21 اسفند 1390
بهائيت در عصر پهلوي
تكاپوهاي بهائيان در عصر اول پهلوي
اقدامات آشوبگرانه عدهاي از سران بهايي در اواخردوره قاجاريه، به انقراض اين سلسله و تأسيس حكومت پهلوي كمك كرد. در اوايل شهريور 1295ش/ذيقعده 1334ق ابوالفتحزاده و منشيزاده، مشكاتالممالك، سه بهايي پايهگذار گروه تروريستي كميته مجازات، عمليات خود را در قالب گروه جديدي آغاز كردند و به چند فقره قتل(1) همراه با انتشار اعلاميههايي دست زدند كه بازتاب اجتماعي و سياسي فراوان داشت و فضايي از رعب و وحشت را در تهران پديد آورد و تأثيرات عميق سياسي بر جاي نهاد كه چهار سال بعد به كودتاي سوم اسفند ماه 1299 رضاخان و سيدضياءالدين طباطبايي انجاميد.
در كابينه سيدضياءالدين يكي از سران درجه اول بهايي به نام «موقرالدوله»(2) از خويشان عليمحمد باب، وزير فوايد عامه و تجارت و فلاحت شد. اين مقام به پاس خدمت بهائيان در پيروزي كودتا به ايشان اعطا شد. موقرالدوله پدر حسن موقر باليوزي (1908-1980م) بنيانگذار بخش فارسي راديو بي.بي.سي است كه در سالهاي 1937-1960م رياست محفل روحاني بريتانيا را برعهده داشت. در سال 1957 شوقي افندي، رهبر بهائيان، باليوزي را به عنوان يكي از «ايادي امرالله» منصوب كرد.
بهائيان آغاز حكومت پهلوي را شروع عصر جديدي در عرصه تبليغات و فعاليت خود ميدانند. اسدالله فاضل مازندراني، از مبلغان و مورخان بهايي دربارة آغاز زمامداري رضاشاه مينويسد: «پس از برچيده شدن آن دولت [قاجاريه] كه در تمام مدت با دولت امويه قابل تطبيق بود، اعليحضرت رضاشاه پهلوي كه در آن هنگام سردارسپه و رئيسالوزراء بود به سلطنت نشست و در 29 جماديالاولي 1344ق تخت و تاج شاهي ايران را تصرف نمود، از هر جهت «رونقي جديد و اصلاحاتي در اين كشور پديد آورد، به نظر ميآيد مملكت روي به امنيت و عدالت و تساوي آورد.» بهاييگري با تسامح نسبي رژيم پهلوي روبهرو شد و در اثر اين تسامح بيش از پيش در ايران پا قرص كرد. در اين زمان بهائيان كه نظر مساعد رضاشاه را به خود احساس كردند، اقدام به تأسيس تشكيلات و محافل رسمي نمودند. اين امر علاوه بر گسترش تبليغ بهائيگري به توسعه نفوذ آنان در دستگاه دولتي نيز كمك كرد. تأسيس محفل ملي روحاني بهائيان ايران (1300ش) و انجمن شور روحاني (1306 ش) نمونهاي از اولين تشكيلات رسمي بهائيان در ايران بود. رضاشاه اساساً نسبت به بهائيان خوشبين بود؛ او به دليل دهنكجي به علما و تحت فشار قرار دادن آنان توجه خاصي، به افراد فرقة مذكور داشت. سرلشكر شعاعالله علائي از اعاظم بهائيان تهران كه در زمان مؤتمنالملك كارمند وزارت گمرك و انحصارات بود، توسط رضاشاه مأمور ادارة ماليه و سپس مأمور ادارة محاسبات قزاقي شد.(3) همچنين يكي از افسران معروف بهايي «سرگرد منيعي» را به عنوان آجودان مخصوص فرزند خود، (وليعهد) انتخاب كرد. بنا به گفتة فردوست «اين شخص كه سرگرد منيعي نام داشت بعدها سپهبد ميشود و به وزارت جنگ، منصوب ميگردد.»(4) اين مسئله خود حاكي از اعتماد و اطمينان شخص شاه به بهائيان و ميزان نفوذ آنان در دستگاه دولتي ميباشد. البته گاهي اوقات مخالفت و فشارهاي مردم بر حاكمان دولت، مبني بر وجود اشخاص بهايي در مناصب رسمي كشور، هيأت حاكمه را مجبور به عزل بهاييان از مقام خود ميكرد؛ به عنوان نمونه، ميرزاعلياكبر روحاني ميلاني، منشي محفل بهائيان تهران، رياست محكمة اداري در نظميه تهران را به عهده داشت كه بر اثر اعتراضات و مخالفت شديد مردم، سرانجام به درخواست رئيس سوئدي نظميه تهران و حكم قوامالسلطنه، روحاني از نظميه تهران اخراج شد. اين گونه انتصابات در دوره قاجار و اوايل حكومت پهلوي رايج بود، ولي دردورههاي بعد خصوصاً در حكومت محمدرضا پهلوي رايج بود، ولي در دورههاي بعد خصوصاً در حكومت محمدرضا پهلوي، تعداد زيادي از بهائيات متصدي امور حكومتي شدند و اعتراضات مردم و گروههاي مذهبي هيچتأثيري در كاهش قدرت آنان نداشت.
در اين زمان چون بهائيان، دستگاه حاكمه را مورد اعتماد تشخيص دادند، درصدد كسب اقتدار براي خود از طريق به رسميت شناساندن آيين خود برآمدند و تلاش كردند به طور رسمي در شناسنامههاي خود مذهب بهايي را قيد كنند. به همين منظور ميرزاعزيزالله خان ورقا، با تيمورتاش وزير دربار پهلوي، «راجع به رفع تضييقات به بهائيان و سختيهايي در خصوص قيد مذهب بهائي در جدول سجل (شناسنامه) ملاقات كرد.»(5) از طرف ديگر بهائيان سعي كردند با اظهارات دروغين در مجالس و پخش اعلاميههاي كاذب افراد برجسته و ذينفوذ دولتي را به خود منتسب سازند. آنان ميگفتند شخص رضاخان يك بهائي واقعي است و هميشه از بهائيان پشتيباني ميكند و كشف حجاب از روي قانون و منطق بهاءالله صورت گرفته است.(6) با اين ترفند و توطئهها درصدد تأييد مسلك بهايي برآمدند. عبدالحسين آيتي در اين باره ميگويد: «در دورة رضاشاه اين گروه آبروي خود را سنجيدند و چندين دفعه تقاضاي رسميت نمودند؛ جوابي نشنيدند، تا آنكه بيمزهگي و پرروئي و سماجت را از حد گذرانيدند. ناچار اعليحضرت (رضاشاه) در جواب عريضههايشان گفتند: «به اين احمقها بگوييد سكوت و سلامت و بيطرفي مرا غنيمت شمرده و به دنبال كار خود برويد و مرا مجبور نكنيد روية شاهان قاجار را پيش گيريم...»(7)
تبليغات بهائيگري صرفاً از طريق ترويج احكام و عقايد بهائيگري نبود، بلكه آنان تلاش ميكردند با انجام خدماتي در زمينههاي مختلف جامعه، پيرواني براي خود بيابند كه يك نمونه از اين خدمات آموزش و پرورش بود. در تعقيب اين اهداف اهل بهاء مدارس زيادي در سراسر كشور تأسيس كردند. مربيان و معلمان اين مدارس غالباً از نفوس بهائي بود. منيره خانم ايادي مدرسه «تأييديه و دوشيزگان وطن» را بنياد نمود. مدرسة «تربيت بنين»(8) و «تربيت بنات» در تهران، «وحدت بشر» در كاشان، «تأييديه موهبت» در همدان و مؤسساتي مانند اينها در بارفروش (بابل) قزوين به وجود آوردند. شيوة متفاوت تعليم و تربيت در اين مدارس و نيز رعايت نكردن اصول و مقررات آموزشي و پرورشي توسط مربيان بهائي، اعتراضات گروههايي از مردم را برانگيخت. به عنوان نمونه بهاييان روزهاي اول و دوم ماه محرم (به خاطر تولد عليمحمد باب) در مدارس جشن ميگرفتند كه اين مسئله براي مردم مسلمان و شيعي ايران بسيار نگرانكننده بود.
سرانجام بنا به اعتراض مردم، به دستور رضاخان ضمن بستن مدارس ارمنيها، يهوديان و زرتشتيان در سال 1313ش مدارس بهائيان نيز تعطيل شد(9) و علياصغر حكمت وزير معارف و صنايع مستظرفه با صدور ابلاغيهاي صريح به مديران مدارس بهائي، آنان را به دليل سرپيچي از اصول و مقررات رسمي، از ادامة كار بازداشت.(10)
البته مخالفت رضاشاه با بهائيان را به هيچوجه نبايد جدي تلقي كرد، زيرا او بهائيت را ابزار مناسبي براي سركوبي نهادهاي ديني و روحانيت ميدانست و به همين دليل در تقويت آنان ميكوشيد. بهائيان نيز سعي داشتند از طريق تأسيس مراكز و مجامع رسمي تبليغاتي در تهران و شهرستانها، ابعاد وسيعي به نفوس خود بخشند كه در اين قسمت به ذكر مختصر اين تشكيلات تبليغاتي اشاره ميكنيم.
تشكيلات بهائيان در دوره پهلوي
بهائيان در دورة پهلوي، اقدام به پايهريزي تشكيلات گستردهاي براي توسعة نفوذ خود در ايران و ساير نقاط جهان نمودند و تلاشي سازماننيافتهاي را در اين جهت آغاز كردند. در واقع اقدام بهائيان ايران در ايجاد تشكيلات تبليغاتي رسمي، به دستور مركز بزرگ بهائيان «بيتالعدل اعظم» صورت گرفت كه به توسعة تبليغات بهائيات و افزايش نفوذ آنان منجر شد.
يكي از كارهاي مهمي كه شوقي افندي در دورة رهبري خود انجام داد، تشكيل و تأسيس مركز بزرگ بهائي «بيتالعدل اعظم» در حيفا بود. چون شوفي افندي فرزند جانشين بلافصلي نداشت، براي ادارة جامعه بهائيت پس از خود تشكيل شوراي بينالمللي بهائي «بيتالعدل» را لازم دانست. او در سال 1951م/1328ش پيام ذيل را درباره تأسيس هيأت بينالمللي به كلية مراكز بهايي جهان ابلاغ كرد: «... به محافل مليه در شرق و غرب، تصميم خطير و تاريخي تأسيس اولين شوراي بينالمللي بهايي را ابلاغ نماييد... درجه رشد كنوني محافل «9 گانه» مليه كه با كمال جديت در سراسر عالم بهائي به خدمات امريه قائماند، مرا بر آن ميدارد كه تصميم تاريخي فوق را كه بزرگترين قدم در سيل پيشرفت نظم اداري حضرت بهاءالله در سي سال اخير محسوب است اتخاذ نمايم.» اين شوراي جديدالتأسيس عهدهدار انجام سه وطيفه ميباشد: اول آنكه با اولياي اسرائيل ايجاد روابط نمايد، ثانياً، مرا در ايفاي وظايف مربوط به ساختمان فوقاني مقام اعلي كمك و مساعدت كند؛ ثالثاً با اوليايكشور در باب مسائل مربوطه به احوال شخصيه داخل مذاكره شود.»(11)
نظر به عقيدة بهائيان در خصوص حكومت متحدة جهاني و نيز با توجه به همزماني تهيه «نقشة دهساله»(12) شوقي افنديي، با تشكيلاتي شدن بهائيان ايران، نفوذ سياسي و اقتصادي آنان نيز در كشور بيشتر شد. به طور كلي بايد گفت، تأسيس سازمانها و محافل ملي توسط بهائيان ايران و وابستگي به اين نهادها به مراكز بزرگ و بينالمللي بهائيان جهان «بيتالعدل اعظم» به دوام طولاني بهائيان كمك كرد. تشكيلات تبليغاتي بهائيان ايران كه به تبعيت از بيتالعدل اعظم به وجود آمد عبارت بود از: 1. محفل روحانيملي بهائيان 2. انجمن شور روحاني.
محفل روحاني ملي بهائيان ايران
اين محفل مهمترين تشكيلات تبليغاتي بهائيان ايران محسوب ميشد كه در سال 1300ش/1340ق در تهران تشكيل شد و نخستين سازمان منسجم و هماهنگي بود كه با برنامهريزيهاي جهاني شوقي افندي گسترش يافت و شعبهاي از آن در خاك اسرائيل تأسيس شد. مدتي پس از تأسيس آن در مركز جهاني بهائيت در اسرائيل به رسميت شناخته شد. همچنين نامة مسرتبخشي كه حاوي مژدهاي بزرگ براي بهائيان ايران بود، توسط شوقي افندي به اين نهاد ارسال شد: «محفل روحاني ملي بهائيان ايران در خاك اسرائيل به رسميت شناخته شد و شعبة آن نيز تأسيس و تسجيعل [تسجيل] گشته و شخصيت حقوقي يافته و قسمتي كه الآن ميتوان به نام محفل ملي ايران رسماً و قانوناً ضياع و عقار و املاك و مستقفات ابتياع نمود و هيكل مبارك [شوقي افندي] وعده فرمودهاند كه قريباً اراضي محفظة آثار بينالمللي ارض اقدس را با نام شعبة محفل ملي ايران منتقل خواهد گرديد، هيكل مبارك به زائرين فرمودهاند كه اين موضوع از [اين] جهت بسيار مهم است كه براي اولين بار در تاريخ، امر محفلي كه در كشور خودش به رسميت شناخته شده، شعبة آن در خارج رسمي و قانوني شده است».(13)
وظايف محفل ملي بر مبناي دستورات «ولي امرالله» كه در «بيتالعدل اعظم» در «حيفا اقامت داشت صورت ميگرفت. غالب اعضاي آن از رجال درجة اول بهائي كشور انتخاب ميشدند. يهوديان بهايي شده (جهودان) بيشتر از سايرين در اين نهاد عضو بودند و در قلب آن خاندانهاي ارجمند، برجيس، حكيم، حقيقي، ثابت وغيره جاي داشتند.
يهوديان از نخستين گروههايي بودند كه بهايي شدند و به طور علني در ترويج و گسترش كمي و كيفي بهائيگري شركت كردند. اسماعيل رائين مينويسد: «بيشتر بهائيان ايران يهوديان و زرتشتيان هستند و مسلماناني كه به اين فرقه گرويدهاند در اقليت ميباشند، اكنون سالهاست كه كمتر شده مسلماني به آنها پيوسته باشد...».
همين گروهها بودند كه با همكاري كارگزاران زرسالار يهودي خود شبكة متنفذ و مقتدري پديد آوردند و از اين طريق نبض اقتصاد كشور را به دست گرفتند. عبدالحسينخان آيتي معروف به آواره(14) ميرزااسحاقخان حقيقي،(15) عبدالحسينخان نعيمي،(16) عطاءاللهخان دوستدار، جلال ارجمند، ميرزاولياللهخان ورقا، ميرزااحمد راسخ قزويني،(17) شعاعاللهخان علائي، ميرزابديعاللهخان مصباح، علياكبر روحاني (منشي محفل) و احمد يزداني (رئيس محفل) از نخستين اعضاي برجسته محفل ملي بهائيان ايران بودند.
علاوه بر محفل مذكور، محافل كوچكتري نيز در شهرهاي مختلف تأسيس شد كه آن را محافل«شهري و بلدي» ميخواندند. محفلهاي كوچكي هم در قريهها و محلههاي كوچك شهرها تشكيل شد كه بزرگان قريه و محل با تشكيل جلسات در آن گرد ميآمدند و در مسائل مختلف به تبادلنظر ميپرداختند. به طور كلي هدف نهايي بهائيان از اين اعمال ازدياد وابستگان به فرقة بهايي تا حداكثر نفوذ در تمام قسمتها و نقاط مختلف كشور به خصوص در ميان مردم دهات و عشاير بود. به اين منظور محفل ملي بهاييان ايران دستوراتي به شعبات خود در شهرستانها و روستاها صادر ميكرد:
«1- هر قسمت امري، نقاطي را كه فاقد محفل بهايي ميباشد تعيين و به منظور فتح و تشكيل و تأسيس اين مراكز اقدام لازم به عمل آورند. در صورتي كه احتياج به مبلغ ورزيده بود به مركز گزارش نمايد.
2- محافل شهرستانها كلاسهاي كوتاهمدت و فشردهاي از درجة عالي براي رفع اشكالات مبلغين محلي تشكيل دهد.
3- لجنة ملي تبليغ و مهاجرت، نقشة كامل مداخله و مراكزي را كه مأمورين مبلغ بايد بدان محلها مهاجرت و تبليغ نمايند، تهيه و تعداد محافل و جمعيتها و نقاط مورد تعهد هر قسمت را تعيين كنند.»
محفل ملي براي سهولت تبليغات در ميان روستائيان و به ويژه عشاير و ايالات، كتابها و جزواتي را كه درباره افكار، عقايد و روحيات آنان، خصوصاً آداب و رسومشان، نوشته شده بود، تهيه ميكرد و در اختيار مبلغان خود ميگذاشت، اين امر به سرعت تبليغ در ميان عشاير و ايلات كمك ميكرد. بهائيان تبليغات خود را صرفاً به ايران موكول نكردند؛ بلكه به دستور «بيتالعدل اعظم» مبلغان بهايي ايران به دورترين نقاط جهان، چون آفريقا، آمريكايي جنوبي و شبه قاره هند، فرستاده ميشدند.
محفل ملي جهت گسترش امر تبليغ، تسهيلات زيادي در اختيار مبلغان و ساير عناصر بهايي فعال در امر تبليغ ميگذاشت. اعطاي زمين، اعطاي وام، هزينه تحصيل براي دانشجويان بهايي كه قصد تحصيل در دانشگاههاي خارج داشتند و غيره نمونهاي از تلاشهاي بهاييان را در ازدياد نفوسشان نشان ميدهد.
بهاييان در حل اختلافات خود، هر كجا كه بودند به اين محافل مراجعه ميكردند و از رجوع به مقامات قضايي و دولتي جداً دوري مينمودند. در حقيقت در هر شهر و هر نقطهاي احساس بيگانگي و درعين حال استقلال كرده و دستورات خود را بر هر قانون و دستور مقامات كشوري و محلي ترجيح ميدادند. به همين منظور در تقويت سازمان مركزي خود تلاش ميكردند و از طريق ارسال هدايا، كمكهاي مالي، درآمد ناشي از موقوفات و ديگر عوايد متفرقه، مخارج محافل خود را تأمين ميكردند. در ميان اين درآمدها، كمكهاي افراد متمول بهايي چشمگيرتر بود. اغلب افراد منفوذ بهايي جزء مرفهترين طبقة جامعه محسوب ميشدند و از اين طريق در گسترش نفوذ شبكة بهائيت تلاش ميكردند. يك نمونه از اين افراد حبيب ثابت پاسال بهايي بود. او يكي از سرمايهدارترين اشخاص دورة پهلوي بود كه سود حاصله از شركتها و كارخانجات متعدد خود را براي ترويج امر بهاييگري هزينه ميكرد.
محافل مذكور در تهران و شهرستانها داراي تشكيلات گستردهاي بود و سازمانها و نهادهاي رسمي و غيررسمي متعددي را اداره ميكرد؛ انجمن جوانان بهائيان ايران، مؤسسه مطبوعات امري، لجنة ملي تبليغ و مهاجرت،(18) انجمن شور روحاني ملي، مدارس تابستانه، شركت امنا، شركت نونهالان، مطبوعات سمعي بصري، نشر نفخات الله و... به علاوه چند مجله و هفتهنامه، آهنگ بديع، اخبار امري، چهرهنما و مجلة بينالمللي نجم باختر كه توسط بهائيان لندن منتشر ميشد، در ميان بهائيان ايران چاپ و توزيع ميشد.
نظر به كثرت بهائيان ايران، طبق تصويب «بيتالعدل اعظم» محفل ملي ايران در سال 1349 كشور ايران را از لحاظ امري به 67 قسمت تقسيم نمود كه براي هر كدام مركزي معين گشت كه محفل روحاني آن نقطه به محفل روحاني مركز تسميه يافت و در سطحي بالاتر با تشكيلات واقع در اسرائيل مرتبط شد. بهائيان كه در شهرستانها فعاليت ميكردند همانند بهائيان مركز، مشاغل مهم و كليدي را در ادارات و مراكز دولتي برعهده داشتند و از اين طريق در ازدياد نفوس خود ميكوشيدند. به عنوان نمونه تعداد زيادي بهايي در ادرة آمار و سرشماري كرمان استخدام بودند، مأموران آنها سعي ميكردند در دهات و روستاها از بيسوادي مردم، استفاده كنند و در ستون مخصوص مذهب، كلمة بهايي را قيد كنند و با زياد نشان دادن تعداد بهائيان ايران از مقامات بينالمللي سازمان ملل متحد، تقاضاي آزادي بيان و عقيده را بنمايند. بسياري از مبلغان بهايي سعي ميكردند با دادن پول به افراد طبقة پايين جامعه، آنان را فريب داده به مذهب بهايي درآورند. بيشترشان نيز با سوءاستفاده از مشاغل خود به تبليغ بهائيگري پرداختند.
نجمن شور روحاني
بهائيان از آغاز، كار خود را به تبليغ و پرورش مبلغين استوار ساختند و كوشيدند تا از راه تبليغ در محافل و مجامع مختلف و تربيت مبلغين ورزيده، به توسعه و ترويج مردم خود بپردازند. آنان چه در كتب و انتشارات خود و چه در برخورد با پيروان مذاهب مختلف ميكوشيدند از طريق تبليغ، مردم را با هدفهاي خود آشنا سازند، به همين منظور به توسعة نهادهاي تبليغاتي دست زدند و پس از تأسيس محفل ملي روحاني مركز انجمن شور روحاني ملي را به سال 1306ش تأسيس كردند.(19) اين نهاد در واقع انشعابي از سازمان محفل ملي بود و زير نظر آن فعاليت ميكرد. انجمن شور روحاني در اولين جلسة خود، كشور را از لحاظ امري به هفده قسمت تقسيم كرد. اين امر از يك سو سبب شد، كار تبليغات در مجامع بهايي توسعة شايان توجهي يابد و از سوي ديگر سبب شد از راه انتشار آمار و ارقام گوناگون كه خود اولين تبليغات بود،(20) جهانيان را به اصطلاح در قبال پيشرفتهاي بهاييت به شگفتي واداشته، باعث جلب توجه آنها ميشدند. به همين جهت سعي ميكردند با برگزاري جلسات تبليغاتي در سراسر نقاط ايران، مردم را با اصول و عقايد خود آشنا سازند. آنان در برگزاري اين جلسات و ادارة آن دقت زيادي به خرج ميدادند، تا از اين طريق در جلب قلوب مردم برآيند. علاوه بر تشكيل جلسات، برگزاري كنفرانسها و نشستهاي سالانه، با حضور بهاييان جهان، از اقدامات ديگري بود كه انجمن شور روحاني در توسعة تبليغات از آن استفاده ميكرد. انجمن روحاني با اياديان بيتالعدل ارتباط داشت و در جلساتي كه در كشور برپا ميكرد، از مبلغان بهايي جهت ايراد سخنراني و تشريح جريان بهاييگري دعوت ميكرد.
بهائيان پيشرفت هر چه سريعتر امر بهاييگري را مهمترين هدف خود ميدانستند و براي گسترش آن از هر وسيلهاي استفاده ميكردند. آنها موقعي كه احساس ميكردند امر تبليغاتشان كند پيش ميرود و يا در اثر مخالفت و اعتراضهاي مردم با موانعي روبهرو شده است، به ايجاد بلوا و آشوب دست ميزدند و از اين طريق سعي ميكردند حتيالمقدور طوري عمل نمايند كه يك نفر كشته بدهند تا خود را مظلوم قلمداد كنند؛ بدين طريق مسير پيشرفت مخالفان خود را متوقف سازند. نظر به اهميت كشور ايران نزد بهايياني كه به «عهد امرالله» معروف بود و قداست ويژهاي برايشان داشت، تشكيلات آنان سالها پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز تبليغات خود را به شكل مخفي ادامه ميداد. همين طور مهاجران بهايي ايراني در كشورهاي خارجي، همواره فعالترين افراد در زمينه تبليغ و ترويج مرام بهائيگري بوده و هستند.
پينويسها:
1- قتلهاي كه توسط اعضاي كميتة مجازات و در عرض پنج ماه صورت گرفت عبارت بود از : 1- قتل سيدمحسن مجتهد، فرزند محمدباقر صدرالعلماء و داماد سيدعبدالله بهبهاني 2- ميرزاعبدالحميدخان متينالسلطنه ثقفي، مدير روزنامه عصر جديد.
2- عليمحمدخان موقرالدوله سركنسول ايران در بمبئي در سال 1898 و نماينده وزارت خارجه در فارس در سال 1900 و حاكم بوشهر در سالهاي 1911-1915 بود و اندكي پس از كودتاي سوم اسفند 1299 درگذشت. (ر.ك: عبدالله شهبازي، جستاري در بهاييگري، پيشين، ص 18 (پاورقي)
3- مجله آهنگ بديع، شماره 328، فروردين و ارديبهشت 1353، ص 17.
4- ظهور و سقوط سلطنت پهلوي خاطرات ارتشبد سابق حسين فردوست، ج 1، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، تهران، انتشارات اطلاعات، 1359، ص 374.
5- همان، ص 32.
6- بهائيان شيوهشان اين بود كه از هر پيشامدي شادماني كنند و آن را به سود خود دانند. در ابتداي مشروطه ميخواستند مشروطه را به خود ببندند و بگويند غيبگويي بهاء مصداق يافت كه در كتاب اقدس فرموده است در خطاب به تهران «ريحكم عليك جمهورالناس» و بالاخره ميخواستند جمهوريت در ساية مشروطيت و آزادي خود را بر اثر جمهوريت به دست آورند. باز در اين زمان (رضاخان) براي جمهوريت ايران، بهائيان عربده كشيدند و خويش را پنهان و آشكار در ميان جمهوريطلبان وارد كردند. كار آنها را هم ندانسته خراب كردند (ر.ك: عبدالحسين آيتي، كشفالحيل، ص 68)، براي اينكه معجزهاي ثابت كنند آن هم نشد. (ماجراي معجزه، فتنة قتل ماژور ايمبري بود كه با دخالت مستقيم عناصر بهائي صورت گرفت، به نحوي كه پس از كشته شدن كنسول آمريكايي بهايي مسلك، محفل بهاييان تهران مكتوبي به عنوان تعزيت و تسليت تقديم سفارت آمريكا كردند، همچنين از طرف زنان بهائي عريضة تسليت تقديم همسر كنسول شد و به هنگام انتقال جنازة ماژور ايمبري به آمريكا، ميرزاعليناظم از سران بهائي تهران، جنازه كنسول به آمريكا فرستاده شد.
7- عبدالحسين آيتي، بهائيان رسميت ميخواهند!!، مجله آئين اسلام، سال ششم، شمارة 19، [8/7/1328]، ص 4.
8- محمدرضا پهلوي چند ماه در اين مدرسه تلمذ نمود، بديعاللهخان مصباح،ناظم مدرسه و پدرش مدير مدرسه بود.
9- احسان طبري، ايران در دو سدة واپسين، انتشارات حزب توده در ايران، تهران، 1360، صص 255-256.
10- آيين بهايي يك نهضت سياسي نيست، محفل روحاني بهائيان آلمان، تهيه و تنظيم حقيقت پژوه، 1369، صص 30-32.
11- شوقي افندي، قرن بديع، قسمت چهارم، ص 162.
12- «نقشة دهساله» شامل 28 هدف بود كه در مدت دو سال يعني از 1952 تا 1963 بايد به مرحله اجرا درميآمد. تهيه و تنظيم آن توسط شوقي افندي در اكتبر 1952م/1330ش آغاز شد. پس از تنظيم اين طرح شوقي از بهائيان سراسر جهان خواست با اهداء كمكهاي مالي به بيتالعدل اعظم وي را در انجام اين هدف ياري رسانند.
13- مجله اخبار امري، ارگان محفل ملي بهائيان ايران، شماره 10-11-12، بهمن، اسفند، فروردين 1333.
14- عبدالحسين آيتي از دوستان و همكاران عباس افندي (عبدالبهاء) از مشهورترين مبلغان بهايي بود، در دوران شوقي افندي به دين مقدس اسلام بازگشت و از سرسختترين دشمنان بهايي شد و رديههاي زيادي بر اصول بهائيت نوشت. از جمله كتاب كشفالحيل را در رد آراء و عقايد بهائيگري به سال 1310 نوشت. (ر.ك: احسان طبري، ايران در دو سدة واپسين، ص 255-256).
15- خاندان حقيقي از يهوديان بهايي شده بودند، اين خاندان تا اواخر حكومت پهلوي در دستگاه دولتي نفوذ داشتند. سرهنگ حقيقي، بهايي متعصب در روزهاي آخر رژيم پهلوي رئيس نمايندگي ساواك در ژنو بود و با شاهپور بختيار دوست صميمي بود. (ر.ك: روزنامة كيهان هوايي، شماره 973 (21/12/1270)، ص 29).
16- عبدالحسين خان نعيمي، پسر ميرزانعيم شاعر معروف بهايي (اهل روستاي فروشان سدة اصفهان) بود. ميرزا نعيم پس از مهاجرت به تهران در سفارت انگليس به كار پرداخت. عبدالحسينخان نيز همچون پدر، كارمند سفارت انگليس در تهران بود. او در سال 1920م/1302ش در صفوف جنگليها حضور داشت و به عنوان نمايندة «كميته نجات ايران» كه رياست آن را احساناللهخان دوستدار، بهايي متعصب بر عهده داشت. در اولين كنگرة حزب كمونيست ايران در انزلي شركت و پيام اين كميته را قرائت نمود.
17- احمد راسخ از مشاورين آصفالسلطنه قاجار (داماد ناصرالدين شاه) بود، برادرش شاهپور راسخ، در دورة پهلوي سالها رياست سرشماري مركز آمار ايران و معاونت سازمان برنامه را بر عهده داشت.
18- لجنه به مفهوم آن است كه عدهاي دور خود گرد آيند و هر لجنه ميبايد از نه نفر تشكيل شود و نتيجة جلسات خود را به محفل بهائيت آن شهر گزارش دهند.
19- البته در آغاز كار با توجه به اينكه مذاهب و اديان اصلي پيشرفتشان بر جنگ و ستيز و برخورد با طرفداران اديان پيشين استوار بود، بابيان و بهائيان نيز در آغاز دست به اسلحه بردند و نبردهاي خونيني را در شهرهاي مختلف به راه انداختند. اما از دوراني كه حكومت وقت را موافق خود ديدند، دست از اسلحه برداشته مبناي كار را تبليغ قرار دادند.
20- دانشجويان بهايي در دانشگاهها و مراكز آموزشي با پخش جزوات تعاليم بهائيگري به تبليغ ميپرداختند يا گاهي اوقات با فريب دادن مردم، آنها را بهائي ميكردند، مثلاً ميگفتند: ما افراد بهايي به ويژه اشخاصي كه به اين مسلك بپيوندند را از نظر تأمين مسكن و كمك هزينه زندگي حمايت ميكنيم.
اسناد فعاليت بهائيان در دوره محمدرضا شاه، ثريا شهسواري،
مركز اسناد انقلاب اسلامي،
صص 73-62
منبع: ماهنامه الکترونیکی دوران - شماره 51
تعداد بازدید: 1127