16 اسفند 1390
تأثير تاريخنگاري ايراني بر تاريخنگاري اسلامي
در زبان فارسي، از واژه «تاريخ» معاني گوناگوني نظير زمان (date)، زمانهاي گذشته، وقايع پيشين، اثر يا نوشته تاريخي (history) و معاني ديگري از اين نوع مستفاد ميشود. در اين مقال كوتاه، مجال آن نيست تا دربارهي ماهيت تاريخ 1يا واژه تقريباً مجهولالاصل آن2 سخن به ميان آيد، ولي لازم است در مقدمهي بحث تعريفي از تاريخنگاري (historiography) ارائه شود.
كمترين حد تاريخنگاري وقايعنگاري است كه ميتوان آن را «ثبت وقايع برجسته با قيد زمان وقوع آنها» تعريف كرد. دو عنصر «تدوين» و «توقيت» وقايع كه نتيجه نوعي درك و شعور تاريخي است در تعريف مذكور گنجانده شده است. با توجه به چنين تعريفي از تاريخنگاري، مسأله اصلي در مقاله حاضر اين است كه آيا ايرانيان باستان از «آگاهي تاريخي» برخوردار بودهاند يا خير؟ و در صورت مثبت بودن پاسخ پرسش مزبور، آيا آثار تاريخي مكتوب از خود بر جاي گذاشتهاند يا نه؟ و سرانجام اينكه تاريخنگاري ايراني تا چه اندازه بر تاريخنگاري اسلامي اثر گذارده است؟
جواد علي3 و عبدالعزيز الدوري4 درباره آگاهي تاريخي ايرانيان پيش از اسلام اظهار ترديد كردهاند، اما بسياري از ايرانشناسان، از جمله اشپولر آلماني5 كاملاً عكس آن دو نويسنده عرب نظر داده و به رغم كمبود آثار تاريخي بر جاي مانده از ايران پيش از اسلام، آگاهي تاريخي ايرانيان را مسلم ميداند. 6
تأييد نظر اشپولر يا رد مدعاي جواد علي و الدّوري نيازمند بررسي سه مسأله است: سالنامه نگاري (chronology) در ايران باستان، خداي نامك، و ديگر نوشتههاي تاريخي در ايران پيش از اسلام.
سالنامهنگاري
ثبت وقايع مهم ساليانه يا سالنامهنگاري از رسمهاي دربار پادشاهان ايران باستان ـ از دوره هخامنشيان به بعد ـ بوده است. اين رسم، خود از وجود نوعي گاهشماري منظم در ميان ايرانيان قديم حكايت ميكند.7همين سالنامههاي رسمي، در واقع، مهمترين مأخذ و مرجع مؤلفان و مورخان ايراني در تأليف تاريخ ايران بوده است. «كِتزياس ـ پزشك و مورخ يوناني قرن چهارم پيش از ميلاد ـ كتابي به نام پرسيكا نوشته كه در تأليف آن، از سالنامههاي رسمي ايراني بهره برده است».8 همينطور آگاتياس ـ مورخ رومي قرن ششم ـ در تدوين تاريخ خود از مجموعه سالنامههاي رسمي ساسانيان كه در گنجينههاي دولتي تيسفون نگهداري ميشده، استفاده كرده است. 9
مضمون اصلي سالنامهها، ذكر جنگها و حوادث برجسته سياسي بوده است، اما بنابر نوشته پيگولوسكايا (شهرهاي ايران، ص 45، 47، 48، 51)، در «رويدادنامه»هايي كه از عهد سلوكي بر جاي مانده، علاوه بر اوضاع سياسي،از روابط اجتماعي و اقتصادي نيز سخن به ميان آمده است.
رويكرد برخي از مورخان ايراني در دوره اسلامي، خصوصاً طبري (ف 310 ه (، به تاريخنگاري سنواتي يا سالنامه نگاري،متأثر از شيوه تاريخنگاي ايراني است. 10 اين اثرپذيري، عمدتاً در دو چيز خلاصه ميشود: يكي در شيوه سالنامهنويسي و ديگري در طرح مسأله زمان و عمر آفرينش. 11 ناگفته نماند كه در مسأله اخير، ممكن است مورخان اسلامي از بينش سامي نيز بهره برده باشند؛ چه هم در مذهب يهود كه عربها از قديمالايام با آن آشنا بودهاند و هم در مذهب زرتشت، مسأله زمان و عمر گيتي به نوع خاصي طرح شده است. 12 اما در مسأله اول، تأثير شيوه ايراني مشهود است؛ زيرا دست كم در قسمتهاي مركزي جزيرةالعرب، تا پيش از برقراري تاريخ هجري در سال 17 در عهد خليفه دوم، گاهشماري مشترك و منظمي وجود نداشته و اساس گاهشماري اعراب عصر جاهلي را برخي وقايع مهم ـ و متغير ـ شكل ميداده است. 13 احتمال اثرپذيري تاريخنگاري اسلامي از «ايامالعرب» نيز منتفي است. ايامالعرب كه به تسامح ميتوان آن را نوعي تاريخ سياسي و اجتماعي عرب عصر جاهلي به حساب آورد، اساساً فاقد دو عنصر مقوم تاريخ نقلي يا وقايعنگاري است. نبود دو عنصر «تدوين» و «توقيت» در تاريخ عصر جاهلي، و به عبارت دقيقتر، در ايامآلعرب، بيانگر نبود گاهشماري مشترك و منظم وعدم آگاهي و شعور تاريخي در ميان اعراب عصر جاهلي است. بنابراين، هم نبود معرفت تاريخي در ميان اعراب و هم ايراني بودن اكثر قريب به اتفاق مورخان بزرگ اسلامي، مانند يعقوبي، دينوري، طبري، مسكويه رازي و حمزه اصفهاني، بر ايراني بودن تاريخنگاري اسلامي دلالت دارد و اين نظر جواد علي14 كه شيوه مورخان اسلامي از جمله طبري را شيوه مورخان مسيحي دانسته، چندان پايه و اساسي ندارد.
خداي نامك
خوتاي يا خوذاي يا خداي، در فارسي پهلوي، به معني شاه يا مالك است. 15 از اين رو، خداي نامك يا خداي نامه را ميتوان شاهنامه يا تاريخ پادشاهان، و در عربي سيرالملوك ناميد. خداي نامه كه تاريخ ملي ايران را از آغاز تا پادشاهي خسروپرويز در برداشت، در اواخر دوره ساساني تدوين شده و بنابر استدلال «نولدكه»، آخرين تحرير آن در عهد يزدگرد سوم ـ آخرين پادشاه ساساني ـ صورت گرفته است. 16 تحرير اخير خداي نامه را به «دهقان دانشور»17 نسبت دادهاند. 18
خداي نامه در نيمه اول قرن دوم هجري، به قلم ابنمقفع (142 م.) با نام «سيرالملوك» يا «سيرملوكالعجم»، از پهلوي به عربي برگردانده شد. اين ترجمه و ترجمههاي ديگر19 كه پس از ابنمقفع صورت گرفته، از جمله مآخذ مورخان دوره اسلامي در ثبت و تدوين تاريخ ايران پيش از اسلام بوده است.
ديگر نوشتههاي تاريخي
علاوه بر سالنامههاي رسمي و خداي نامه كه به مثابه تاريخ عمومي پادشاهان ايران بوده، تكنگاريهايي نيز در خصوص برخي پادشاهان ايران بر جاي مانده است كه براي نمونه، ميتوان به كارنامك اردشير بابكان20 اشاره كرد.
مسعودي، مورخ اسلامي قرن سوم و چهارم هجري، در يكي از كتابهاي خود21 از تاريخ مصور ساسانيان كه از مآخذ او در مروجالذهب بوده، ياد كرده است. 22
«شهرستانهاي ايران» نيز از ديگر آثار تاريخي بر جاي مانده از ايران پيش از اسلام است. اين اثر رساله مختصري است به زبان پهلوي در جغرافياي تاريخي ايران. تدوين نهايي اين رساله، مانند اغلب آثار پهلوي كه امروزه در دست داريم، احتمالاً در قرن سوم هجري صورت گرفته است، اما تدوين اوليه آن به اواخر دوره ساساني بر ميگردد.
بنابر مباحث گذشته، ميتوان سه نكته را به عنوان نتايج بحث برشمرد:
1. ايرانيان، در پيش از اسلام، با مفهوم تاريخ و تاريخنگاري ـ به معناي دقيق كلمه ـ آشنا و از آگاهي تاريخي برخوردار بودهاند؛
2. ايرانيان آثار تاريخي مدوّن و مكتوبي ـ در شكلهاي گوناگون ـ از خود برجاي گذاشتهاند و اين آثار مورد استفاده و اقتباس مورخان اسلامي عربينويس و فارسينويس قرار گرفته است؛
3. بينش تاريخي و نيز شيوه تاريخنگاري ايرانيان، بويژه شيوه سالنامهنگاري، برمورخان اسلامي اثر گذارده است.
پينوشتها:
1. در اين باره، رجوع كنيد به:
ـ صديقي،عبدالحميد، تفسير تاريخ، ترجمه جواد صالحي، نشر فرهنگ اسلامي، 1366.
ـ اي. اچ. كار، تاريخ چيست، ترجمه حسن كامشاد، خوارزمي، 1356.
ـ دبليو، اچ. والش، مقدمهاي بر فلسفه تاريخ، ترجمه علايي طباطبايي، اميركبير، 1363.
ـ زرينكوب، عبدالحسين، تاريخ در ترازو، اميركبير، 1370.
2. ر. ك: روزنتال، فرانتس، تاريخ تاريخنگاري در اسلام، ترجمه اسدالله آزاد، آستان قدس رضوي، 1366، ج 1. ص 19 به بعد.
3. جواد علي، تاريخ مفصل عرب قبل از اسلام، ترجمه حسن روحاني، بابل، 1367، ج 1، ص 87ـ 86.
4. علمالتاريخ، ص 47.
5. اشپولر، برتولد، تاريخ ايران در قرون نخستن اسلامي، ترجمه جواد فلاطوري، تهران، علمي و فرهنگي، 1369، ج 1، 19 ـ 18.
6. اشپولر (همانجا) و نويسندگان ديگري نظير دولافوز (تاريخ هند، 3) و ماركوويتس («هندوستان از حماسه تا تاريخ علمي» در پيام يونسكو، ش 239، ص 22 به بعد) هنديان قديم را دست كم تا زمان فتح اسلامي، فاقد آگاهي تاريخي دانستهاند. در اين باره همچنين رجوع كنيد به: صادق سجادي و هادي عالمزاده، تاريخنگاري در اسلام، ص 101 و مقايسه كنيد با تاريخ فرشته، چاپ سنگي، ص 369.
7. درباره گاهشماريهاي مرسوم در ايران باستان، رجوع كنيد به: عبداللهي، رضا، تاريخ تاريخ در ايران، ص 9 ـ 10.
8. ميراحمدي، مريم، كتابشناسي تاريخ ايران در دوران باستان، تهران، اميركبير 1369، ص 35.
9. متمدي ملايري، محمد، فرهنگ ايراني پيش از اسلام و آثار آن در تمدن اسلامي و ادبيات عرب، دانشگاه تهران، 1356، ص 162.
10. زرينكوب، عبدالحسين، تاريخ ايران قبل از اسلام، تهران، 1343، ص 4.
11. عنايت، حميد، «نخستين بينشهاي تاريخي ايرانيان»، همشهري، 5/10/1372.
12. ناس، جان، تاريخ جامع اديان، ترجمه علياصغر حكمت، تهران، آموزش انقلاب اسلامي، 1370، ص 476 و 552 و همانجا.
13. روزنتال، فرانتس، تاريخ تاريخنگاري در اسلام، ترجمه اسدالله آزاد، مشهد، آستان قدس رضوي، 1366، ج 2، ص 206.
14. تاريخ مفصل عرب قبل از اسلام، ج1، ص 86.
15. ر. ك: برهان قاطع، ذيل خدا.
16. يار شاطر، احسان، :«چرا در شاهنامه...» بنياد شاهنامه فردوسي، شاهنامهشناسي، 1357، ج 1، ص 270 ـ 268.
17. دهقانان در نظام طبقاتي دوره ساسانيان، نقشهاي گوناگوني بر عهده داشتند؛ از جمله جبايت ِخراج و حفظ و انتقال تاريخ ملي ايران. به سبب نقش اخير، واژه دهقان در فرهنگهاي فارسي (ر.ك برهان قاطع، ذيل دهگان و فرهنگ معين ذيل دهقان) علاوه بر كشاورز، به مورخ هم معني شده است.
18. شاهنامه فردوسي، به تصحيح و تحقيق ژول مول، تهران، آموزش انقلاب اسلامي، ص 6 (ديباچه).
19. درباره ترجمههاي خداي نامك رجوع كنيد به: ميراحمدي، مريم، كتابشناسي تاريخ ايران در دوره باستان، ص 73 ـ 72.
20. اين كتاب به قلم قاسم هاشمينژاد، از فارسي پهلوي به فارسي معاصر، با نام كارنامه اردشير بابكان (نشر مركز، 1369) ترجمه شده است.
21. التنبيهو الاشراف، ترجمه ابوالقاسم پاينده، تهران، علمي و فرهنگي، 1365، ص 100 ـ 99.
22. ... تفضلي، احمد، شهرهاي ايران، ج 3، ص 349 ـ332.
23.
دكتر سيدجمال موسوي
پژوهشكده علوم انساني و اجتماعي جهاد دانشگاهي
به نقل از: ضعيت تاريخ و تاريخنگاري در ايران، دانشگاه انقلاب شماره 112
منبع: ماهنامه الکترونیکی دوران - شماره 28
تعداد بازدید: 1076