27 اسفند 1390
شاه رفت
چند روز قبل از رفتن شاه، خانواده وي خروج را آغاز كردند. به گزارش نيويورك پست، ابتدا ملكه مادر و اشرف ايران را به سوي كاليفرنيا ترك گفتند.(1) سپس فريده ديبا، عليرضا و ليلا پهلوي با يك هواپيماي نظامي در 25 ديماه ايران را ترك كردند.(2)
سرانجام شاه تصميم گرفت در 27 ديماه با ملكه فرح ايران را ترك گويد. شاه تصميم خود را به سوليوان اعلام كرد و توقع داشت آمريكا «به اين مسافرت جنبه نيمه رسمي بدهد و از طريق فرودگاه نظامي آندرور مسافرت كند»، اما آمريكاييان چنين تقاضايي را نپذيرفتند. آنها معتقد بودند: اين اقدام آمريكا «خطر تظاهرات گروههاي مخالف و درگيري» را در پي دارد؛ بنابراين بهتر است شاه «براي ورود به آمريكا فرودگاه دورافتادهاي را انتخاب كند و حتيالمقدور در ساعات شب وارد آمريكا شود» و سپس «از اين فرودگاه عازم پايگاه نيروي هوايي آمريكا در كاليفرنيا شود و از آنجا با يك هليكوپتر نظامي به ملك شخصي آننبرگ برود.» اين نهايت ناجوانمردي در حق كسي بود كه ساليان متمادي از منافع آمريكا محافظت نموده بود. آمريكاييان اصل پذيرفتن شاه را بر اين تحليل قبول كردند كه فكر ميكردند «پناه دادن شاه مورد خشم و غضب» آيتالله خميني واقع نخواهد شد؛ «بلكه بر عكس تصور ميكردند چون موجبات تسريع خروج شاه را از ايران فراهم آوردهاند امتيازي هم به دست خواهند آورد.» سرانجام شاه تسليم نظر آمريكاييان شد و به سوليوان گفت جزئيات مسافرت را به اطلاع سپهبد ربيعي فرمانده نيروي هوايي ميرساند.(3) شاه روز 23 ديماه براي اولين بار همه فرماندهان ارتش را با هم به كاخ نياوران فراخواند. بختيار نيز در جلسه حضور داشت. شاه خطاب به اعضاي جلسه گفت: «به علت وقايع اخير كشور، خيلي خسته شدهايم و احتياج به استراحت داريم. قبلاً هم قرار بود براي معاينه مسافرتي بكنيم. حال كه دولت جديد برابر قانون اساسي تشكيل شده، در نظر داريم بعد از تشكيل شوراي سلطنت به خارج از كشور مسافرت بنماييم؛ لذا لازم بود كه با حضور آقاي نخستوزير، دستوري به ارتش بدهيم. چون آقاي نخستوزير و دولتي كه تشكيل دادهاند پشتيبان قانون اساسي است، ارتش شاهنشاهي وظيفه دارد كه از دولت قانوني پشتيباني نمايد.» بختيار هم قول داد كه دولت از قانون اساسي پشتيباني كند و «به زودي نظم و آرامش در كشور مستقر خواهد شد.»(4)
شاه در 24 ديماه تلفني به ربيعي دستور داد تا هواپيمايش حاضر و آماده رفتن باشد.(5) ابتدا قرار شد شاه در 27 ديماه مسافرت كند ولي او براي خروج، لحظهشماري ميكرد. غروب روز 25 دي شاه به سپهبد بدرهاي فرمانده نيروي زميني و گارد جاويدان گفت: مسافرت، فردا انجام خواهد شد. بدرهاي به قرهباغي تلفني اعلام كرد: «اعليحضرت به جاي چهارشنبه فردا روز سهشنبه صبح حركت خواهند كرد و مسافرت خصوصي و غيررسمي است.»(6)
بيستوششم ديماه جلسة شوراي امنيت ملي تشكيل گرديد و تصميم گرفتند هنگام رفتن شاه با تظاهركنندگان مدارا كنند و با اعمال خشونت بهانة جديدي به دست مخالفين داده نشود.(7)
لحظه موعود فرارسيد. ساعت كمي بيشتر از 10 را نشان ميداد كه شاه و ملكه با هليكوپتر سلطنتي كه 6 فروند هليكوپتر نظامي آن را اسكورت ميكردند از كاخ نياوران پرواز و در فرودگاه مهرآباد در جلو پاويون سلطنتي به زمين نشستند و از سوي ارتشبد قرهباغي رئيس ستاد مشترك، دكتر سجادي رئيس مجلس سنا، دكتر اردلان وزير دربار مورد استقبال قرار گرفتند. شاه و ملكه وارد سالن پاويون سلطنتي شدند، در حالي كه با يكديگر صحبت ميكردند قدم ميزدند تا نخستوزير و رئيس مجلس شوراي ملي به آنها بپيوندند. ساعت 30:12 دكتر شاهپور بختيار نخستوزير و دكتر جواد سعيد رئيس مجلس شوراي ملي با يك فروند هليكوپتر به فرودگاه رسيدند. بختيار از شاه عذرخواهي كرد كه چون مردم بسياري در اطراف مجلس تجمع كرده بودند نتوانستند با اتومبيل، خود را به فرودگاه برسانند و مجبور شدهاند درخواست هليكوپتر نمايند. دكتر سعيد خبر رأي اعتماد مجلس به بختيار را به اطلاع شاه رساند.(8) شاه براي رفتن عجله داشت. بلافاصله به طرف هواپيماي آماده جت 727 شاهين حركت كرد و در يك گفتگوي كوتاه به خبرنگاران گفت «تهران را به مقصد آسوان در مصر ترك خواهم كرد و چندروز در آنجا به استراحت خواهم پرداخت. مدتي است كه احساس خستگي ميكنم و احتياج به استراحت دارم. همانطور كه قبلاً گفته بودم پس از اين كه خيالم راحت شود و دولت مستقر گردد به مسافرت خواهم رفت، اين سفر امروز آغاز ميشود. با رأي امروز مجلس شوراي ملي كه پس از رأي سنا داده شده اميدوارم كه دولت بتواند هم در ترميم گذشته و هم در پايهگذاري آينده موفق شود. براي اين كار ما مدتي به همكاري و حسن وطنپرستي به اشد كلمه احتياج داريم.» شاه در مورد مدت مسافرتش گفت: «اين بستگي به حالت مزاجي من دارد و نميتوانم آن را الآن مشخص كنم.» ملكه نيز طي گفتگويي گفت: «اطمينان دارم استقلال ملت و وحدت ملي هميشه پايدار خواهد ماند. به ملت ايران اعتقاد دارم. به فرهنگ ايران اعتقاد دارم و اميدوارم و ميدانم كه خداوند هميشه پشتوانة ملت ايران خواهد بود.»
شاه و ملكه در واقع ميدانستند كه اين مسافرت بيبرگشت است؛ به همين جهت «در موقع سوار شدن به هواپيما، حاضران، شاه و شهبانو گريستند.»(9)
شاه در خاطراتش اعتراف دارد در آن لحظات: «احساس ميكردم واقعة شومي در شرف وقوع است، زيرا با تجربهتر از آن بودم كه درباره آنچه احتمال وقوعش ميرفت تصوري نداشته باشم. ميخواستم خود را قانع كنم كه رفتنم از ايران هيجانات را فروخواهد نشاند و از تنفرها خواهد كاست». نه تنها شاه كه بسياري از بدرقهكنندگان نيز ميدانستند كه اين سفر شومي براي آنها خواهد بد؛ به همين جهت «سكوت دلخراشي حكمفرما بود كه جز با هق هق گريه شكسته نميشد.»(10)
شاه از پلههاي هواپيماي سلطنتي بالا رفت و يك سره به كابين خلبان رفت و خود هدايت هواپيما را به عهده گرفت. ساعت 13:10 بود كه شاه با خفت و خواري براي هميشه ايران را ترك گفت در حالي كه تاريخ زندگي مملو از جنايات او را، قتلعامها، شكنجهها، زندانها و خودفروختگي به بيگانگان را در خود ثبت كرد.
خبر خروج شاه چون رعدي در آسمان ايران پيچيد. گويي اين خبر همان صوراسرافيل بود كه تمام خفتگان را برانگيخت. مردم به خيابانها ريختند، فرياد شادي ميكشيدند. الله اكبر سر ميدادند، به امام خميني تبريك ميگفتند، همديگر را ميبوسيدند، نقل و گل ميپاشيدند، عكسهاي امام را به اهتزاز درميآوردند، عكسهاي شاه را پاره ميكردند، مجسمههاي خاندان پهلوي را به زير ميكشيدند، پايكوبي ميكردند، چراغ اتومبيلها را روشن ميكردند و بوق ميزدند. ايران سرتاسر جشن بود و شادي، غريو تكبير بود و لبخند.
به گزارش كيهان در تهران چهار ميليون نفر رفتن شاه را جشن گرفتند. دانشجويان در دانشگاه ملي و صنعتي مجسمههاي شاه را ساقط كردند. مردم در شهرهاي آمل، بندرعباس، دزفول، ساري، كاشان، چالوس، انديمشك، زنجان و... مجسمههاي شاه و رضاشاه را پايين كشيدند و عكسهاي امام خميني را به جاي آن نصب كردند.(11) مردم در كرمان سه مجسمه را پايين كشيدند و پرچم الله اكبر به جاي آن نصب كردند.(12)
به گزارش اطلاعات، با رفتن شاه ايران غرق در نور و گل و شادي بود. مردم در شهرها مجسمههاي شاه را پايين ميكشيدند و تصاوير امام خميني را نصب ميكردند.(13)
پينويسها
1- كيهان، 21/10/1357.
2- اطلاعات 25/10/1357.
3- ويليام سوليوان، مأموريت در ايران، صص 164-163.
4- عباس قرهباغي، اعترافات ژنرال، ص 131.
5- رابرت هايزر، مأموريت در تهران، ص 112.
6- عباس قرهباغي، پيشين، ص 181.
7- سند شماره 17.
8- همان، صص 181-180.
9- كيهان، 27/10/1357، ص 2.
10- محمدرضا پهلوي، پاسخ به تاريخ، ص 368.
11- كيهان، 27/10/1357.
12- همان، 26/10/1357.
13- اطلاعات، 27/10/1357.
منبع: يك سال مبارزه براي سرنگوني رژيم شاه، روحالله حسينيان
مركز اسناد انقلاب اسلامي، چاپ اول، سال 1358
صفحات 677 تا 681
تعداد بازدید: 919