انقلاب اسلامی :: یك دزد به جای همه دزد‌ها!

یك دزد به جای همه دزد‌ها!

14 تیر 1391

درست در همان روزی كه رضاشاه از ایران تبعید می‌شد، در سراسر ایران شایع شد كه وی با خود جواهرات سلطنتی را خارج می‌سازد. همان روز، علی دشتی طی سخنانی در مجلس شورای ملی اظهار داشت:

«... باید رسیدگی شود، باید یك هیئت طرف اعتماد مجلس معین شود كه جواهرات را تطبیق كنند با ثبت آنها...» و بالاخره در یك جلسه خصوصی مجلس مهر سكوت از لب نمایندگان برداشته شد رسیدگی به اشیاء گرانبها و جواهرات سلطنتی، باز گرفتن املاك غصب شده، الغای قوانین سالب آزادی، تخفیف مالیاتها، آزادی زندانیان بیگناه، اجرای دادگستری و برقراری مشروطیت مورد بحث مجلس قرار گرفت. در همین اوضاع، شاه جدید در مجلس سوگند یاد كرد.

اعتراضات نسبت به اعمال گذشته از مجلس هم گذشت، سراسر ایران موج اعتراض علیه خفقان گذشته و ظلمها بود. دولت فروغی سعی در تسكین فریاد عمومی داشت. رضاخان می‌بایست به اتهام صدها مورد زجر و شكنجه و قتل و حبس و تبعید آزادیخواهان و غصب اموال مردم و تجاوز به حقوق عمومی به محاكمه كشیده می‌شد تا اقدامات وی را دیگران دگر‌بار تكرار نكنند اما این عمل انجام نگرفت، و شبكه‌های مخفی مرتبط با بیگانه وسیله ایادی خود گرداننده امور شدند.

فروغی كه خود مسؤولیت مهمی در تحكیم رژیم استبداد داشت سعی كرد رضاخان به آرامی از مملكت خارج گردد و انتقال سلطنت به ولیعهد به سادگی برگزار شود و مجازاتی برای دیكتاتور انجام نگیرد. فراماسونری بودن فروغی عامل اصلی این رویه می‌تواند باشد، شاید نقشی را كه شریف امامی در سال 1357 ه‍.ش می‌خواست بازی كند (او هم مثل فروغی استاد اعظم لژ فراماسونری بود) و موفق نشد و رهبر انقلاب اسلامی و نیروی واحد ملت اجازه فریبكاری را به او نداد با نقش فروغی در شهریور 1320 ه‍.ش قابل مقایسه باشد. در آن تاریخ رهبری چون امروز وجود نداشت كه در عمق توده‌ها رسوخ داشته باشد مردم نیز آگاهی امروز را نداشتند و به سادگی فریب سیاست بیگانه را می‌خوردند.

یكی از نمایندگان طی مقاله‌ای در دوّم مهر 1320 ه‍.ش، می‌نویسد: «تلگراف رسیده از كرمان حاكی است كه شاه سابق اول مهر ماه با همراهان و كسان خود به شهر كرمان وارد و امروز از شهر كرمان به سمت بندر‌عباس حركت و قرار است از آنجا به آمریكای جنوبی یا‌آرژانتین رهسپار گردند». آیا این خبر مایه تأسف نیست كه پیش از رسیدگی به موضوع جواهرات سلطنتی و قبل از تصفیه حساب‌های بیست ساله مربوط به وزارت فرهنگ و پیشه و هنر، كشاورزی، شهرداری،‌ غصب اموال و املاك و مستغلات و پیش از آن كه به عرض و داد افراد و خانواده‌ها و حبس و شكنجه‌ مظلومین، خفه كردن بی‌گناهان در گوشه زندانها در محكمه عدالت رسیدگی و احقاق حق شود شاه سابق كه مملكت را این طور پریشان و بی‌چاره ساخته رهسپار اقصی بلاد خارجه شود؟ ضامن این همه خسارات و صدمات كیست؟ دیگری می‌نویسد: شاه سابق به كجا می‌رود؟ محاكمه مسببین بدبختی كشور چه می‌شود؟ و صدها و هزاران فریاد دیگر.

اعمالی كه رضاشاه و عمال او در بیست سال دیكتاتوری و خفقان عمومی انجام داده‌اند در یك تاریخ كلی قابل توضیح نیست هر یك از نمونه اعمال محتاج بحث طولانی است. مع‌الوصف لازم به یادآوری است كه صحنه‌سازیها و عوام‌فریبی‌های رضاشاه مدت مدیدی به طول نیانجامید وی با سركوبی آزادیخواهان و دخالت در انتخابات مجلس شورای ملی و محروم ساختن مردم از انتخابات آزاد چهره واقعی خود را نشان داد و به تدریج به دیكتاتور‌قهاری مبدل شد كه عقیده، حقوق، امنیت مذهب، مال و آسایش عموم افراد ایرانی را ملعبه خود قرار داده با تصرف اموال و املاك مردم بزرگترین مالك ایران گردید و تمام چرخهای حیاتی كشور را در جهت منافع شخصی خود به حركت درآورد و سراسر كشور را به زندان تاریكی مبدل ساخت كه هر صدای مخالفی را خفه می‌كرد. مردم روشنفكر و دانا یا كناره‌گیری نمودند یا در گوشه‌های زندان جان سپردند. فساد ا خلاقی عجیبی در كشور پدیدار شد رضاخان به این بنای بی‌محتوایی كه ساخته بود شب و روز رنگ و روغن می‌زد.

یكی از نویسندگان در پاسخ به كسانی كه از خدمات رضاشاه سخن می‌گفتند طی سلسله مقالاتی با عنوان «رفع اشتباه یا دفاع از آزادی» نوشت: پس از خاتمه جنگ جهانی اول اوضاع دگرگون گردید و ایران رابطه جدیدی با همسایگان خود و دول دیگر شروع نمود، بهترین فرصت برای اصلاح و ترقی پیش آمد و مردم با حسن نیت دور شاه سابق جمع شدند زیرا طالب اصلاحات بودند اما هزار افسوس كه او نفع شخصی خود را بر نفع مردم ترجیح داد و برای همیشه به مردم این كشور فهماند كه دیكتاتوری بلای جامعه است، و باید حكومت به دست مردم باشد و فریب دیكتاتور را نباید خورد مسلم است در این بیست سال كار‌هایی صورت گرفته است اما آیا تصور می‌كنید اگر آن شاه سابق نبود این كارها صورت نمی‌گرفت؟ اوضاع بین‌المللی بعد از جنگ نه فقط به كشور ما بلكه به همه كشور‌های كوچك فرصت ترقی و پیشرفت داد، هر كشوری به تناسب موقعیت و توانایی خود ترقی كرده است.

اگر آن روز رضاخان به سلطنت برگزیده نمی‌شد تصور می‌كنید خدمت نظام وظیفه در ایران مستقر نمی‌شد؟ راههای شوسه ساخته نمی‌شد، بانك ملی تأسیس نمی‌شد؟ رادیو به این كشور نمی‌آمد؟ اختیار اسكناس به دست بانك شاهنشاهی باقی می‌ماند؟ كاپیتولاسیون الغاء نمی‌گردید؟ آیا تصور می‌كنید اگر شاه سابق اجازه می‌داد وكلاء مجلس آزاد باشند قوانینی كه با شور حقیقی آنها می‌گذشت به مراتب بهتر از قوانین فعلی نمی‌شد؟ اگر می‌گذاشت صاحب منصبان قشون نظر در اداره كردن قشون داشته باشند قشون به طرز بهتری اداره نمی‌شد؟ آیا افراد كار‌آزموده و فكور ملت ما نمی‌فهمیدند كه بانك كشاورزی مفید است؟ اولین فكرشان این نمی‌شد كه بایستی در كشور دانشگاه بزرگی باشد؟ به فكر نمی‌افتادند كه راهها باید امن باشد؟ نمی‌دانستند كه باید مدارس را زیاد نمود و محصل به اروپا فرستاد؟ اگر این اصلاحات در لوای حكومت ملی صورت می‌گرفت دارای اساسی هم می‌شد زیرا فكر نفع شخصی، دیگر در آن راه نمی‌یافت. برای برنج انحصار درست نمی‌كردند كه مثلاً برنج‌ در اصفهان و سایر جاها ممنوع شود برای پنبه و خیلی چی‍‌زهای دیگر به همین جهت انحصار نمی‌ساختند. به خاطر شركت حریر‌بافی چالوس ابریشم‌هایی را كه قبلاً اجازه ورود داشته در انبار توقیف نمی‌كردند، و بالاخره كامیونهای دولتی و شهرداری سنگ‌كشی برای قصور شخصی نمی‌كردند.

در دوره رضاخان مقداری كار صورت گرفت ولی چون نفع شخصی همیشه غلبه داشت فقط از لحاظ ظاهر فرق كرد بناهای بزرگ و عمارات قشنگ ساخته شد اما اندیشه و فكر و ابتكار سد گردید عمارت شهربانی مجلل و آبرومند بود اما برای سلب آسایش مردم بكار رفت، ارتش بزرگی ایجاد گردید اما ایمان و اعتقاد در آن ارتش نبود، و بر زور و اجحاف استوار یافته بود، و به همین جهت با سرعت پراكنده شد. آیا فكر می‌كنید تأسیس دانشگاه یا اداره ثبت اسناد و املاك و مؤسسات جدید از آن قبیل فكر خود آن شخص بود؟ آن كسی كه نمی‌دانست دانشگاه چیست؟! چگونه چنین فكری می‌داشت؟ این افكار از دیگران بود منتهی همه می‌خواستند همه چیز به نام یك نفر باشد و در مقابل آن یك نفر، كسی ابراز وجود نكند. از آن وقتی كه همه چیز مخصوص یك نفر شد متصدیان امور دولت بر جان و مال و حیثیت مردم چیره شدند، احترام حقوق فردی از میان رفت، از مال یتیم و بیوه‌زن صرفنظر نشد، وجوه عمومی بی‌حساب و مؤاخذه صرف هوی و هوس آن فرد شد، نصف مردم تهران از تشنگی می‌سوختند تا بادنجان‌های فرح‌آباد تروتازه بماند، و در حقیقت ارزش افراد از بادنجان كمتر شد.

بارهای مردم در میدانهای پایین شهر تا فروش نرفتن بارهای اختصاصی نمی‌بایستی به فروش برسد حتی سیمان را كه مورد احتیاج عمومی بود همان ایادی منحصراً خریداری و بعد سه برابر قیمت خریداری به مردم می‌فروختند حتی خرید و فروش اتومبیل می‌بایست نفعی به شاهزاده‌ها برساند! اگر راهها امن نباشد شخص می‌داند كه با یك دسته دزد طرف است و دزد به نام دزد مال مردم را می‌گیرد اما در دوران بیست ساله به نام قانون، به دست دفتر اسناد رسمی و مأمورین ثبت اسناد و شهربانی كه هر كدام به نوبه خود حافظ حقوق و اموال مردم بودند مال و هستی مردم را می‌گرفتند وگرنه ممتنع را به زندان می‌انداختند و به سرش آن را می‌آوردند كه همه تعریف كردند رضاخان میر‌پنج افسر دیویزیون قزاق كه در سوم اسفند 1299 ه‍.ش كودتا كرد و سردار سپه شد و در 1304 ه‍.ش به سلطنت نشست نه ملكی داشت نه كارخانه‌ای و نه وجوه نقدی در بانك‌های خارج ولی روز بیست و پنجم شهریور 1320 ه‍.ش كه امكان زور‌گویی و ستمگری برای او باقی نماند و به اجبار كناره‌گیری كرد وی با تملك حاصلخیز‌ترین نقاط كشور در مازندران، گیلان، گرگان و سایر نقاط بزرگترین مالك كشور ایران بود و با در دست داشتن ذخائر نقدی در بانكهای انگلستان، آمریكا و آلمان یكی از ثروتمند‌‌ترین مردان به شمار می‌آمد.
چگونه این ثروت كلان در چنین مدت محدودی فراهم گردید؟ از راهی سهل و ساده، وزارت دارایی به صاحب ملك دستور می‌داد كه چون نباید در محل علاقه و ملك و آبی داشته باشد لذا ضروری است املاك خود را به شخص صلاحیتداری (كه صلاحیت آن را كمیسیون دولتی در محل تعیین می‌كرد) بفروشد و الّا وزارت دارایی املاك وی را تصرف می‌كرد و یا به ثمن بخس و به زور می‌خرید و سپس به رضاشاه منتقل می‌كرد.

مثلاً از سال 1311 الی 1313 ه‍.ش «كلارستاق» كه صد و سی و چهار پارچه دهات ییلاقی و قشلاقی و مراتع و جنگلهای مفصل داشت به ترتیب فوق ضبط اداره دارایی شد. در تنكابن جمعی مالكین را گرفتند در قصر زندانی كردند و بعد زن و بچه آنها را داخل كامیون ریختند به چند دسته تقسیم كردند و به كرمان، جیرفت، بم، شیراز، كرمانشاه، همدان و قزوین فرستادند. یكی از مالكینی كه به نی‌ریز تبعید شده بود بعد از شهریور 1320 ه‍.ش چنین نوشت: «ملك كمینه را در كجور مازندران بدون خریداری، بدون فروختن، بدون تعویض حتی بدون امضاء و بدون اخطار ضبط كردند آقایان وكلای مجلس و هیئت دولت امروز هم همان موقع سركار بودند! وقتی من و هزاران مثل مرا تبعید می‌كردند هیچ‌كس حرفی نزد. یك مأمور نماینده مختاری رئیس شهربانی اثاثیه و لباس ما را هم حراج كرد و دیناری از پول آن را هم به ما نداد؟!

روزنامه‌های پس از شهریور 1320 ه‍.ش، پر است از اعمالی كه عمال دیكتاتور برای سلب املاك مردم انجام داده بودند.

فوت، نماینده مجلس انگلستان پس از مسافرت به ایران و مطالعه احوال ایرانیان نوشته بود: «رضاشاه دزدان و راهزنان را از سر راههای ایران برداشت و به افراد ملت خود فهماند كه من بعد در سرتاسر ایران فقط یك راهزن باید وجود داشته باشد».

جنون ثروت، رضاخان را چنان از خود بیخود كرده بود كه تنها به غصب املاك مردم، برقراری انحصار جهت فروش برنج و پنبه و گندم املاك اختصاصی به قیمت دلخواه، كارخانه‌‌داری، خرید و فروش ارز به كشت و فروش بادنجان و تره‌بار در میدانهای پایین شهر ختم نمی‌شد بلكه اعتبارات و بودجه مملكتی و خصوصاً درآمد كشور از نفت بدون هیچگونه حساب و كتابی در اختیار شخص اعلیحضرت! بود و وی به میل و اراده خود از آن استفاده می‌كرد. مؤید احمدی نماینده مجلس در اول مهر 1320 ه‍.ش در مورد چگونگی صرف عایدات نفت سؤالی در مجلس مطرح كرد و مخبر كمیسیون بودجه گفت از سال 1306 ه‍.ش سی و یك میلیون لیره عاید شده كه بیست و هفت میلیون آن خرج گردیده ولی معلوم نیست به چه ترتیب و به چه مصرفی رسیده است. شهرداری تهران هم در مهر 1320 ه‍.ش در مقام انتشار و مطالبه هزینه‌هایی برآمد كه برای دربار كرده بود و جمع آن به سیصد و پنجاه میلیون ریال می‌رسید و اعلام داشت شهرداری تقریباً تمام اعتبارات خود را به مصرف دربار رسانده و اكنون كار شهرداری به علت نداشتن وجه راكد گردیده است.

اما فروغی برای تسكین احساسات مردم با شتاب صلح‌نامه‌ای از رضاشاه گرفت و محمّدرضا به صلاحدید او املاك غصبی پدر را در اختیار دولت قرار داد تا موقتاً مردم را آرام كند. با این ترتیب املاك رضاشاه به دولت انتقال یافت اما موضوع حل نشد و گرفتاری مربوط به این املاك دامنگیر دولت، مردم و به خصوص دستگاه دادگستری گردید و تا زمان حاضر هم تمام نشده است. با این توضیح اداره املاك اختصاصی تبدیل به اداره املاك واگذاری شد و مقرر شد اشخاصی كه ادعا دارند. پس از این كه حكم قطعی از دادگستری گرفتند ملك را پس بگیرند در ابتدا مجلس قبول نمی‌كرد كه مالك مسلم ملك به صورت مدعی ظاهر شود و سالها به عدلیه برود ولی در نهایت پذیرفت كه رضاشاه آن همه املاك را مالك شده! و عده معدودی توانستند املاك خود را مسترد دارند بعد از هشت سال املاك مجدداً با تصویب مجلس به محمّدرضا برگشت و در سال 1332 ه‍.ش، در اختیار دولت مصدق قرار گرفت اما پس از كودتا با تصویب‌نامه به شاه تقدیم شد و در اجرای انقلاب معروف شاه و مردم «انقلاب سفید!» املاك غصب شده به دهقانان فروخته شد و با سپردن قبوض اقساطی به بانك بهای اقساط بیست و پنج ساله نقداً وصول شد و به خارج رفت در حالی كه هنوز پرونده‌های زیادی در مراحل دادگستری در جریان رسیدگی است!


پی نوشت:
دكتر سید‌جلال‌‌الدین مدنی،
تاریخ سیاسی معاصر ایران،
دفتر انتشارات اسلامی،
‌ج اول، ص 268 تا 276




منبع:سایت جامعتاریخ معاصر ایران



 
تعداد بازدید: 936


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: