17 اسفند 1390
شوراي سلطنت!
«شوراي سلطنت» يكي از آخرين تكيهگاههاي شاه براي جلوگيري از فروپاشي رژيم سلطنتي پس از خروج وي از كشور بود. در آن زمان اوجگيري انقلاب اسلامي كه سقوط رژيم سلطنتي را هدف قرار داده بود و همچنين عوامل فرعيتر از جمله عدم اعتماد شاه به شايستگي بختيار در حفظ رژيم سلطنتي و همچنين نگراني وي از بروز اختلاف ميان ارتش و بختيار، شاه را عميقاً به اين نتيجه رسانده بود كه متعاقب خروج او از كشور، اساس رژيم سلطنتي نيز با توجه به احساسات عمومي فروخواهد ريخت. از اين رو به عنوان آخرين بارقه اميد، تصميم گرفت شورايي را به وجود آورد تا بتواند از فروپاشي نظام سلطنتي جلوگيري به عمل آورد. در حقيقت فكر تشكيل «شوراي سلطنت» ناشي از نگراني جدي شاه از انقراض سلسله شاهنشاهي بود.
اعضايي كه براي تشكيل اين شورا با موافقت شاه در نظر گرفته شدند عبارت بودند از:
1. شاپور بختيار نخستوزير
2. محمد سجادي رئيس مجلس سنا
3. جواد سعيد رئيس مجلس شوراي ملي
4. سيد جلال تهراني سناتور سابق
5. محمدعلي وارسته وزير دارايي اسبق
6. عبدالله انتظام رئيس هيأت مديره و مديرعامل شركت ملي نفت ايران
7. عليقلي اردلان وزير دربار شاهنشاهي
8. عليآبادي دادستان سابق
9. ارتشبد عباس قرهباغي رئيس ستاد ارتش
اين اسامي در روز شنبه 23 دي 1357 نهايي شدند و در همان روز از طرف دربار شاه دعوت نامههايي براي تشكيل اولين جلسه شوراي سلطنت در ساعت 4 بعد از ظهر روز يكشنبه 24 دي 1357 در كاخ نياوران، جهت نامبردگان ارسال شد.
شوراي سلطنت در حالي اولين جلسه خود را تشكيل ميداد كه امام خميني، بختيار و دولتش را كه دو هفته پيش تشكيل شده بود فاقد مشروعيت خوانده، رهبران كشورهاي غربي اميد خود را از آرامش ايران در صورت باقي ماندن شاه از دست داده و اين نااميدي را در گوادلوپ (14 دي) ابراز كرده بودند. بسياري از ژنرالهاي مورد اعتماد شاه از جمله اويسي، ازهاري و... از كشور گريخته بودند (14 تا 18 دي) و شوراي انقلاب به فرمان امام خميني تشكيل شده بود (22 دي)
جلسه شوراي سلطنت نيز 2 روز پس از تأسيس شوراي انقلاب و 2 روز قبل از فرار شاه تشكيل گرديد. در فاصله پس از حضور اعضاي شوراي سلطنت تا زمان ورود شاه به جلسه بعضي از حضار خاطرات گذشته خود درباره خطاهاي رژيم شاه در برابر اراده مردم و از جمله واكنش وي در حوادث 15 خرداد 1342 در برابر مردم و سپس سابقه استمداد دربار از سران كشور براي تلاش در جهت جلوگيري از فروپاشي نظام سلطنت را بيان ميكردند. از جمله آقاي محمدعلي وارسته خاطرهاي را نقل كرد كه بيان آن جالب است:
«بعد از ظهر روز 16 خردادماه 1342 بود كه عدهاي از رجال به دعوت تلفني آقاي علاء وزير دربار وقت در وزارت دربار گرد آمديم. بدواً مرحوم علاء اظهار نمود دو روز است مملكت دچار هرج و مرج شده و در شهرها ناامني ايجاد شده و مردم تظاهراتي عليه دولت و به نفع روحانيت مينمايند. زد و خوردهاي شديدي بين مردم و نيروهاي انتظامي رخ داده كه متأسفانه عدهاي كشته و تعدادي هم مجروح شدهاند و اين وضع نميتواند ادامه پيدا نمايد. امروز از آقايان دعوت كردهام كه نظرات شما رجال قديمي مملكت كه مورد اعتماد مردم ميباشيد و سوابق طولاني در خدمت به كشور داريد را دريافت نموده و بررسي نماييم كه براي آرامش مردم چه بايد كرد؟ من اظهار كردم در قديم هر موقع كه مردم از روشها ناراضي بودند و شكايات و اعتراضات زياد ميشد و يك چنين بحراني پيش ميآمد، دولت مستعفي ميگرديد و رجالي مانند مؤتمنالملك و مستوفيالممالك مصدر كار ميشدند و چون مردم به آنها اعتماد داشتند و ميدانستند كه اين اشخاص خدمتگزار مردم هستند آرام ميگرفتند و با خيال راحت به سر كار خود ميرفتند. لازم است در اين موقع حساس هم دولت مستعفي گشته كسي سر كار بيايد كه مورد نظر مردم باشد و دولت آينده هم از روحانيت دلجويي نمايد. مقتضي نبود كه اعليحضرت به قم رفته، در ميدان آن شهر اظهاراتي عليه روحانيت بنمايند. اين سخنراني اعليحضرت موجب كدورت روحانيت شده است. لازم است ترتيبي داده شود كه از روحانيت رفع كدورت شود. گويا پس از خاتمه جلسه، سپهبد يزدانپناه يا يكي ديگر از حاضرين شرفياب شده و اظهار نموده كه اعليحضرتا چه نشستهايد كه در منزل خودتان عليه شما گفتگو مينمايند و دولت تعيين ميكنند و شما اطلاعي نداريد. اعليحضرت پس از اطلاع از اين جريان اظهار نموده بودند كه اين رجال را بايد در توالت انداخته و سيفون را كشيد... بعدها مرحوم علاء از وزارت دربار معزول گرديد. همچنين انتظام از شركت نفت كنار گذاشته شد و من و سايرين هم مورد غضب بوديم تا به حال...»(1)
بختيار آخرين عضو شوراي سلطنت بود كه وارد جلسه شد و پس از او شاه به جمع آنان پيوست. شاه در ابتداي سخن به فلسفه تشكيل شوراي سلطنت به عنوان حافظ نظام در غياب خودش اشاره كرد و سپس از رؤساي مجلسين شورا و سنا خواست تا كار رأي اعتماد به كابينه بختيار به سرعت انجام پذيرد. در اين رابطه سجادي رئيس سنا تصريح كرد كه فردا 25 دي رأي اعتماد به كابينه داده خواهد شد و جواد سعيد رئيس مجلس شورا نيز پس فردا 26 دي را براي رأي اعتماد تعيين كرد. سپس شاه گفت پس از كسب خبر رأي اعتماد مجلسين به دولت، سفر خود را آغاز خواهد كرد.
در اين جلسه سيد جلالالدين تهراني به اتفاق آراء به رياست شوراي سلطنت و محمدعلي وارسته به نيابت شورا تعيين گرديدند.
تهراني كه در 1275 در دوران قاجار متولد شده بود، تا اين تاريخ صاحب مشاغل وزارت، سفارت، سناتوري، استانداري و نايبالتوليت آستان قدس رضوي بوده و از بقيه اعضاي شوراي سلطنت مسنتر بود.
در پايان اين جلسه كه به منزله اعلام رسمي موجوديت شوراي سلطنت بود، ارتشبد قرهباغي رئيس ستاد ارتش اعلام كرد در جلسه مزبور، قرار نشد سيد جلال تهراني از طرف شورا جهت ملاقات با آيتالله خميني به پاريس برود. تا اينكه بعداً نخستوزير گفت «آقاي سيد جلال تهراني به علت سابقه دوستي با آيتالله خميني، با عنوان رئيس شوراي سلطنت براي ملاقات با ايشان به پاريس مسافرت خواهد كرد.»(2)
روز 25 دي يعني فرداي روزي كه جلسه رسميت يافتن شوراي سلطنت در نياوران تشكيل شده بود امام خميني در اعلاميهاي اين شورا را غيرقانوني خواندند. امام در اين اعلاميه كه در آستانه اربعين سالار شهيدان حضرت حسين بن علي(ع) و با هدف تشويق مردم براي شركت در راهپيمايي اين روز صادر كردند،(3) فرمودند:
«به كساني كه در شوراي سلطنتي غيرقانوني به عنوان عضويت داخل شدهاند اخطار ميكنم كه اين عمل، غيرقانوني و دخالت آنان در مقدرات كشور جرم است. بيدرنگ از اين شورا كنارهگيري كنند، و در صورت تخلف مسئول پيشامدها هستند.»(4)
روز 26 دي همزمان با فرار شاه از كشور، امام خميني با انتشار اعلاميهاي بر لزوم برانداختن رژيم شاهنشاهي و استقرار حكومت جمهوري اسلامي تأكيد كردند.(5)
روز 27 دي تعداد 12 نفر از نمايندگان مجلس شوراي ملي از سمت خود استعفا كردند. فرداي اين روز تعداد نمايندگان مستعفي مجلس به 20 نفر رسيد و امام خميني بر لزوم استعفاي وزيران كابينه تأكيد كردند. در همين روز (28 دي) سيد جلال تهراني طي مأموريتي از جانب شاپور بختيار و به عنوان «رئيس شوراي سلطنت» رهسپار پاريس شد تا پيرامون اوضاع و احوال ايران و برنامههاي آتي شوراي سلطنت با امام خميني ملاقات كند. همزمان با اين سفر كارتر رئيسجمهور آمريكا ضمن اعلام حمايت رسمي كاخ سفيد از بختيار، از امام خميني خواست به بختيار فرصت موفقيت دهد. بختيار نيز تهديد كرد كه در صورت كنار رفتن من ارتش كودتا ميكند.
روز 29 دي در پايان راهپيمايي تاريخي و باشكوه اربعين حسيني، قطعنامهاي قرائت شد كه در آن بر لزوم غيرقانوني شناختن سلطنت، خلع شاه، بركناري دولت بختيار، استعفاي وكلاي مجلسين و اعضاي شوراي سلطنت و برقراري نظام جمهوري اسلامي تأكيد شده بود. امام خميني اين راهپيمايي و همچنين دو راهپيمايي تاسوعا و عاشوراي حسيني را كه در روزهاي 19 و 20 آذر 1357 برگزار شد به مثابه همه پرسي در مورد تشكيل جمهوري اسلامي قلمداد كردند.
در روز 30 دي سيد جلال تهراني در پاريس رسماً تقاضاي ملاقات با امام خميني نمود. امام دو شرط براي ملاقات با سيد جلال تهراني قائل شدند:
1. استعفا كردن از شوراي سلطنت
2. غيرقانوني اعلام كردن شوراي سلطنت
سيد جلال تهراني با يك روز تأخير تسليم شرايط امام شد. وي روز اول بهمن 1357 استعفانامه خود را به اين شرح در پاريس انتشار داد:
يكشنبه اول بهمن ماه 1357 هجري شمسي مطابق با 22 شهر صفرالمظفر 1399 هجري قمري- قبول رياست شوراي سلطنت ايران از طرف اينجانب فقط براي حفظ مصالح مملكت و امكان تأمين آرامش احتمالي آن بود. ولي شوراي سلطنت به سبب مسافرت اينجانب به پاريس كه براي نيل به هدف اصلي بود تشكيل نگرديد. در اين فاصله اوضاع داخلي ايران سريعاً تغيير يافت به طوري كه براي احترام به افكار عمومي با توجه به فتواي حضرت آيتالله العظمي خميني دامت بركاته مبني بر غيرقانوني بودن آن شورا آن را غيرقانوني دانسته كنارهگيري كرديم. از خداوند و اجداد طاهرين و ارواح مقدسه اولياء اسلامي مسئلت دارم كه مملكت و ملت مسلمان ايران را در ظل عنايات حضرت امام عصر عجلالله تعالي فرجه از هر گزندي مصون داشته و استقلال وطن عزيز ما را محفوظ فرمايند.
محمد الحسيني سيد جلالالدين تهراني
يك روز پس از اين استعفا، امام خميني در پاريس سيد جلالالدين تهراني را به حضور پذيرفتند.
از جزئيات سخنان امام خميني در ديدار سيد جلال تهراني با ايشان اطلاع دقيقي در دست نيست ولي استعفاي تهراني خشم طرفداران شاه را برانگيخت. علي اميني نخستوزير اسبق مينويسد:
«سيد جلال وقتي كه آمد به پاريس، خميني هم پاريس بود. من هم پاريس بودم. به او تلفن كردم كه آقا تو كه رفتي پيش آقاي خميني، براي چي استعفا دادي؟ گفت [والا هيچي] باور كنيد از آن روز هرچه كه آمدند و به من گفتند كه به او تلفن كنم، گفتم من به او تلفن هم نميكنم. مرد حسابي با آن قد دراز و با آن سابقه، شاه ميفرستد كه او را بياوريد. خوب تو ميروي استعفاي چي را بكني؟ كه چي بگيري از خميني؟»(7)
عباس قرهباغي رئيس ستاد ارتش نيز ميگويد «خبر استعفاي جلال تهراني را من از بختيار شنيدم... او هم موافق اين استعفا بود ... اختلاف ما با بختيار از همانجا شروع شد كه ايشان با يك وضع خاصي خودش را با وجود شوراي سلطنت فعال مايشاء ميدانست در صورتي كه شورا وجود داشت و ايشان آنجا در حقيقت شكست خورد...»(8)
در واكنش به اظهارات مخالفين، سيد جلالالدين تهراني مخالفان استعفاي خود را «جاهل» خواند. وي اين اظهارات را در پايان دومين ملاقات خود با امام خميني كه روز چهارم بهمن 1357 صورت گرفت اعلام كرد.
تهراني پس از دو بار ملاقات با امام خميني و با اطمينان از عدم امكان موفقيت رژيم سلطنتي در برابر اراده مردم، ديگر به تهران بازنگشت و به جنوب فرانسه رفت و به كار علمي مورد علاقه خود يعني مطالعه در تاريخچه نجوم پرداخت.
او در 1366 در 91 سالگي در فرانسه درگذشت.
با استعفاي سيد جلال تهراني، عمر شورايي كه يك هفته پيش از آن در حضور شاه شكل گرفته بود خاتمه يافت و تا بازگشت امام به تهران – 12 بهمن 57 – يكي دو جلسه بعدي شورا بدون سيد جلال تشكيل شد ولي عملاً به دليل اختلاف اعضا راه به جايي نبرد.
پينويسها
1. اعترافات ژنرال، خاطرات ارتشبد عباس قرهباغي، نشر ني، ص 172.
2. همان، ص 174.
3. اربعين امام حسين روز جمعه 29 دي بود كه در اين روز سراسر ايران شاهد يكي از راهپيماييهاي باشكوه و تاريخي دوران انقلاب بود.
4. صحيفه امام خميني، ج 5، ص 479.
5. انقلاب اسلامي به روايت اسناد ساواك، مركز بررسي اسناد تاريخي، كتاب بيست و چهارم، ص 135.
6. به نقل از: روزشمار تاريخ ايران، از مشروطه تا انقلاب اسلامي، باقر عاقلي، نشر نامك.
7. انقلاب ايران به روايت راديو بي بي سي، عبدالرضا هوشنگ مهدوي، طرح نو، صص 342-341.
8- انقلاب ايران، همان، صص 344-343.
منبع: ماهنامه الکترونیکی دوران - شماره 39
تعداد بازدید: 1054