انقلاب اسلامی :: يك سند

يك سند

21 اسفند 1390

يك سند

سند زير تلگراف «لرد چلمز فورد» نايب‌السلطنه انگليسي هند(1) به آقاي «ادوين مونتاگ» وزير امور هندوستان در كابينه انگليس است كه در 22 ژانويه 1921 (دوم بهمن 1299) مخابره شده است. توضيح اين كه اين تاريخ يك ماه قبل از كودتاي رضاخان (سوم اسفند 1299) بوده و روسها متعاقب انقلاب بلشويكي نيروهاي خود را از ايران خارج كرده‌اند. همچنين «استاروزلسكي» فرمانده روسي قزاق‌ها تحت فشار انگليسي‌ها بركنار و از ايران اخراج شده (آبان 1299) و كابينه اول سپهدار اعظم آخرين صدراعظم قاجار نيز تحت‌تأثير بحرانهاي سياسي و اقتصادي استعفا كرده (25 دي 1299) و انگليسي‌ها در شرايط ضعف روسها نهايت تلاش خود را براي تحكيم موقعيت خود در ايران به كار بسته‌اند. آنان از جمله در تبليغات خود تلاش دارند تا به افكار عمومي مردم ايران بفهمانند كه ادعاي روسها در مورد عقب‌نشيني از خاك ايران و عدم چشم‌داشت به اراضي ايران دروغ است. هدف دولتمردان انگليسي از اين تبليغات ترساندن دولت و ملت ايران از بلشويسم و توجيه حضور نظاميان انگليسي در خاك ايران است. سند موردنظر در پاسخ به تلگراف 11 روز قبل لرد كرزن وزير خارجه بريتانيا به مستر نورمن وزيرمختار وقت انگليس در تهران كه در آن نظر نايب‌السلطنه انگليسي هند را درباره احتمال عقب‌نشيني حكومت احمدشاه در برابر احتمال حمله مجدد روسها به ايران و استقرار احتمالي پايتخت در اصفهان خواسته بود، منتشر شده است. نايب‌السلطنه هند در اين سند، علل از بين رفتن جايگاه انگليس نزد مردم ايران و راههاي ايجاد محبوبيت بريتانيا در ايران را تبيين كرده است. متن سند چنين است:
شماره 662
از لرد چلمز فورد به آقاي مونتاگ (وارده بتاريخ 22 ژانويه ساعت 5:40 بعد از ظهر)
شماره «اس» 107 تلگرافي [34/2/1196 «اي»]
22 ژانويه 1921 درباره تلگرام شماره 389 مورخ 18 ژانويه در مورد ايران

براي ما بسيار مشكل است كه نقطه‌نظرهاي خود را در مورد اقدامات پيشنهادي از جانب وزيرمختار و وزارت خارجه بيان كنيم. ما از اين فاصله دور در موقعيتي نيستيم كه بتوانيم درباره اينكه اقدامات احتياطي مذكور تا چه حد ممكن است باعث القاي حالت دستپاچگي در ما گردد، قضاوت كنيم. اما ما تهران را محور اين موقعيت مي‌دانيم و از نظر ما نخستين خطر از شتابزدگي در ارزيابي بحران در تهران و ترك اين شهر پيش از تخلية قوا ناشي مي‌شود. از اين رو بود كه ما اين نظر را ابراز كرديم كه حكومت ايران بايد ترغيب شود كه تا آخرين لحظه در تهران مقاومت كند. اين عمل هم به نفع حكومت ايران است و هم به نفع ما. به همين ترتيب ما عقيده داريم كه بانك شاهي هم بايد به خاطر منافع خودش و ما تا آخرين لحظه در تهران بماند.
در واقع با در نظر داشتن اينكه نيروهاي ما در ماه آوريل عقب‌نشيني خواهند كرد، و ايران نيرويي براي مقابله با تهاجمات خارجي ندارد، اگر حكومت ايران نخواهد خودكشي كند، چاره ديگري ندارد جز اينكه در تهران بماند و بر سر صداقت بلشويكها در مورد اينكه به دنبال عقب نشيني ما به ايران حمله نخواهد كرد، دست به يك قمار بزند.
اگر حكومت ايران بتواند تا اوايل آوريل از وقوع يك طوفان در تهران جلوگيري كند، پاندول افكارعمومي ايران يك بار ديگر به نفع ما تاب خواهد خورد. البته يكي از موانع بزرگ در راه ايران سوء تفاهمات جهاني درباره انگيزه معاهدة ايران و انگليس(2) است. اينك كه اين معاهده هنوز به مجلس عرضه نشده، ما فرصت داريم كه معاهده را بدون آبروريزي پس بگيريم.
از اين رو ما بايد در اسرع وقت مسئله صرف‌نظر كردن از انعقاد معاهده را اعلام كنيم و مطمئن شويم كه اين امر در سرتاسر ايران نيز اعلام مي‌شود. به اين ترتيب، ما شروع به تغيير جهت افكار عمومي به نفع خود خواهيم كرد و از همين مسئله به عنوان پادزهري در برابر تبليغات بلشويكي استفاده خواهيم نمود. تبليغات بلشويكي در حال حاضر اين طور وانمود مي‌كند كه بلشويكها مي‌خواهند اسلام و ايران را از سلطة بريتانيا نجات بخشند. از نظر ما اين امري اساسي است كه ما بار ديگر نقش خود را به عنوان قهرمانان اسلام در برابر هيولاي روس ايفا كنيم. در حال حاضر اين نقش‌ها عوض شده و موقعيت ما نه تنها در ايران بلكه در سرتاسر خاورميانه در خطر است. فراموش كردن معاهده ايران و انگليس به خصوص اگر با تجديدنظرهايي در معاهده ما با ترك‌ها همراه شود، اين موقعيت را بهبود خواهد بخشيد. هنوز بسياري از عناصر قبيله‌اي، مذهبي و ملي ايران هستند كه عدم اطمينان به روسها جزء ذات آنهاست و از نظر آنها اعمال بلشويكي اعمالي خلاف عرف و منطق است و اگر ما هم در طرز تلقي آنها اعمال نفوذ كنيم به زودي تظاهر به دوستي از جانب بلشويكها، بي‌فايده خواهد شد. اما بدون انگيزة اين تغيير نگرش، روي گرداندن ايرانيان از بلشويسم آن قدر دير اتفاق مي‌افتد كه ديگر فايده‌اي به حال ما نخواهد داشت.
اگر چه حضور بلشويسم در مرزهاي ما امري ناخوشايند است اما بايد ديد آيا اين امر خطر بيشتري دربر ندارد كه عليرغم همه اطمينان‌خاطرها و تبليغات ما، تصوير بريتانيا در ايران، در آسياي اسلامي و به خصوص در افغانستان و در مناطق مسلمان‌نشين هند به عنوان نمونه‌اي از تلاش بريتانيا براي در هم شكستن اسلام قلمداد شود و از اين طريق براي تبليغات بلشويكها استدلال حاضر و آماده فراهم گردد؟ تا آنجا كه ما مي‌توانيم پيش‌بيني كنيم، نفس اين امر كه شمال ايران در اختيار حكومت شوروي باشد و حكومت شاه در جنوب اين كشور تحت حمايت حكومت بريتانيا قرار گيرد، در هند تأثير مخربي خواهد داشت.
در چنين شرايطي مشكل است باور كنيم كه به زودي در جنوب كشور نيز با مسئله مشابهي مواجه نخواهيم شد.
حكومت اعليحضرت در موقعيتي است كه بهتر از ما مي‌تواند متوجه شود كه وقوع چنين امري و اتخاذ چنين سياستي چه گرفتاريهاي جدي مالي و نظامي براي آن ايجاد خواهد كرد.
در هر حال ما بايد تصريح كنيم كه برطرف كردن موانع مالي ناشي از چنين سياستي براي ما امكان‌پذير نيست.
به طور خلاصه، ما اعتقاد داريم چنانچه حكومت ايران در تهران مقاومت كند و حكومت اعليحضرت از انعقاد معاهده ايران و انگليس صرف‌نظر نموده در پيمان خود با ترك‌ها نيز تجديدنظر نمايد، هنوز شانسي براي نجات از اين موقعيت هست. بدون در نظر داشتن موارد فوق، ظاهراً حفاظت از منافع بريتانيا، به منافع نفتي و حوزه خليج فارس محدود خواهد شد.
ما در مورد تأثيرات فوري تخليه قوا به مشهد و ديگر نقاط تلگراف‌هايي مخابره كرده‌ايم و پس از اعلام وصول آنها تلگرام‌هاي ديگري نيز مخابره خواهيم كرد.
ما هنوز منتظر نظر داب(3) در مورد تأثير تخليه قوا بر تحولات افغانستان هستيم.
(رونوشت به تهران و بغداد).

پي نويس‌ها:
1. Lord. Chelms Ford از 1916 تا 1921 نايب‌السلطنه انگليس در هند بود.
2. مقصود، معاهده 1919 منعقده ميان انگليسي‌ها با دولت وثوق‌الدوله است كه به موجب آن امور نظامي و مالي ايران را تحت نظارت انگلستان درمي‌آمد.
3. «Major. H. Dobb» وزير خارجه انگليسي حكومت هندوستان.
به نقل از:
خاطرات و سفرنامه ژنرال آيرونسايد
به ضميمه اسناد و مكاتبات سياسي وزارت خارجه انگلستان
ترجمه بهروز قزويني
نشر آينه


منبع: ماهنامه الکترونیکی دوران - شماره 42



 
تعداد بازدید: 1006


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: