05 مهر 1391
ساناز بقایی
حجتالاسلام سید عبدالکریم هاشمی نژاد در سال 1311 شمسی در شهرستان بهشهر از استان مازندران به دنیا آمد. پدرش یک مغازه نفت فروشی داشت و از این طریق مخارج خانواده را تأمین می کرد. او در دامن مادری مؤمن و با تقوا به نام ساره پرورش یافت.
دوران رشد سیدعبدالکریم هم زمان با دوره رضا خان بود ودر این دوره روحانیت و دین داری به شدت تحت فشار و در خفقان بود. او تا 14سالگی هم درس می خواند و هم در مغازه پدر مشغول به کار بود. در این دوران بود که به تحصیل در حوزه علمیه علاقه مند شد و به حوزه علمیه آیت الله کوهستانی که در روستایی در نزدیکی بهشهر بود رفت.
در طول 4سال دروس مقدماتی حوزه را به پایان رساند و بعد از آن به حوزه علمیه قم رفت ودر آنجا به ادامه تحصیل در زمینه فقه و اصول پرداخت و از محضر اساتیدی چون آیت اللهالعظمی بروجردی، علامه طباطبایی و امام خمینی(ره) بهره مند شد.
10سال درحوزه علمیه قم به تحقیق وتحصیل پرداخت و در سال 1340به مشهد رفت و در همان شهر ساکن شد. در سن 25 سالگی ازدواج کرد و مراسم عقد خود را در حرم حضرت امام رضا(ع) و با حضور آیت الله میلانی، استادش برگزار کرد.
سیدعبدالکریم هاشمینژاد قبل از سال 1345 به مقام اجتهاد نائل آمد و این اتفاق بعد از ورودش به مشهد بود. در نوشتن و قلم زدن نیز کوشا بود و کتاب پرمخاطب «مناظره دکتر و پیر» را نوشت اما مدت کوتاهی از چاپ و انتشار کتاب نگذشته بود که ساواک انتشار آن را ممنوع کرد. علاوه بر آن کتابهای بسیاری از جمله: درسی که حسین(ع) به انسانها آموخت، قرآن و کتابهای دیگر آسمانی، مشکلات مذهبی روز، مسائل عصر ما، راه سوم بین کمونیسم و سرمایهداری را نوشت.
آغازی از خرداد 42
سیدعبدالکریم هاشمینژاد بارها وبارها ضد حکومت شاه درپای منبرهای خود سخن گفت و سعی در آگاهی دادن به مردم داشت، تا آنجا که در سراسر کشور حق سخنرانی نداشت. به برخی از گروههای اسلامی با آن که توان مالی زیادی نداشت کمک مالی می کرد و یکی از چهرههای برجسته در عرصه مبارزه علیه حکومت شاه در خراسان بود.
همچنین به انتشار اعلامیههایی علیه حکومت شاهنشاهی اقدام میکرد و در مبارزه به ایجاد تشکیلات و برنامه ریزی دقیق معتقد بود. سخنرانیهای کوبنده او همواره افراد زیادی را گرد منبرش جمع میکرد. یکی از این سخنرانیها در 10/3/42 در مسجد مروی انجام شد و در این سخنرانی با صراحت اعلام کرد که چطور به کار یهودیها و بهاییها رسیدگی میشود ولی درباره مدرسه فیضیه قم رسیدگی صورت نمیگیرد و همچنین خواستار تغییر دولت شد و از این که حکومت، روحانیون را تحت فشار قرار می دهد به شدت انتقاد کرد.
اولین دستگیری هاشمی نژاد توسط ساواک، شب 15 خرداد سال42 بود که ساعت 12 شب ماموران امنیتی به منزل وی ریخته و او را با خود بردند. علت دستگیری سخنرانی همان روز در تهران بود که در پی سخنرانی 10 خرداد به شدت حکومت شاه را زیر سؤال برد و خطر آمریکا و اسرائیل را گوشزد نمود. از قبل توسط معاون رئیس ساواک بازار تهران تذکرداده شده بود که علیه حکومت، امریکا و اسرائیل سخنی به زبان نیاورد اما هاشمینژاد با خود عهد کرده بود حقایق را عنوان کند.
مدت 41 روز را در زندان به سر برد و ارادت خاصی که او به امام(ره) داشت باعث شد تا همزمان با دستگیری امام خمینی(ره) در 15 خرداد 42 این روحانی جوان نیز دستگیر شود. نه تنها زندان هاشمینژاد را در راه مبارزه سست نکرد بلکه باعث شد استوارتر در این راه قدم بردارد.
او بعداز آزادی به مشهد برگشت وعلاوه بر سخنرانیهای متعدد در تهران و مشهد، سخنرانیهایی نیز در اصفهان و شیراز داشت و به همین دلیل در اصفهان نیز نزدیک به 3 ماه زندانی بود. سیدعبدالکریم هاشمینژاد همواره درسخنرانیهای خود تأکید داشت که دین از سیاست جدا نیست و جدایی دین از سیاست در واقع خواست حکومتهای استعمارگر است.
دستگیری بعدی هاشمی نژاد که 2سال زندان را برای او در پی داشت به علت جلسه سخنرانیای بود که به مناسبت شهادت حضرت زهرا(س) در منزلش بر پا کرده بود. در این مراسم 14 نفر از طلاب و روحانیون دستگیر شدند. بار دیگری که او دستگیر و روانه زندان شد 24 ساعت بیشتر طول نکشید زیرا مردم شدیدا به این عمل ساواک عکس العمل نشان دادند وعلت آن انتشار اعلامیه شدیداللحنی بود که علیه حکومت پهلوی دوم توسط آیتالله سیدعلی خامنهای و هاشمینژاد امضاء شده بود.
واقعه مسجد فیل
مسجد فیل یکی از مساجد تاریخی شهر مشهد است که نام فعلی آن نواب صفوی است. هاشمینژاد در بعدازظهر 22/7/42 در این مسجد بر منبر رفته و به روشنگری مردم و دفاع از دین اسلام و روحانیت پرداخت. جمعیت حاضر در این سخنرانی طبق اسنادی که در ساواک وجود دارد حدودا 6 تا 8 هزار نفر
عنوان شدهاند. سیدعبدالکریم هاشمینژاد در این سخنرانی اعلام کرد: «این اقدامات اخیر دولت و این گونه مجلس قلابی کاملا غلط است و مسخره اینجاست که هروقت در مقابل مبارزات، علما واقع می شوند، فورا اصلاحات ارضی را به رخ شما مردم ساده می کشند .»
همچنین کشف حجاب رضا خانی را خیانت بزرگی بر کشور و ملت دانست و ساواک که تحمل حرفهای او را نداشت مسجد را به محاصره خود درآورد. مردم برای این که از دستگیری سیدعبدالکریم هاشمینژاد جلوگیری کنند به او پیشنهاد کردند برق مسجد را قطع کنند و در تاریکی و او را فراری دهند، اما زیرباراین اقدام نرفت و گفت اگر هدف دستگیری من است من خودم به شهربانی خواهم رفت و بعد از آن نیروهای امنیتی به او نزدیک و با مردم درگیر شدند و به هر ترتیبی بود سیدعبدالکریم هاشمینژاد را سوار اتومبیل کردند و با خود بردند. 2 نفر در این درگیری به شهادت رسیدند وعده زیادی هم زخمی شدند.
آیتالله سیدمحمدهادی میلانی در رابطه با این اقدام ساواک اعلامیهای علیه رژیم شاه صادر کرد و خواستار آزادی هاشمینژاد از زندان شد. این دستگیری 2 ماه زندان قابل خرید را برای هاشمی نژاد در پی داشت. البته ابتدا قرار او را را اعدام کنند اما بعد رأی بر این شد که نباید اعدام شود.
هاشمینژاد در زندان
در زندان رژیم پهلوی گروهکهای مختلف از جمله سازمان مجاهدین خلق(منافقین)، چریکهای فدایی، توده ایها و... بودند که سیدعبدالکریم هاشمینژاد با بنیاد افکار و نظرات آنها کاملا آشنا بود و زندان، محل آشنایی کامل با تفکرات آنها بود. چه در زمانی که در زندان بود و چه زمانی که از زندان خارج شد همواره با آنها به مخالفت پرداخت و سعی داشت تا چهره کریه و واقعی آنها را به مردم بشناساند. آنها از نظر اعتقادی و همچنین از نظر سیاسی خط مشیای خارج از مسیر اسلام و امام(ره) و مردم داشتند و هاشمینژاد راه مناظره و گفتوگو را برای اصلاح انحرافات آنها در نظر گرفت و سعی در نجات جوانانی داشت که توسط این گروهکها منحرف میشدند.
روش گروهکها به این صورت بود که وقتی فردی تازه به زندان می آمد شروع می کردند با او بحث اعتقادی کردن و اعتقاد فرد را متزلزل می ساختند و در این حالت سیدعبدالکریم هاشمینژاد به بحث با سران این گروهکها میپرداخت و آنها را در شرایطی قرار میداد که از بحث با تازهوارد دوری میکردند. هدف هاشمینژاد جلا دادن به اعتقادات جوانان و پاک کردن ذهن آنان از هر گونه آلودگیهای ضد دینی و مارکسیستی بود.
شهادت
قبل از شهادت هاشمینژاد، چندبار به جانش سوء قصد شده بود و دو روز قبل از آن او را تلفنی تهدید به مرگ کرده بودند. ساعت 7 صبح هفتم مهر سال 1360 در مکان دفتر حزب جمهوری اسلامی در مشهد حاضر و مشغول تدریس شد. یک ساعت بعد که در حال خروج از کلاس بود، یکی از اعضای گروهک سازمان مجاهدین خلق (منافقین) در حالی که ضامن نارنجکی را کشیده بود هاشمینژاد را بغل کرد و نارنجک چند ثانیه بعد منفجر شد. پیکر این شهید مبارز در «دارالزهد» در حرم امام رضا(ع) به خاک سپرده شد.
منابع:
1- کتاب: شهید هاشمینژاد به روایت اسناد ساواک/ ناشر: مرکز برسی اسناد تاریخی
2- کتاب: شهید هاشمی نژاد، فریاد فضیلت/ نوشته مرتضی بذرافشان/ ناشر: سازمان تبلیغات اسلامی
3- کتاب: فریادگر شهر شهادت (یادنامه شهید سید عبدالکریم هاشمی نژاد)
4- کتاب: زندگینامه سیاسی شهید هاشمی نژاد/ نوشته: حسین جلالی عزیزیان/ ناشر: مرکز اسناد انقلاب اسلامی
تعداد بازدید: 907