21 اسفند 1390
سندي چاپ نشده از دوران قاجار
احمد كتابي*
چكيده
عبدالغفارخان نجمالملك (نجمالدوله) (1255-1326 ه ق) از دانشوران و فرهيختگان طراز اول عصر قاجار است كه حقي عظيم بر گردن فرهنگ ايران زمين دارد. اين بزرگ مرد دانشي، نه تنها در فراگيري علوم و معارف جديد و ارائه آنها به هموطنان خود پيشگام بوده بلكه در تصنيف و تصحيح و انتشار حدود پنجاه كتاب و رسالة علمي و نيز استخراج تقويم رسمي كشور و تطبيق سالهاي هجري قمري و ميلادي و انجام بعضي پژوهشهاي اجتماعي و اجراي بعضي خدمات عمراني نظير سدسازي و همچنين، طراحي و اجراي نخستين سرشماري جمعيت تهران و ترسيم نقشة دقيق و جامعي از اين شهر و بسياري شهرهاي ديگر و برخي زمينههاي ديگر پيشگام بوده است.(1) از اين رو، جاي شگفتي نيست كه بعضي از تذكرهنويسان عهد ناصري از وي، به عنوان «ذوالفنون» و نيز «نيوتن عصر و ارشميدس عهد»(2) ياد كردهاند.
مقاله حاضر گزارشي است تحليلي از «دومين سفرنامه نجمالدوله به خوزستان»(3) كه در شرح دومين مسافرت نامبرده به منطقه مزبور، به منظور مرمت و بازسازي سد اهواز، نگاشته شده است. اين سفرنامه نه تنها شامل آگاهيهاي سودمند دربارة نقاط مسير رفت و بازگشت و محل اقامت نجمالدوله است، بلكه به منزلة آئينه تمام نمايي است از اوضاع و احوال اجتماعي، اقتصادي، سياسي و فرهنگي و آداب و رسوم مناطق طي شده كه در جاي جاي آن انتقادهايي دلسوزانه از نابسامانيهاي موجود و رهنمودهايي سودمند و پيشنهادهايي كارساز در جهت اصلاح امور ارائه شده است.
كليد واژه: عبدالغفارخان نجمالدوله، عربستان، خوزستان، سد اهواز، مظالم حاكمان، رشوهخواري، چپاول بيتالمال، مداخلات انگليسيها.
سفرنامة نجمالدوله به خوزستان: تصويري گويا از ايران عهد ناصري
چگونگي دستيابي به سفرنامه
در اواخر مهرماه سال گذشته، روزي به منظور يافتن اسناد و عكسهايي از عبدالغفارخان نجمالدوله، جهت چاپ در كتاب سه اثر از نجمالدوله(4) به كتابخانة مركزي دانشگاه تهران رفته بودم. ضمن جست و جو در فهرست آثار خطي مضبوط در رايانه، از حسن اتفاق، چشمم بر عنوان سفرنامة دوم نجمالدوله به خوزستان متوقف شد. در نخستين وهله، گمان بردم كه اين سفرنامه، همان سفرنامة معروف نجمالدوله به خوزستان است كه سالها پيش، استاد گرانقدر دكتر محمد دبير سياقي به تصحيح و انتشار آن همت گمارده بودند؛ ولي پس از چند لحظه، متوجه عنوان نسخة خطي ديگري شدم كه عنوانش سفرنامه نجمالدوله به عربستان(5) بود و شمارة ثبتي متفاوت داشت. از كتابدار درخواست كردم كه متون خطي هر دو سفرنامه را در اختيارم گذارد. با اندك تأملي، دريافتم كه اين دو سفرنامه كاملاً متفاوتند: يكي شرح نخستين مسافرت نجمالدوله به خوزستان در سال 1299ه ق است يعني همان متني كه استاد دبير سياقي تصحيح نموده و در سال 1341 به چاپ رسانده بودند و ديگري شرح دومين سفر نجمالدوله به خوزستان در هفت سال بعد (1306ه ق).
براي مزيد اطمينان، موضوع را با استاد دبير سياقي در ميان گذاردم. اتفاقاً ايشان هم، از وجود سفرنامة دوم نجمالدوله بيخبر بودند ولي از سر عنايت و بزرگواري، نگارنده را تشويق و تحريض كردند كه در صورت دستيابي به سفرنامة مزبور، حتماً در صدد تصحيح و انتشار آن برآيم.
توصية بندهنوازانة استاد اشتياق مرا براي دسترسي به اين اثر، كه بعدها به ارزش والاي آن بيشتر و بيشتر پي بردم، دو چندان كرد. همان روز از مسئولان بخش خطي كتابخانة مزبور درخواست كردم نسخهاي از سفرنامة مزبور را در اختيارم بگذارند و پس از مدتي توانستم موافقت آنها را در اين خصوص جلب كنم.
به محض دريافت نسخة سفرنامه، به كمك تني چند از همكاران، مشغول استنساخ آن شدم و سپس به قصد تصحيح، به قرائت آن پرداختم.
چندي نگذشت كه دريافتم كار تصحيح سفرنامة مزبور به اين سادگيها و زوديها انجام پذير نيست؛ زيرا علاوه بر ناخوانا بودن بعضي كلمات و مبهم و نامفهوم بودن برخي جملات و تعبيرات و نيز دشواريهاي ناشي از اعداد مكتوب به خط سياق، ارائة توضيحاتي درباره اعلام و تهية نمايههايي از آنها ضروري مينمود كه اين همه با تجربة محدود نگارنده در زمينه تصحيح و كم صبري و تنگ حوصلگي وي مانعهالجمع بود. در اين ميان، عنايات و مراحم استاد دبير سياقي، ديگر بار، شامل حال و مددكار مصحح نوپاي سفرنامه گرديد و در پرتو دانش و تجربة بيكران و صبر و طاقت كمنظير ايشان، مشكلات و ابهامات موجود، طي جلسات متعددي كه در محضرشان برگزار شد، به تدريج برطرف و متن سفرنامه تقريباً آماده حروفچيني گرديد. آنگاه، تهيه و تدوين پينوشت و نمايهها آغاز شد كه آن هم، خوشبختانه، در زمان موردنظر به انجام رسيد.
ويژگيهاي سفرنامه
همانگونه كه پيش از اين اشاره شد، اين سفرنامه شرح دومين مسافرت عبدالغفار خان نجمالملك (نجمالدوله) به خوزستان است كه به دستور ناصرالدين شاه قاجار صورت گرفت و هدف اصلي آن بازسازي سد اهواز بوده است.(6) اين سفر در ششم ربيعالثاني (1306ه ق) از تهران آغاز شده و از راه قم، اراك، بروجرد، خرمآباد و دزفول به خوزستان منتهي گرديده و سپس، در مسير بازگشت، از طريق بوشهر، كازرون، شيراز، آباده، اصفهان، كاشان و قم، در هشتم شوال همان سال، در تهران پايان يافته است. بدين ترتيب، مسافرت دوم، 6 ماه و دو روز طول كشيده كه در مقام مقايسه با مسافرت اول(7) كه هشت ماه و بيست روز زمان گرفته، كوتاهتر بوده است.
از آنجا كه مسيرهاي رفت و برگشت نجمالدوله در اين سفر، از نقاط كوهستاني و گردنههاي سخت و صعبالعبور زاگرس و كتلهاي وحشتناك فاصل بين بوشهر و كازرون ميگذشته و با توجه به نزول برفهاي سنگين و سرما و يخبندان بسيار شديد در بخشي از مسير و نيز با ملاحظة وضع بسيار نامناسب راهها و وسايل حمل و نقل و نبود تسهيلات لازم در آن ايام، نجمالدوله، در خلال اين سفر، ناگزير، متحمل سختيهاي فراوان و مصيبتها و خطرهاي سهمگيني شده كه شرح تفصيلي آنها در متن سفرنامه آمده است و در اينجا از دو مورد آنها ياد ميشود:
... چند روز عليالاتصال جمعي عملة پارو دار راه را [در حوالي زاغه از توابع خرم آباد] ميرفتند و ميكوبيدند و گاو انداخته(8) با وجود آن. ارتفاع برف از يك ذرع الي دو ذرع بود. قاطرهاي باردار، هر دو قدم ميافتادند و فرو ميرفتند. مصيبتي گذشت... مكرر در برف فرو رفتيم و افتاديم. هر كس ميافتاد، احدي ملتفت نميشد. نوكر به آقا اعتنا نداشت چرا كه او خود گرفتار بود... [خلاصه] قيامتي بود! اميد نجات نداشتيم [مفاد آيه] يوم يفرّ المرء من اخيه [و امّه و ابيه](9) محسوس و مجسم شد چشمها و دستها غالب معيوب شد. هزار مرتبه توسل جستيم به ارواح اولياء... (نسخة خطي سفرنامه، صص 12-13)
و نيز
... خلاصه مدت دو ماه سفر ما طول كشيد از طهران الي دزفول و اقسام صدمات ديديم از يخ و برف و پرتگاه و خطر دزد و خطر غرق [در] آب و غيره و الحمدالله به سلامت گذشتيم... (همان، ص 30)
مشخصات نسخه خطي و شيوة تصحيح
به طوري كه قبلاً يادآوري شد، نسخهاي كه مبناي استنساخ سفرنامة حاضر قرار گرفته است، به كتابخانة مركزي دانشگاه تهران تعلق دارد و كاتب آن، به موجب فهرست آثار خطي كتابخانة مركزي و مركز اسناد دانشگاه تهران (جلد 17، ذيل شماره 9387 و نيز مجلة راهنماي كتاب 18: 866)، محمدعلي سديدالسلطنه، متخلص به كبابي است. اين نسخه، بنا به تصريح كاتب آن در انتهاي سفرنامه، از روي نسخهاي كه «در دستگاه نظامالسلطنه بوده» نگاشته شده و «تسويد»(10) آن در هشتم محرم (1310ه ق) پايان پذيرفته است.
اين سفرنامه، چنانكه بايد و ميتوان انتظار داشت، با شيوة نگارش و رسمالخط متداول در 120 سال پيش و به شكل گزارش وقايع و مشاهدات روزمره به زباني ساده و غيررسمي نگاشته شده به طوري كه بسياري از عبارات آن فاقد فعل است. به علاوه، در آن، از علامتهاي سجاوندي معمول امروز مطلقاً استفاده نشده است. مصحح، هنگام نسخهبرداري، حتيالمقدور كوشيده است ساختار اصلي و سبك و سياق سفرنامه را محفوظ و دست نخورده نگاه دارد ولي ناگزير، براي تسهيل قرائت متن و درك مفاد آن، تغييرات بسيار مختصري را كه عمدتاً به علامتگذاري مربوط و محدود بوده، اعمال كرده است.
نظري به محتواي سفرنامه
سفرنامة دوم نجمالدوله، همانند سفرنامه اول وي، حاوي ابتكارها و نوآوريهاي شايان تحسيني است كه در آثار مشابه كمتر به چشم ميخورد. ذهن وقاد و انديشه پوياي نجمالدوله، از نخستين لحظات اين مسافرت تا پايان آن، لحظهاي از تكاپو و تجسس عالمانه بازنايستاده و از كوچكترين و جزييترين وقايع و مسايل صرفنظر نكرده است.
سفرنامة مزبور، نه تنها شامل انواع اطلاعات سودمند درباره شهرها، قصبهها و روستاهاي مسير رفت و برگشت نجمالدوله در سفر يادشده است بلكه به منزلة آيينه تمامنمايي است از اوضاع و احوال اجتماعي، سياسي، اقتصادي و آداب و سنن و ارزشهاي فرهنگي مناطق طي شده در اواسط سلطنت ناصرالدين شاه قاجار.
در اينجا، فهرست گونهاي از موضوعات مورد بررسي در اين سفرنامه – صرفنظر از موضوع اصلي آن كه بازسازي سد اهواز است – ارائه ميشود.
فهرست مختصر مندرجات
- شهرها، قصبات و روستاهاي واقع در مسيرهاي رفت و برگشت: مشخصات جغرافيايي، وضع پستي و بلندي، شرايط اقليمي، اوقات شرعي، فواصل و مسافات، آثار باستاني و تاريخي و زيارتگاهها، نوع و تعداد بناها، شمار اماكن عمومي (مساجد، حمامها، دكانها...)، چاپارخانهها، كاروانسراها، پلهاي داير و مخروبه و هزينههاي تعمير آنها و شخصيتهاي برجستة محلي.
- وضعيت راهها و حمل و نقل: راههاي مالرو، بارانداز منزلها، ناامني، باجگيري و قطع طريق، حيوانات مركوب و باركش.
- ميزان جمعيت و تعداد خانوارها
- عشاير مسير راه: طوايف و تيرههاي آنها، سركردگان و ريش سفيدان، مناطق ييلاق و قشلاق و ميزان نفوس يا خانوار هر كدام.
- وضع كشاورزي: وسعت اراضي زير كشت يا قابل كشت، زراعتهاي معمول، فرآوردههاي زراعي و دامي، نحوة آبياري (اراضي فارياب و ديم زار)، رودها، كاريزها، چشمهها، ضرورت ايجاد نهرها و كانالهاي فرعي، لزوم تشويق مردم به زراعت و نخل كاري با واگذاري زمين، جنگلها و استفادة بيرويه از آنها براي تهيه سوخت و ذغال.
- وضع تغذيه و بهداشت: نوع غذاها، آب مشروب، بيماريهاي بومي و مسري و انگلها، ضعف بنيه و لاغري بسياري از مردم، عدم رعايت نظافت و بهداشت، نبود آبريزگاه در بسياري از نقاط روستايي و عشيرهاي، جاري بودن فاضلابها و فضولات مبالها در معابر عمومي، وجود فحشا در بعضي نقاط و تعداد روسپيها.
- اوضاع اقتصادي: مشاغل و حرفههاي متداول، محصولات و مصنوعات محلي و بومي، صنايع دستي، نرخ ارزاق، بهاي اراضي و خانهها، صادرات و واردات و گمرك و تأكيد بر ضرورت خريد كالاهاي ساخت كشور.
- فرهنگ عامه: آداب و رسوم، باورها و مراسم.
- چگونگي رفتار ديوانيان و حاكمان با مردم: ظلم و تعدي حكام، سنگيني مالياتها، فساد مالي، رشوهخواري و حيف و ميل بيتالمال.
- وضعيت قواي نظامي: بنية ضعيف دفاعي، وضع نامطلوب نظاميان از نظر مواجب، لباس و اسلحه.
- مداخلات بيگانگان: - به ويژه انگليسيها – در شئون داخلي كشور.
با توجه به گستردگي و گوناگوني شگفتانگيز اطلاعات گرد آمده در گزارش سفر دوم نجمالدوله به خوزستان و حوصله و دقتنظر و وسواس كمنظيري كه نويسنده در نقل ديدهها و شنيدههاي خود به كار برده است، جاي آن دارد كه با تأسي به استاد دبير سياقي – اين سفرنامه را نيز – نظير سفرنامة اول، با سفرنامة ناصرخسرو قابل قياس بدانيم.
* * *
در لابلاي اوراق اين سفرنامه گرانقدر و كم بديل، بارها به واقعنگريهايي محققانه، ملاحظاتي عالمانه و هشدارهايي دلسوزانه برميخوريم كه جملگي از وجدان بيدار، انساندوستي و وطنخواهي بيشايبه و احساس مسئوليت شايان تحسين نويسنده آن حكايت ميكند. در اينجا، مواردي از آنها را ذيل عنوانهاي چند، ميآوريم. باشد كه خوانندگان ارجمند – به ويژه آنان كه فرصت و يا حوصلة مطالعة تمام سفرنامه را ندارند – بتوانند بيشتر و بهتر، با انديشههاي والا و شخصيت استثنايي نويسنده آن – كه به راستي از مفاخر مسلم علمي و ملي ماست – آشنا شوند و دريابند كه گرامي سرزمين ما، در طول تاريخ پرفراز و نشيب خود، چه رادمردان سترگي را در دامان خود پرورده است.
اكنون اين شما و اين هم نمونههايي از عواطف سرشار ميهندوستانة نجمالدوله و ابراز نگرانيهاي به موردش از آشفتگي و نابسامانيهاي كشور و دغدغههايي كه به حق، درباره حفظ استقلال و تماميت ارضي كشور، به دليل دخالتهاي بيگانگان، احساس ميكرده است.
1. ميراث فرهنگي گرانقدر ايران و ضرورت حفاظت از آن(11)
دربارة عظمت تخت جمشيد
... در ساعت 5 به غروب [مانده] سوار شده رفتيم به تختجمشيد. عجب بنايي است! حقير كه خود را قابل توصيف آن نميداند... آن قدر عرض ميكند كه چنين عالي بنايي امروز در هيچ مملكتي، از آثار قديم، باقي نيست. سزاوار اين است كه از هر گونه جواهر گرانبها عزيزترش بداريم. [متأسفانه] حال بيصاحب و بدون مستحفظ ساليان دراز است افتاده و فرنگيها ميآيند و آنچه ممكن [باشد] و بتوانند، ميكنند و ميشكنند و ميبرند و آنچه نتوانند از [فرط] حسادت و خبث ذات... دستي ميشكنند و ميريزند؛ چنانچه بسياري از مجسمه[هاي] جمشيد و ساير[ين] را شكسته [و يا] حك(12) كردهاند... (همان، صص 159-160)
معماري شگفتانگيز چهل ستون اصفهان
... امروز صبح... رفتيم... سقف شيرواني چهل ستون را تماشا كنيم و در حقيقت تعليم بگيريم. در طول 30 ذرع و عرض 20 ذرع شيرواني زده [و ستونهاي] حمال... به كار بردهاند كه انسان و هر مهندس مبهوت ميشود. [راستي] چه مردم بزرگي داشتهايم! مهندسين و علماي فرنگي زيادي ميآيند[و] به تماشاي اين سقف همه مبهوت ميشوند. آثار صنعت قديم ما از روي چنين ابنيه معلوم ميشود... (همان، ص 181)
بند امير و خدمات عضدالدوله
... حقيقتاً مرحوم عضدالدولة ديلمي كه از بزرگان روزگار بوده عجب مخارج گزافي نموده است براي سوار كردن آب به زمينهاي اطراف... 8 رشته سد ساختهاند هر كدام به فاصلة دو فرسخ از ديگري: اولي [داراي] 14 چشمه است و مابقي كوچكتر و اولي 22 طاحونه(13) و 22 قريه را مشروب ميكند و مجموع [آنها] 360 قريه را ... براي بناي سد اول زياد[ه] از يك صد هزار تومان مخارج شده! عجب همتي داشته! [چه] كارهاي عجيب نموده كه نميتوان در اينجا شرح داد... (همان، ص 158)
2- مظالم و تعديات بيشمار حاكمان و ديوانيان
ظلم و ستم بياندازة والي پشتكوه
... دو نفر از طايفة قلاوند كه والي پشتكوه غارت[شان] نموده و 23 نفر [از آنها را] اسير برده، از آن جمع گريخته [و] آمدهاند به دادخواهي... حكايت ميكردند كه والي موازي(14) چهل هزار گوسفند و چهار هزار ماده گاو و سه هزار تومان نقد و شصت رأس ماديان و به قدر ده هزار تومان جل و پلاس از آنها غارت نموده... (همان، ص 28)
ايجاد پادگان براي وصول ماليات!
... پنجاه نفر سرباز و يك عراده توپ آنجا ساخلو گذاشتهاند براي وصول ماليات دشتستان از رعاياي برهنه در وسط مملكت... (همان، ص 135)
به بيگاري گرفتن مردم
... چند نفر تفنگچي بيسر و پا(15) آنجا (= در ميان كتل سر راه بوشهر به شيراز) ديدم كه نان بلوط ميخوردند. خيلي پريشان بودند [و] گريه ميكردند از [شدت] ظلم بعضي مباشرين. ميگفتند كه ما سي نفر، ساكن قريهاي در اين نزديكي هستيم. هر نفر مردي ده تومان سري(16) ميگيرند و از الاغ پنجهزار(17) و ماهي هشت هزار(18) مواجب داريم كه از بابت سالي ده تومان موضوع(19) ميشود. تتمه را دستي ميگيرند و تفنگچيگري مفت بايد بكنيم!... (همان، صص 140-141)
از هستي ساقط كردن مالكان و زارعان
... [در دالكي از توابع برازجان] نخيلات زياد [است] كه از رودخانة شور مشروب ميشود. ماليات آنها ابتدا 1200 دينار بوده از قرار اصله[اي] ده شاهي، بعد افزوده شده [به] يك صاحب قران و بعد دو صاحب قران. آن وقت، رعيت، ديگر طاقت تحمل نداشته؛ تمام نخيلات آنها را تصرف كردهاند. عمال ديوان و از قرار مميزي اجاره ميدهند به رعيت و گاه خود مالك اجاره ميكند: يا جزيي نفعي عايد او ميشود و يا بايد [مبلغي] دستي هم بدهد و گاه رعيت ديگر اجاره ميكند و صاحب اصلياش به كلي بيبهره و محروم ميماند... (همان، صص 134-135).
3. رشوهخواري و حيف و ميل اموال عمومي
سوءاستفاده و اخاذي در سربازخانهها
... امروز يكي از صاحبمنصبان افواج، محرمانه... ميگفت: غايب و متوفاي سرباز چندان نقلي نيست(20) عمدة مداخل راههاي بي شمار دارد: اول تغيير و تبديل و عوض گرفتن سرباز [كه] هر نفري اقلاً چهار تومان تفاوت معامله است و تغيير صاحب منصب سيصد الي چهارصد تومان! و اذن دادن به سرباز به كاسبي هر ماه هر نفر دو تومان است [كه] نقد ميدهد به اضافة جيره و هكذا(21)... (همان، ص 98)
چپاول بيتالمال
... حضرت قلي بيك نامي در حكومت حضرت ظلالسلطان، مبلغ هشتاد هزار تومان از ديوان گرفته براي بناي قورخانه و سربازخانه و غيره در خارك و بوشهر. پي ديوار، چينه با چند اطاق ساخته در بوشهر و مبلغ 18 هزارتومان به خرج دولت آورده و عليالحساب سربازخانه داير است.
مذكور بود(22) كه جناب سعدالملك اين سربازخانه را از ديوان بخرند به مبلغ دو هزار تومان! ديگر هم(23) دستي بگيرند و در كنار چهار برج سربازخانه تازهاي بسازند... (همان، ص 107)
و نيز در همين خصوص:
... ديگر، سربازخانة دولتي را [در بوشهر] ديدم كه به مبلغ هجده هزار تومان به خرج ديوان ساختهاند و تجار معتبر مثل حاج امين و حاجي علياكبر گفتند كه مثل آن را ما به دو هزار تومان توانيم ساخت... (همان، ص 114)
4. در معرض فروش گذاردن سرزمين ايران
قصد فروش خرمشهر به ثمن بخس
... ملك محمره را شنيدم از جناب نظامالسلطنه كه دولت ميخواستند به مبلغ يكصد هزار تومان بفروشند به حاجي آقا محمد معين، نصف نقد و نصف نسيه! اين ملك را نظر به اينكه مفتاح(24) ايران است نميتوان [برايش] قيمتي معين كرد؛ و با صرفنظر از اين نكته اقلاً ده كرور(25) قيمت دارد... (همان، ص 48)
تلاش انگليسيها براي خريد جزيره محله
... جزيرهالخضر يا جزيره محله...؛ هر كدام بشود يا هر دو، [را] انگليسيها بياندازه طالبند و اين دو جزيره مفتاح اصلي عربستان است. تا حال دو سه مرتبه اقدام نمودهاند در خصوص جزيره محله. حقير به حضور مبارك(26) حاضر بود در باغ دوشانتپه كه تلگرامي در اين خصوص از عربستان يا بوشهر رسيد كه به مبلغ سي هزار (تومان يا روپيه) حاجي آقا محمد معين يا ديگري خريداري ميكند. چاكر تفصيل(27) اين جزيره را عرض نمود و خيال مبارك را بازداشت از فروش. سابق هم اشاره به اين مطلب شده ممكن است به هزار لباس در آيند تا ببرند. بايد ملتفت بود كه از دست نرود!... (همان، ص 65)
فروش رامهرمز
... امروز فرماني از طهران آمد براي فروش اراضي عربستان و در خصوص رامهرمز باز شنيدهام كه ميخواهند بخرند به قيمت نازلي... (همان، ص 104)
5. مداخلات آشكار و پنهان بيگانگان
مطامع انگليس در خصوص خوزستان
... امروز احمدخان، سرتيپ جهاز(28)، آمده بود ميگفت كه كار عربستان از اين نقلها گذشته: صاحبمنصبان انگليس در جهاز صحبت ميكنند كه اهواز را چنين آباد ميكنيم! چنين و چنان خواهيم كرد! اگر روسها بيايند چنين جنگ ميكنيم و به ما ايرانيان ميگفتند كه وقتي عربستان با ما باشد، براي شما بهتر ميشود! و از اين قبيل عبارات با كمال وجد و شور ميگفتند بدون هيچ احتياطي. در حقيقت، بعضي ما ايرانيان هم، آنها را مدد ميكنيم... (همان، ص 121)
و نيز:
... آزاد كردن كارن(29) براي عبور كشتيهاي خارجه باعث نفوذ انگليسيها شده و عنقريب بايد خانه را به اين مهمانهاي محترم پر زور واگذار و عقب كشيد!... (همان، ص 48)
و نيز:
... دولت انگليس بدون اذن و اجازه از دولت تا حال سه مرتبه كشتي خود را از شاخه بهمنشير گذرانيده و از وقتي كه بناي اجازة دخول آنها [داده] شده در كارن تلگرام زدن از بصره را به سمت خود بوشهر و بمبئي من باب احتياط موقوف كردهاند كه مبادا مطالب مهمة پوليتيكية آنها به خارج نشر كند... (همان، ص 54)
و نيز:
... حضرات انگليسيها، آن طور كه چاكر فهميده، منظورشان تجارت نيست. اين كارها بهانه است. و با اين مستمسك ميخواهند عنقريب محمره(30) و بلكه اهواز را متصرف شوند... (همان، ص 81)
و:
... در هر صورت حضرات(31) خيالات بلند دارند. بيچاره خفتهاي كه بيداري در پي او باشد!... (همان، ص 73)
اقتدار بي حد و حصر مأموران سياسي انگليس
... نميدانم قونسول انگليس چرا بايد هميشه پنجاه نفر سرباز رشيد افغان و سوار داشته باشد و البته مبلغي هم فشنگ ذخيره دارد. نميدانم به اذن و اجازة دولت است؟... (همان، ص 119)
و نيز:
... در حقيقت، جلگة وسيع با صفاي ريشهر(32) را تبعة خارجه در تصرف دارند و ديناري هم از بابت ماليات به ديوان نميدهند، بلكه زور هم ميگويند و سفارت(33) انگليس، كرنل راسل، در حقيقت حكومت دارد و حكومت ايران در جنب سفرا جرأت نفس كشيدن ندارد و با احدي جرأت جواب و سئوال ندارند كه فوراً يك بستگي به سفارتي پيدا ميكنند مثلاً پسرخانه همساية سقا يا رختشور يا آبكش يا دايه يا آشپز فلان نوكر سفير است!... (همان، ص 108)
و نيز:
و غالب اهل بوشهر به اسم ماست فروش و بلمچي و سقا و غيره همبستگي دارند به سفارتي حتي تجار و كسبه... (همان، ص 109)
اعمال نفوذ انگليسيها از يك سو و اختلافات ايرانيها از سوي ديگر
... كار عربستان دو اشكال بزرگ به هم رسانيده: از يك طرف نفوذ انگليسيها با آن استعداد كه فرصت به ما نميدهند و عرصه را بر ما تنگ نمودهاند... و از يك طرف عدم وفاق مأمورين ايران، خواه حكومت كل، خواه اجزاي او و خواه مأمورين موقتي (همان، صص 73-74)
رخنة انگليسيها در كشور به بهانة تلگراف
... انگليسها، به بهانه تلگراف، عجب رخنهاي در ايران كردهاند و با رعايا و اراضي مربوط و مأنوس شدهاند و حالا كه بناي استخراج معادن شد، اين قدر بريزند در ايران كه يك وقت ملتفت شويم تعداد نفوس انگليسها معتبرو متمول و مسلح بيش از رعاياي گرسنه ايران است... (همان، ص 137)
و نيز در همين خصوص:
... تمام مطالبي كه [به وسيله تلگراف] مابين طهران و اصفهان با بوشهر گفتگو ميشود، انگليسها ميگيرند و رموز را حل كردهاند و قبل از آنكه به صاحب كار برسد صورت آن به لندن تلگرام شده. اين مطلب محقق است بر اولياي دولت. لازم است كه علاجي براي اين كار بكنند و الا چه تلگرامي و چه رمزي؟ (همان، ص 102)
تلاش براي تطميع ايرانيان از راه رشوه
... طيلر صاحب(34) كه... به عنوان تجارت آمده است به محمره و اهواز در سه مجلس با حقير ملاقات نموده... اظهار نمود كه چون شما زحمت ما را متحمل شدهايد من بايد... [هدايايي! به شما] بدهم... تعارفات او زياد بود... حقير همه را رد نمود و مراتب را... در حضور... جمعي به نظامالسلطنه اظهار نمود و گفت مقصودي از اين حرف ندارم جز آنكه ملتفت باشيد... كه منظور اينها بستن چشم و گوش ماست تا مقاصد خود را در عربستان صورت دهند و كمال خيانت به دولت و ملت است قبول كردن تعارف از اينها و بعد ناچار همراهي كردن با خيالاتشان... (همان، ص 80)
6. تأسف از عقبماندگي خرمشهر نسبت به بصره
... حقيقت بصره وضعش نسبت به سال 96 [12] و 99 [12] كه حقير ديده بود، خيلي ترقي نموده: نخلستانها زياد شده، بر عدد بيوتات(35) و عمارات افزوده[شده]، كاروانسراها و بازارها زياد شده. خرماي بصره عجب مالالتجارة معتبري شده. از ينگيدنيا(36) و فرنگستان تجار مخصوصاً ميآيند براي خريد. حيف از محمره كه با آن استعداد آب و خاك، خراب و ويران و لاينفع مانده!... (همان، ص 68)
و نيز:
... از قرار تحقيق حالا هر سال يك كرور تومان [فقط] قيمت فروش خرماي حلاوي (حلاوه) آنجا [=نخلستان ام الحفيف بصره] است كه بر تمام خرماهاي بصره ترجيح دارد... [و حال آنكه] فروش تمام خرماهاي محمره را [فقط] سالي تا يكصد هزار تومان ميگويند... (همان، ص 71)
و نيز در خصوص عدم پيشرفت سواحل متعلق به ايران:
... صبح شنبه 6 رجب[1306 ه ق] حركت نموديم در شطالعرب به سمت دريا تا مقابل فو. ساحل طرف عثماني(37) همه جا آباد و نخلستان بود جز به ندرت... ولي در سمت جزيرهالخضر [متعلق به ايران] غالب سرحدات باير بود... (همان، ص 77)
7- جلاي وطن ايرانيان به عراق و امكان بازگرداندن آنان
... عمده مطالب [كدخدايان و ريش سفيدان طايفه] بيرانوند [كه به ديدن حقير آمده بودند]... اينكه: هزار خانوار آنها از بابت ظلم رفتهاند خاك والي پشتكوه و خاك روم(38)... و اصل ماليات آنها دو هزار و سه تومان بوده و مظفرالملك دوازده هزار تومان ميگرفته و ضياءالدوله سه هزار و پانصد تومان گرفته و معادل همين مبلغ عباسقليخان و لطفعليخان سركردة آنها تعدي كرده و باعث فرار آنها شده... (همان، ص 25)
و نيز:
... امروز... حاجي ملا رضا، شهبندر(39) قديم بصره، به اتفاق 25 نفر از تجار عجم و معارف(40) كسبه، از سادات و غير سادات، آمدند از بصره به ديدن [حقير] و از قرار مذكور، دو سه نفر از آنها، بيش، به رعيتي(41) ايراني باقي نيستند. مابقي از سوء سلوك شهبندرها به تدريج رعيتي عثماني را اختيار نمودهاند و از قرار مذكور حالا قريب يكهزار نفر فلاح ايراني در نخلستانهاي بصره هستند... (همان، صص 91-90)
و نيز:
... تمام تبعة ايراني، از تجار سكنة بصره و غيره، حاضرند براي آمدن در محمره و ساختن عمارات و آبادي و تجارت و غيره ولي تأمين ميخواهند... (همان، ص 69)
8- تشويق مصرف كالاهاي ساخت وطن
... [در كاشان انواع منسوجات] ... مثل روي فرشي مخمل، تشك مخمل، قاليچة مخمل، ... و اقسام قناويز(42) و خاقاني(43) و شمد و قدك(44) و دستمال چنان خوب ميسازند كه هيچ نسبت به مال فرنگي ندارد. با وجود آنها بر ما ايرانيان حرام مطلق [است] استعمال متاع فرنگي... (همان، ص 184)
* * *
سخن رفته رفته به درازا كشيد و نقل اقوال نجمالدوله هم، هر چند كه بسيار آموزنده و عبرتانگيز بود، مزيد بر علت شد. ضمن عرض پوزش، از خوانندگان ارجمند رفع ملال و آنان را به قرائت متن كامل سفرنامه كه اخيراً منتشر شده است، دعوت ميكنيم.
پينوشتها:
* استاد پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي.
1- براي كسب اطلاعات بيشتر درباره احوال و آثار عبدالغفار خان نجمالدوله – ناصر پاكدامن، «ميرزا عبدالغفار نجمالدوله و تشخيص نفوس دارالخلافه»، فرهنگ ايران زمين، جلد 20، چاپ دوم، 1354، صفحات 324-329 و نيز سيدمحمد دبير سياقي، نجمالدوله، دانشمندي جامع علوم و فنون قديم و جديد مندرج در، زندگينامه و خدمات علمي و فرهنگي ميرزا عبدالغفار خان نجمالملك، انجمن آثار و مفاخر فرهنگي، 1383 (و نيز ساير مقالات مندرج در اين زندگينامه) و نيز احمد كتابي، سه اثر از نجمالدوله، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، 1384 (بخش اول).
2- اعتمادالسلطنه، محمدحسن بن علي، المآثر و الآثار، به كوشش ايرج افشار، انتشارات اساطير، 1363، به نقل از فرهنگ ايران زمين، جلد 20، پيشين، ص 95.
3- اين سفرنامه با تصحيح و تحشيه و تعليقات نگارنده در پائيز 1386 توسط انتشارات پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي منتشر شد.
4- اين كتاب كه حاوي 3 اثر از عبدالغفار خان نجمالدوله: رسالة تطبيقيه، رسالة تشخيص نفوس دارالخلافه و سفرنامه حج است، به مناسبت يكصدمين سالگرد درگذشت نامبرده، به همت پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي در زمستان 1384 خورشيدي منتشر شد.
5- جاي بسي تعجب و تأسف است كه نجمالدوله، به تبعيت معمول آن زمان، از تعبير نادرست «عربستان» به جاي «خوزستان» استفاده كرده است.
6- نجمالدوله، در سفرنامه دوم خود، انگيزه اصلي دو مسافرت خود به خوزستان را به شرح زير بيان كرده است:
... [حقير] طبعاً مايل به هيچ شغل غيرعلمي نيستم و اينكه دو سفر با كمال رغبت به سمت عربستان رفتم جداست، چون سد اهواز از بناهاي قديم بزرگ عالم بوده و امروز صحبت او در افواه تمام بزرگان دنيا پيچيده است. حقير به ملاحظة خدمت به دولت و آباداني مملكت و بقاي نام نيك سالهاي دراز در دنيا اقدام نمودم... (ص 153 نسخة خطي)
7- نخستين مسافرت نجمالدوله به خوزستان در سال (1299ه ق) به فرمان ناصرالدين شاه قاجار – مطابق دستورالعمل چهارده اصلي صادره از طرف وي – براي بازديد سد قديمي اهواز، برآورد هزينة تجديد بنا، و بررسي آثار و توالي مترتب بر احياي آن صورت گرفته است. (براي آگاهي بيشتر – محمد دبير سياقي، سفرنامة خوزستان، حاج عبدالغفار نجمالملك، 1341، مقدمه).
8- با گاو لگدكوب ميكردند.
9- روزي كه مرد از برادرش و مادر و پدرش ميگريزد (آية 80 از سوره عبس، در توصيف روز قيامت).
10- تسويد: نوشتن، روي كاغذ آوردن.
11- عنوانها از نگارنده است.
12- كندهكاري، خطكشي.
13- آسياب.
14- معادل، برابر.
15- با سر و وضع محقر و لباس نامناسب.
16- ماليات سرانه.
17- منظور پنج هزار دينار – معادل پنج ريال – است.
18- منظور هشت هزار دينار – معادل هشت ريال – است.
19- كسر، تفريق.
20- درآمد آن چندان اهميتي ندارد.
21- غيره.
22- گفته شد.
23- علاوه بر آن.
24- كليد.
25- «... نزد ايرانيان معادل پانصد هزار است» (يادداشتهاي قزويني 213-216 به نقل از فرهنگ معين).
26- مراد ناصرالدين شاه قاجار است.
27- مشخصات مفصل.
28- سرتيپ دريايي (جهاز = كشتي).
29- منظور رود كارون است.
30- خرمشهر.
31- مراد انگليسيهاست.
32- در نزديكي بوشهر.
33- منظور كنسول است.
34- صاحب: «عنواني كه در ممالك اطراف ايران به انگليسيان معنون و سپس به خارجيان دادهاند». (فرهنگ معين).
35- جمع منتهي الجموع بيت: خانهها.
36- تركيبي تركي – عربي است به معناي دنياي جديد (آمريكا) كه از طريق عثماني به كشور ما آمده است. (فرهنگ معين).
37- مراد عراق است كه در آن زمان جزء مستمسكات عثماني بود.
38- مراد عثماني – عراق – است.
39- رئيسالتجار.
40- افراد مشهور، شخصيتهاي برجسته و شاخص.
41- تابعيت.
42- قسمي پارچه ساده ابريشمين كه غالباً سرخ رنگ است (فرهنگ معين).
43- معناي اين لغت در فرهنگ معين و لغتنامه دهخدا ذكر نشده است ولي با توجه به قراين موجود ميتوان احتمال داد كه نوعي پارچه مرغوب باب دربار خاقان بوده است.
44- جامة كرباس رنگين، پارچة غيرابريشمي ملوّن.
آينه ميراث
دوره جديد، سال ششم، شماره دوم
تابستان 1387 (پياپي 41)
منبع: ماهنامه الکترونیکی دوران - شماره 44
تعداد بازدید: 949