انقلاب اسلامی :: شهید لاجوردی، مبارزی در راه انقلاب

شهید لاجوردی، مبارزی در راه انقلاب

01 شهریور 1391

ساناز بقایی




شهید سید اسدلله لاجوردی از مبارزان و شیر دلان معاصر درعرصه مبارزه علیه رژیم منفور شاه بود. در طول دوران زندگی پربار خود دست از تلاش و مبارزه در راه حق برنداشت و همواره پیرو بیانات امام خمینی(ره)بود. انس والفتی بسیار با قرآن ونهج البلاغه داشت وهمواره ساده زیستی را در زندگی پیشه کرد. تلاش‌ها و مبارزات سید بر ضد منافقان انقلاب و اسلام از نکات بارز زندگی اوست. در این مجال به فعالیت‌های قبل از انقلاب این شهید بزرگوار پرداخته می‌شود تا شاید گویای گوشه‌ای از ایثارگری‌های او باشد.




آغازی در کوران حوادث

سید اسدالله لاجوردی در سال 1314 ش در یکی از محلات جنوب شهر تهران در نزدیکی بازار دیده به جهان گشود. پدر او سید علی اکبر، در خیابان خانی آباد چوب فروشی داشت.

وی چهار فرزند پسر و چهار دختر داشت که به زحمت خانواده خود را اداره می‌کرد. اما علی اکبر دربین اهالی محل و آشنایان به تقوا و دین داری شهرت داشت. همسر او قمر قائم الصباح به عنوان زنی پارسا و متدین برای مردم شناخته شده بود.

اسدالله در کانون گرم خانواده، با تعالیم اسلامی پرورش یافت، سال 1320 پدر بزرگوارش او را در یکی از مدارس تهران ثبت نام کرد که این سال مصادف با حمله شوروی و انگلیس به شمال و جنوب کشورمان و همچنین خلع و تبعید رضا خان به جزیره موریس و جانشینی فرزندش محمد رضا پهلوی بود وچشمان تیز بین سید در همان کودکی شاهد این آشفتگی‌ها بود.

دوران نوجوانی و جوانی اسدالله لاجوردی خالی از حوادث و تحولات سیاسی – اجتماعی نبود. سید در سال 1327 وارد دبیرستان شد و در این زمان حرکت صهیونیست‌ها در فلسطین غوغایی به پا کرده بود.(1)

دو سال بعد به رغم علاقه وافری که به تحصیل داشت به دلیل فقر مالی ناچار شد دبیرستان را ترک کند و همدوش پدر به کار بپردازد و همزمان به تحصیل علوم حوزوی پرداخت.

کناره گیری سید اسدلله از دبیرستان با اوج مبارزات آیت الله کاشانی و نهضت فداییان اسلام مصادف بود. دوران نوجوانی و جوانی سید در کوران حوادثی چون: نهضت ملی شدن نفت، ترور رزم آرا توسط فداییان اسلام، قیام سی ام تیر و سقوط دولت مصدق سپری شد.(2)


شهید لاجوردی در اواخر دهه 1330 تصمیم به تشکیل خانواده گرفت و با دوشیزه زهرا گل گل که به خانواده‌ای مذهبی تعلق داشت ازدواج کرد. به دنبال مراسمی ساده زندگی مشترک خود را آغاز کردند. ثمره این ازدواج پنج فرزند به نام های محمد، حسن، حسین، احسان، مهدی، و دختری به نام زهره السادات است.


با «گروه شیعیان»

آشنایی سید با شهید حاج صادق امانی از برکات تحصیل در حوزه علمیه حوزه و نقطه عطف زندگی وی به شمار می رود، شهید امانی در کلاس‌های استاد شاه چراغی شرکت می کرد.

ایشان در خاطرات خود در باره همدرسش شهید لاجوردی می‌نویسد: «البته تحصیل علوم حوزوی کار جنبی ما بود، یعنی در اصل ما بازار می رفتیم و کاسبی داشتیم و در کنار آن تحصیل و فعالیت‌های فرهنگی هم می کردیم. آقای شاه چراغی که حق زیادی بر گردن ما دارد، خیلی علاقه داشت ما سخنرانی یاد بگیریم. بر همین اساس، در این موضوع روی ما خوب کار می کرد و می گفت می خواهم کاسب آخوند درست کنم.» (3)

آشنایی لاجوردی با شهید امانی که مدتی بعد به وصلت خانوادگی انجامید (شهید امانی شوهر خواهر سید شد) ادامه داشت. این دوستی لاجوردی را به «گروه شیعیان» کشاند. این تشکل سیاسی – دینی به منظور خود سازی از طریق کارهای فرهنگی به وجود آمده بود.

گروه شیعیان به مباحثی نظیر احادیث، نهج البلاغه، احکام، مباحث فرهنگی و اصول اسلامی ومسا ئل روز می‌پرداخت. این گروه به فریضه امر به معروف و نهی از منکر اهمیت فراوانی می‌داد و سعی داشت به این وسیله به تبلیغات مبلغان مارکسیسم و روشنفکران غرب زده پاسخ بدهد . یکی از دلایل تشکیل «گروه شیعیان» احساس سرخوردگی نیروهای مذهبی از مبارزات سیاسی بعد از خانه نشین شدن آیت الله کاشانی بود و تشکل‌هایی چون گروه شیعیان، گام‌های مؤثری در ترویج مذهب و فرهنگ اسلامی برداشتند.


اولین پیروزی

لاجوردی و دوستانش به رغم کثرت و قدرت ملی گرایان در سال 1340ش به هیچ یک از گروه‌های غیر دینی اعتماد نداشتند و تنها از علما و روحانیون تبعیت می‌کردند.نهضت امام خمینی(ره) روحانیت را به مقابله با برنامه‌های آمریکایی – انگلیسی شاه ترغیب کرده بود. در همین زمان لاجوردی برای نخستین بار در اعلامیه‌ای به امضای «روح الله الموسوی الخمینی» برخورد کرد و بسیار علاقه مند بود تا شخصیت امام را بشناسد. توصیفات مرحوم شاه چراغی از خصوصیات امام نیز سید را مشتاق‌تر کرد تا با زمینه فعالیت اجتماعی که داشت، به تحقیق درباره روحانی بیدار دلی چون امام(ره) بپردازد.

نخستین مخالفت امام با رژیم پهلوی در طرح «لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی» نمود یافت. لاجوردی به همراه دوستانی چون صادق امانی، محمد اسلامی و... تصمیم گرفتند روز جمعه 8 آذر1341 در قم به محضر امام(ره) و سایر مراجع بروند. امام طی سخنرانی از هیات دولت خواست لغو لایحه را اعلام نماید و سخنان امام اولین راهپیمایی مردمی در نهضت اسلامی را فراهم ساخت.

طلاب، علما و گروه‌های مذهبی و مردمی از مسجد اعظم قم تا منزل امام به راه افتادند و لاجوردی خود از گردانندگان این راهپیمایی بود. مسوولیت داشت شعارها را بر روی پارچه بنویسد، شعارهایی که برای نخستین بارخواهان تشکیل حکومت اسلامی، لغو قوانین ضد قرآن و ضد اسلام و علیه رژیم اشغالگر قدس بودند.

بدین ترتیب اولین پیروزی نهضت امام خمینی(ره) به همت مردم و با حضور روحانیون کسب شد و لاجوردی تا کسب کامل این پیروزی به همراه یارانش در قم ماند.(4)


انتخاب راهی روشن

با رهنمود علمای متعهدی همچون شهید آیت الله دکتر بهشتی و استاد شهید مرتضی مطهری، گردانندگان سه هیات از هیات‌های مذهبی در تهران، تصمیم به ائتلاف و ایجاد تشکل در راستای مبارزه با رژیم ستمشاهی می گیرند. یکی از هیات‌ها جلسه‌ای است که شهید لاجوردی در آن، مسوول بیان مسائل مذهبی و تفسیر قرآن و تدریس کفایه بوده است.

هیات مؤتلفه اسلامی با نام جمعیت‌های مؤتلفه اسلامی در سال 1341 شکل می‌گیرد که باید سید اسدلله را یکی از مؤسسین و بانیان اصلی آن معرفی کرد. جمعیت مؤتلفه اسلامی که از ائتلاف سه گروه مسجد امین الدوله، اصفهانی‌ها و مسجد شیخ علی تشکیل شده بود، در ابتدا یک کمیته مرکزی متشکل از 12 نفر تشکیل داد. مؤتلفه علاوه بر کمیته مرکزی دارای شورایی به نام «شورای روحانیت» بود. شورای روحانیت در کارهایی که اجازه حاکم شرع را لازم داشت، وارد عمل می شد و اعضای آن به طور معمول برای جلسات هیات مرکزی دعوت می شدند.

روحانیت جمعیت مؤتلفه با اشاره مستقیم امام(ره) انتخاب شده و عبارت بودند از: شهید مطهری، شهید بهشتی، آیت الله انواری و حجت الاسلام مولایی.(5)اعضای مؤتلفه در اساسنامه‌ای هدف خود را " انتخاب کردن راهی روشن و عملی برای
به وجود آوردن یک جامعه نمونه اسلامی که در عین پاکی، برنده و متحرک و فعال باشد " عنوان کرده بوده‌اند.(6)

مبارزه با کاپیتولاسیون و ترور منصور، نخست وزیر وقت نیز در راستای کار مؤتلفه قرار گرفت و منصور، توسط بخارایی در سال 1343 ترور شد.


مرد پولادین

دستگیری شهید لاجوردی توسط ساواک را می‌توان در سه مرحله عنوان کرد: مرحله اول سال 1343 ، مرحله دوم سال 1349 ، مرحله سوم سال1353.

حاج صادق امانی از نخستین کسانی بود که در تحقیقات ساواک در ارتباط با قتل منصور شناسایی شد. از آنجا که او دوست و خویشاوند لاجوردی بود، ماموران برای دستیابی به اومنزل سید را بازرسی و او را برای اولین بار در سال 1343 بازداشت کردند. لاجوردی که از اعضای اصلی مؤتلفه بود و در اعدام انقلابی منصور همکاری داشت توانست در بازجویی ها اظهار بی اطلاعی نماید اما در سیاه‌چال‌های ستمشاهی بود که خبر شهادت همرزمانش به ویژه حاج صادق امانی قلب مهربان او را جریحه دار کرد و این داغ تا زمان شهادتش بر شانه‌های مردانه اش سنگینی می‌کرد.

ساواک همچنان دست بردار نبود و به تحقیقات خود درباره ترور منصور ادامه داد و سرانجام در یافت که این اقدام توسط جمعیت مؤتلفه اسلامی انجام شده به همین دلیل دیگربار در 13 اسفند 1343 سید به عنوان عضو کمیته مرکزی مؤتلفه دستگیر و در زندان قزل قلعه محبوس شد.(7)


لاجوردی درسال 1345 پس از 18 ماه حبس آزاد شد و فعالیت های مخفیانه خود را علیه رژیم ادامه داد.در این زمان وی شغل خود را تغییر داد و به همراه برادرش به دستمال و روسری فروشی (پوشاک) مشغول شد.(8)

در عین حال که در بازار فعالیت می‌کرد به سازماندهی افراد مذهبی مبارز در چارچوب جلسات سیار تحت سرپرستی خود پرداخت و سخنرانان آشنا به مبانی دینی را به جلسات خود دعوت می‌کرد.

از دیگر اقدامات لاجوردی در این زمان شرکت در تاسیس بنیاد تعاون و رفاه اسلامی بود. این مؤسسه به منظور کمک به فقرا و امور خیریه تاسیس شد وبا راه‌اندازی مدرسه رفاه به تربیت نسل جوان پرداخت. بنیاد تعاون در لفافه فعالیت‌های فرهنگی و خیریه خود، در عمل به خانواده‌های مبارزان که در تنگنای مالی قرار داشتند کمک می کرد.

او درباره عضویت خود و نحوه عضوگیری بنیاد، در بازجویی‌های ساواک می گوید: «من در بنیاد هیچ نوع مسوولیتی ندارم. فقط عضو ساده هستم. حق عضویت مشخص نیست. هرکه هرقدر بخواهد می دهد و در مقابل رسید چاپی دریافت می‌دارد. نشانه بنیاد یک مثلث است که در آن آیه قرآن "و ما تنقوا من خیر فلانفسکم" نوشته شده است.(9)

سال 1349 سال سرنوشت سازی در زندگی سید بود. او در کنار برگزاری جلسات مذهبی به فعالیت‌های پنهانی ادامه داد تا این که در جریان ورود سرمایه گذاران آمریکایی اعلامیه‌ای با عنوان "گامی فراتر در تشدید غارتگری، تهیه و تکثیر شد و برای توزیع در اختیار اعضا قرار گرفت و در روز فینال جام باشگاه‌های آسیا با تهیه شیشه‌ای آتش زا و سازماندهی اعضا به شرکت هواپیمایی ال عال (متعلق به اسرائیل ) حمله شد.(10)

ساواک در دانشکده اقتصاد مامور نفوذی داشت و به دنبال گزارش نسبت به دستگیری اعضای گروه اقدام کرد. در ادامه این دستگیری‌ها سید نیز موردشناسایی قرار گرفت و برای دومین بار دستگیر شد در این دوران بود که «مرد پولادین زندان‌ها» لقب گرفت. در این مرحله دستگیری به عنوان گرداننده گروه‌های مخالف متهم شد و به 4سال حبس محکوم گردید. شدت شکنجه‌ها و اثرات آن به حدی بود که دست از زندگی شست و وصیت‌نامه خویش را تنظیم کرد.

همچنین در پاسخ به این سوال پرسشنامه‌ای در آن وضعیت، که چه نوع بیماری دارید؟ می‌نویسد: «تمام بیماری‌هایی که در زندان عارضم شده: نقص چشم چپ و از دست رفتن دید آن، درد شدید کمر، ناراحتی معده، ناراحتی قلبی و در بدو ورود به زندان مشهد به آنفولانزا مبتلا شدم و از سینه‌ام شدیدا چرک می آمد» و در نهایت نوشته است :«انسانی سالم به زندان آمدم و کلکسیونی از مرض با خود خواهم برد.»(11)

بالاخره سید در سی ام فروردین ماه سال 1353 سومین دوران حصر خویش را سپری کرد و باز هم درباره مبارزات از وی بازجویی به عمل آمد ولی این بار نیز بیش از پیش عصبانیت بازجویان را برانگیخت.

شکنجه‌های پی در پی مؤثر واقع نشد و پرونده جهت صدور حکم به دادسرای نظامی ارسال شد و در این مرحله به 18 سال حبس جنایی محکوم گردید. این بار در زندان با افرادی روبرو بود که با ظاهر اسلام تفکرات مارکسسیتی را بنای کار خود قرار داده بودند.


برخورد با ریشه‌های نفاق

برجسته ترین رویداد این دوره از حبس لاجوردی، مواجهه او با افراد وابسته به سازمان مجاهدین خلق بود. پیشینه سازمان مجاهدین به دهه 1340 باز می گشت.(12)

با ورود چریک های فدایی خلق و مجاهدین به زندان‌ها هر دو گروه به توافق رسیدند که جمع واحدی داشته باشند. لاجوردی در زندان قصد داشت در ابتدا با بحث و گفتگو آنها را متوجه "حقایق اسلام و کفر کمونیستی " بنماید، اما پس از مدتی دریافت که این افراد عناد دارند، نه اینکه اطلاع و آگاهی نداشته باشند .(13)

به این ترتیب او از نخستین کسانی بود که به وجود التقاط در افکار و عقاید منافقین پی برد و دوستانش او را دارای بینشی خاص در تشخیص دو گانگی و نفاق می‌دانند.

با شناختی که سید نسبت به سازمان منافقین پیدا کرده بود، سعی می کرد سایر زندانی ها را نسبت به انحراف گروه آگاه سازد و آنان را از گرایش به عقاید انحرافی سازمان دور نگه دارد. این در حالی بود که منافقین هم سعی می کردند جو زندان را به نفع خودشان نگه دارند و به ویژه سعی در جذب نیروهای تازه وارد داشتند، به طوری که هر نیروی انقلابی را که وارد زندان می شد می‌خواستند جذب کنند.

منافقین در برخورد با افشاگری‌های لاجوردی نیز تلاش می کردند تا او را منزوی سازند و اجازه نمی دادند زندانیان با او صحبت کنند. لاجوردی خود در بازجویی‌های بعدی ساواک به این نکته اشاره داشته و گفته است که از طرف منافقین بایکوت می شده است.(15)

لاجوردی و دوستانش از هر گونه تماس و ارتباط با منافقین تبری جسته و حتی حاضر به غذا خوردن با آنها نبودند و نانی را که آنها دست زده بودند را تناول نمی کردند.(16)

حتی با جا نماز آنها و یا روی مهر خیسشان نماز نمی خواندند. لاجوردی حتی دمپایی خود و یارانش را از آنها جدا کرده و با بستن نخ متمایز نموده بود تا هر گروه برای استحمام و غیره از دمپایی خودشان استفاده کنند و دمپایی ها توسط منافقان نجس نشود.(17)


در کنار همرزمان

در سال 1356 رژیم پهلوی تحت تاثیر عوامل خارجی و داخلی مانند افکار عمومی جهان و نارضایتی عمومی به آزادی زندانیان سیاسی مبادرت کرد که لاجوردی نیز در زمره آنان بود. لاجوردی پس از آزادی به یارانش در جمعیت مؤتلفه پیوست و به ساماندهی نیروها و برقراری ارتباط منظم با امام خمینی(ره) در پاریس پرداخت تا همه نیروها را برای مبارزه مردمی گسترده و سر نگونی رژیم سلطنتی به کار گیرند.(18)

لاجوردی پس از آزادی از زندان برای جراحی چشمش که زیر شکنجه به شدت آسیب دیده بود به آمریکا رفت. در طول اقامت در امریکا ملاقات‌هایی با اعضای انجمن‌های اسلامی دانشجویان ترتیب داد و سپس برای همراهی با امام عازم پاریس شد و چند روز زودتر از بازگشت امام به میهن بازگشت. او در کنار همرزمان، مدرسه رفاه را به عنوان پایگاهی برای تداوم مبارزات خود برگزیدند و با اینکه سال‌ها از خانه و خانواده دور بود پس از آزادی خود را وقف انقلاب کرد و در هر دو هفته فقط یک شب به منزل می رفت.

همسر شهید خاطرات آن روزها را چنین تعریف می‌کند: «وقتی لاجوردی در 27 مرداد 1356 با عده زیادی از زندانی‌ها آزاد شد، باز هم آن طور که باید و شاید ایشان را نمی‌دیدیم. در اواخر عمر رژیم پهلوی ایشان همراه سایر مبارزان خط امام در حقیقت یک دولت کوچک در مدرسه رفاه تشکیل داده بودند تا اینکه کم کم تقسیم شدند و هر کدام مسوولیتهای مختلفی را بر عهده گرفتند. آن موقع هرپانزده روز یک شب به خانه می آمدند و فقط خیالمان راحت بود که آزاد هستند.» (18)

بهمن 1357 لحظه ای که سید با تحمل سال‌ها زندان و شکنجه منتظرش بود فرا رسید. پیروزی انقلاب و باز گشت امام(ره) بهترین پاداشی بود که لاجوردی در برابر سال‌ها مجاهدت خود انتظار داشت. لاجوردی بعد از انقلاب مسوولیت‌هایی مانند ریاست سازمان زندان‌ها را بر عهده داشت و در آخر بار دیگر به حجره کوچکش در بازار تهران بازگشت. اما منافقان تحمل حضور آرام او را نیز نداشتند. در نخستین روز آخرین ماه تابستان سال 1377ش لاجوردی سوار بر دوچرخه به سوی بازارتهران رفت تا مشغول کار شود. یکی از دوستانش نقل می کند: «صدای فریاد گونه‌ای به یکباره مرا متوجه خود کرد و این درست همان زمانی بود که به یک باره چند چیز توامان اتفاق افتاد که عبارت بودند از: دیدن چهره خشن و فریاد منافق مزدوری که با کلت به سوی شهید لاجوردی نشانه رفته بود و نیم خیز شدن من برای رفتن به طرف او و شلیک گلوله‌های پی در پی از همه طرف و تمام شدن همه چیز. گلوله درست در کنار چشم راست و گیجگاه اصابت کرده بود و خون چون چشمه ای فوران داشت.» (19)

دقایقی پس از حادثه ترور، یکی از مهاجمان توسط نیروهای انتظامی دستگیر و بازداشت شد. اما اسدالله لاجوردی، یکی از یاران صادق و باوفا و ایثارگر امام(ره) به شهادت رسید، روحش شاد و یادش گرامی.




پی‌نوشت‌ها:

1- یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید اسدالله لاجوردی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1377، ص11
2- غلام علی پاشازاده، زندگی و مبارزات شهید اسدالله لاجوردی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی
3- کاظم مقدم، خشونت قانونی، تاریخ معاصر ایران، تهران،1380، ص23
4- اسدالله بادامچیان، مصاحبه شهید اسلامی پیرامون تاریخ معاصر، شما (ویژه نامه چهلمین سال تاسیسس جمعیت موتلفه اسلامی)، ص14
5- ویژه نامه چهلمین سال تاسیس موتلفه اسلامی، ص13
6- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده هیات موتلفه، به نقل از روح الله حسینیان، ص810
7- یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید اسدالله لاجوردی، ص5
8- مصاحبه با سید مرتضی لاجوردی، آرشیو مجمع فرهنگی شهید بهشتی
9- یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید اسدالله لاجوردی، ص99
10- جان فوران، مقاومت شکننده، تهران موسسه خدمات فرهنگی رسا،1380،ص510
11– یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید اسدالله لاجوردی، ص16
12- محمدصادق علوی، بررسی مشی چریکی در ایران
13- اسدالله بادامچیان، اسطوره مقاومت، ص46
14- بادامچیان، آرشیو اسناد انقلاب اسلامی، جلسه ی سی ام
15- مصاحبه با قدرت الله علیخانی،آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، جلسه تکمیلی
16- آرشیو مجمع فرهنگی شهید بهشتی، مصاحبه با آقای کریمی
17- آرشیو مجمع فرهنگی شهید بهشتی، مصاحبه با ابوالقاسم سرحدی زاده
18- آرشیو مجمع فرهنگی شهید بهشتی، مصاحبه با میثم رشیدی مهرآبادی
19- آرشیو مجمع فرهنگی شهید بهشتی، یادداشت‌های آقای فاضل



 
تعداد بازدید: 1025


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: