انقلاب اسلامی :: ایستادن در برابر رضاخان اولین ایستگاه است

ایستادن در برابر رضاخان اولین ایستگاه است

16 اسفند 1390


به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی انقلاب اسلامی، مجموعه 2 جلدی «سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما می‌آمد: براساس داستان زندگی امام روح‌الله خمینی (ره)، عارف، فیلسوف، سیاستمدار و رهبر فقید انقلاب اسلامی ایران» به چاپ هشتم رسید. این کتابها را مرحوم نادر ابراهیمی (1315 ـ 1387) در زمان حیات خود نوشته و به دفتر ادبیات انقلاب اسلامی سپرده است.
جلد اول مجموعه «سه دیدار»، «رجعت به ریشه‌ها» نام گرفته و مرحوم نادر ابراهیمی آن را در فاصله سال‌های 1375 و 1376 نوشته است.
این مجلد در 10 بخش تنظیم شده و نادر ابراهیمی پیش از آغاز این بخش‌ها تأکید کرده که «من داستان می‌نویسم، تاریخ نمی‌نویسم تاریخ‌های بسیاری قبل از من نوشته شده است و همزمان با من و بعد از من نیز نوشته می‌شود و خواهد شد؛ اما داستان فقط یک بار نوشته می‌شود؛ فقط یک بار.»
وی در مقدمه کتاب و در توضیح دیگری آورده است که «آنچه در این داستان گفته‌ام، به اعتقاد و باور خودم عین حقیقت است و جز حقیقت هیچ نیست.»
در کتاب 245 صفحه‌ای «رجعت به ریشه‌ها» داستان زندگی امام خمینی (ره) از روزگار نوجوانی ایشان آغاز می‌شود و در مسیر تاریخی روزها و سال‌ها پای دیدار امام (ره) و آیت‌الله سیدحسن مدرس به میان می‌آید.
نویسنده به گذشته بازمی‌گردد تا از ریشه‌های خانوادگی امام (ره) و تأثیر آنها بر ایشان بنویسد و حاصل آن را در چنین صحنه‌ای روایت کند: «حاج آقا روح‌الله در تمام عمرش فقط یک بار رضاخان را دید، آن هم در همین یازده فروردین 1303. سردار سپه ظاهراً برای گفت‌وگو به قم آمد ـ با کبکبه و دبدبه‌ی اسکندری. آن دو چشم جوان، سردار سپه را از آن سوی خیابان دید ـ با نگاهی که مثل تیغ می‌برید، از پس گروهی که گرد آمده بودند. دید و دلش لرزید: صولت سرداران را یافته است. فاتح تاریخ است انگار. هیچ هم نیست. می‌دانم. امربر، در هر شکل و شمایل، باز هم امربر است.
دو شب پیش، خبر به قم رسیده بود که پس فردا سردار سپه به قم می‌آید ـ به دستبوس علما. در همان شب، آقا روح‌الله جوان به هم‌حجره‌اش سیدلواسانی گفت: برای له کردن مدرس می‌آید. فقط برای کوچک کردن مدرس و این که نشان بدهد او صدای دین نیست. به شما می‌گویم تا شما هم فردا به پدرتان بگویید. بگویید که اگر ایستادن در برابر رضاخان را مصلحت می‌دانند، این اولین ایستگاه است و بهترین. یا راهش ندهید

به حرم یا بکوبیدش.» (صص 116 و 117)
جلد اول «سه دیدار» با روایت خواستگاری امام خمینی (ره) از بانو قدس ایران ثقفی به پایان نزدیک می‌شود. جلد دوم این مجموعه «در میانه میدان» نام دارد و 270 صفحه و 13 بخش است. نادر ابراهیمی این جلد را در فاصله سال‌های 1376 و 1377 نوشته است. وی در چند مقدمه این مجلد آورده است که «بسیار ممنون مقام منیع رهبری هستم که فرصتی طولانی و دلنشین جهت گفتگو در باب نخستین دیدارشان با حضرت امام (ره) و برخی حقایق مطروح در این داستان به من دادند.»


در نخستین صفحات جلد دوم «سه دیدار» داستان دیدار امام (ره) و آیت‌الله ابوالقاسم کاشانی روایت شده است و از این حال، نویسنده همچنان گریزهایی به نوجوانی و جوانی روح‌الله خمینی دارد و بازمی‌گردد به روزهای کودتا 28 مرداد 1332 و دیدار دیگر امام (ره) و آیت‌الله کاشانی. این رفت‌و آمدهای تاریخی و داستانی ادامه دارد تا هم فضای تاریخی آن روزها را به تصویر بکشد و هم خواننده به دیدار مهم دیگری وارد شود: «شاه در مقابل ابرمرد تقدیر». این قطعه از روایت نادر ابراهیمی چنین به پایان می‌رسد: «نم‌نم بارانی می‌بارید. هوا بلورین بود. حاج آقا روح‌الله، آهسته و متین، خیابان اصلی باغ سعدآباد را می‌پیمود که یک خودروی سیاه کنار حاج آقا ایستاد. راننده سرک کشید و با پوزخندی گفت: بفرمایید بالا حاج آقا! بنده در خدمت شما هستم تا هر جا که می‌خواهید برسانمتان.
ـ سلام علیکم آقا. خسته نباشید! اولاً بنده «بالا» هستم. شما «پایین». توجه نمی‌کنید که شما برای حرف زدن با من، چطور مجبور شده‌اید سرتان را بالا کنید؟ و توجه نمی‌کنید که بنده اگر بخواهم سوار ماشین بشوم، چطور باید خم شوم و خمیده به آن پایین بیایم؟ ثانیاً متشکرم پسرم. من دوست دارم که زیر این نم‌نم باران پیاده بروم.
ـ تا قم؟
ـ تا هر جا که دلم بخواهد.
ـ اما به من گفته‌اند «باید» شما را تا به قم برسانم.
ـ به زور و با تهدید؟
ـ خیر حاج آقا، خیر... قصد جسارت نداشتم.
ـ قصدش را هم اگر داشتی، قدرتش را نداشتی پسرم! برو به بزرگ‌ترهایت بگو: آن طلبه وقتی اراده کند که پیاده برود، تا آن سر دنیا هم می‌رود. و بعد، راجع به خودت پسرم! توکل کردن به خدا را یاد بگیر، نماز بخوان، روزه بگیر، ایمان پیدا کن. همه تکالیف دینی‌ات را انجام بده تا مجبور نشوی نوکری شمر و یزید زمان را بکنی. امربر ظالم شدن، مشارکت در ظلم است. این حرف را به همه همکارانت که در این کاخ جور و ستم کار می‌کنند هم بگو! خدانگه‌دار پسرم...
شاه که از پشت پنجره اتاق کارش، در طبقه دوم، نگاه می‌کرد با خود گفت: با آن راننده بدبخت بیشتر حرف زد تا با من مثلا‍ً شاه.» (صص 194 و 195)
نادر ابراهیمی برای مجموعه «سه دیدار» کتاب سومی هم با عنوان «حرکت به اوج» در ذهن و قلم داشته که بیماری و اجل به او مهلت نمی‌دهد. اما جلدهای اول و دوم این مجموعه هم‌اکنون توسط انتشارات سوره مهر به چاپ هشتم رسیده است.



 
تعداد بازدید: 1224


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: