03 مرداد 1391
آیت الله كاشانی بی توجه به اختلاف نظری كه با مصدق داشت، باتندی قرارداد جدید را رد كرد و امضای آن را خیانت دانست و بعضی ازیاران پیشین مصدق هم كه درشمار مخالفان او درآمده بودند، آن را ردكردند؛ اما سودی نداشت. ازسوی دیگر جمعی از شخصیتهای برجسته آن دوران،ا ز جمله روحانیان نامداری چون آیت الله فیروزآبادی و زنجانی و
غروی و طالقانی و سیاستمداران مشهوری چون دهخدا، بازرگان، سحابی و رضوی در نام های به مجلس، مخالفت خود را با قرارداد كنسرسیوم اعلام كردند.
حسن صدر مدیر قیام ایران نیز این نامه را امضا كرده بود. بازاریان هم با تعطیل 48 ساعته اعتراض خود را آشكار كردند.زاهدی بی توجه به این مخالفتها، قرارداد جدید را در هیأت دولت مطرح و تصویب كرد و آن را پیش از تصویب مجلس، به اجرا درآورد!روزنام هنگاران كودتاچی مانند میراشرافی (مدیر آتش) و عباس شاهنده(مدیر فرمان) در روزنامه های خود در ستایش قرارداد جدید و تندگویی برضد مصدق داد سخن دادند؛ اما چون مطبوعات بی ارزشی بودند، كسیتوجه به نوشته هایشان نم یكرد.
در این میان یك روزنام هنگار هوادار مصدق سرنوشتی دردنا كتراز حبس و تبعید داشت. او كریم پور شیرازی مدیر هفته نامه شورش بود كه در زندان زرهی بی محاكمه، مجازات اعدام از طریق سوزاندن درموردش اجرا شد. امضا و اجرای قرارداد با كنسرسیوم در شرایطی انجامگرفت كه افسران توده ای را دسته دسته اعدام م یكردند و حسین فاطمی
روزنامه نگار پیشین (مدیر روزنامه باختر امروز) و وزیر خارجه مصدقرا در روز روشن و در روی پله های ساختمان شهربانی در جلو چشم پاسبانها شكم دریدند.
شاه، حاكم مطلق
از آن پس دور تازه ای از حكومت خودكامه و استبدادی در عصرپهلوی آغاز شد كه تا انقلاب اسلامی (بهمن 57 ) ادامه داشت. شاه كه می دانست، « كرمیت روزولت » گفته خودش بازگشت به سلطنت را مدیون از آن پس سكان اداره ایران را به امریكایی ها سپرد.رسیدن او به اهداف خودپرستان هاش آسان ب هدست نیامد. بعد ازسركوبی حزب توده، به مقابله با معترضان روحانی برخاست و كشتار 15خرداد را به راه انداخت. حسنعلی منصور نخس توزیر برگزیده سفارت امریكا موفق شد قانون مصونیت مستشاران نظامی امریكا را از تصویب مجلس بگذراند؛ا ماب ا تیر جوانان مبارز و جانباز مسلمانا ز پای درآمد و شاهبا لحنی گریان و نالان در نطقی كه از رادیو چند بار پخش شد، م یپرسید:
میگفتند همسر منصورب الای سر جنازه «؟ مگر منصور چه گناهی كرده بود »
شوهرم را تو كشتی. او » : شوهرش بی پروا به شاه پرخاش كرده و گفته بودو شاه خاموش و سرافكنده بی آنكه واكنشی نشان «. قربانی هوسهای تو شد، بیمارستان را ترك گفته بود.انتشار خبر درگذشت حسنعلی منصور سانسور شد و تا 24 ساعتبعد از آن مراكز خبری دولتی ادعا م یكردند كه حالش رو به بهبود است.
مخابره BBC من خبر مرگش را از مجاری خصوصی شنیدم و بی درنگ به كردم. بعد از آن ارتباط مخابراتی با خارج به دستور دولت قطع شد. به این پیش از همه خبر مرگ منصور را انتشار داد و این اعتباری به BBC ترتیب همكاری م یكردم. BBC من داد كه تازه به طور آزاد بامحافل سیاسی آن روز دلسوزی و اندوه شاه را برای حسنعلی منصورجدی نمیگرفتند؛ زیرا میدانستند كه او نخس توزیر تحمیل شده به شاه ازسوی واشنگتن بود. میگفتند كه سفارت یك عدها ز جوانان فار غ التحصیل می نامیدند) بر ایران « كت چا كدارها » از دانشگاههای امریكا را (آنها راحاكم كرده است و شاه از خود اختیاری ندارد. شاه با تردستی و زیركی كه شیوه او بود، ظاهراً همان كت چا كدارها را بر سر كار نگاه داشت؛ اما باردیگر با همكاری هویدا، اهرم قدرت را به دست گرفت.
مطبوعات آن روز كه شا ه پسندانه تدوین می شدند، هرگاه فرصتی پیش می آمد، یادآوری می كردند كه شاه ایران تنها زمامداری است كه باچندین رئیس جمهوری امریكا(روزولت، آیزنهاور و كندی تا آن روز)دیدار و گفتگو داشته است. این دیدارها همچنان ادامه یافت و در سالهای بعد جانسون، نیكسون، فورد و كارتر را هم دربر گرفت.
با آنكه در دوران ریاست جمهوری شخصی تهای بالا، اساس روابط میان تهران و واشنگتن یكسان و بر دوستی و همكاری استوار بود، اما روابط شاه با كاخ سفید یكسان نبود.ا و درب رابرب عضیا ز آنها خود را مطیع و فرمانبر نشان می داد و در برابر بعضی طلبكار و پرتوقع. این وضع دوگانه هرگز در اخبار و گزارشهای رسمی منعكس نمی شد؛ اما مطبوعات از مقایسه دستورهای سازمان سانسور مطبوعات به آن پی می بردند.
نگاهی گذرا به نوشته های مطبوعات آ نزمان درباره رؤسای جمهور امریكا این دگرگونیها را نشان م یدهد؛ برای مثال نوشته های مطبوعات درباره آیزنهاور كه نظامی جدی و بی تعارف بود، با نوشته های آنها درباره كندی كه به شاه فرمان م یداد، یا نیكسون كه نظری تملق آمیز نسبت به شاه ابراز می كرد، متفاوت بود. آیزنهاور به عنوان یك فرمانده برجسته نظامی مورد احترام شاه بود كه او هم خود را فرماندهی آگاه و آشنا به فنون نظامی می دانست و به خود م یبالید؛ زیرا آیزنهاور هنگام دیدار با او، در بعضی ازمسائل نظامی از او نظر خواسته بود.
كه انعكاسی در مطبوعات نداشت، « نامه دوستانه » آیزنهاور با یك مذاكرات شاه را درباره امضای قرارداد عدم تعرض با شوروی با هیأت فرستاده شده از مسكو، قاطعانه متوقف كرد. این همان آیزنهاوری بود كه به شاه جسارت ایستادگی در مقابل مصدق را داد. شاه نسبت به او مطیع وسپاسگزار می نمود؛ زیرا آیزنهاور بود كه او را دوباره بر تخت نشانده بود.انتخاب جان.اف. كندی به ریاست جمهوری امریكا شاه را به وحشت انداخت؛ زیرا او در نطق های انتخابات یاش با صراحت گفته بود كه ازنظامهای خودكامه نظیر آنچه درایران برقرارا ست، حتی اگر دوستان امریكاباشند، بی گفتگو حمایت نخواهد كرد، مگر آنكه رفرمهای پیشنهادی او را بپذیرند و موقعیت خود را اصلاح كنند.
شاه ناگزیر نخس توزیر برگزیده كندی را پذیرفت؛ اما خود را به واشنگتن رساند و به شیوه همیشگی اش و با رفتاری خاضعانه بر پیروی خود از توصیه های رئیس جمهوری تأكید كرد و سرانجام توانست به او بقبولاند كه امینی بدون او كاری از پیش نمی برد؛ اما او بدون امینی می تواند رفرم مورد توجه واشنگتن را بهتر از هر مقامی به انجام رساند.
از این دیدار شاه از واشنگتن خاطره جالبی به یاد من و شاید بعضی از مسئولان مطبوعات و اداره سانسور مانده است. چنان كه رسم بود،عكسهای دیدارهای شاه و كندی در صفحه اول روزنامه ها چاپ می شد تا نشان دهد كه او همچنان ازسوی امریكا پشتیبانی می شود؛ اما یك روز ناگهان دستور رسید كه عكس مخابره شده از سوی مراكز خبری امریكا چاپ نشود. این عكس، دیدار سران دو كشور را نشان میداد كه در آن شاه هنگام دست دادن با كندی حالتی خمیده و خاضعانه داشت و چاپش موجب آبروریزی بود.
مهمترین اقدام دولت علی امینی، اجرای طرح اصلاحات ارضی بود كه پیش از آن هیچ دولتی پروای آن را نداشت. عامل اصلی در پیشبردن این طرح، حسن ارسنجانی روزنامه نگار پیشین و دوست زمان سردبیری قیام ایران بود. او دانشكده حقوق دانشگاه تهران با درجه دكتری را به پایان رسانده و زبان فرانسه را در مدرسه آلیانس تهران به خوبی فرا گرفته بود.
ارسنجانی در نخستین سالهای آزادی مطبوعات بعدا زا ستعفای رضاشاه، با گروهن اسیولیستی پیكار به رهبری خسروا قبال همراه شد و روزنامه ایبا بود. « ایراد » دایر كرده بود كه در واقع برگردان كلمه « داریا » نام عجیب حسن ارسنجانی كه خود را سزاوار نقش مؤثری در صحنه سیاست آن روز ایران می دانست، از میان راههای مختلف ورود در آن صحنه، پیوستن به یكی از رجال متنفذ قدیمی را برگزید و این شخص، احمد قوام (قوا مالسلطنه) بود كه در سال 1325 نخس توزیر شد و مسئله آذربایجان خودمختار پیش هوری را با تدبیر و تردستی به سود ایران حل كرد.
ارسنجانی جوان به زودی یكی از مشاوران قوام شد و نمایندهب رگزیده مجلس از گیلان، كه سنش كم بود. برای رسیدن به سن قانونی نمایندگی گرفت؛ (كبرسن) مجلس،ناگزیر شناسنامه خود را عوض كرد وبه اصطلاح اما نمایندگان كه بیشتر از مالكان بزرگ و سرمایه داران بودند، اعتبارنامه را رد كردند و كینه او را برانگیختند. از آن زمان او مصمم شد كه با اصلاحات ارضی به فئودالهای زمین دار ضربه كاری بزند و سرانجام این تصمیم را در دولت علی امینی عملی كرد. مشوق و حامی او در آن اقدام دشوار، یك
كارشناس امریكایی بود كه از سوی كاخ سفید توصیه شده بود.
ارسنجانی كه مخالف محمدرضا شاه بود، با خودستایی برای من تعریف می كرد كه چگونه شاه را هنگام نخستین تقسیم اراضی در مراغه، 20 دقیقه در ایستگاه راه آهن منتظر گذاشته بود. ارسنجانی به سبب همكاری با رزم آرا علیه مصدق، بدنام شده بود. ترور شد و از نزدیكان شاه ،« دالاس » چندی بعد كندی هنگام بازدید ازشنیدم كه او خوشحالی خود را هنگام شنیدن خبر آن رویداد مهم و تأثرآور پنهان نكرده بود. پیش از آن فقط یكبار آنهم هنگام رسیدن خبر درگذشت ناگهانی جمال عبدالناصر چنین رضایتی در او دیده شده بود. (رجوع كنیدبه یادداشتهای علم)
منبع :روزنامه اطلاعات،سه شنبه 3مرداد 1391،شماره25368
تعداد بازدید: 921