انقلاب اسلامی :: امام خمینی و مواجهه با اسرائیل و پهلوی

امام خمینی و مواجهه با اسرائیل و پهلوی

28 خرداد 1391

دکتر غلامعلی پاشازاده


مقدمه

از آغاز مخالفت‌های علنی امام خمینی(ره) با نظام پهلوی، مناسبات دولت پهلوی با اسرائیل به یکی از محوری‌ترین دلایل مخالفت امام تبدیل شد. امام قبل از تبعید در سال 1343، به نفوذ اسرائیلی‌ها در شئون سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی کشور به شدت اعتراض می‌کرد و از وعاظ و روحانیون می‌خواست تا خطر اسرائیل را به مردم گوشزد کنند. پس از تبعید ایشان به عراق، روند زیاده‌طلبی‌های اسرائیل و مقاومت دولت‌های عربی و تلاش آنان برای بازپس‌گیری سرزمین اشغالی، موجبات چندین جنگ بین اعراب و اسرائیل را فراهم آورد و بدین ترتیب، توجه امام بیش از سابق به مساله فلسطین جلب شد. در این زمان، امام در کنار موضع‌گیریهای سابق خود علیه اسرائیل، همواره حکومت پهلوی و مناسبات نزدیک آن با اسرائیل را نیز زیر سوال می‌برد و آن را خلاف مصالح جهان اسلام می‌دانست. با توجه به این موضع‌گیریها، این سوال پیش می‌آید که دلیل مخالفت همزمان امام با اسرائیل و نظام پهلوی چه بود و آیا مخالفت ایشان با اسرائیل از مخالفت با سلطنت پهلوی نشات می‌گرفت یا بالعکس؟

علل مخالفت همزمان امام با اسرائیل و نظام پهلوی مساله‌ای است که در مقاله حاضر با استفاده از آثار امام و اسناد و مدارک موجود با روش توصیفی و تحلیلی مورد بررسی قرار می‌گیرد. مقاله با بررسی اندیشه امام در مورد اسرائیل تا زمان پیروزی انقلاب به این نتیجه می‌رسد که چون ایشان اسرائیل را دشمن اسلام و عامل استعمار غرب برای سیطره بر جهان اسلام می‌دانستند، بنابراین، روابط دوستانه دولت پهلوی با اسرائیل را به شدت مورد مخالفت قرار می‌دادند. در واقع، مخالفت امام با روابط دولت پهلوی با اسرائیل تابعی از مخالفت عمده ایشان با وجود دولت غاصب اسرائیل بود.


نخستین مواجهه

تشکیل دولت صهیونیستی اسرائیل در سال 1948 و اشغال فلسطین و بیت‌المقدس- اولین قبله مسلمانان- توسط آن دولت و روابط ایران با آن رژیم (1) از آغازین روزهای موضع‌گیری امام و اعتراضشان به سلطنت پهلوی، جایگاه پر اهمیتی در فکر و اقدام ایشان داشته است. ایشان از همان روزها مناسبات ایران با رژیم غاصب اسرائیل را در راستای نفوذ قدرتهای استعماری در ایران دانسته و هدف آن مناسبات را نابودی اسلام، قران و روحانیت ارزریابی می‌کردند(2) و به همین علت، خواهان اتحاد «ملتهای مسلمان» برای مبارزه با «اسرائیل و عمال» آن بودند.(3) همین نگرش به روابط ایران و اسرائیل موجب شد ایشان در آستانه محرم سال 1342، از وعاظ و روحانیون بخواهند که در میان افشاگری‌های خود از رژیم پهلوی، خطر اسرائیل را هم به مردم تذکر دهند. (4) با این اقدام امام، ساواک عده‌ای از سخنرانان مذهبی را جلب نمود و پس از تهدید، رسماً اظهار داشت که اگر نمی‌خواهید حملات تبلیغاتی خود علیه حکومت را متوقف سازید دست کم این سه موضوع را رعایت کنید:
1- علیه شخص اول مملکت سخنی نگویید؛
2- علیه اسرائیل نیز سخنی به میان نیاورید؛
3- مرتب به گوش مردم نخوانید که اسلام در خطر است.

تلاش‌های ساواک برای سرپوش گذاشتن بر سیاستهای حکومت در قبال اسرائیل موجب شد امام در سخنرانی تاریخی خود در عاشورای سال 1383 قمری (13 خرداد 1342) با کلمات تندی از رژیم و سیاست‌های اسرائیلی آن صحبت نمایند. ایشان در قسمتی از بیانات خود می‌فرمایند:
«تمام گرفتاری‌ها و اختلافات ما در همین سه موضوع نهفته است. اگر ما نگوییم اسلام در خطر است آیا در معرض خطر نیست؟ اگر ما نگوییم شاه چنین و چنان است، آیا آن طور نیست؟ و اصولا چه ارتباطی و تناسبی بین شاه و اسرائیل است که سازمان امنیت می گوید از شاه صحبت نکنید، از اسرائیل صحبت نکنید، آیا به نظر سازمان امنیت شاه اسرائیلی است.» (5)

این سخنرانی امام و دستگیری ایشان به دنبال آن، به قیام 15 خرداد 1342 انجامید. مخالفت‌های ایشان بعد از قیام، همچنان ادامه یافت و در مقاطع مختلف امام سیاستهای دولت پهلوی را در ارتباط با اسرائیل زیر سوال بردند، از جمله در سخنرانی 26 فروردین 1343 فرمودند: «ای مردم! ای عالم! بدانید ملت ما مخالف است با پیمان با اسرائیل، این ملت ما نیست، این روحانیت ما نیست، دین ما اقتضا می کند با دشمن اسلام هم‌پیوند نشویم در مقابل صف مسلمین.»(6)

مخالفت‌های امام تا زمان تبعید ایشان از کشور ادامه یافت. ایشان، در سخنرانی تاریخی خود علیه کاپیتولاسیون، بار دیگر پیوند حکومت ایران با صهیونیست‌ها و سیاست‌های استعماری آمریکا را برملا ساختند و آن را مورد حمله قرار دادند. (7) بعد از سخنرانی امام علیه کاپیتولاسیون، رژیم ایشان را به ترکیه و پس از آن به عراق تبعید کرد.


موضعگیری امام در آغاز تبعید

در زمان اقامت در عراق، با آغاز جنگ شش روزه در 15 خرداد 1346 میان اعراب و اسرائیل تکاپوهای ضد اسرائیلی امام به اوج رسید. سه روز پس از آغاز جنگ، امام در پیامی خطاب به سران کشورهای اسلامی، ضمن تاکید بر لزوم جنگ با اسرائیل، هر گونه رابطه تجاری و سیاسی با اسرائیل را تحریم نمودند و پس از جنگ که با حمایت آمریکا از اسرائیل به شکست اعراب مسلمان منجر شد در مجلس ختم شهدای اعراب در نجف اشرف شرکت کردند. (8)

در شهریور سال بعد امام در جواب استفتائیه‌ای «در مورد استفاده از وجوه شرعیه برای مسلح نمودن و تربیت مسلمانان به منظور پس گرفتن اماکن مقدسه» فرمودند که خطر اسرائیل «متوجه به اساس اسلام» بوده و لازم است مسلمانان در کمک به مدافعین کوتاهی ننمایند و مصرف زکات و سایر صدقات در این امر مسلم و حیاتی جایز می‌باشد. (9)

در 19 مهر سال 1347 و در ایام حج، حضرت امام در فتوایی در مورد اختصاص وجوه شرعی مانند زکات به مجاهدان سازمان فتح خاطر نشان کردند: «بر هر مسلمانی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد واجب است که تمام کوششهای خود را در این راه به کار برد. به پیش به سوی احدی الحسنین، یکی از دو نیکی؛ شهادت یا پیروزی. پیش به سوی خونخواهی و پاک کردن ننگ، به سوی نصر من الله و فتح قریب و بشر المومنین.»(10)
حضرت امام به مجاهدان تحت فرمان فتح توصیه کردند «که به نحو پیگیر و لاینقطع به جهاد خویش ادامه» دهند؛ چرا که زندگی داشتن عقیده و جهاد در راه آن است و مرگ از زندگی ننگین بهتر است. در چنین وضعی، راهی جز پیکار برای حفظ عزت و شرافت اسلامی وجود ندارد و هیچ امری بر مسلمانان واجب تر از دفاع از اسلام با جان و مال نیست.

امام برای قطع دست صهیونیستها که در آن زمان در کلیه موسسات حیاتی در ایران نفوذ داشتند، مردم ایران را مکلف نمود تا «با همه امکاناتشان بکوشند معامله خود را با صهیونیستهای داخلی و غیر از آنان که در ایران هستند به طور کامل قطع کنند و از لحاظ روحی و مادی آنان را مستاصل و بیچاره نمایند و کلیه فضاهای حیاتی را بر آنان تنگ سازند و علیه آنان به یک جنگ اقتصادی دست زنند و نیز در دیگر زمینه‌ها با آنها بجنگند تا آنها مجبور شوند کلیه روابط خود را با ایران و خلق مسلمان آن قطع کنند و سرانجام خلق ایران بتوانند همه امکانات مادی و معنوی خویش را در اختیار این مجاهدان آزاده بگذارند» (11)

امام در پایان وظیفه خلق مسلمان فلسطین را همان وظیفه مسلمانان در اقصی نقاط شهرها دانسته و مسلمانان را به مثابه «دست واحد»ی در مقابل دیگران معرفی میکند که باید از تفرقه‌جویی و نژادپرستی پرهیز نمایند و در مسئولیت عمومی شریک باشند. (12)

در 30 مرداد 1348 مسجد الاقصی با توطئه‌ای صهیونیستی در آتش سوخت و سران کشورهای اسلامی یک ماه بعد در رباط مراکش گرد هم آمدند تا تصمیمهایی برای بازسازی مسجدالاقصی اتخاذ نمایند. امام بر خلاف نظر سران کشورهای اسلامی اعلام کرد که سران کشورهای اسلامی نباید مسجدالاقصی را تجدید بنا کنند تا جنایت صهیونیستها همواره در برابر چشم مسلمانان مجسم باشد. (13)


موضعگیری امام در سال 1352

بعد از شروع حمله مشترک مصر و سوریه به اسرائیل برای بازپس گرفتن سرزمینهای غصب شده، در سال 1352ش/ 1973م امام طی پیامی، ممالک اسلامی به خصوص دولتهای عربی را ملزم دانستند که با همه قوا و نیروهایشان به کمک رزمندگان عرب بشتابند و «برای آزادی فلسطین و احیای مجدد شرف و عظمت اسلامی در این جهاد مقدس شرکت کنند.» ایشان از کشور های اسلامی خواستند که با رفع اختلاف و بدون هراس از قدرت پوشالی اسرائیل و حامیان آن، باهم متحد شوند و نقشه استیلا و سیطره صهیونیسم را بر دنیای اسلام نقش بر آب کنند. ایشان در مورد رمز موفقیت کشورهای اسلامی در مقابل اسرائیل و اقدامات لازم در این مورد می‌فرمایند: «... و فقط با فداکاری، پایداری و اتحاد دولت‌های اسلامی میتوان از شر این کابوس سیاه استعمار رهایی یافت و اگر دولتی در این امر حیاتی که برای اسلام پیش آمده کوتاهی کرد، بر دیگر دولتهای اسلامی لازم است که با توبیخ و تهدید و قطع روابط او را وادار به همراهی کنند، دولتهای ممالک نفت‌خیز اسلامی لازم است، از نفت و دیگر امکاناتی که در اختیار دارند به عنوان حربه علیه اسرائیل و استعمارگران استفاده کرده از فروش نفت به آن دولت‌هایی که به اسرائیل کمک می‌کنند خودداری ورزند.» (14)

امام در ادامه از مسلمانان خواستند که با کمکهای معنوی و مادی همچون ارسال خون، دارو، اسلحه و آذوقه برادران خود را در جبهه جنگ یاری نمایند و ملت مسلمان ایران را ملزم دانستند که در قبال تجاوز وحشیانه اسرائیل و مصیبت‌های اعراب مسلمان ساکت ننشینند و «دولت ایران را وادار سازند که این سکوت را شکسته، در صف دولت‌های ممالک اسلامی به پیکار علیه اسرائیل برخیزد.» (15)

در روز هفدهم مهر ماه 1352، امام در پیام کوتاه دیگری از مسلمانان جهان خواستند که از بذل جان و مال در راه دفاع از ملت فلسطین دریغ نورزند و با «صفوف فشرده و وحدت علیه استعمار و صهیونیسم پیکار کنند و بر منافع آمریکا ضربه وارد سازند.» ایشان همچنین از دولت عراق و سایر دولت‌هایی که [در آن ایام برای مقابله با اسرائیل] به مصر و سوریه مساعدت می‌کردند سپاسگزاری نمود. (16)

در این زمان دولت ایران به مناسبت دومین یادبود دو هزار و پانصدمین سال تاسیس شاهنشاهی در ایران جشن‌هایی را برگزار می‌کرد و دست‌اندرکار ترویج شایعاتی بود که در جنگ اعراب و اسرائیل، ایران را طرفدار مسلمانان جلوه دهد. بر اساس این شایعات، ارسال سلاح‌های شوروی برای سوریه و مصر از طریق خاک ایران انجام می‌گرفت. (17)

ولی امام با آگاهی از روابط دولت پهلوی با اسرائیل، در 22 مهر 1352 اعلامیه دیگری صادر نمود و در آن، برگزاری جشنهای دوهزاروپانصد ساله را به افتخار شاهان مستبد، ستمگر و تشنه به خون مردم دانست. به باور امام دولت ایران می‌خواست با آن جشن‌ها و ایجاد شادی‌های فریبنده، مردم را نسبت به مساله فلسطین غافل سازد. بنا بر اعلامیه امام، در حالی که «مردم مسلمان و عرب تمام فکر خود را به زمینهای از دست رفته متوجه نموده و مقدورات خود را برای دفاع از اسلام و مسلمانان و تامین زندگی آزادانه و محترم بر آنها اختصاص» داده بودند، رژیم به برگزاری این جشنها و تجاوز به آزادی‌های مردم مشغول بود و برای توجیه اقدامات خود با توسل به روحانیون درباری تلگراف‌های مجعول به نام علمای اسلام تهیه می‌کرد و علمای دین و روشنفکران معترض به روابط شاه و اسرائیل را تبعید می‌نمود. امام در ادامه این اعلامیه به روابط تنگاتنگ دولت ایران با آمریکا و اسرائیل اشاره کردند و درباره صدور نفت ایران به اسرائیل چنین آوردند: «ننگآور است که شاه یک چنین رویه خشونت‌آمیزی نسبت به کشورهای تولید کننده نفت بگیرد تا مانع استفاده از نفت به عنوان یک حربه استراتژیکی علیه اسرائیل بشود. شاه به این امر اکتفا ننموده، بلکه به موجب قراردادی تعهد نمود که مقادیر نفت استخراج شده را افزایش بدهد. این یک توطئه واضحی است که توسط شاه ایران و آقایان استعمارگر وی به منظور جلوگیری از پیشرفتهای ملل انجام میگیرد. عملیات چاپیدن ثروتهای ملی و ادامه خرید اسلحه به میلیونها دلار... به طور جنون‌آمیزی موجب افزایش گرانی و قرار دادن ایران بر لبه پرتگاه مخوف گرسنگی می‌شود و می‌توان پیش‌بینی کرد که این امر اقتصاد ایران را ورشکست خواهد کرد و در آن روز شاه اسلحه خریداری شده را طبق نقشه قبلی به اسرائیل خواهد داد. همچنین، باید نگران باشیم که مبادا این اسلحه که با خون و عرق مردم خریداری شده، به جای این که علیه دشمنان به کار برده شود، سینه مجاهدان اسلام را هدف قرار دهد.» (18)

امام در نهایت، ملت ایران را خطاب قرار می‌دهند و از آنها می‌خواهند از جنایات شاه جلوگیری کنند و سرکوبی و برچیدن منافع آمریکا و اسرائیل را سرلوحه اقدام خود قرار دهند و «شاه را وادار نمایند که در صف مسلمانان بایستد.» (19)

حمایت‌های بی‌دریغ امام از مردم فلسطین و اعتراض ایشان به روابط دولت پهلوی با اسرائیل تا پیروزی انقلاب ادامه داشت؛ به طوری که در جواب پیام تسلیت یاسر عرفات به مناسبت درگذشت مشکوک حاج آقا مصطفی در اول آبان 1356، باز هم سیاست حمایت شاه از اسرائیل را تقبیح نمودند (20) تا این که پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن 1357 به عمر سلطنت پهلوی و روابط آن با اسرائیل خاتمه داد.

در مجموع، می‌توان اندیشه و تلاش امام در مورد اسرائیل و ارتباط دولت پهلوی با آن را در محورهای زیر خلاصه کرد:

1- حضرت امام از نخستین روزهای موضع‌گیری خود علیه اسرائیل، آن را خطری برای دین مبین اسلام دانستند که برای محو اسلام و قرآن در دل سرزمین‌های اسلامی ایجاد شده بود. با چنین نگرشی به موجودیت اسرائیل، تنها حذف آن از صفحه روزگار می‌توانست به مخالفت امام پایان دهد؛ چراکه، هدف از تاسیس اسرائیل نه تصرف قسمتی از قلمرو مسلمانان و یا نابودی تعدادی از مسلمین، بلکه نابودی اسلام قلمداد می‌شد. در واقع، اگر وجود اسرائیل، به عنوان تصرف قسمتی از قلمرو مسلمانان تلقی می‌گردید، این امر به مرور زمان همانند همه تصرف‌های صورت گرفته در طول تاریخ قابل چشم‌پوشی بود.

2- امام به کرات در کنار اعلام خطر اسرائیل از آن به عنوان عامل تمدن غرب و کشورهای استعمارگر همچون آمریکا یاد کرده است. این مساله خطر اسرائیل را با سیطره غرب بر کشورهای اسلامی برابر می‌ساخت که زبونی مسلمانان و در نهایت حذف اسلام را در مقابل غرب مسیحی به دنبال داشت. در این زمان، کشورهای اسلامی سیطره غرب را تجربه کرده بودند و این خطر برای آنها ملموس بود.

3- امام مبارزان فلسطینی را به عنوان صف مقدم اسلام در مقابل اسرائیل می‌شناختند و از مردم و دولتهای جهان اسلام می‌خواستند آنها را یاری نمایند. در این میان، امام علی رغم عدم اعتقاد به ماهیت دولت پهلوی سعی می‌کردند به نحوی آن را با دنیای اسلام هماهنگ سازند و جهان اسلام را در مقابل خطر اسرائیل یکپارچه و متحد گرداند.


نتیجه
از آنچه گفتیم روشن می‌شود که امام با مخالفت با سیاست‌های سلطنت پهلوی در مقابل اسرائیل در دوران قبل از تبعید و با حکم خود مبنی بر اختصاص وجوهات شرعی برای مبارزان فلسطینی و لزوم حمایت مادی و معنوی از آنها در دوران تبعید، مردم مسلمان ایران را در مقابل دولت پهلوی قرار می‌داد که سیاست دوستانه‌ای با اسرائیل در پیش گرفته بود. در واقع، مردم ایران برای کمک به مجاهدان فلسطینی با سلطنت پهلوی و سیاست‌های آن مبارزه می‌کردند؛ اما این مساله به هیچ وجه به معنای آن نبود که مخالفت امام با سلطنت پهلوی موجب اتخاذ آن سیاست از طرف ایشان شده باشد.

بررسی اندیشه و اقدامات امام روشن می‌سازد که امام به خاطر مرجعیت‌شان، یک رسالت جهانی در مقابل دنیای اسلام داشتند و همین رسالت موجب می‌شد امام اسلام و منافع کشور های اسلامی را مقدم بر مخالفت با سلطنت پهلوی بدانند. پیدایش اسرائیل و اهداف توسعه‌طلبانه آن به شرط تضعیف اسلام و کشورهای مسلمان و تصرف قلمرو ممالک اسلامی تحقق می‌یافت و این مساله، برای مرجعی مانند امام که دغدغه اسلام داشت پذیرفتنی نبود. امام سلطنت پهلوی را قبول نداشت و به خاطر مبارزه با آن از وطن خویش تبعید شده بود، ولی این مساله نمی‌توانست خللی در رسالت جهانی امام وارد سازد. به همین خاطر ایشان در تمام مراحل مسلمانان جهان را به مقابله با اسرائیل فرا می‌خواند و در این میان، رژیم پهلوی را به خاطر همکاری با اسرائیل مورد اعتراض قرار می‌دهد و به رغم مبارزات خود بر علیه سلطنت پهلوی خواهان پیوستن آن به صف جهان اسلام در مقابل اسرائیل می‌گردد. در واقع، به خاطر همین دیدگاه، امام بعد از پیروزی انقلاب هم به موضع ضد اسرائیلی خود ادامه دادند و کوچک‌ترین تعدیلی در این سیاست خود ایجاد نکردند.



پانوشتها:
(1) در مورد روابط دولت پهلوی با رژیم صهیونیستی به منابع زیر مراجعه شود: علی اکبر ولایتی، ایران و تحولات فلسطین (1357- 1317)، تهران، وزارت امور خارجه، 1380. علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران در دوره پهلوی 57- 1320، تهران، قومس، 1383. امیرمحمد حاجی یوسفی، ایران و رژیم صهیونیستی (از همکاری تا منازعه)، تهران، نشر دانشگاه امام صادق (ع)، 1382.
(2) صحیفه امام خمینی، ج 1، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378، ص 153
(3) همان، ص 191
(4) سید حمید روحانی، نهضت امام خمینی، دفتر اول، تهران، موسسه چاپ و نشر عروج، 1381، ص 466
(5) صحیفه نور، ج 1، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1370، ص 94- 91
(6) صحیفه امام خمینی، ج 1، ص 300
(7) همان، ص 417. در مورد مسایل مربوط به قیام 15 خرداد مراجعه شود به: مجموعه مقالات همایش 15 خرداد 1342، زمینه ها و بسترها، 2 جلد، تهران، سوره مهر، 1388
(8) سیر مبارزات امام خمینی در آیینه اسناد به روایت ساواک، ج 20، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، 1386، ص 351
(9) همان، ص 358
(10) صحیفه امام خمینی، ج2، ص 199
(11) همان
(12) همان
(13) سیر مبارزات امام خمینی در آیینه اسناد به روایت ساواک، ج 20، ص 325
(14) آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده امام خمینی (ره)، شماره باز یابی: 5- 858102
(15) همان
(16) سیر مبارزات امام خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ج 20، ص 428- 427
(17) آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده امام خمینی، شماره بازیابی: 851016
(18) سیر مبارزات امام خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ج20، ص 457- 454
(19) همان
(20) همان، ص 331



 
تعداد بازدید: 1168


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: