انقلاب اسلامی :: عاقبت چاه‌كني براي ديگران!

عاقبت چاه‌كني براي ديگران!

21 اسفند 1390

عاقبت چاه‌كني براي ديگران!

در زمان رياست سوئدي‌ها، مركز شهرباني (نظميه) در ميدان توپخانه بود (جنوب غربي ميدان) و زندان نظميه هم در همان اداره كل شهرباني مركب از دو سه اطاقك كوچك (سلول) كه به حبس نمرة يك معروف بود و چند اطاق و زيرزمين براي زندانيان ديگر كه به صورت دسته‌جمعي زنداني مي‌شدند، منحصر مي‌گرديد و ديگر محل بيشتري وجود نداشت. با ايجاد حكومت ديكتاتوري، ديگر اين محل كافي نبود و بايستي زندان وسيعي در نظر گرفته مي‌شد. بنابراين «درگاهي» رئيس نظميه محل وسيعي را براي ساختمان زندان درخواست نمود. محلي كه براي ساختمان در نظر گرفته شد قصر قاجار كه از ابنية سلاطين قاجار و جزء اداره بيوتات سلطنتي و داراي ابنية قديمي و تاريخي بود به شهرباني واگذار گرديد تا هم اثري از ابنية تاريخي قاجاريه از بين رفته باشد و هم محل وسيعي براي زندان به وجود آورند. مدتي طول كشيد تا زندان ساخته شد.
روز 11 آذرماه 1308خ درگاهي شاه را براي افتتاح به زندان جديدالتأسيس قصر قاجار دعوت نمود. اين محبس داراي 192 اطاق بود و گنجايش 800 نفر زنداني را داشت. 96 اطاق آن پنج نفري و بقيه يك نفري (سلول مجرد) بود. در قسمت بيمارستان هم 6 اطاق شش نفري و 6 اطاق يك نفري داشت و داراي باغ و حمام و لوازم ديگري بود. در اين زندان محلهايي هم براي كارهاي صنعتي از جمله قالي‌بافي و نجاري و صنايع يدي ديگر ساخته شده بود كه محبوسين بتوانند ايام حبس با كار را در آنجا مشغول باشند.
روزي كه شاه به همراهي درگاهي سلولها و قسمتهاي ديگر را بازديد مي‌كرد چند نفر از وزيران هم همراه پهلوي بودند منجمله تيمورتاش – سرداراسعد كه هيچ نمي‌دانستند روزي خود آنها در آن سلول گرفتار خواهند شد.
دو روز بعد هم از سفرا و وزراي مختار از طرف رئيس نظميه دعوت به عمل آمد تا زندان قصر را بازديد كنند كه ببينند كه ايران محبس مدرن دارد.
چه خوش گفته فرخي يزدي:
لايق شاه بود، قصر نه هر زنداني
حاكم جامعه گر ملت و قانون باشد
عذر تقصير چنين خواهد و گويد مأمور
كاين جنايت حسب‌الامر همايون باشد
«در نزديكي تهران دژي است كه سابقاً محل سكونت خاندان قاجار بود اكنون زندان سياسي است. زندانيان سياسي در ايران محاكمه نمي‌شوند و لازمه محكوميت جرم و بزه نيست و چنانچه مرگ آنها حتمي تشخيص داده شود، ضرورت ندارد تيرباران يا اعدام گردند بلكه روش مسموم نمودن خاصي كه مطرودين و زندانيان سياسي آن را «مايه كوبي پهلوي» مي‌نامند كافي است كه اين عمل را انجام دهد و يا با انداختن يك حب زهر در فنجان قهوه در يك روز بسيار زيبا و روشن، متهم تا ابد در زير خاك به سر خواهد برد و ديگر چنين روز زيبا و روشني برايش تكرار نخواهد گرديد.
در اين وقت روزنامه‌نگاران مجازند مرگ متهم را در اثر«حملة قلبي» اعلام نمايند.
روزنامه «آرزو» درباره ساختمان زندان قصر و افتتاح آن مطلبي نوشته كه مجلة خواندنيها هم آن را در شماره 104 سال هفتم مورخ 27 مرداد 1328 نقل نموده است. از لحاظ اينكه مطلبي درباره مغضوب واقع شدن درگاهي است در زير نقل مي‌گردد:
«هنگامي كه سرتيپ درگاهي ساختمان زندان قصر را به پايان رسانيد از شاه تقاضا كرد كه از محل زندان جديد بازديد كند.
شب آن روز شاه خواب ديده بود كه در مسيرش چاهي حفر كرده و سر آن را پوشانده‌اند و وقتي كه نزديك چاه مي‌رسد دورخيزي كرده از روي آن مي‌پرد. البته شاه به خواب معتقد نبود ولي هرگز نمي‌توان انكار كرد كه در خواب تأثير و راز عجيبي نهفته است...
شاه آن روز خسته و عصباني به نظر مي‌رسيد، تيمورتاش پشت سر شاه يك قدم عقب‌تر بود و عده‌اي از رجال و معاريف و سران سپاه نيز همراه شاه بودند.
سرتيپ درگاهي هم پياپي دربارة ساختمان‌هاي جديد توضيح مي‌داد، اطاقها و كريدورها و سلولها يكي پس از ديگري بازديد شد.
سرتيپ درگاهي دويده در بندر آهنين را باز كرد، تا اينكه خواست شاه پا در درون دربند آهنين زندان بگذارد، يك مرتبه تيمورتاش كه موقعي مناسب‌تر از آن نمي‌دانست به شاه نزديك شده آهسته گفت:
اين سرتيپ درگاهي مورد اعتماد نيست. اين مرد ممكن است كه جنايت كند. هم‌اكنون كه اعليحضرت و معاريف و سران سپاه وارد اين بند مي‌شوند اگر درگاهي با يك حركت سريع در دربند را ببندد چه خواهد شد و چگونه ممكن است اين در را باز كرد... اساساً اصراري كه براي ورود به درون دربند دارد خود بهترين دليل اين است كه خيالي در مغز خود پرورانده است، بنده صلاح نمي‌دانم وارد دربند شويد.
گويا شاه به ياد خواب ديشب افتاده يك باره پا را كشيده و از نزديكي دربند دور شد... در اين هنگام شاه نگاهي به درگاهي كرد. نگاه خشمگين و نگاه تيمورتاش مظفرانه بود. نكته جالب توجه اينجاست كه رنگ چهرة درگاهي نيز پريده بود...»
در كتاب «اطلاعات در يك ربع قرن» دربارة زنداني شدن درگاهي چنين نوشته است: «از مراسم گشايش زندان قصر قاجار دو روز بيشتر نگذشت كه بر حسب دستور شاه رئيس تشكيلات نظميه (درگاهي) و منشي‌باشي معاون ادارة نظميه و برهان رئيس يكي از شعب تأمينات و احتشام عضو ادارة نظميه در ادارة دژباني توقيف گرديدند و سرتيپ صادق‌خان كوپال (سالارنظام) به رياست نظميه منسوب شد. درگاهي روز آئين گشايش زندان چشم زهري به بعضي وزيران مي‌رفت ولي خود زودتر گرفتار شد.
درگاهي مدتي در دژبان توقيف بود و بعد تحت‌نظر قرار گرفت و در منزل بسر برد و بعدها آزاد بود ولي ديگر به شغلي گماشته نشد.
درگاهي بعد از كودتاي سوم اسفند 1299 رضاخان رئيس نظميه شد تا 13 آذر 1308 كه زنداني شد و بعد از شخص شاه اولين قدرت كشور به شمار مي‌رفت و با وزير دربار كه او هم بعد از شاه قدرت اول را مي‌خواست در كشمكش بودند و همين كشمكش بين تيمورتاش و رئيس نظميه‌هاي وقت كه دو مركز قدرت بودند آن قدر دامنه پيدا كرد تا منتهي به سقوط وزير دربار گرديد. يعني پليس كار خود را كرد و شاه را به وزير دربارش سخت بدبين و ظنين ساخت و اين موقعي بود كه اميرلشكر آيرم در رأس نظميه بود كه او هم مي‌خواست قدرت اول را در دست داشته باشد اما سرتيپ كوپال چنين نبود و نظميه بعد از درگاهي وضع عادي به خود گرفت.
تاريخ بيست ساله ايران، حسين مكي،
انتشارات علمي، 1380، ج 5، صص 201 تا 204


منبع: ماهنامه الکترونیکی دوران - شماره 50



 
تعداد بازدید: 1065


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: