30 خرداد 1391
حسین عطایی
اصلی ترین واكنش شاه برای كنترل و نابودی گروه های مخالف، تأسیس ساواك در 1335 بود. انتشار ده ها جلد كتاب با عناوینی مثل فلان شخصیّت یا بهمان سازمان به روایت اسناد ساواك در سال های اخیر نشان دهندۀ دامنۀ گسترده و فراگیر فعّالیّت این سازمان است . امّا كار به اینجا ختم نشد. با ایجاد كمیتۀ مشترك ضدّ خرابكاری در 1350 كه جنبۀ ستاد هماهنگ كنندۀ برخورد با گروههای مخالف بود شاه به این سمت حركت كرد كه هر گونه مخالفتی را در نطفه خفه كند.
این امر كه در ایران احزاب توانسته اند بر طبق اهدافی كه برای تحقّق آنها تشكیل شده اند عملكرد موفّقیّت آمیزی داشته باشند مسأله ای است كه نمی توان آن را به طور قطعی تصدیق یا تكذیب كرد. از زمان نزدیك به مشروطه كه سرآغاز ایجاد اوّلین مجامع سیاسی است[1] تا حال همواره این دیدگاه در میان بسیاری از سیاسیون این مملكت رواج داشته كه فرهنگ و شیوۀ زندگی اجتماعی مردم ایران پذیرای تحزّب نیست. چه این طرز تلقّی درست باشد یا نه اگر دیدی تاریخی مدّ نظر قرار گیرد باید پذیرفت كه به هر صورت احزاب و گروههای سیاسی ای در تاریخ معاصر ایران وجود داشته و در تعیین مسیر رویدادهای تاریخی تأثیرگذار بوده اند كه حتّی معتقدین به حزب ناپذیری جامعۀ ایران نمی توانند بر این واقعیّت چشم ببندند.
از نظر تعریف، جایگاه و كاركرد روشنی برای حزب مشخّص است. یك حزب از افراد دارای علایق سیاسی مشترك شكل می گیرد كه برای پیشبرد این علایق از طریق به دست آوردن قدرت سیاسی تشكیلات منظّمی را ترتیب می دهند. احزاب، مرام نامه و برنامه های كوتاه و بلند مدّت دارند. با این نمای كلّی از یك حزب، سراغ از كمتر جمعیّت سیاسی در تاریخ ایران می توان گرفت كه از تمام یا بیشتر این شرایط بهره مند باشد امّا همانطور كه گفته شد نمی توان از تأثیر تاریخی همین گروههای نیم بند صرف نظر كرد. بنابراین منظور ما از كلمۀ حزب در اینجا معنایی عامّ است كه شامل هر گروه یا سازمان یا جمعیّت سیاسی می شود.
تاریخ احزاب در ایران را می توان این گونه تقسیم بندی كرد:
1. پیش از پیروزی مشروطه
2. از پیروزی مشروطه (1324 هجری قمری یا 1285 هجری شمسی) تا آغاز سلطنت رضا شاه ( 1304 هجری شمسی)
3. دورۀ سلطنت رضا شاه ( 1304_ 1320)
4. از سقوط رضا شاه و آغاز سلطنت محمّد رضا تا كودتای 28 مرداد 1332
5. از كودتا تا انقلاب اسلامی (1357)
در ادامه به بررسی كلّی و كوتاه عملكرد احزاب غیر دولتی در دورۀ پنجم و نحوۀ مواجهۀ حكومت شاه با آنها می پردازیم. در دورۀ زمانی مورد بحث هیچ حزب غیر دولتی حامی حكومت و سلطنت وجود نداشت كه بتوان از آن نام برد. پس مفهوم حزب غیر دولتی مساوی با مخالف سلطنت بود.
سلطنت شاه بعد از كودتای 28 مرداد و احزاب مخالف
وقتی شما در یك نبرد از حریف شكست بخورید به طور طبیعی پس از این شكست، شما ضعیف تر و حریف قوی تر از پیش خواهید بود. بعد از 28 مرداد هم همین وضعیّت میان شاه و مخالفینش برقرار شد. از شهریور 1320 كه هنوز قدرت شاه فراگیر نشده بود مجال پیدایش گروههای مختلفی پیش آمد كه جلوۀ عملی آن در دورۀ پر تلاطم 1330_ 1332 آشكار گردید. امّا از فردای كودتا شرایط تغییر یافت. [2]
شاه كه پس از بازگشت از یك فرار ننگین دوباره قدرت را به دست آورده بود دیگر حاضر نبود با آزاد گذاشتن فعّالیّتهای احزاب غیر دولتی تاج و تخت خود را با خطر مواجه كند. از طرف دیگر در این زمان پشتوانۀ شاه به آمریكا به عنوان بزرگترین حامی خارجی خود مستحكم گشته بود. آمریكا هم عامل اصلی برپایی كودتا بودوهم پس از آن كمكهای قابل ملاحظۀ اقتصادی و نظامی به شاه می كرد[3].
همین حمایتهای بی دریغ فرصت را برای شاه مهیّا ساخت تا حلقۀ فشار بر مخالفان داخلی خود را تنگ تر كند. خواست آمریكا در نحوۀ برخورد شاه با احزاب مخالف، تأثیر بسیار مهمّی داشت و چنان چه در ادامه خواهد آمد هر نوع تغییر جهت در كاخ سفید شاه را مجبور به تغییر رفتار با مخالفین داخلی می كرد[4].
اصلی ترین واكنش شاه برای كنترل و نابودی گروه های مخالف، تأسیس ساواك در 1335 بود. انتشار ده ها جلد كتاب با عناوینی مثل فلان شخصیّت یا بهمان سازمان به روایت اسناد ساواك در سال های اخیر نشان دهندۀ دامنۀ گسترده و فراگیر فعّالیّت این سازمان است[5]. امّا كار به اینجا ختم نشد. با ایجاد كمیتۀ مشترك ضدّ خرابكاری در 1350 كه جنبۀ ستاد هماهنگ كنندۀ برخورد با گروههای مخالف بود شاه به این سمت حركت كرد كه هر گونه مخالفتی را در نطفه خفه كند. این روند موجب خشن و زیر زمینی شدن فعّالیّت دسته ای از احزاب مخالف و ركود یا مهاجرت به خارج دسته ای دیگر شد.
البتّه در میانۀ 32_ 57 دو فرصت كوتاه برای تجدید حیات گروههای مخالف به وقوع پیوست كه آن هم نه ناشی از تغییر در طبع استبدادی شاه بلكه به دلیل عوامل خارجی بود:
1. 1339_1342 با روی كار آمدن كندی در آمریكا
2. از 1355 تا پیروزی انقلاب با به قدرت رسیدن كارتر در آمریكا و طرح مسألۀ حقوق بشر از طرف وی و فشار سازمانهای بین المللی حقوق بشر بر شاه[6].
تقسیم بندی احزاب مخالف شاه
از آنجا كه هر مخالفت و مبارزه ای با حكومت ناشی از گفتمان و ایدئولوژی متفاوتی از ایدئولوژی حاكم است احزاب مخالف در بین 32_ 57 را هم باید در چارچوب ایدئولوژیهای مطرح در آن زمان دسته بندی كرد. بنابراین دسته بندی گروه های مخالف آن زمان عبارت خواهد بود از:
1. گروههای ملّی_لیبرال
2. گروههای ملّی_اسلامی
3. سازمانهای ماركسیستی
4. سازمانهای ماركسیستی_اسلامی
5. جریانهای اسلامی
دربارۀ این تقسیم بندی باید به این نكته توجّه داشت كه چون اسلام دینی با آموزههای فراگیر مادّی و روحی است این قابلیّت را داراست كه با مكتبهای فلسفی و علمی هر دوره ای تطبیق و جمع شودو همین امر دلیل نام گذاری بخشی از گروههای این دوره با پسوند ملّی_اسلامی و ماركسیستی_اسلامی است.[7]
گروههای ملّی_لیبرال
منظور از این گروهها، تشكّلهایی هستند كه با نامهای جبهۀ ملّی اوّل، جبهۀ ملّی دوم، جبهۀ ملّی سوم و جبهۀ ملّی چهارم شناخته می شوند. همۀ این جبهه ها مصدّق را به عنوان رهبر معنوی خود پذیرفته بودند و چون اكثر رهبران و پیروانشان ریشه در طبقات اقتصادی و اجتماعی سطح فراز جامعه داشتند حاضر به مبارزه ای شدید و همه جانبه علیه شاه نبودند. همین نوع عمل باعث شد كه حكومت شاه برخورد نرم تری با آنها نسبت به سایر مخالفین داشته باشد. چون جبهۀ ملّی اوّل از نظر تاریخی خارج از بحث ماست به بررسی سایر این جبهه ها می پردازیم. جبهۀ ملّی دوم در 1339 در پی ایجاد فضای باز سیاسی اعلام موجودیّت كرد. سران جبهه در اوّلین اقدام طیّ ملاقات با شریف امامی نخست وزیر خواهان تأمین آزادی انتخابات و مطبوعات شدند. به دنبال عدم پذیرش این شرایط، نمایندگان جبهۀ ملّی در مجلس سنا تحصّن كردند كه به بازداشت آنان انجامید[8].
در بیست و هشتم اردیبهشت 40 با موافقت دولت امینی میتینگ جبهۀ ملّی در میدان جلالیّۀ تهران با حضور انبوه مردم برگزار شد. حضور گستردۀ مردم در این مراسم حكومت را بر آن داشت كه دیگر اجازۀ چنین تجمّعاتی به جبهۀ ملّی ندهد. در بهمن همین سال درگیری شدیدی در دانشگاه تهران رخ داد كه شاه منشاء آن را جبهۀ ملّی می دانست و به دنبال آن رهبران جبهۀ ملّی دستگیر شدند. اعضای جبهۀ ملّی هم چنان در زندان بودند كه قیام 15 خرداد روی داد و عملاً باب فعّالیّت علنی گروه های مخالف بسته شد. سرانجام جبهۀ ملّی دوم بر اثر اختلافات داخلی از هم پاشیده شد. جبهۀ ملّی سوم كه در سال 1344 تأسیس شده بود به عنوان راكدترین دورۀ جبهۀ ملّی شناخته می شود چرا كه هیچ گونه فعّالیّت خاصّی از طرف اعضای آن ظاهر نشد. جبهۀ ملّی چهارم هم زمان با حوادث سال های 56_57 تشكیل شد[9].
در خلال نیمۀ سال 57 كه شاه برای حفظ سلطنت خود به هر چاره ای می اندیشید به راهنمایی آمریكایی ها دست به دامان جبهۀ ملّی شد تا با تشكیل كابینه سدّی در برابر انقلاب باشند. پس از مطرح شدن اسامی ای مثل غلامحسین صدّیقی عاقبت شاپور بختیار كه از اعضای جبهۀ ملّی بود حاضر به تشكیل كابینه گردید[10].
گروههای ملّی_ اسلامی
نهضت آزادی كه تنها گروه این دسته بود و در سال 1340 از جبهۀ ملّی انشعاب كرد از نظر جهت گیری های سیاسی نقطۀ اختلاف محسوسی با جبهۀ ملّی نداشت و تنها دید مذهبی و تأكید بر اسلام موجب این جدایی شد. اصولاً این نهضت هم مانند جبهۀ ملّی از هر گونه مخالفت خشونت آمیز در برابر شاه اجتناب می كرد و صرفاً اقداماتی در محدودۀ سخنرانی و اطّلاعیّه انجام می داد. اگر چه همین كارهای محدود هم منجر به دستگیری و حبس اعضای آنان در دهۀ 40 و 50 گردید[11].
سازمانهای ماركسیستی
1. حزب توده. پیشینۀ دخالت حزب توده در اتّفاقات آذربایجان و ترور شاه در بهمن 1327 و تندروی اش در دورۀ مصدّق، این حزب را در رأس مخالفین شاه كه باید نابود می شدند قرار داد. جنبۀ الحادی این حزب و وابستگی اش به شوروی دست شاه را برای قلع و قمع كامل این حزب باز گذاشت و این شدّت در برخورد به حدّی بود كه كوچك ترین ابتكار عمل برای ابراز مخالفت با حكومت را از این حزب سلب كرد و منجر به مهاجرت قریب به اتّفاق رهبران این حزب به خارج از كشور شد[12].
2. سازمان چریك های فدایی خلق. پس از بسته شدن راه های مسالمت آمیز سیاسی تعدادی از جوانان حزب توده در اوایل دهۀ 40 اقدام به تأسیس سازمانی چریكی كردند. این كمونیست ها در اوّلین اقدام عملی خود در 1349 به جنگل های شمال رفتند تا خود را برای نبردی چریكی با شاه آماده كنند. امّا این عمل از نظر حكومت مخفی نماند. شاه هم كه در برخورد با گروه های چپ شدّت عمل زیادی به خرج می داد این بار نیز خیلی زود دست به كار شد و در كمترین زمان ممكن با حمله به جنگل این حركت را سركوب كرد این واقعه كه در 19 بهمن 1349 اتّفاق افتاد و به واقعۀ سیاهكل معروف گشت تبدیل به نقطۀ آغاز حركت های چریكی گشت. سال های بین 52_54 به علّت نفوذ ساواك در این سازمان بسیاری از خانه های تیمی آنان كشف و اعضای آن كشته یا دستگیر شدند. در 1354 ساواك 8 نفر از رهبران سازمان را با صحنه سازی مبنی بر قصد فرار، اعدام و ضربۀ مهلكی برسازمان وارد كرد[13]
سازمانهای ماركسیستی_اسلامی
مهمّترین سازمان این دسته سازمان مجاهدین خلق است كه از انشعاب گروهی از جوانان نهضت آزادی در اوایل دهۀ چهل تشكیل شد. از نظر اعضای این گروه هر چند اسلام جایگاه ویژه ای داشت ولی ماركسیسم را به عنوان علم مبارزه، تكمیل كنندۀ آن می دانستند. تا 1350 این سازمان تنها در بعد نظری و مطالعاتی فعّالیّت می كرد امّا از این سال به بعد تحت تأثیر واقعۀ سیاهكل وارد فاز نظامی شدند. اوّلین هدف عملیاتی آنان ایجاد اخلال در برگزاری جشنهای دو هزار و پانصد ساله بود كه قبل از هر گونه اقدامی ساواك آنها را شناسایی كرد. سازمان مجاهدین در دهۀ 50 بالفعل ترین گروه مخالف شاه شناخته می شد كه توانسته بود با جذب گستردۀ جوانان و بمب گذاری و ترور و درگیریهای خیابانی بارها سلطنت را به زحمت اندازد. امّا از طرف مقابل هم شاه بی رحمانه با آنها برخورد می كرد. ده ها كشته و زخمی در نبردهای خیابانی و زندانها و انواع شكنجه های جسمی و روحی جزایی بود كه شاه بر مجاهدین تحمیل كرد.
جریانهای اسلامی
طیف وسیعی از گروهها در سال های 32_57 دارای اهداف و جهت گیری های اسلامی بودند. برخورد حكومت شاه هم با توجّه به نوع فعّالیّت هر یك از آنان متغیّر بود. به طور مثال گروه هایی مثل حزب ملل اسلامی در میانۀ دهۀ چهل یا هیأت مؤتلفۀ اسلامی كه در اوایل همین دهه دست به اقدامات نظامی زدند به شدّت سركوب گردیدند. در مقابل مراكزی مثل مساجد و كانونهای اسلامی كه جنبۀ ارشادی و تبلیغی داشتند هر چند همیشه تحت نظر و مراقبت بودند امّا از آزادی های بیشتری بهره مند بودند. البتّه با مرور زمان كاسۀ تحمّل پذیری شاه هم زودتر و زودتر لبریز می شد به گونه ای كه در میانۀ دهۀ 50 كه خیال شاه از این باب راحت شده بود كه مبارزین چریكی ماركسیستی و اسلامی در زندان به سر می برند وی در صدد نابود كردن كوچكترین مخالفت مذهبی مسالمت آمیز هم بر آمد به گونه ای كه تمامی مساجد و مكانهایی كه محلّ تجمّع مخالفین شاه شناخته می شد تعطیل گردیدند و بسیاری از فعّالین مذهبی هم رهسپار زندان شدند.
منابع
1. رك: تاریخ بیداری ایرانیان. ناظم الاسلام كرمانی. مجلّد اوّل. صفحۀ 162. امیركبیر. چاپ چارم 1371 و ایران بین دو انقلاب. یرواند آبراهامیان. صفحات 69_74. مركز. چاپ چهاردهم 1389.
2. كودتا در كودتا. كرمیت روزولت و آخرین سفر شاه. ویلیام شوكراس. صفحات 66_80. البرز. چاپ پنجم 1370.
3. برای نمونه رك: گذشته، چراغ راه آینده است. صفحۀ 646. چاپ دوم اسفند 1357.
4. منبع زیر دیدگاه جامعی دربارۀ تأثیر آمریكا بر شاه ارائه می ددهد:
شكست شاهانه. ماروین زونیس.
5. برای آشنایی با علّت تأسیس و چگونگی عملكرد ساواك مراجعه به كتاب های زیر سودمند است:
ظهور و سقوط سلطنت پهلوی. جلد اوّل. حسین فردوست. اطّلاعات. 1370. و ساواك. كریستین دلانوآ. طرح نو. 1371.
6. كتاب زیر بازگو كنندۀ بخشی از اختلافات شاه با سازمان های مذكور است:
خدمتگزار تخت طاووس. خاطرات پرویز راجی (آخرین سفیر شاه در لندن). اطّلاعات. چاپ هفتم 1370.
7. چنان چه از نظر شهید مطهّری ارزش های لیبرالیستی در متن اسلام است. رك: آیندۀ انقلاب اسلامی ایران. مرتضی مطهّری. صفحۀ 70. صدرا. چاپ سی و یكم 1389.
8. امیدها و ناامیدیها. كریم سنجابی. صفحۀ21. انتشارات ملّیّون (لندن). 1361.
9. جبهۀ ملّی به روایت اسناد ساواك. مركز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطّلاعات. چاپ اوّل 1379.
10. از كاخ شاه تا زندان اوین. احسان نراقی. صفحۀ 22. رسا. چاپ اوّل 1372.
11. رك: ایران بین دو انقلاب. همان صفحات 424_427 و تاریخ بیست و پنج سالۀ ایران. غلامرضا نجاتی. صفحۀ 163.
12. رك: كژ راهه. احسان طبری. امیركبیر. چاپ دوم 1366.
13. چپ در ایران به روایت اسناد ساواك (كتاب هشتم). چریك های فدایی خلق. مركز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطّلاعات. چاپ اوّل 1380.
منبع:سایت مطالعات تاریخ معاصرایران
تعداد بازدید: 949