انقلاب اسلامی :: روایت دروغ از یك جنایت

روایت دروغ از یك جنایت

14 تیر 1391

روزنامه های اطلاعات و كیهان در روز پنجشنبه 31 فروردین 1354 در گزارشی تحت عنوان « نُه زندانی در حین فرار كشته شدند » چنین نوشتند : امروز مقامات انتظامی اعلام كردند « 9 نفر از زندانیانی كه قصد فرار داشتند كشته شدند » طبق اعلام مقامات مزبور تعدادی از زندانیان ماجراجو در داخل زندان مبادرت به تحریك سایر زندانیان می‌نمودند . مقامات زندان تصمیم گرفتند آنها را به زندان دیگری منتقل نمایند . هنگامی كه اتوبوس حامل زندانیان مورد بحث جهت انتقال آنان به زندان دیگر در حركت بودند زندانیان ضمن حمله به مامورین مستقر در اتوبوس زندانی بر و مجروح كردن 2 نفر از آنان موفق می‌شوند از اتوبوس خارج شوند و مبادرت به فرار نمایند . در این موقع مامورین مستقر در دو خودرو متعاقب اتوبوس كه ماموریت مراقبت و حفاظت از اتوبوس را بر عهده داشتند اقدام به تیراندازی به طرف زندانیان فراری كردند و در نتیجه 9 نفر از زندانیان كشته شدند و هیچیك موفق به فرار نگردیدند .

وضع مزاجی دو نفر از مامورین كه یكی از آنان مورد اصابت گلوله سایر مامورین قرار گرفته بود رضایتبخش است . اسامی زندانیان كشته شده به شرح زیر است:

1 ـ محمد چوپانزاده 2 ـ احمد جلیل افشار 3 ـ عزیز سرمدی 4 ـ بیژن جزنی 5 ـ حسن ضیأ ظریفی 6 ـ كاظم ذوالانوار 7 ـ مصطفی جوان خوشدل 8 ـ مشعوف كلانتری 9 ـ عباس سوركی. (1)

طرح ادعای فرار زندانیان به عنوان توجیهی برای كشتن آنان ، مانند بسیاری دیگر از ادعاهای رژیم پهلوی دروغی بزرگ و بهانه ای بیش نبود . واقعیت این بود كه این حادثه به تلافی ترورهایی كه پیش از آن به وقوع پیوسته بود صورت گرفت . از جمله اینكه ترور سرتیپ زندی پور رئیس كمیته مشترك ضد خرابكاری در 27 اسفند 1353 ضربه هولناكی به سیستم امنیتی رژیم شاه محسوب می‌شد و ساواك كه تا یك ماه پس از این ترور نتوانسته بود عوامل آن را بیابد انتقام خود را از زندانیان سیاسی گرفت و 9 نفر از آنان را به شرحی كه می‌خوانید تیرباران كرد .

اولین بار كه به طور رسمی و از زبان یك مقام مسئول درباره این جنایت رژیم تردید و سؤال مطرح شد، از سوی سرپرست پیشین پزشكی قانونی بود كه طی نامه ای به روزنامه كیهان، این واقعیت را پیش كشیده بود كه چرا نُه نفری كه ساواك مدّعی بود هنگام اقدام به فرار كشته شده اند، از جلو تیر خورده اند. این نامه در آخرین روزهای حیات رژیم شاه به چاپ رسید.(2)

در اوایل خردادماه 58 اعلام شد كه «بهمن نادری پور» (معروف به «تهرانی») بازجوی معروف ساواك و كمیته مشترك و «فریدون توانگری» (معروف به «آرش») شكنجه گر و بازجوی كمیته مشترك، كه در زندان جمهوری اسلامی به سر می بردند، حقایق مربوط به این حادثه را ضمن مصاحبه ای تلویزیونی ابراز كردند. طبق اظهارات «تهرانی»، بعد از ترور «سرتیپ رضا زندی پور»، رییس وقت كمیته مشترك، «محمدحسن ناصری» (معروف به «دكتر عضدی») وی را به اتاق خویش احضار می كند و می گوید كه او نیز قرار است در عملیاتی كه دستور آن را «پرویز ثابتی» (معروف به مقام امنیتی) داده است، شركت كند؛ و به او تحكم می كند كه كنجكاوی به خرج ندهد تا هر زمان كه موقع آن رسید، به اطلاع وی برسد.

روز پنجشنبه 29 فروردین «رضا عطارپور» (معروف به «دكتر حسین زاده») به «تهرانی» تلفن میكند و از وی می خواهد كه نامه انتقال كاظم ذوالانوار (عضو مركزیت مجاهدین خلق در زندان) به زندان اوین را تهیه كند؛ ضمناً به وی اطلاع می دهد كه ساعت دو بعد از ظهر، بعد از پایان وقت اداری، در رستوران هتل آمریكا واقع در خیابان تخت جمشید (طالقانی فعلی) رو به روی سفارت آمریكا، برای صرف ناهار حاضر باشد. «تهرانی»، بلافاصله، نامه انتقال ذوالانوار را تهیه كرده به امضا می رساند و به مأموران می دهد تا وی را به زندان اوین منتقل كنند.

وقتی كه «تهرانی» به رستوران موردنظر می رسد، علاوه بر «عطارپور» این افراد را نیز در آنجا می یابد: «پرویز فرنژاد» (معروف به «دكتر جوان»)، «محمدحسن ناصری» (معروف به «دكتر عضدی»)، «سرگرد سعدی جلیل اصفهانی»، «ناصر نوذری» (معروف به «رسولی») و «حسین شعبانی» (معروف به «حسینی»).

در سر میز ناهار، «عطارپور» عنوان می كند كه عطف به صحبت مقدماتی كه با آن افراد شده، امروز روز اجرای عملیات است؛ و «پرویز ثابتی» (مدیركل وقت اداره سوم ساواك ـ اداره امنیت داخلی) نیز به طور كامل، در جریان جزییات این عملیات قرار دارد و همه مسائل را خودش پیش بینی و تصویب كرده است؛ در ضمن مقامات دیگر نیز اطلاع دارند. «سرهنگ وزیری» (رییس وقت زندان اوین) هم در جریان ماجرا قرار دارد. در جواب پرسش حاضران پیرامون عملیات مزبور، «عطارپور» می گوید: همان طور كه عده ای از رفقای ما به وسیله سازمانهای مجاهد و فدایی ترور شده اند، در نظر گرفته شده كه تعدادی از زندانیان سیاسی نیز مورد تهاجم قرار بگیرند و كشته بشوند. چون همه شما این موضوع را می دانید، هیچكس حق نق زدن ندارد. سپس به «شعبانی» و «نوذری» گفت كه به زندان اوین بروند و زندانیان را تحویل بگیرند.

«عطارپور»، «فرنژاد»، «ناصری»، «جلیل اصفهانی» و «نادری پور» در قهوه خانه «اكبر اوینی»، كه فاصله اندكی با زندان اوین دارد، به انتظار می ایستند. سرانجام مینی بوس حامل زندانیان، به همراه «شعبانی» و «نوذری» و نیز «سرهنگ وزیری» كه لباس فرم ارتشی به تن داشته، از راه می رسد. اتومبیل جمع مزبور، به دنبال مینی بوس، از داخل قریه اوین می گذرد و به سمت تپه ها و ارتفاعات بازداشتگاه اوین می رود.

سربازی در آن محل از قبل پاسداری می داده كه «سرهنگ وزیری» وی را از آنجا دور می كند تا به جز این افراد و نُه نفر زندانی، فرد دیگری در آنجا نباشد. اتفاقی كه در آنجا افتاده، از زبان «تهرانی» چنین بیان شده است: در آنجا این زندانیان را، در حالی كه دستها و چشمهایشان بسته بود، از مینی بوس پیاده كردند و همه را در یك ردیف روی زمین نشاندند... «عطارپور» یك قدم جلوتر آمد و شروع به سخنرانی كرد. محتوای سخنرانی «عطارپور» این بود كه گفت: «همان طور كه دوستان و رفقای شما همكاران و رفقای ما را در دادگاههای انقلابی خودشان به مرگ محكوم كردند و آنها را كشتند، ما هم تصمیم گرفتیم شما را كه رهبران فكری آنها هستید و با آنها از داخل زندان ارتباط دارید، مورد تهاجم قرار بدهیم و شما را اعدام كنیم و از بین ببریم. ما شما را محكوم به اعدام كرده ایم و می خواهیم حكم را درباره شما اجرا بكنیم.» بیژن جزنی و چند نفر دیگر به این عمل اعتراض كردند. نمی دانم نفر اول «عطارپور» یا «سرهنگ وزیری» بود كه با یك مسلسل «اوزی»، كه به آنجا آورده شده بود، رگبار را بر روی آنها خالی كرد.(3) من هم چهارم یا پنجم بودم كه مسلسل را به دست من دادند... پس از پایان كار، «سعدی جلیل اصفهانی»، با مسلسل بالای سر این افراد رفت و هر كدام را كه نیمه جانی داشتند، به زندگیشان خاتمه داد...

بعد از اینكه این جنایت وحشتناك تمام شد، من و «رسولی» چشم بندها و دستبندهای اینها را سوزانده و از بین بردیم؛ و بعداً اجساد این عده به داخل مینی بوس منتقل شد. «حسینی» و «رسولی» آنها را به بیمارستان 501 ارتش منتقل كردند. ساواك با این عمل می خواست قدرت نمایی كند و به گروهها بفهماند كه اگر از این به بعد بخواهند فردی از افراد ساواك یا سایر مقامات را مورد حمله و ترور قرار بدهند، امكان دارد كه مجدداً یك چنین حوادثی تكرار بشود. متن خبری كه در مورد این گروه 9 نفری در روزنامه ها منتشر شد، به وسیله «رضا عطارپور» نوشته شده بود؛ كه همه مردم ـ شاید بچه ها هم ـ به آن خندیدند و فهمیدند كه زندانی را به آن صورت به جایی منتقل نمی كنند كه بخواهد فرار كند تا بعداً او را به گلوله ببندند! به خصوص كه همه این عده را از جلو مورد اصابت گلوله قرار داده بودند. (4)


پی نوشت :
1 – روزنامه كیهان ، 31 فروردین 1354 ص 1 و 2
2 – همان 18 بهمن 1357 ص 1
3 - « تهرانی » در دادگاه انقلاب تصریح كرده كه سرهنگ وزیری اولین نفری بود كه شلیك به زندانیان را آغاز كرد .
4 - روزنامه كیهان، 2 خرداد 58، ص 3، (متن مصاحبه مطبوعاتی و تلویزیونی تهرانی). همان، 27 خرداد 58، ص 8 (متن اظهارات تهرانی در دادگاه انقلاب اسلامی به تاریخ 26 خرداد 58)

منابع :
روزنامه های اطلاعات و كیهان در روز پنجشنبه 31 فروردین 1354
شكنجه گران می‌گویند ، قاسم حسن پور ، موزه عبرت



منبع:سایت جامع تاریخ معاصر ایران



 
تعداد بازدید: 1393


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: