27 اسفند 1390
شيطنت ساواك عليه آيتالله فلسفي
سال 1350، اوج اخراج ايرانيان مقيم عراق توسط رژيم بعث بود. در بين گردهمائيها و اجتماعات اعتراض گونهاي كه در داخل كشور عليه اقدام دولت عراق برگزار ميشد، مجلس با شكوهي نيز در مسجد سيدعزيزالله در بازار تهران تشكيل گرديد. در اين مجلس كه با حضور بسياري از سفراي كشورهاي اسلامي برگزار شد آيتالله محمدتقي فلسفي سخنراني پرشوري عليه حكومت بعث عراق ايراد كرد. رژيم شاه كه خود به دلايل سياسي روابطي منفي با حكومت بغداد داشت تلاش كرد از اين سخنراني و از اين گونه سخنرانيهاي داخل كشور به نفع خود در برابر رژيم عراق سود جويد. از جمله دو تن از سناتورها به نامهاي جمشيد اعلم و علامه وحيدي از سخنان آيتالله فلسفي به عنوان «همصدائي روحانيت با حكومت شاه» ياد كرده و بيآنكه نامي از امام خميني ببرند، وي را كه حاضر به اين «همصدائي و همراهي» نيست، مورد اعتراض و انتقاد قرار دادند.
اين اعتراض در روزنامهها نيز منعكس شد و اثر بسيار بدي در جامعه و ميان مردم بر جاي نهاد. آيتالله فلسفي كه سخنانش مورد سوءاستفاده رژيم شاه قرار گرفته بود تصميم گرفت واكنش نشان دهد.
وقتي آيتالله چهل ستوني امام جماعت مسجد جامع تهران از دنيا رفت، آيتالله فلسفي در مراسم سوگواري وي به منبر رفت و ضمن يك سخنراني مبسوط، به فرصت طلبي و سوء استفاده دو سناتور ياد شده پاسخ داد و از امام خميني در شرايط خفقان آن روز، تجليل فراواني به عمل آورد. در پي اين واكنش ساواك عكسالعملي مضحك و شيطنت آميز از خود نشان داد. آيتالله فلسفي اين رويداد را اينگونه بيان كرده است:
دستگاه از منبر مجلس ترحيم مرحوم آيتالله چهل ستوني غافلگير شد. مأمورين ساواك به دليل غافلگيري، گزارش دقيقي از آن منبر نداشتند و مسئولان آنها نميتوانستند خوب بفهمند كه من در آن منبر چه گفتهام. بخاطر دارم كه همان موقع كلانتري بازار و ساواك همه جا را گشتند تا اگر نوار آن سخنراني وجود دارد، آن را جمعآوري كنند. رژيم تا سرحد جنون به خشم آمده بود و لذا ساواك دست به اقدام پليدي عليه من زد؛ كاري كه سه سال قبل از آن، نصيري مرا به انجامش تهديد نمود!
موضوع از اين قرار بود:
بعد از اينكه ساواك در سال 1344 موفق به ترور جاني من نشد، نقشة پليدي كشيد و به فكر افتاد به جاي ترور جاني، مرا ترور شخصيت كند، تا به خيال آنها در افكار عمومي بدنام شوم! اين موضوع را براي اولين بار است كه ميگويم. زيرا در زمان رژيم شاه گفتنش مقتضي نبود و پس از انقلاب هم با آگاهي عمومي مردم از ترفندهاي مختلف ساواك، ديگر ضرورت و تناسب نداشت كه به شرح يكي از موارد بيشمار سياهكاري آن در مورد شخص خود بپردازم.
در سال 1347 يك روز قبل از ظهر كه در تقويم جيبي خود آن روز را 12 مرداد يادداشت كردهام، از ساواك به من تلفن شد. صداي تلفن كننده برايم آشنا بود. چون هميشه عناصر معيني براي چنين گرفتاريهايي از ساواك تلفن ميزدند. او گفت: «بعد از ظهر امروز در منزل باشيد؛ اتومبيل به دنبال شما ميآيد، زيرا قرار است كه ملاقات خصوصي بين شما و تيمسار نصيري صورت گيرد.»
بعد ازظهر بود كه ماشين آمد و سوار شدم. ماشين وارد خيابان زعفرانية شميران شد، از آنجا به خياباني كه به سعدآباد منتهي ميگرديد، آمد. كمي كه جلو رفت، به چهارراه رسيد. دست چپ داخل خياباني پيچيد كه نسبتاً كوتاه و بنبست بود. تا انتهاي اين خيابان رفت. در آنجا وارد منزلي باغچه مانند شد كه دري بزرگ داشت. اتومبيل داخل رفت و ما جلوي يك راهرو پياده شديم. شايد عرض راهرو 5/2 متر بود. ديدم طرف دست راست دري هست و مقابل اين در، طرف دست چپ، چند نفرـ كه از هشت نفر كمتر نبودندـ ايستادهاند. من كه رسيدم، يك نفر آمد در را باز كرد و من داخل رفتم. اتاق نسبتاً وسيع و تالار مانندي بود. در آنجا نصيري روي يك مبل نشسته بود. ميز كوچك كوتاهي به اندازة يك چاي گذاشتن، با ظرف ميوهاي جلوي مبل بود. دو سه تا مبل ديگر هم بود.
من روي مبل مقابل نشستم. در آنجا نصيري تنها بود. اول شروع به گلهگذاري كرد كه: «خلاصه از شما گلهمند هستيم! عليحضرت گلهمند است؛ دستگاه گلهمند است و لذا امروز شما را به اينجا خواستهام كه قدري خصوصي با شما صحبت كنم.
صحبت من اين است كه با زبان ملايمت به شما ميگويم: «تغيير روش بدهيد و دست از انتقاد برداريد. منبر برويد ولي عادي. اگر قبول ميكنيد و به ما قول ميدهيد، خيلي خوب؛ ولي اگر قبول نكنيد، عكسي تهيه شده است كه حيثيت شما را برباد ميدهد». بعد او عكس را درآورد و به من نشان داد. عكس، سر و صورت من را كه به بدن مردي مونتاژ شده بود، در كنار يك زن نشان ميداد. نصيري گفت: «از اين عكس تعداد كثيري تهيه شده است. اگر شرايط ما را قبول نكرديد، آنها را در سراسر مملكت پخش خواهيم كرد و ضربة غيرقابل جبراني به شما وارد خواهيم ساخت. براي اين كه اتمام حجت كرده باشم، خواستم قبل از پخش عكس، با شما ملاقات كنم و اين مطلب را بگويم».
جوابي كه به نصيري دادم
وقتي نصيري عكس را نشان داد، من با كمال خونسردي گفتم: «خيلي خوب، شما اين عكس ساختگي را تهيه كردهايد؛ اما من هم دو سه جمله براي آگاهي شما ميگويم:
اولاً، انتقادهاي من يك فريضة ديني است، به نام امر به معروف و نهي از منكر. من در مقابل گناه و اموري كه برخلاف مصلحت اسلام و مسلمين است، انتقاد ميكنم. اگر جلوي منبر مرا بگيريد، ديگر تكليف خاصي در اين مورد ندارم، ولي اگر منبر بروم، بايد حتماً اين وظيفة ديني را انجام بدهم. مردم هم در انتظار انجام وظيفة ديني من هستند. بنابراين من با وجود اين عكس كه شما ميخواهيد پخش كنيد، دست از وظيفهام برنميدارم. اما اين نكته را هم به شما بگويم كه ما با نصارا فرقهايي داريم. يكي از آنها امر ازدواج و نكاح است. آنها ميگويند مسيح ازدواج نكرد؛ بنابراين، روحانيون مسيحيـ فرقة كاتوليكـ هم بايد تارك دنيا باشند و ازدواج نكنند. ولي در اسلام، ما خودمان روي منبر گفتة پيامبر (ص) را ميخوانيم: «النكاح سنتي فمن رغب عن سنتي فليس مني». اگر من كشيش نصراني بودم و جامعة ايراني هم مسيحي بود، شايد پخش اين عكس در افكار مردم اثر ميگذاشت؛ زيرا آنها ميگفتند: كه شما خود را تارك دنيا ميدانيد و زن نميگيريد، ولي در عمل و پنهاني ازدواج ميكنيد! اما نه، ما روحانيون مسلمان هستيم. تمام مجتهدين و علما زن دارند. حالا اگر شما عكس يك روحاني مسلمان را با زن نشان بدهيد، چه زياني به او ميرسانيد! بنابراين، پخش اين عكس در ميان مسلمانان بياثر است. و اما از نظر اجتماعي، مردمي كه بدانند شما اين عكس را مونتاژ كردهايد و پخش نمودهايد، تنفر آنها از شما دوچندان ميشود. آن وقت خواهيد ديد كه ضرر كردهايد و با توجه به اينكه شصت و اندي سال از عمرم ميگذرد، مردم به سادگي ميتوانند به غير واقعي بودن اين عكس پي ببرند! به همين جهت هرگز كوچكترين اضطرابي ندارم از اين كه شما ميخواهيد اين عكس را پخش كنيد! من در پناه خدا و براي رضاي خدا حرفهايم را ميزنم و شما هم آزاد هستيد هر كاري كه ميخواهيد بكنيد!»
من حرفها را با كمال صراحت گفتم. نصيري هم خيلي تعجب كرد كه من در مقابل ديدن آن عكس كوچكترين اضطراب و ناراحتي از خود نشان ندادم.
فرداي آن روز به آقايان اهل علم كه روزها به منزل ما ميآمدند، اجمالاً گفتم: «ممكن است براي من يك عكس ساختگي پخش كنند. الان ذهنتان را متوجه ميكنم كه اين كار ساواك است و پخش آن را هم خود ساواك به عهده دارد». اما از ملاقات با نصيري چيزي نگفتم. هنوز مدّت زيادي از اين ملاقات نگذشته بود كه آنها براي اينكه نشان بدهند در تصميم خود جدي هستند، يك روز كه براي سخنراني به مسجد مجد رفته بودم، اين عكس را به رانندهام دادند و عكسي را نيز براي مرحوم حاج عباسعلي اسلاميـ متصدي مسجد سيد عزيزاللهـ فرستادند. آن بيچارهها اين عكس مونتاژ را آخرين تير در تركش خود، براي به سكوت كشاندن من به حساب ميآوردند و نميخواستند آن را به آساني خرج كنند؛ تا در موقع مناسب آن را براي ضربه زدن به من بكار گيرند.
واكنش مردم نسبت به آن نقشه پليد
از نظر ساواك، بعد از سخنراني تند مسجد جامع تهران، ديگر زمان آن رسيده بود كه تهديد مذكور عملي شود و آنها مرا ترور شخصيت كنند، تا به خيال خودشان هم به من ضربه بزنند و هم اثر منبرم را در مردم از بين ببرند. لذا به سرعت و به طور گسترده آن عكس ساختگي را در سراسر كشور پخش كردند.1
بعضي از اشخاص كه آن را ديده بودند، به من تلفن ميكردند و از اين حركت مذبوحانه اظهار تأسف مينمودند، و من جواب ميدادم: «اين مسئله براي من مهم نيست؛ اما از آنجا كه حاكي از شرف سوزي و فضيلت سوزي است، باعث ميشود كه در اين مملكت هيچ كس احساس امنيت خاطر نكند و امنيت از مردم سلب شود و آنها هميشه در نگراني به سر ببرند».
اصولاً از بين بردن شخصيت يك انسانـ ترور شخصيتـ به مراتب ناگوارتر و سختتر از نابود كردن جسم و جان اوست؛ زيرا از بين بردن شخصيت، يك عمل ممتد است و عوارض و تبعات منفي آن تا مدتهاي طولاني ادامه دارد. از بين بردن يك منبريـ كه راهنماي افكار مردم و مبلغ اوامر الهي استـ نابودي يك فرد نيست، بلكه يك مملكت را از آزادي و توجه به وظايف ديني خود باز ميدارد.
خدا شاهد است كه پس از پخش عكس مزبور، حتي يك تلفن هم به من نشد كه اسائة ادبي صورت گيرد، يا چيز ناروايي گفته شود. بلكه برعكس، همه احساس همدردي با من و نفرت و انزجار نسبت به اقدام ضدانساني ساواك ميكردند.2 لذا اين قضيه براي ساواك نتيجة معكوس داشت.
مردي مسلمان و آزاده و فهيم كه بسيار اهل درك بود و گاهي در مجالس با هم برخورد ميكرديم و سلام و عليكي داشتيم، با اين كه هرگز منزل من نيامده بود، تلفن كرد و گفت: «ميخواهم چند دقيقه منزل شما بيايم و شما را ببينم». آمد و گفت: «از اين عكس كه پخش كردهاند، به من هم دادهاند». عكس را نشان داد و جلوي من پاره كرد و دور ريخت. گفت: «آمدهام به شما تبريك بگويم. ميدانستم و ميديدم كه شما از اعمال دستگاه انتقاد ميكنيد، اما فكر نميكردم كه انتقادهاي شما اين قدر روي دستگاه اثر گذاشته باشد و آنها را تا اين اندازه در فشار سياسي قرار دهد كه دست به چنين كاري بزنند! وقتي كه ساواك اين عكس را منتشر كرد، فهميديم انتقادات شما براي اينها كشنده است كه به اين فكر پليد افتادهاند و اقدام به چنين سياهكاري نمودهاند».
نكتة ديگر اين كه من در مجالس فواتح، يا صبح منبر ميرفتم يا عصر، و يا اينكه هم صبح و هم عصر منبر ميرفتم. در بعضي از مساجد وقت نبود، و لذا هر چند ساعت دو مجلس ميگرفتند.
روزي ساعت 1 تا 3 بعدازظهر به مسجدالجواد وعده داده بودم، تا بعد از آن براي استراحت به منزل بروم. اما براي مجلس ديگري كه از ساعت 3 تا 5 بود، نيز مرا دعوت كردند. گفتم: «نميتوانم دو منبر متوالي بروم. منبر اول راـ در ساعت قبل از آنـ وعده دادهام؛ اگر ميتوانيد اولي را موافق كنيد كه از من صرفنظر كند، ميآيم، وگرنه نميشود. شخص دعوت كننده گفت: «غير ممكن است و بايد بياييد»! تعجب كردم كه چرا وي اين همه اصرار ميكند. بعد گفت: «انتقادات شما از دستگاه باعث پخش عكس از طرف ساواك شده است. من ميخواهم شما در مجلس ختم ما منبر برويد، تا ثواب اين انتقادها براي روح مادر من باشد كه از دنيا رفته است!» من هم ناچار دعوت را پذيرفتم.
بنابراين، پخش آن عكس نه تنها به شخصيت من ضربه نزد، بلكه برعكس، عوارضي پيدا كرد كه دستگاه را از عمل خود پشيمان نمود.3
در آن زمان هم بعضاً ميشنيدم ساواك به اين نتيجه رسيده است كه پخش عكس ساختگي در بين مردم بي اثر بوده4 و احتمالاً فلاني انتقاداتش را شدت خواهد داد.
1. پس از اين سخنراني، ساواك مركز بلافاصله از همان روز با تمام توان عليه حجةالاسلام فلسفي دست به كار شد و به زعم خود كوشيد تا آخرين و شديدترين ضربة سياسي و حيثيتي را به ايشان وارد سازد. از اينرو پس از كنترل تلفنهاي ايشان از فرداي آن روز (سند شمارة 260) عكس عملياتي را كه سه سال پيش تهيه كرده بودـ عكس مونتاژي كه ايشان را در كنار زني نيمه عريان نشان ميدادـ به تعداد زياد تكثير و از طريق ساواك مركز و شهرستانها ميان اشخاص معروف و متنفذ دولتي و غيردولتي مانند رؤسا و نمايندگان مجلسين، استادان دانشگاهها، مديران نشريات، ائمة جماعات و روحانيون سرشناس، بازاريان و غيره توزيع كرد (سند شمارههاي 261ـ263). براي اطمينان از وصول اين عكسها به مقصد، مدير كل سوم ساواك سه روز پس از سخنراني حجةالاسلام فلسفي (28/10/50) در نامهاي «خيلي فوري» و «سري» به كليه ساواكهاي سراسر كشور، ضمن اينكه آنها را در جريان اقدام ساواك مركز گذارد، دستور داد كه عكسها را سانسور نكرده و مانع ارسال آنها نشوند و عكسالعمل دريافت كنندگان را اعلام دارند (سند شمارة 264)
در گزارشي كه مدير كل سوم ساواك به تاريخ 30/10/50 براي رياست ساواك تهران نوشت، دستور داد تا براي خنثي كردن فعاليتهاي طرفداران آقاي فلسفي، اقدامات مذكور در اين گزارش را به مرحلة اجرا درآورد. متن اين گزارش، به اين شرح است:
«دربارة شيخ محمدتقي فلسفي واعظ. پيرو شماره 8932/312ـ28/10/50، نظر به اينكه اظهارات نامبردة بالا در بين متعصبين مذهبي، بازاريان و روحانيون داراي انعكاس ميباشد و عدهاي از افراد مورد بحث داراي گرايشاتي به وي هستند، احتمالاً ممكن است براساس اظهاراتي كه او له خميني نموده است فعاليتهايي را در اين جهت آغاز نمايند. بنابراين ايجاب مينمايد با تجهيز امكانات و توجيه منابع موجود، عناصري كه احياناً در صدد هستند كه دست به اينگونه فعاليتها بزنند شناسايي و هرگونه فعاليتهاي آنها به موقع جلوگيري و خنثي گردد. عليهذا خواهشمند است دستور فرمائيد ضمن به مورد اجرا گذاردن موارد مورد اشارة بالا، مواردي كه ذيلاً منعكس ميباشد دقيقاً به مرحله اجرا درآورده و نتيجه را به اين ادارة كل مستمراً گزارش نمايند:
الفـ كماكان تلفنهاي منازل يادشده تحت كنترل قرار گرفته و خلاصة مذاكرات روزانه به اين ادارة كل منعكس شود.
بـ با ايجاد پست مراقبت در منازل يادشده، اشخاصي كه به منازل يادشده تردد مينمايند مورد شناسايي قرار گيرند.
جـ هرگونه فعل و انفعال و فعاليتها و عكسالعمل يادشده با توجه به طرحي كه اخيراً به مورد اجرا گذارده شده [منظور انتشار عكس است. ويراستار]، دقيقاً تحت كنترل و مراقبت قرار گيرد» سند شمارة 265.
در گزارش ديگري از ادارة كل سوم به رياست كل ساواكـ كه رونوشت آن براي ساواكهاي شهرستانها نيز ارسال گرديدـ پس از شرح مختصري از سخنان حجةالاسلام فلسفي عليه سناتورها و در حمايت از امام، آمده است: «... اقداماتي در مركز جهت خنثي كردن اظهارات مشاراليه معمول گرديده و محدوديتهايي جهت وي فراهم [شده] و به احتمال قريب به يقين بعضي از افراد متعصب مذهبي و روحانيون افراطي با پيروي از اقدام و عمل نامبرده، مبادرت به فعاليتها و اظهارات خلافي مشابه مطالب عنوان شده از طرف وي بنمايند كه ضروري ميباشد با تمام امكانات موجود، ترتيبي داده شود، هرگونه فعاليت و عكسالعمل در اين زمينه به موقع، جلوگيري و خنثي و عوامل و اشخاصي كه احياناً درصدد اجراي چنين اعمالي هستند شناسايي، و در صورت لزوم تحت تعقيب قانوني قرار گيرند. خواهشمند است دستور فرماييد در اجراي موارد بالا با توجيه منابع و استفاده از كلية امكانات، اقدامات لازم معمول و نتيجه را مستمراً به اين اداره كل گزارش نمايند». سند شمارة 266.
2. گزارشهاي ساواك كه از شنودهاي تلفني به دست آمده همگي بر احساس حمايت و همدردي مردم با آقاي فلسفي حكايت دارد (به عنوان نمونه ر.ك. به: سندهاي شماره 267 و 268) بر اساس اين شنودها آقاي فلسفي از اينكه در برابر وقاحت مجلس سنا ابراز وجود كرده، احساس رضايت نموده و عدم تأثر خود را از اقدام كينهتوزانة ساواك اظهار داشته است (سندهاي شماره 269 و 270)
3. كمتر از دو هفته پس از انتشار وسيع عكس جعلي در سراسر كشور و در ميان بسياري از شخصيتهاي سياسي، دانشگاهي، روحاني، اداري، بازاري و غيره، ارزيابي ساواك از افراد، محافل، مجالس ديني و سياسي، حاكي از آن بود كه همة دريافت كنندگان عكس، واقعيت و صحت عكس را رد كرده و انتشار آن را به مخالفين آقاي فلسفي نسبت ميدادهاند. البته هر فرد يا گروه، برحسب موقعيت سياسي يا اجتماعي خود، نظريات متفاوتي ابراز كرده است.
بر اساس اسناد ساواك برخي از سناتورها، نمايندگان مجلس شوراي ملي، تعدادي از استادان دانشگاهها و حتي برخي از روحانيون طرفدار رژيم شاه كه عكس برايشان ارسال شده بود، عكسها را پاره كرده و احتمال دادهاند كه اين كار از طرف رژيم بعث عراق و در واكنش به سخنراني مهيج چند روز گذشتة آقاي فلسفي صورت گرفته كه رفتار غيرانساني رژيم عراق عليه ايرانيان مقيم آن كشور را به شدت محكوم كرد. سند شمارة 271 و 272.
برخي از كارمندان دولت نيز به دليل مبارزة سخت و ممتد حجةالاسلام فلسفي عليه بهائيان، آن اقدام را به آنان نسبت ميدادند. سند شماره 273. مدير مجلة خواندنيها نيز كه عكس را دريافت كرده بود در صفحة 4، شمارة 39 بهمن ماه 50، آن اقدام وقاحتآميز را از نوع دشمني و عملي ناجوانمردانه دانست و آن را به شدت نكوهش كرد. سند شمارة 274. دو تن از علماي اهل سنت كردستان پس از وصول عكسها، آن را جعلي دانستند. سند شمارة 275.
اما عموم افراد و گروههاي سياسي مذهبي، انتشار عكس را از ناحية ساواك و در واكنش به سخنراني معروف ايشان عليه مجلس سنا و دفاع از امام خميني دانستند. ضمناً ارزيابيهاي ساواك نشان ميداد كه افرادي هم كه تا پيش از اين اقدام، حجةالاسلام فلسفي را در زمرة روحانيون طرفدار دولت محسوب ميكردند و انتقادات سياسي ايشان را در منابر به اشاره و دستور رژيم ميپنداشتند، از آن پس به صف موافقان و حاميان ايشان پيوستهاند. در نتيجه نه تنها حيثيت سياسي حجةالاسلام فلسفي لكهدار نشد، بلكه به نحو غير منتظرهاي باعث محبوبيت بيشتر او نزد مخالفان مذهبي رژيم، افزايش تحرك سياسي طرفداران امام و سردي بيش از پيش روابط روحانيت و رژيم گرديد ر.ك. به: سندهاي شمارة 276ـ279. براي اطلاع بيشتر ر.ك. به: نهضت امام خميني، جلد 3، 48ـ486.
4. كمتر از چهار هفته پس از انتشار عكس، «مركز سنجش وزارت اطلاعات» در بولتن خود، از بازتاب منفي انتشار عكسهاي آقاي فلسفي در جامعه خبر داد: «انتشار عكسهايي از آقاي فلسفي، انعكاس بسيار بدي در افكار و اذهان عمومي داشته و مردم با بدبيني خاصي ميگويند اين عكسها مونتاژ دولتي است كه ميخواسته است بدينوسيله بر روي اعمال و هدفهاي خاص خويش پوشش گذارد و اين گفتة اغلب طبقات مطلع كشور است». سند شمارة 280.
منبع: ماهنامه الکترونیکی دوران - شماره 63
به نقل از: خاطرات آيتالله فلسفي مركز اسناد انقلاب اسلامي صص 332 تا 338.
تعداد بازدید: 885