انقلاب اسلامی :: بلائی كه قزاق‌ها بر سر مجلس آوردند

بلائی كه قزاق‌ها بر سر مجلس آوردند

14 تیر 1391

روز دوم تیر 1287 ساختمان مجلس شورای ملی در دوران حكومت محمدعلی شاه قاجار به دستور وی توسط نظامیان روسیه به توپ بسته شد و موجی از قتل و غارت و سركوب نمایندگان مجلس و حامیان جنبش مشروطیت توسط قزاق‌ها آغاز شد. گزارش زیر تصویری از آنچه كه روسها و قزاق‌ها بر سر «خانه ملت‌» آوردند را به نمایش می‌گذارد.

عمارت مجلس و از آن میان بخش‌های غربی آن در پهنة میدان بهارستان، پس از پایان نبرد به تلی از خاك و تكه آجر تبدیل شد و حوضخانة مجلس در اثر شلیك توپ آسیب جدی دید. تالار نمایندگان عرصة تاراج قزاق قرار گرفت و اسناد و نامه‌ها و حتی صورت مذاكرات كه در آنجا بود به یغما رفت. اشیای گران‌قیمتی كه از زمان سپهسالار، برادرش یحیی‌خان و یا قمر‌السلطنه به جای مانده بود، غارت شدند و آنچه برخی به عنوان هدیه به مجلس داده بودند، به دست افسران قزاق افتاد. محمد‌آقا ایروانی، گزارش‌هایی از
عمارت بهارستان در «یوم‌التوپ» می‌آورد كه در خور توجه است:

تمامی اطاق‌ها با فرش‌های گرانبها مفروش و با پرده‌های زرنگار مستور و مملو بود، با چراغ‌های گوناگون، از چلچراغ و جار و دیوار‌كوب و لاله، و دیوار مزین بود با تصاویر و تابلو‌های مرغوب و آیینه‌های بزرگ و كوچك و از هر قسم لوازمات و مبل پر بود. عمارتی با آن عظمت را چنان خراب و ویران كردند كه در آخر فقط اصلاح و مرمت‌كاری آن را متجاوز از سی‌هزار تومان پول مصرف شد.

ملیجك كه در آن روز از عزیزیه به سوی باغ شاه فرار كرده بود و «از سرِ شیروانی امیریه، با دوربین» تماشا می‌كرد، در خاطرات خود می‌نویسد:

شهر را هم نظامی كردند و به دست پُلكنیك سپردند. ولی باز اغلب مردم بدذات اگر سرباز یا قزاق را در كوچه و بازار می‌دیدند می‌كشتند. اغلب سرباز‌ها هم چَپو می‌كردند. شهر شلوغی شده بود. مجلس منهدم شد. الحمد‌الله به توجه امام عصر عجل‌الله تعالی فرجه، به خانة ما آسیبی نرسید. اهل شهر ریختند، مجلس را هر تیر و تخته و در و پنجره‌ای كه داشت، كنده و بردند. سنگ‌های مرمر را بردند. فقط همان... عمارت باقی ماند. كشته‌های آدم و اسب در دور مجلس ریخته است. باری باز الحمد‌الله به خیر گذشت. بایست بیشتر از این آدم‌ها كشته می‌شد.

ویرانی مجلس منحصر به شلیك توپ و غارت اموال آن نبود. به فرمان فرماندهان روسی، قزاق‌ها تالار‌های مجلس را به آتش كشیدند. تالار شورا نخستین جایی بود كه عمداً به آتش كشیده شد و در كنار آن دفتر‌خانة مجلس كه محل نگهداری اوراق و اسناد بود در كام آتش نابود شد. غارت اموال مجلس و تخریب آ‌ن را شریف كاشانی و واقعات اتفاقیه، این گونه شرح می‌دهد:

و اما فقره واقعات در مجلس و بهارستان، امان امان از این روزگار و از این مردم رجاله! بعد از ورود به مجلس تمام اسباب مجلس را تاراج كردند. سهل است، درها و پنجره‌ها را شكسته بردند. سهل است، سقف اتاق‌ها را خراب كرده، بردند. سهل است، چلچراغ‌ها و آینه‌های قدی بزرگ را شكسته، بردند. سهل است، میز‌ها و صندلی‌ها را بردند. سهل است، قالیها و قالیچه‌ها را پاره‌پاره كرده، بردند. سهل است، دفتر و كاغذ‌های دفتر را چون قابل فروش نبود، آتش زدند. سهل است، حوض‌های مرمر را با هزاره‌های مرمر كنده، بردند سهل است، بعضی درخت‌های گل‌كاریهای باغ را كنده، بردند و...

به آتش كشیدن دفتر‌خانة مجلس كاری بود كه نیروی قزاق با رسوایی تمام به انجام آن مبادرت كرد. محمد‌آقا ایروانی نوشته است:‌

بدتر از همه، مجلس شورا و تمامی اطاق‌ها و رواق‌ها را كه تاراج كردند، دفتر‌خانة دارالشورا را آتش زدند و از قضا در آنجا، سه جلد قرآن بود. گویا همان قرآن‌ها بود كه شاه و وزرا و وكلا و سایر طبقات به آنها قسم یاد كردند، و عهد میثاق خود را نوشته و مهر و امضا كرده بودند. همان قرآن‌ها نیز آتش گرفته، سوختند. محمدعلی‌شاه كه سه مرتبه به قرآن قسم خورد به مشروطیت خیانت نكند، اما نقض عهد كرده و به قرآن فاحشاً بل افحش بی‌اعتنایی و بی‌احترامی كرد، بس نبود، قدر‌ آخر آنها را سوزانید!

برخی از اوراق غارت‌شدة دفتر مجلس نیز توسط عمال انگلیسی به سفارت انگیلس برده شدند كه بعدها توسط الدرید به تقی‌زاده سپرده شد و او نیز‌ سال‌ها بعد آنها را برای ضبط به كتابخانة مجلس فرستاد. در این اوراق از شرح مذاكرات تا صورت حساب‌ها و سیاهة حقوق نمایندگان و انواع اوراق دیگر كه هر كدام سندی باارزش از تاریخ مجلس اول بودند، یافت می‌شد.

خانه‌های پیرامون مجلس، مانند خانة ظهیر‌الدوله و خانة ظل‌السلطان، نیز به توپ بسته شد اما مانند بهارستان تخریب نشدند. شلیك توپ‌های شراپنل به گلدسته‌ها و حجره‌های مدرسة سپهسالار آسیب جدی وارد كرد. حیاط مجلس، مدرسه و میدان بهارستان پر از اجساد شهدای مشروطه‌خواه و یا سربازان قزاق بود. برخی بر اثر شلیك توپ و تفنگ كشته شدند یا در باغ شاه به دار آویخته شدند، «بعضی دیگر را چه شكم پاره كرده، چه سربریده، چه زنده زنده به چاه انداخته، چه خفه كرده، چه گلوله‌باران كرده، چه از سنگ و چوب و لگد كشته، چه طناب انداخته» و به هر گونه مساعد حال‌شان بود، شهید می‌كردند.

چنان كه پیش از این بیان شد، آن‌گاه كه میرزاحسن‌خان سپهسالار دست به بنای عمارت بهارستان، مسجد و مدرسه زد، با امید و آرزویی كه نسبت به ترقی ایران داشت به ظل‌السلطان گفته بود: «با چشم خود می‌بینم اینجا، پارلمان ایران خواهد شد». آرزوی سپهسالار، دو دهه پس از آن‌كه او روی در نقاب خاك كشید و پس از آن‌كه بسیاری از جوانان وطن در راه مجلس و مشروطه با خون خویش، سرخی بیرق ایران را رقم زدند، جامة عمل پوشید. اما پارلمانی كه در ذیقعدة 1324 ق. پس از مجاهدت‌های ملت، قدم در راه تأسیس نهاد، دیری نپایید كه مقهور پنجة استبداد گشت. شاه روز بیست‌وششم جمادی‌الاول، اعلامیه‌ای مبنی بر انحلال مجلس انتشار داد و اظهار كرد كه انتخابات جدید، ظرف سه ماه انجام خواهد شد و یك مجلس سنا هم تشكیل می‌شود.

این پایان اندوه‌باری بود كه مجلس می‌بایست آن را تحمل كند، مجلس كه چندی پیش جایگاه مذاكرات وكلای ملت برای حل مشكلات مملكتی بود، اكنون به دست نیروی قزاق چنین جایگاهی شده بود:

چند دسته الاغ آورده در صحن بهارستان ول كردند... شبها فاحشه‌ها آورده در آن حجرات كه تدریس علوم دینیه می‌شد، نشاندند و در صحن مدرسه كنار حوض كه منبر گذاشته ذكر مسائل دینیه و نشر فضایل و مصائب آل‌ رسول می‌شد و موعظه و امر به معروف و نهی از منكر می‌نمودند، شب‌ها، قزاق‌ها همانجاها را فرش انداخته، مجلس شرب آراسته، ترتیب باده‌نوشی می‌نمودند.

با افول آزادی در بهارستان، «همة نشانه‌های مشروطه از میان برخاست. نه روزنامه‌ای، نه انجمنی و نه گفتاری» هیچ نشانی از جنب و جوش نبود، استبداد، بر همه جا سایه گسترد. تهران در سكوت و وحشتی خاموش اما آ‌مادة التهاب فرو رفت. مشروطه‌خواهان منكوب، و در غل و زنجیر گرفتار شدند؛ واعظان یا راهی تبعید گشتند و یا بر سر دار شدند. لعن مشروطه بر زبان‌ها افتاد و محمد‌علی شاه به دست قزاق تاج و تخت خود را آن‌گونه كه می‌خواست به دست آورد. بدین سان، مجلس در فترت هفده ماهه‌ای غنود كه در این مدت بیغوله‌ای بیش نبود. در آن هیچ نشانی از آزادگی و حیات دیده نمی‌شد. صدای چكمة قزاق، آهنگ ناموزون تنهاییش بود و بهارستان، گویی كه در خزانی سرد، دل به تماشای لاله‌های خشكیده‌ای بسته بود كه بر سنگ‌فرش‌های آن آرام غنوده بودند. محمد‌علی‌شاه حتی از سرلوحة «عدل مظفر» بر فراز «دارالشورای ملی ایران» نیز نگذشت و دستور كندن آن را داد، تا شاید، نشانی از شورا در ایران نماند. مجلس تسخیر شده بود و هیچ برخوردی در آن صورت نمی‌گرفت؛ اما با این همه دستور داده شد تا
كتیبة سر در كه:

بh گلولة تفنگ به تمامه خراب و عدم نشده بود، نردبان گذاشته آن را كاملاً از آنجا كنده و نابود كردند.

عزیز‌السلطان ملیجك، به واسطة اینكه عمارت اعیانی او، عزیزیه، در مجموعه بهارستان قرار گرفته بود و دیوار به دیوار مجلس می‌سایید، از ناظران ویرانه‌ای بود كه آشیانة كلاغان شد. وی در روزنامة خاطرات خود (12 ذیحجة 1326)، روزهای ویرانی بهارستان و سرنوشت غمگنانة آن را در زمستان استبداد‌زدة آن سال، چنین بیان می‌كند:
چند روزی است طرف عصری، یعنی از نیم ساعت به غروب مانده الی نیم ساعت از شب رفته به قدر دو سه هزار كلاغ بلكه هم بیش‌تر می‌آیند در باغ بهارستان، خیلی تماشا دارد. بعضی از مردم خَرِ احمق می‌گویند: می‌آیند در مجلس عزاداری می‌كنند! بعضی‌ها مضمون كرده‌اند كه می‌آیند برای خودشان وكیل معین بكنند، من می‌گویم آمده‌اند آن اشخاصی را كه هرج و مرج طلب هستند، بخورند.



برگرفته از:بهارستان در تاریخ، دكتر حسن باستانی راد عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی، كتابخانه، موزه و مركز اسناد مجلس شورای اسلامی، تهران ـ 1390.




منبع:سایت جامع تاریخ معاصر ایران



 
تعداد بازدید: 896


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: