انقلاب اسلامی :: نمونه ای از زمینخواری در عصر پهلوی

نمونه ای از زمینخواری در عصر پهلوی

14 تیر 1391

یكی از گویاترین موارد فساد در حكومت پهلوی ، دزدی‌های سپهبد پرویز خسروانی و دار و دسته او بود: پرویز خسروانی زمانی كه دانشجوی دانشكده افسری بود، خود و خانواده‌اش بی‌پول بودند. آنها 5 برادر و چند خواهر بودند. از خواهران او تنها یكی‌شان را به اتفاق شوهرش در منزل سپهبد خسروانی دیده‌ام. یكی از برادران خسروانی وكیل مجلس شد [شهاب خسروانی]. برادر دیگر به نام عطاءالله خسروانی وزیر كار و وزیر كشور شد. دیگری [خسرو خسروانی] سفیر شد. مرتضی خسروانی نیز با درجه سپهبدی رییس دادرسی ارتش شد. آن كه وزیر شد بسیار چاخان و پشت هم انداز بود و آن یكی كه سفیر شد بسیار مطیع و سازشكار. پرویز خسروانی از زمان دانشكده افسری به دنبال زن پولداری بود كه توسط او وضعش را روبه‌راه كند، تا بالاخره دختری پولدار از یك خانواده بهایی به نام نعیمی پیدا كرد كه در انتهای كوچه شهناز (محلی كه منزل من در آن واقع بود) می‌نشستند.

پدر دختر به نام عبدالحسین نعیمی از بزرگان فرقه بهایی و بسیار متمول بود . او در سالهای 1320 تا 1324 رئیس كمیته محرمانه سفارت انگلیس در تهران بوده و با مستر ترات دبیر اول سفارت انگلیس در امور سیاسی داخلی و خارجی ایران دخالت می كرد . خانم لمبتون كه یك دوشیزه 80 ساله انگلیسی است و در جنگ جهانی دوم ریاست كمیته اینتلیجنت سرویس انگلستان را در تهران بر عهده داشت و كلیه امور سیاسی ایران را به نفع انگلستان رهبری می نمود یكی از دوستان و همكاران عبدالحسین نعیمی بوده است . عبدالحسین در 1325 یا 1326 از سفارت انگلیس كنار رفت ولی همكاری خود را در امور سیاسی به طور مخفیانه با سرویس اطلاعاتی سفارت انگلیس در تهران ادامه داد .

عبدالحسین نعیمی و خانواده اش در یك باغ 5 هزار متری با ساختمان مجلل سكونت داشتند. پرویزخسروانی هر روز عصر با دوچرخه از دانشكده افسری راه می‌افتاد و به عنوان تمرین دوچرخه‌سواری از مقابل خانه دختر عبدالحسین می‌گذشت و نامه عاشقانه رد و بدل می‌كرد. خانواده دختر با ازدواج این دو مخالف بودند، ولی به علت سماجت پرویز این ازدواج انجام شد و ایشان به عنوان داماد سرخانه به باغ دختر كوچید! پدر دختر در جوار خانه خود خانه‌ای ساخت كه خسروانی و زنش در آنجا زندگی می‌كردند. این خانه در كنار بولوار واقع بود و بعدها به اداره نظام‌وظیفه اجاره داده شد و خسروانی و زنش در الهیه خانه مجلل با محوطه پنج هزار متری درست كردند و تا انقلاب در آنجا زندگی می‌كردند. پس از فوت پدر دختر، ارث هنگفتی به زن خسروانی رسید و صاحب چندین باغ و خانه در ونك و چندین ویلا در جنوب فرانسه و آپارتمان‌های متعدد در پیچ یوسف‌آباد و مجتمع سامان و غیره شد.

خسروانی در زمان مصدق باشگاه ورزشی تاج را داشت و در آن تعداد زیادی از ورزشكاران و باج‌بگیران سرشناس تهران (مانند شعبان بی‌مخ) را جمع كرده بود. او هر طرف كه باد می‌آمد بدان سو می‌رفت. در زمان مصدق (اگر اشتباه نكنم در 30 تیر) ورزشكاران را به خیابان ریخته و به نفع مصدق شعار می‌داد، ولی چندی بعد در 28 مرداد توسط اشرف اجیر شد و همین ورزشكاران را به خیابان ریخت و علیه مصدق و به نفع محمدرضا شعار داد. یك بار همین موضوع را به محمدرضا گفتم. پاسخ داد: « بی‌اشكال است، حال كه به نفع من عمل می‌كند!» ولی به علت همین پشت هم‌اندازی و حقه‌بازی‌اش مورد اعتماد نبود. پس از 28 مرداد، خسروانی و باشگاه تاجش به بلای جان مردم تبدیل شد. او راه می‌افتاد و هر جا كه زمین شهری مرغوبی می‌دید به مالك آن مراجعه می‌كرد. اگر طرف حاضر می‌شد زمین را به او واگذار كند فبها، وگرنه یك جوخه ژاندارم می‌رفت و یك پرچم سلطنتی را در وسط زمین فرو می‌كرد و خسروانی صاحب زمین را تهدید می‌كرد كه زمین برای شاهنشاه است! طرف مسلما تسلیم می‌شد و زمین را واگذار می‌كرد. سند به نام خسروانی، زن یا دو دخترش صادر می‌شد. چنین آدمی را هویدا، سرپرست سازمان تربیت‌بدنی كرده بود. به تدریج، مساله بسیار حاد شد. من پیگیری كردم و بهترین وسیله تحقیق را اداره كل نهم ساواك تشخیص دادم. سرهنگ ضرابی، مدیركل نهم ساواك، را احضار و به او دستور دادم درباره اموال خسروانی تحقیق كند و در سطح كشور هرچه به نام خسروانی، زن و 2 دختر اوست و سند صادر شده، گزارش نماید. پس از 3-4 ماه گزارش تحویل شد.

با كمال تعجب دیدم كه نتیجه بیش از تصور قبلی‌ام است: در مراكز استان یك یا چند زمین، در مراكز شهرستان‌ها یك زمین، ‌در برخی مراكز بخش یك زمین و در تهران ده‌ها زمین، كه همه بسیار مرغوب و وسیع بود، به نام خسروانی و خانواده‌اش است. خود خسروانی علاوه بر باشگاه‌های ورزشی تاج، به تدریج تاسیسات ورزشی دیگری تاسیس كرده بود كه بسیار مدرن بود. یكی از این تاسیسات در خیابان بخارست و دیگری حوالی ونك بود، كه ساختمان مجللی با بیش از 10 زمین تنیس در محوطه‌ای حدود 10هزار مترمربع بود. بعلاوه، در آنكارا (تركیه) نیز تاسیسات ورزشی مهمی احداث كرده بود كه سند به نام خودش بود. اداره كل نهم ساواك در گزارش خود لیست كاملی از زمین‌ها و تاسیسات خسروانی در سطح كشور ارائه داد كه به بیش از 200 رقم می‌رسید. این گزارش سرهنگ ضرابی باید جزء مدارك «دفتر ویژه اطلاعات»، كه مسوول حفاظت آن سرتیپ نجاتی بود، موجود باشد.

گزارش فوق را به محمدرضادادم . ذیل گزارش نوشت « به علم ارجاع شود » به علم (وزیر دربار) ارجاع شد . علم و خسروانی باهم توافق كردندكه وی ظاهرا كلید اموال خود را به بنیاد پهلوی ببخشد، ولی عملا با اهداء چند قلمقضیه را فیصله دهد . چنین شد و حدود هفت هشت قطعه در تهران با به بنیاد واگذار كرد و در نامه ای به محمدرضا نوشت « جان نثار هرچه داشت و نداشت به بنیاد واگذار كردم ! » مدتی گذشت و من قضیه را متوجه شدم و گزارشی به محمدرضا دادم كه آنچه خسروانی به بنیاد واگذار كرده چند قلم ناچیز از 200 قلم اموال اوست و تازه استفاده آن را به صورت ظاهر برای باشگاه تاج (و در واقع برای خودش) برداشت می كند . محمدرضا مجددا نوشت « به علم ارجاع شود !» ارجاع شد ولی این بار علم اقدامی نكرد .


برگرفته از:ظهور و سقوط سلطنت پهلوی ، فردوست ، جلد اول ، ص 268 تا 270 و جلد دوم ص 455




منبع:سایت جامع تاریخ معاصر ایران



 
تعداد بازدید: 1094


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: