها عیبی که در این مجال بر آن وارد است، غلبهی عنصر کمی بر کیفی و ناهمگونی بین تحلیل و تفسیر با نصگرایی و استناد است. در بعضی محافل، صبغهی تحلیل و تفسیر بدون دستمایهی سند غلبه دارد و در بعضی دیگر بر عکس صبغهی اخباری و استنادی مطمح نظر است.
هیچ پژوهشگر مُنصفی نمیتواند منکر رشد مؤسسات و بنیادهايِ تاریخی و تلاشهايِ تاریخنگاران باشد ولی شاید تا رسیدن به یک سنّت تاریخنگاری مطلوب فاصله داریم. با این همه در مقایسه با 40ـ 30 سال پیش وضع بهتر و از حیثِ تنوع و کیفیت برتر است.
به عقیده جنابعالی، میان تولید آثار تحقیقی و یا ترجمه تحقیقات علمی بزرگان این رشته، کدام یک بر دیگری برتری دارد؟
ـ بیشک پژوهش و تولید در مجالِ علم بر ترجمه کارِ دیگران ارجح است. البته در هر نهضت علمی در ابتدا کار با ترجمه از فرهنگها و تمدنهایی که در بعضی از تخصصها سراند، آغاز می شود و این تا حدی و زمانی عیب نیست. همانگونه که مسلمانان در آغاز نهضتِ علمی خویش در نیمهی دومِ قرنِ دوم هجری با ترجمه از آثار یونانیان مقدمات رشد علمی و تولیدی را فراهم آوردند.
آنچه ایراد دارد اینست که پارهای بر این باور باشند که در مجالِ علمی تا همیشه باید مصرف کنند و مترجم ماند زیر گمان دارند که دیگران از ما پیشتر اند و طی این فاصله ممکن نیست، در نتیجه بهتر است به جای پیمودن مسیر رفتهی آنها از دستاورد آنها سود برد. البته ما با این باور مخالفیم و اگر تکنولوژی و پارهای از فناوری اطلاعات و ابزارهای خاص آن را مستثنی کنیم در مجال علوم انسانی خاصّه در تاریخ، چنین باوری به شکل مطلق زیانبار است.
در مجال تاریخ اسلام و تاریخ ایران، بیشتر میبایست به توان پژوهشی مورخان بومی خود تکیه کنیم و در سالهای اخیر با توجهی که در این باب شده، اثرات خوبی نمایان شده است. اشکالی ندارد که مثلاً در تاریخ جهان و غرب و چین و ممالک دیگر از آثار محققان همان دیار سود ببریم و آثارشان را ترجمه کنیم ولی در تاریخ ایران باید به تولید و پژوهش محققان خودمان تکیه کنیم.
چه تفاوتی میان دو واژه «تاریخ» و «فرهنگ» وجود دارد و به عقیده شما کدام یک بر دیگری تأثیرگذارتر است؟
فرهنگ بستر است و تاریخ درختی روییده از این بستر که ریشه در فرهنگ دارد ولی باغبان خاص خود دارد. چون تاریخ علم خاصی است که نباید در بیان حقایق از حوزههای عرفی متأثر باشد، لذا من بر این باورم که تاریخ راهبر و راهگشا است و نباید بیش از حد از عرف و فرهنگ متأثر گردد.
فرهنگ معجونی است از سُنن ستوده و نکوهیده که هم قابل تمجید و هم قابل نقد است، در حالی که تاریخ افق روشن آینده را نشان میدهد و نمایشگاهی از ناکامیها و پیروزیهای گذشته را که در پس سر هر امت قرار دارد، پیش رو میآورد و از آن به مدد توان دانش تاریخ، راه میسازد و الگو مینماید. تاریخ را باید مجال داد تا به ما بگوید که چه باید بکنیم واز گذشته چه دستمایهای بسازیم و آینده را چگونه پیش ببریم در حالی که نه در گذشته بماینم و نه در تدارک آیندهای بیگذشته و بیریشه باشیم.
تاریخ گذشته و حال و آینده است. به مدد این علم ما به یک زمان ممتد میرسیم که گذشته را اکنون و اکنون را به فردا تبدیل میکنیم. هر کس چنین هنری نداشته باشد، «غیاب تاریخی» دارد. همهی تلاش انبیاء (ع) و اولیاء (س) و مُصلحان و نخبگان دردمند و دلسوز برای این بوده که غبار «غیاب تاریخی» را از چهرهی امتها و ملتها بزدایند. «و يَضَعَ عَنْهُم إصْرَهم و الأَغْلالَ الّتی کانَتْ عَلَیهِم .» [قرآن کریم]
منبع: ماهنامه الکترونیکی دوران - شماره 11
تعداد بازدید: 1073