17 اسفند 1390
گزارش لحظه به لحظه 3 روز كودتا
با روي كار آمدن جمهوريخواهان و رياست جمهوري دوايت آيزنهاور در 1332 نفوذ جناح محافظهكار كه از گسترش كمونيسم و افزايش نفوذ شوروي وحشت داشت، زياد شد. سازمان «سيا» القا كرده بود كه دامهي حكومت مصدق پاي شوروي را به ايران باز خواهد كرد. دو سازمان جاسوسي «سيا» و «اينتليجنت سرويس» طرحي را كه در اصل توسط دولت انگلستان طرحريزي شده بود، براي يك كودتا و براندازي مصدق پيشنهاد كردند و نام آن را «آژاكس» گذاشتند. با اين حال آيزنهاور در چند ماه اول زمامداري در برابر اصرار انگليسيها به توطئه عليه مصدق، مقاومت ميكرد.
به هر حال، انگلستان برنامهي تضعيف دولت و توطئهها و ترورها را آغاز كرده بود و عوامل آن كشور، در ايران نيز چون از حمايت دربار برخوردار بودند به موفقيتهاي چشمگيري در ايجاد بيثباتي، تشنج و جو وحشت نائل شده بودند.
پس از رد پيشنهاد مشترك آمريكا و انگلستان دربارهي حل مسئله نفت و امضاي موافقتنامه بازرگاني بين ايران و شوروي در 21 خرداد 1332، سرانجام آيزنهاور متقاعد شد و موافقت خود را با اجراي طرح كودتا اعلام كرد.
مسافرت جان فاستر دالس (وزير امور خارجهي آمريكا) به خاورميانه و پاكستان، در هفتهي آخر ارديبهشت 1332، به عنوان نخستين نشانهي تغيير سياست آمريكا نسبت به ايران محسوب ميشود.(1)
روز دهم خرداد، لوي هندرسن (سفير آمريكا در تهران)، ايران را به قصد آمريكا ترك كرد تا در برنامهريزي طرح «آژاكس» شركت كند.(2)
آلن دالس، رئيس سازمان «سيا» بود. او برادر جان فاستر دالس بود؛ در تيرماه 1332، فرمان آغاز عمليات كودتا توسط برادران دالس داده شد. اين كودتا قبلاً توسط انگلستان با ايجاد بيثباتي در ايران، عملاً آغاز شده بود. استدلال وزير امور خارجه آمريكا در شوراي امنيت ملي اين كشور، باعث شد كه آيزنهاور به كودتا رضايت بدهد. او عقيده داشت كه در ايران به زودي ديكتاتوري مصدق برقرار ميشود و بعد هم مسكو به آن جا راه خواهد يافت و در اين صورت خاورميانه با داشتن شصت درصد منابع نفي جهان به خطر خواهد افتاد. قرار شد كه عمليات «چكمه» كه قبلاً انگليسيها به تنهايي طراحي كرده بودند، كنار گذاشته شود و طرح مشترك با آمريكا كه «آژاكس» نامگذاري شده بود، اجرا گردد.
طرح كودتا كه كرميت روزولت، مسئول اجراي آن شده بود، اين بود كه سرلشكر فضلالله زاهدي كه به شاه وفادار بود با كمك عوامل انگلستان و پولهاي آمريكا، عليه دولت قيام كند.
در روز 28 تير 1332، كرميت روزولت به طور پنهاني از عراق وارد ايران شد. نخستين مأموريت او اين بود كه شاه را مطمئن كند كه اين عمليات، واقعي است و از حمايت دولتهاي آمريكا و انگلستان برخوردار است.(3)
اقدام بعدي، كمك گرفتن از يك افسر عاليرتبهي آمريكايي، يعني ژنرال نورمن شوارتسكف بود. اين ژنرال، بين سالهاي 1327 و 1328 فرمانده ژاندارمري ايران بود.
نامبرده توانسته بود اعتماد كامل شاه را جلب كند و به همين علت، ورود او به تهران بيترديد، مصدق را ظنين ميكرد. كرميت روزولت با زاهدي و برادران رشيديان (سيفالله و اسدالله) و همچنين با مأمورين خود تماس گرفته بود. برادران رشيديان، موفق شدند به وسيلهي يكي از رابطين مورد اعتماد شاه، ديدار مخفيانهاي ميان شاه و كرميت روزولت ترتيب دهند و روزولت به تدريج توانست موافقت شاه را جلب كند.(4)
روز سوم مرداد 1332، اشرف پهلوي كه چند ماه پيش از آن به علت توطئههايي كه عليه مصدق ميكرد، به خارج از كشور تبعيد شده بود، به طور ناشناس به تهران بازگشت. اشرف مستقيماً از فرودگاه به كاخ سعدآباد رفت، تا پيغام و نقشههاي كودتا را كه از خارج آورده بود، به شاه برساند. مطبوعات به شدت به بازگشت اشرف اعتراض كردند و مصدق به شاه اعلام كرد كه اشرف طي چهل و هشت ساعت، بايد ايران را ترك كند. او قبل از آمدن به ايران، در سوئيس با ژنرال شوارتسكف كه از طرف آمريكا عمليات كودتا را هدايت ميكرد، ملاقات كرده و پيامي از او براي شاه آورده بود. در پاريس هم با عوامل اطلاعاتي سفارت انگلستان و شركت سابق نفت ملاقات و آمادگي خود را براي همكاري در اجراي كودتا اعلام كرده بود. روز پنجم مرداد، اشرف پهلوي ايران را ترك كرد.(5)
روز هفتم مرداد، جان فاستر دالس (وزير امور خارجهي آمريكا) فعاليت گستردهي حزب توده در ايران را نگرانكننده خواند. روز هشتم مرداد، در يك جلسهي سخنراني در منزل آيتالله كاشاني، ميان طرفداران دكتر مصدق و آيتالله كاشاني زد و خورد شديدي درگرفت. نيمه شب دهم مرداد، كرميت روزولت (فرمانده عمليات «سيا» در ايران) كه توسط ارنست پرون، از شاه وقت ملاقات گرفته بود، پنهاني وارد كاخ سعدآباد شد. در اين ملاقات، روزولت برنامهي كودتا را براي شاه شرح داد و نام جاسوسان ديگري را كه در عمليات شركت داشتند به شاه معرفي كرد و براي اطمينان بيشتر شاه گفت كه قرار است دولت آيزنهاور تا بيست و چهار ساعت ديگر در يك سخنراني با جملهي خاصي، عمليات كودتا را تأييد كند و وينستون چرچيل هم از طريق بي.بي. سي همين پيام را بفرستد.
روز يازدهم مرداد، دكتر عبدالله معظمي (رئيس مجلس شوراي ملي) استعفا داد و تنها هفده نفر از نمايندگان مخالف دولت بودند كه استعفا نكرده بودند. اين هفده نفر به عنوان اعضاي قانوني مجلس، براي تعيين رئيس رأيگيري كردند و آيتالله كاشاني را به رياست انتخاب كردند.
رفراندوم انحلال مجلس هفدهم در روز دوازده مرداد 1332 در تهران و حومه انجام گرفت و به انحلال مجلس رأي مثبت داده شد. قرار شد رفراندوم شهرستانها يك هفته بعد انجام شود.
دومين ملاقات كرميت روزولت و شاه روز يازدهم مرداد انجام گرفت. در اين ملاقات روي نخستوزيري سرلشكر فضلالله زاهدي توافق صورت گرفت و مقرر شد كه زاهدي در انتخاب وزيران خود آزاد باشد.
شاه كه از سرانجام كودتا نگران بود، پيشنهاد كرد كه از تهران خارج و به شيراز برود. روزولت مخالفت كرد چون شيراز و اصفهان در دست ايل قشقايي بود و آنها از طرفداران دولت بودند. سرانجام مقرر شد كه شاه در مدت عمليات به كنار درياي مازندران برود و منتظر نتيجه بماند.
شاه پس از ملاقات با روزولت، اردشير زاهدي را به دنبال سرلشكر زاهدي كه در اختياريهي تهران پنهان شده بود، فرستاد. زاهدي روز يازدهم مرداد به طور ناشناس به ديدار شاه رفت و شاه كه در آن روزها بسيار مردد، ترسان و آمادهي فرار بود، با همهي اطميناني كه به او داده شده بود، از اقدام عليه دولت هراس داشت.(6)
روز هجدهم مرداد، حزب توده هم بار ديگر نقش خود را در تاريخ سياسي ايران بازي كرد. تظاهرات بزرگي در تهران بر پا كرد و قدرت و نظم سازماني خود را به نمايش گذاشت. در اين تظاهرات حزب توده خواستار تشكيل مجلس مؤسسان شد تا دربار را به عنوان كانون تحريك توطئه عليه نهضت ملي كشور، براي هميشه بياثر سازد. در اين تظاهرات حزب توده، اقدام به زد و خورد خونيني با مأمورين انتظامي كرد.
روز نوزدهم مرداد، رفراندوم در شهرستانها انجام شد و پس از اعلام نتيجهي رفراندوم، دكتر مصدق از شاه به طور كتبي خواست كه فرمان انتخابات دورهي هجدهم را صادر كند. ولي شاه ديگر تسليم خواستههاي مصدق نشد، زيرا منتظر اجراي عمليات براندازي «آژاكس» بود.(7)
روز بيست و سوم مرداد، ژنرال مك كلور (رئيس هيأت مستشاري آمريكا در ايران) از سرتيپ رياحي (رئيس ستاد ارتش) دعوت كرد كه براي ماهيگيري به لار برود، ولي رياحي نپذيرفت.(8)
روز بيست و چهار مرداد، افسران وفادار شاه در كاخ سعدآباد جمع شدند و فرمان آغاز عمليات صادر شد. در همان روز، سرلشكر زاهدي، سرلشكر نادر باتمانقليچ را به رياست ستاد ارتش و سرهنگ نصيري را به فرماندهي عمليات كودتا منصوب كرد.
دكتر مصدق كه از احتمال كودتا آگاه شده بود، به ستاد ارتش و نيروهاي انتظامي فرمان آمادهباش و دستگيري كودتاچيان را داد. افسران كودتاگر ابتدا دكتر حسين فاطمي (وزيري امور خارجهي دولت مصدق) را در منزل دستگير كردند، سپس براي دستگيري رئيس ستاد ارتش به خانهاش رفتند. پس از تبادل تيراندازي با تنها نگهبان منزل سرتيپ رياحي و تسليم شدن نگهبان، مهندس احمد زيركزاده (نمايندهي مجلس و از رهبران حزب ايران) و مهندس حقشناس (وزير راه دولت مصدق) را كه با سرتيپ رياحي يك جا زندگي ميكردند، بازداشت كردند. افسران كودتاگر زندانيان خود را ابتدا به قسمت نگهباني سعدآباد و سپس به ستاد ارتش بردند و در اطراف خيابان كاخ، منتظر سرهنگ نصيري، كه براي بازداشت مصدق رفته بود، نشستند. قرار بود مراكز مهم تهران، مثل ستاد ارتش، وزارت جنگ، ايستگاه راديو و ساير وزارتخانهها، توسط گارد شاهنشاهي اشغال شوند و سرهنگ آزموده هم ارتباط تلفني ايران را با خارج از كشور قطع كند و مركز تلفن بازار را از كار بيندازد. نيم ساعت پس از نيمه شب، سرهنگ نصيري كه نيروهاي خود را در خيابان پاستور متمركز كرده بود، با دو كاميون سرباز، يك زرهپوش، يك خودروي بيسيم و دو جيپ، براي حمله به خانهي نخستوزير حركت كرد. وقتي به خانهي شمارهي 109 خيابان كاخ رسيدند، نصيري به افسر نگهبان خانه گفت كه نامهاي از طرف اعلي حضرت براي دكتر مصدق آورده است و ميخواهد به سرهنگ دفتري (فرمانده پاسگاه نخستوزيري) تحويل دهد. سرهنگ دفتري نامه را تحويل گرفت و نزد مصدق برد. بيست دقيقه بعد، دفتري پاسخ كتبي مصدق را تحويل سرهنگ نصيري داد. چند لحظه بعد، سرهنگ عزتالله ممتاز از كلانتري يك از راه رسيد و از سرهنگ نصيري پرسيد كه در آن موقع شب با يك گردان سرباز و زرپوش در آنجا چه ميكند؟ افسران همراه نصيري فرار كردند. سرهنگ ممتاز، نصيري را بازداشت و به ستاد ارتش اعزام و بقيه را خلع سلاح كرد.
در ستاد ارتش، سرتيپ رياحي، سرهنگ نصيري را زنداني و دستور بازداشت افسران گارد شاهنشاهي و خلع سلاح گارد را صادر كرد. با دستگيري نصيري، كودتا شكست خورد.
ساعت چهار صبح 25 مرداد، ارنست پرون، با بيسيم خبر شكست كودتا را به شاه داد، سحرگاه، شاه با وضعي ژوليده، همراه ثريا و دو همراه ديگر با هواپيماي اختصاصي ايران را به قصد عراق ترك كرد.(9)
تظاهرات خياباني
ساعت شش بامداد، خبر كودتا از راديو تهران اعلام شد و ساعت هفت بامداد، اعلاميهي مشروح دولت دربارهي ماجراي كودتا از راديو و روزنامهها پخش گرديد.
فرمانداري نظامي، در روز بيست و پنج مرداد اعلاميه داد و براي اطلاع از محل پناهگاه سرلشكر زاهدي و دستگيري او، يكصد هزار ريال جايزه تعيين كرد. خبرنگار آسوشيتدپرس كه در آن روزها در تهران به سر ميبرد و از پناهگاه زاهدي خبر داشت، وي را ملاقات كرد. زاهدي اصل فرمان شاه را به او نشان داد و گفت كه سرهنگ نصيري مأمور ابلاغ آن بوده است. لشكر گارد شاهنشاهي به دستور رئيس ستاد ارتش خلعسلاح شد. دكتر فاطمي، وقتي از فرار شاه آگاه شد، به همهي سفيران، وزيران مختار و كارداران سفارتخانههاي ايران در سراسر جهان تلگرافي مخابره كرد كه چون شاه فرار كرده، خود به خود مخلوع است و نبايد مورد استقبال قرار گيرد.
با پخش خبر فرار شاه، مردم به خيابانها ريختند و مانند جشن ملي به شادي و شعار دادن پرداختند. مجسمههاي محمدرضا پهلوي از ميادين بهارستان و توپخانه پايين كشده شد و عكسهاي شاه از همهي ادارات دولتي جمعآوري شد. دكتر مصدق اعلام كرد كه چون شاه ديگر حضور ندارد، خود رأساً دربارهي انحلال مجلس هفدهم تصميمگيري كرده است.(10) به دستور نخستوزير، دكتر فاطمي به همراه دكتر سعيد فاطمي و تعدادي سرباز، به كاخ شاه رفته و همهي اتاقها و ساختمانها را مهر و موم كردند.
در اين گير و دار، حزب توده هم به خيابانها ريخته و نام برخي از خيابانها را عوض كرد. كمي بعد از نيم روز بيست و پنج مرداد، هواپيماي شاه به طور ناشناس در فرودگاه بغداد فرود آمد. سفير ايران در بغداد منتظر بود تا او را به دستور وزارت امور خارجهي ايران دستگير كند، ولي نوري سعيد (نخستوزير عراق) او را به عنوان ميهمان پذيرفت و از فرودگاه بيرون برد.
بعد از ظهر روز بيست و پنج مرداد، تظاهرات عظيمي به دعوت جبههي ملي در ميدان بهارستان برپا گرديد و براي نخستين بار، شعارهاي ضدشاه از سوي مردم سر داده شد.
دولت در تمام روز كوشش كرد كه احساسات مردم را آرام كند و نظم عمومي را حفظ نمايد. دولت نگران بود كه حزب توده از موقعيت و هيجان مردم و بينظمي براي پياده كردن برنامههاي از پيش طراحي شدهي خود، سوءاستفاده كند.
در اين تظاهرات، عدهاي از نمايندگان جبههي ملي در مجلس از جمله؛ دكتر علي شايگان، مهندس احمد رضوي، مهندس احمد زيركزاده و جلالي موسوي سخنراني كردند. دكتر حسين فاطمي در سخنراني خود به شدت به شاه و رضاشاه حمله كرد. اين جملات، مكمل مقالهي شديداللحن او عليه خاندان پهلوي بود كه در «باختر امروز» نوشته بود. بعدها اين مقاله و آن سخنراني، در دادگاه نظامي باعث محكوميت او به اعدام شد.(11)
در اين سخنراني، دكتر فاطمي خواستار لغو نظام پادشاهي و استقرار جمهوري شد. سرلشكر زاهدي كه در خانهي يكي از دوستانش در شميران پنهان شده بود، در حالي كه در پتو پيچيده شده بود، به يكي از خانههاي امن «سيا» در تهران منتقل شد. بامداد روز بيست و ششم مرداد، راديو از پخش سرود شاهنشاهي كه برنامهي روزانه را با آن آغاز ميكرد، خودداري كرد. رئيس ستاد ارتش به همهي يگانها دستور داد كه در سلام صبحگاهي به جاي ذكر نام شاه، از واژههاي ميهن و ملت استفاده كنند.(12)
نزاع و زد و خوردهاي خياباني در روز بيست و هفتم مرداد نيز ادامه داشت. بعد از ظهر بيست و هفت مرداد، دستور دولت براي پايان دادن تظاهرات خياباني توسط فرمانداري نظامي تهران اعلام گرديد و سربازان با دريافت اين دستور به گرفتن و زدن كساني كه عليه شاه تظاهرات ميكردند، برخاستند. گزارشهايي كه از جريانات آن ايام در مطبوعات تهران منعكس ميشد، حكايت از آن ميكرد كه از اواخر روز بيست و هفتم مرداد، شعارهاي «زنده باد شاه» و «برقرار باد مشروطه» از سوي سربازان سر داده ميشد. سربازان در حالي كه در خيابانهاي استانبول، نادري، فردوسي، لالهزار، منوچهري و شاهآباد به دنبال تظاهركنندگان ميدويدند، به نفع شاه فرياد ميزدند. كودتاگران كه بر اثر غافلگير شدن و شكست كودتا، بامداد روز بيست و پنجم مرداد، دچار بهت و حيرت شده بودند، به زودي روحيهي خود را بازيافتند. در واقع بايد گفت كه آنها حتي بيش از طرفداران دولت بر اعصاب خود مسلط شدند و در مواضع جديد مستقر شدند. تصوير فرمان نخستوزيري زاهدي در نسخههاي زياد تهيه شد تا در ميان ارتشيان توزيع شود.(13)
كمي بعد از ساعت ده شب آن روز، خبر رسيد كه در خيابان لالهزار، زد و خورد شديدي بين تودهايها و سلطنتطلبان صورت گرفت و بعضي از مأموران انتظامي نيز به طرفداران شاه و مخالفان دولت پيوستند. مغازهها و سينماها بسته شد. وضع در آن ناحيه به شدت ناآرام شد.(14)
كرميت روزولت پس از شنيدن خبر شكست كودتا از راديو، تصميم گرفت طرح دوم خود را به اجرا درآورد. اين طرح بر اين مبنا بود كه سرلشكر زاهدي نخستوزير واقعي است و مصدق بايد به هر ترتيبي كه شده كنار برود.(15)
الف) معرفي عاملين كودتاي بيست و هشت مرداد
در ميان سردمداران غيرنظامي كودتا، چهرهي اين افراد كه از آشفته بازار ايران، ثروت هنگفتي به چنگ آورده بودند و يا پاي علم بسياري از رجال و عناصر وابسته به بيگانه و سفارتخانهها، گريبان چاك داده بودند به چشم ميخورد: مهدي ميراشرافي (مدير روزنامه آتش)، جمال امامي، محمدعلي مسعودي، بيوك صابر، مصطفي مقدم، حسن عرب، برادران رشيديان (اسدالله و سيفالله). از ميان سردمداران و قدارهبندان جنوب شهر؛ شعبان جعفري معروف به شعبون بيمخ تاجبخش، طيب حاج رضايي، حسين اسماعيلپور معروف به رمضون يخي، محمود مسگر (از كارگردانان شهر نو) و از ميان فواحش نامدار؛ رقيه آزادپور، معروف به پروين آژدان قزي و ملكه اعتضادي را ميتوان نام برد.
اما در ميان صفوف افسران و امراي ارتش و دستاندركار كودتا، نام اين اشخاص به چشم ميخورد: سرتيپ نادر باتمانقليچ، سرتيپ حسين آزموده، سرتيپ عباس فرزانگان، سرگرد پرويز خسرواني، سرتيپ هدايتالله گيلانشاه، سرهنگ منصورپور، سرتيپ عباس گرزن و سرهنگ عزيز اميررحيمي.
سرهنگ عزيز اميررحيمي بعد از كودتا، كاملاً خود را در اختيار حكومت زاهدي قرار داد، ولي شغلي كه در خور خويش ميدانست به او تفويض نشد، او با كمال بيپروايي، عليه شاه اعلاميه منتشر ميكرد. برادران رشيديان كه هنگام جنگ، كاملاً وابسته به سفارت انگلستان و جزو مزدوران رسمي آن سفارتخانه بودند، به پاس خدماتي كه براي انگليسيها انجام دادند، مجوز ورود قماش انگليسي به كشور را به دست آوردند و در بازار سياه ميفروختند.(16)
ب) تظاهرات و شورشهاي خياباني
بعد از ظهر روز بيست و هفت مرداد، هنگامي كه فرمانداري نظامي تهران، ختم تظاهرات مردم را اعلام داشت، محمود مسگر، طيب حاج رضايي و حسين اسماعيلپور با عدهاي از ياران خود به خيابانهاي لالهزار و نادري ريختند و به كمك و همراهي جمعي از گروهبانان ارتش كه لباس شخصي به تن داشتند، به تظاهرات شاهپرستانه پرداختند.
اين تظاهرات، صبح روز 28 مرداد، به سركردگي شعبان جعفري آغاز شد و توسط دستههاي مزدور و اوباشي كه مجهز به چوب و چماق بودند، همراه با افراد بيكارهاي كه با دريافت پول سوار كاميونها و اتوبوسها شده بودند، ادامه يافت. سپس فواحشي كه به نفع شاه شعار ميدادند، عكس شاه را در دست گرفته، به ميدان آمدند.
همزمان با اين تظاهرات، جمعي از گروهبانان و رنجرهاي ارتش كه برخي از آنها لباس مبدل به تن داشتند، به منظور ارعاب مردم، شليكهاي هوايي كردند. همين كه تظاهركنندگان به ميدان بهارستان رسيدند، به غارت ادارت طرفدار دولت پرداختند و در عين حال، مغازهداران و بازاريان را وادار به تعطيلي مغازههاي خود كردند، همچنين رانندگان تاكسيها و اتوبوسهاي شهري را مجبور كردند كه چراغهاي اتومبيل خود را به رسم شادماني روشن كنند و عكس شاه را پشت شيشهي اتومبيل نصب نمايند، اما با وجود غارت و تخريب و آزار مردم، فرمانداري نظامي كه ممانعت از تظاهرات ضددرباري روز بيست و هفت مرداد را به عهده گرفته بود، براي جلوگيري از اعمال ننگين اراذل و اوباش، اقدام جدي به عمل نياورد.
كودتاچيان قبل از آغاز كودتا براي جلب نظر مساعد فرماندهان واحدهاي ارتش مقيم تهران و يا حداقل بيطرف ساختن آنها با فرماندهان مزبور، در تماس بودند. دكتر مصدق كه از فعاليت پشت پرده، اطلاع كافي داشت، با اعتماد به فرماندهان ارتش و با پيروي از سياست مماشات حتي پس از شروع كودتا، عمق حادثه را درك نكرد. به همين دليل دكتر مصدق، عليرغم درخواست و اصرار يارانش مبني بر اعلام راديويي آغاز كودتا و استمداد از مردم، از اين كار خودداري كرد. بدين ترتيب، در حالي كه رهبران نهضت ملي ايران دچار تزلزل و ترديد بودند، واحدهاي نظامي كودتا به دنبال ارازل و اوباش وارد عمل شدند و نقاط حساس شهر از جمله ادارهي تبليغات و راديو را به تصرف خود درآوردند و خانهي نخستوزير را محاصره كردند.
سرانجام ساعت سه و نيم بعد از ظهر روز بيست و هشت مرداد سرلشكر فضلالله زاهدي، سقوط دولت مصدق و انتصاب خود را به نخستوزيري از راديو تهران اعلام كرد.(17)
ج) حمله به مراكز حساس دولتي و تصرف منزل دكتر مصدق
مقارن ساعت ده صبح روز بيست و هشتم مرداد، دستهاي از قدارهبندان و اوباش به دستههاي سي، چهل نفري تقسيم شدند و هر دسته به يكي از سازمانهاي دولتي و بانكهاي اطراف بازار و ميدان ارك يورش بردند و پس از مضروب نمودن نگهبانان آن مراكز و نصب عكسهاي شاه بر سر در آن اماكن، به طرف ميدان توپخانه و خيابانهاي مركزي به راه افتادند.
مهاجمان در حالي كه چند كاميون سربازان فرمانداري نظامي، آنها را حمايت ميكردند، به دفتر حزب ايران كه رسيدند، پس از در هم شكستن در ساختمان و غارت وسايل آن، به طرف دفتر روزنامه باختر امروز رفتند و آن را به آتش كشيدند. پس از تاراج مغازهها و اماكن دولتي، ساعت يك بعد از ظهر، تظاهركنندگان در پناه حمايت تانكها و نيروهاي انتظامي، ابتكار عمل را به دست گرفته و پس از اشغال فرستندهي راديويي، آمادهي حمله به خانهي 109 دكتر مصدق شدند.(18)
ساعت دو بعد از ظهر، شهرباني كل كشور و ستاد ارتش توسط چند تانك و تعدادي كاميون حامل سرباز محاصره شده و سرتيپ محمد دفتري با چند جيپ از گارد مسلح گمرك به شهرباني كل كشور رفت و آنجا را اشغال كرد.(19)
ساعت دو و نيم بعد از ظهر، نخستين حملهي دستههاي تانك كودتاچيان كه عدهاي از تظاهركنندگان نيز زير چتر حمايت آنها در حركت بودند، به خانهي نخستوزير آغاز شد. طولي نكشيد كه خيابانهاي اطراف اقامتگاه دكتر مصدق كه توسط سرهنگ عزتالله ممتاز (فرمانده گارد منزل دكتر مصدق) آرايش جنگي پيدا كرده بودند، تبديل به صحنهي پيكار مهاجمان و مدافعان گرديد.(20) مقارن ساعت پنج بعد از ظهر، گلولهباران خانهي شمارهي 109، يعني اقامتگاه نخستوزير به وسيلهي سربازان گارد شاهنشاهي و ديگر نظاميان آغاز شد. عدهاي از سران جبهه ملي از قبيل: دكتر غلامحسين صديقي، دكتر علي شايگان، محمود نريمان، مهندس رضوي، مهندس كاظم حسيبي و مهندس احمد زيركزاده در آنجا حضور داشتند.(21) مهاجمان با حملات شديد، قصد نفوذ به داخل خانهي نخستوزير را داشتند، ولي افسران، درجهداران و سربازان تحت فرماندهي سرهنگ ممتاز با مهاجمان جنگيدند و همين مقاومت باعث شد كه دكتر مصدق و اعضاي هيأت دولت و چند تن از ياران او از قسمت شمال شرقي عمارت خارج شده و به منزلي در همان حوالي بروند.
از مدافعان خانهي نخستوزير، دو نفر از افسران به نامهاي سروان بهرامي و ستوان شجاعيان مجروح شدند. علاوه بر افراد تيپ دوم كوهستاني به فرماندهي سرهنگ عزتالله ممتاز، يك دسته سرباز از طرف واحد دژباني به فرماندهي سروان فشاركي و سرهنگ داورپناه نيز مأمور حفاظت از خانهي نخستوزير بودند. اين افراد در شب بيست و پنج مرداد و روز بيست و هشت مرداد تحت فرماندهي سرهنگ ممتاز در دفاع از خانهي 109 نخستوزير و نبرد با كودتاچيان مقاومت كردند.
وقتي كه اوباش و بيكارهها و افراد گارد شاهنشاهي به خانهي دكتر مصدق نفوذ كردند، با كمال تعجب ديدند كه نخستوزير فرار كرده، سپس با بيپروايي و خيال آسوده شروع به غارت و تاراج خانهي او كرده و تمام اثاثيه و لوازم خانه را با خود بردند.(22)
پينويسها:
1ـ كورش زعيم، جبههي ملي ايران از پيدايش تا كودتاي 28 مرداد، نشر كاخ، تهران، 1378، صص 258 ـ 257.
2ـ همان، ص 260.
3ـ همان، صص 267 ـ 266.
4ـ ناصر نجمي، دكتر مصدق بر مسند حكومت، نشر پيكان، تهران، 1377، صص 285 ـ 284.
5ـ زعيم، پيشين، صص 271 ـ 270.
6ـ همان، صص 276 ـ 273.
7ـ همان، صص 278 ـ 277.
8ـ همان، ص 279.
9ـ همان، صص 282 ـ 280.
10ـ همان، صص 283 ـ 282.
11ـ همان، صص 285 ـ 284.
12ـ همان، ص 286.
13ـ محمدعلي موحد، خواب آشفته نفت، كارنامه، تهران، 1378، ص 808.
14ـ روحاني، فؤاد، زندگي سياسي مصدق، انتشارت زوار، تهران، 1380، ص 370.
15ـ زعيم، پيشين، ص 286.
16ـ نجمي، پيشين، صص 279 ـ 278.
17ـ علوي، اميرحسين، مصدق، مصدق است، انتشارات محور، تهران، 1381، صص 287 ـ 280.
18ـ نجمي، پيشين، صص 300 ـ 299.
19ـ نجاتي، پيشين، ص 453.
20ـ نجمي، پيشين، ص 305.
21ـ نجاتي، پيشين، ص 453.
22ـ نجمي، پيشين، صص 308 ـ 306.
منبع: ماهنامه الکترونیکی دوران - شماره 33
به نقل از:به نقل از كودتاي 28 مرداد، رضا زريري، مركز اسناد انقلاب اسلامي
تعداد بازدید: 1073