17 اسفند 1390
كجراهههاي تاريخنگاري
آقاي سليمي نمين رئيس دفتر مطالعات و تدوين تاريخ ايران در مصاحبهاي با نشريه «كتاب هفته» به چند سئوال اين نشريه راجع به سير تاريخنگاري انقلاب اسلامي طي 30 سال اخير، پاسخ داد. با هم مصاحبه را ميخوانيم:
• آقاي سليمي، سير تاريخنگاري انقلاب اسلامي از آغاز تاكنون و چشمانداز آن را بهويژه در چهارمين دهه پيروزي انقلاب اسلامي چگونه ارزيابي ميكنيد؟
ببينيد اصولاً هر تحولي را بايد متناسب با ابعاد آن و ميزان تأثيري كه از خود برجاي ميگذارد مورد مطالعه قرار داد. بهعنوان مثال اگر دو طرف در كشاكش آن ماجرا يا واقعه قرار گيرند، نتيجه با هنگامي كه چندين نفر در همان رويداد دخالت داشتهاند متفاوت خواهد بود. بنابراين بايد رخدادهاي تاريخي را براساس ميزان و ابعاد آن حادثه مورد مطالعه قرار داد. از اينرو بايد اشاره كنم كه انقلاب اسلامي تغييراتي در معادلات سياسي به وجود آورد كه ميزان درگير شدن طيفهاي گوناگون با خودش را بسيار افزايش داد، چه كساني كه نگاه مثبت و چه كساني كه نگاه منفي به اين رخداد داشتند. كه طيف بسيار گسترده و وسيعي را دربر ميگيرد. بنابراين بايد توجه داشت كه تحولي كه ملت ايران در سال 1357 صورت داد چه جايگاهي در موقعيت اجتماعي، معادلات منطقهاي و جايگاه جهاني ايجاد كرد. اگر موضوعي هيچ جايگاهي در معادلات سياسي و اجتماعي نداشته باشد طبيعتاً اينگونه قدرتهاي جهاني را درگير مسايل خود نخواهد كرد اما انقلاب اسلامي چنان عظمتي داشت كه تمامي طيفهاي فكري داخلي را به خودش مشغول كرده و همچنين در سطح بينالمللي نيز توجه جهانيان را به خود معطوف داشته است. اين بدان معناست كه عدهاي به انقلاب با ديدگاه مثبت مينگرند و عدهاي هم به شدت از آن نگران و بيمناك هستند. هر دو طيف، خواهان اين موضوع هستند كه بدانند چه عواملي موجب شكلگيري انقلاب شد و اساساً ريشه انقلاب اسلامي را در كجا بايد جستوجو كرد. اما در اين ميان گروهي كه با گرايش منفي با اين رويداد برخورد ميكنند تلاش دارند تأثيرگذاري انقلاب اسلامي را به برهه يا دوره خاصي محدود كنند؛ اينجاست كه توجه به انقلاب اسلامي را در خارج از ايران به مراتب بيشتر از داخل ايران مشاهده ميكنيم يعني كساني كه از بيرون، ناظر اين تحولات بودند، به عمق موضوع بيشتر توجه كردند و ميبينيم كه سرمايهگذاري براي تدوين تاريخ انقلاب از سوي كساني صورت گرفت كه در وادي براندازي آن تلاش فراواني ميكردند يعني كساني كه اوايل انقلاب ميگفتند نهضت مردم ايران به شكست خواهد انجاميد، همزمان سرمايهگذاريهاي كلان در زمينه تدوين تاريخ انقلاب كردند. به هر حال در گام نخست بايد به اين پرسش پاسخ گفت كه انگيزه آنها از اين اقدام چيست؟ حتي ميبنيم در سال 1359 مؤسساتي در آمريكا شكل گرفت كه به تدوين وارونه تاريخ انقلاب اسلامي ميپردازند و حتي بعد از آن در سال 1360 در اسرائيل هم مؤسساتي با اين هدف تشكيل شدند اما سؤالي كه در اينجا پيش ميآيد اين است كه متناسب با اين فعاليتها، در داخل تلاشي در اين راستا صورت گرفته يا خير كه پاسخ قطعاً منفي است و علت آن هم اين است كه ما در دل انقلاب مشغول فعاليت هستيم و تا حد زيادي از تأثيرات كلان اين انقلاب غافل شدهايم.
• اگر بخواهيم موشكافانه به اين موضوع نگاه كنيم، منظور شما چه نوع تأثيراتي است، سياسي، اجتماعي يا...؟
ببينيد، ملت ايران الگويي را آفريد كه هيچ ترديدي نسبت به آن وجود ندارد و در واقع اين الگويي است كه براي اولين بار در معادلات جهاني، توان ملتها را برتر از تمامي توانها مثل تسليحاتي، اطلاعاتي و ... قرارداد چرا كه ميبينيم نظامهاي سياسي حاكم تا پيش از انقلاب، حتي نظامهاي دموكراتيك در چارچوب معادلات خود جايي براي قدرت مردم قائل نبودند و در واقع معادلات سياسي جهاني، كشاكش بين دو قطب قدرت بود و مردم هيچ قدرتي منهاي بلوكهاي قدرت شرق و غرب نداشتند. اينگونه به مردم القا ميشد كه خودشان نميتوانند شرايط خود را تغيير دهند و به طور غيرمستقيم و در عمل القا ميكردند كه مردم بايد حتماً وابسته به يك قدرت خاص باشند، در اين ميان براي اولين بار انقلاب اسلامي اين معادله را برهم زد و الگوي جديدي را معرفي كرد كه اراده و قدرت ملت ها برتوان تسليحاتي، سياسي و اطلاعاتي قدرتهاي بزرگ ميتواند برتري داشته باشد. در عمل ملت ايران بدون اين كه دست نياز به سوي كشوري دراز كند توانست در برابر بلوك غرب بايستد حتي در داخل ايران هم جريانهايي مثل مجاهدين خلق (منافقين) يا چريكهاي فدايي معتقد بودند كه بايد به قدرتهاي شرق وابسته باشيم تا بتوانيم در برابر غرب بايستيم و حتي نهضت آزادي و جبهه ملي هم معتقد بودند كه بايد با سلطه غرب مدارا كنيم و هر دو در واقع خود را وابسته به يك قدرت جهاني ميدانستند، حتي ميبينيم كه در مصاحبههاي مهندس بازرگان با حامد الگار، خطاب به حضرت امام (ره) ميگويد كه مگر ما ميتوانيم قدرت غرب در ايران را ناديده بگيريم؟
در اين ميان ظهور انقلاب اسامي، تمامي معادلات جهاني مبني بر دو قطبي بودن قدرت را برهم زد بهگونهاي كه بعد از انقلاب اسلامي، مبحث بازگشت به خويشتن در ميان بسياري از جوامع و كشورها مورد توجه قرار گرفت. در اين حالت طبيعي است كه برخي جريانها تلاش خواهند كرد با تاريخنگاري انحرافآميز، در صدد كمرنگ يا غلط جلوه دادن پديدهاي مانند انقلاب اسلامي برآيند. به همين دليل بيهوده نيست كه حجم تبليغات منفي عليه جمهوري اسلامي به حدي است كه درباره هيچ پديده يا رويداد سياسياي اينگونه تبليغ نميشود و متأسفانه درباره اين موضوع؛ در سيامين سالگرد انقلاب اسلامي بايد گفت كه نه در زمينه تدوين درست تاريخ انقلاب اسلامي گامهاي درخوري برداشتهايم نه در زمينه پاسخگويي به حجم اين همه تحريف، طبعاً در اين فضاي آلوده، به تدريج افرادي كه وقايع انقلاب اسلامي را دنبال ميكنند دچار سرخوردگي خواهند شد.
• درباره بازگشت به خويشتن صحبت كرديد. اگر بخواهيم براي اين مفهوم در انقلاب اسلامي مصاديقي بيابيم، بايد به چه نكاتي اشاره كنيم؟
بهتر است بحث را با چند مثال شروع كنم. اساساً نظامهاي ديكتاتوري و استعماري براي تداوم سلطه خود بر ثروت و افكار بشريت، دستنشاندههايي را بر سر كار ميگذارند كه جزو پستترين طبقات اجتماعي هستند و به اين ترتيب سعي در تحقير و خوار كردن آن ملت دارند تا بتوانند به مقاصد خود دست يابند، مثلاً صهيونيستها با اشغال قبله اول مسلمين و زورگويي، مدام احساسات مذهبي و ميهني مردم فلسطين را تحقير ميكنند. اين در حالي است كه صهيونيستها جزو شرورترين و بيفرهنگترين افراد هستند يا مثلاً پادشاه عربستان در اجلاس كويت آنقدر كمسواد است كه از روي نطق دستنويس هم نميتواند كلمات را درست بخواند. مثال ديگر را هم از كشور خودمان بزنم؛ رضاخان كه به قلدر معروف بود و جزو شرورترين افراد آن روزگار به حساب ميآمد را به كار گماشتند؛ اينجاست كه ميبينيم انقلاب اسلامي چه خدمتي به ملت ايران و جامعه بشريت كرد و با معرفي حضرت امام (ره) به عنوان چهرهاي عالم و عارف ـ حتي به اعتراف غربيها ـ توانست از بنيانهاي ديني او بهرهگيرد . انقلاب اسلامي ثابت كرد كه بالاترين قدرت، اراده انسانهاست؛ ارادهاي كه از سوي خداوند به او تفويض شده است. اين قضيه از آنرو قابل اثبات است كه مثلاً در ايران تمامي سيستمهاي امنيتي و اطلاعاتي و انواع و اقسام سلاحها در اختيار حكومت بود اما مردم با دست خالي در مقابل همه اينها ايستادند. شما در هيچ يك از سخنان و اعلاميههاي حضرت امام (ره) نخواهيد يافت كه ايشان حرفي از استفاده از سلاح زده باشند و همواره مردم را از اين كار نهي ميكردند. در اين شرايط آيا چيزي غير از قدرت ملت و اراده الهي در برابر ستم ايستادگي كرد؟
يا مثلاً در جريان غزه ميبينيم كه رژيم صهيونيستي با اين كه از تمامي سلاحهاي روز دنيا برخوردار است اما در برابر قدرت مردم نميتواند ايستادگي كند.
• جناب سليمي! در دهه هفتاد قالبي نو تحت عنوان «تاريخ شفاهي» حجم عمدهاي از منابع تاريخي انقلاب را به خود اختصاص داد. دليل گسترش اين رويكرد چه بوده و چه ميزان تأثيرگذاري داشته است؟
در يك تعريف كلي بايد گفت كه نميتوان تاريخ شفاهي را محدود به برههاي خاص دانست بلكه اين شيوه در گذشته هم وجود داشته اما بايد پذيرفت كه در گذشته امكاناتي مانند چاپ، نشر و ... براي همه به يك ميزان وجود نداشت اما پس از گسترش حوزه چاپ و نشر، تحول بزرگي در زمينه تاريخ شفاهي صورت گرفت. در ايران هم در زمينه تاريخ شفاهي شاهد دستاوردهايي هستيم اما بايد به اين نكته توجه داشت كه تاريخ شفاهي به خودي خود تاريخ نيست بلكه پيشنياز تاريخ است يا امكاني است كه تاريخ ميتواند با استفاده از آن تعريف شود. اساساً تاريخ شفاهي به معناي روايت افراد است كه گرچه به تاريخنگاري كمك فراواني ميكند اما فينفسه تاريخ نيست البته بايد به اين نكته هم دقت كرد كه تاريخ شفاهي به همان ميزان كه ميتواند در تدوين تاريخ كمككننده باشد، ميتواند موجب سردرگمي هم بشود. به ويژه اگر رويكردهاي حسابگرانه هم در اين زمينه وجود داشته باشد و در واقع معتقدم اگر اين شيوه به صورت هوشمندانه و منضبط دنبال شود ميتواند مفيد باشد اما عدم انضباط ميتواند موجب ايجاد مشكلاتي بشود. مثلاً يكي از ابتداييترين مشكلاتي كه در تاريخ شفاهي با آن روبهرو هستيم اين است كه راوي سعي ميكند خود را تطهير و گرايشهاي خود را تقويت كند منهاي اين زاويه ديد يك فرد است كه اگر اين فرد داراي خطوط فكري خاصي باشد سعي ميكند اين خطوط فكري را به تاريخ بار كند علاوه بر اين كه تعدد روايتها طبيعتاً موجب سردرگمي خواهد شد.
• با توجه به اهميت تدوين صحيح تاريخ، در حال حاضر داراييهاي اسناد در داخل كشور تا چه حد رافع نيازهاي پژوهشگران داخلي است و ميزان دسترسي پژوهشگران به اين اسناد تا چه حد است؟
به نكته خوبي اشاره كرديد. ما بايد به يك توافق جمعي در اين رابطه ميرسيديم اما متأسفانه تاكنون اين توافق جمعي حاصل نشده است. برخي از كشورها به فرمولي ميرسند كه پس از گذشت مثلاً بيست سال تمامي اسناد را منتشر ميكنند يعني اين كه اسناد خام در مراكزي قرار بگيرد كه تمامي پژوهشگران امكان دسترسي به آن را داشته باشند اما ما در داخل كشور هنوز نتوانستهايم به اين فرمول دست يابيم بهعنوان مثال در وزارت امورخارجه اسنادي هست، حتي از دوره رضاخان. كه اين نهاد نگاه مالكانه به آن را حفظ كرده و آن را سرمايه خودش ميداند.
به هر حال نگاه سرمايهاي نسبت به اسناد يكي از معضلات تاريخنگاري ماست و بخش ديگر مشكلات هم مربوط به پژوهش در اين حوزه است كه بايد درباره اين اسناد پژوهش صورت گيرد نه اين كه صرفاً اسناد را اسكن و دوباره بايگاني كنيم بلكه بايد اين اسناد را آزاد كرد و در اختيار پژوهشگران قرارداد تا بتوان به ديدگاه جامعي از تاريخ معاصر دست يافت.
به نقل از «كتاب هفته»
شنبه 19 بهمن 1378
منبع: ماهنامه الکترونیکی دوران - شماره 40
تعداد بازدید: 995