23 مهر 1391
کمیته مشترک ضد خرابکاری اصطلاحی است که ساواک برای معرفی و تخریب چهره مبارزین یا انقلابیون که عمدتاً به صورت مسلحانه فعالیت میکردند، اختراع کرده بود.
علت تاسیس :
به دنبال تظاهرات سراسری دانشجویان در سال 1349ش، اداره کل سوم (امنیت داخلی ساواک) کمیته ویژهای را مأمور شناسایی عوامل اصلی حرکت های دانشجویی نمود.[1] این کمیته مقر فعالیت های خود را در زندان اوین متمرکز کرد. تلاشهای این کمیته طی مدت کوتاهی، منجر به کشف سازمان چریک های فدائی خلق، گروه فرقان، گروه امیر پرویز، گروه سیاهکل و گروه های کمونیستی دیگر گردید. همزمان با فعالیت این کمیته، از سوی ساواک کمیته دیگری متشکل از تعدادی از نیروهای اداره کل سوم در اوین مستقر شد و در سازمان مجاهدین خلق نفوذ و با تعقیب و مراقبت گسترده نسبت به افراد و خانههای تیمی و امکانات سازمان، اشراف کلی به دست آوردند. با توجه به در پیش بودن جشن های 2500 ساله و احتمال انجام عملیاتی از سوی سازمان مجاهدین خلق، ساواک طی عملیاتی گسترده در شهریور ماه سال 1350 اقدام به دستگیری ده ها نفر از کادرها و عناصر اصلی سازمان نمود[2] و در این رابطه علاوه بر دستگیری سران و بنیانگذاران سازمان تعدادی از خانههای تیمی آنها نیز کشف و مقادیر زیادی اسناد درون سازمانی و سلاح و مهمات نیز بدست آمد. به دنبال ضربات وارده بر گروه های معتقد به مشیء مبارزه مسلحانه (گروههای چریکی سازمان مجاهدین خلق و فدائیان خلق) عناصر باقیمانده آنها اقدام به عملیاتی از جمله اقدام به ربودن شهرام(پسر اشرف پهلوی)، سرقت بانکها، حمله به کلانتری قلهک تهران، حمله به کلانتری 5 تبریز نمودند که منجر به کشته شدن تعدادی از نیروهای شهربانی و خلع سلاح بعضی از مأمورین گردید که شهربانی گروههای ویژهای را مأمور تعقیب و شناسایی عوامل این عملیاتها مینمود.[3] با ادامه پیدا کردن این مشکلات با دستور شاه در مورخه 4/1/1350 کمیته مشترک ضد خرابکاری در محل شهربانی تشکیل شد و در کمیتهای که ساواک به منظور تعقیب مبارزین و گروههای مسلح تشکیل داده بود و کلیه نیروها و امکانات آن در اختیار کمیته مشترک ضد خرابکاری قرار گرفت و مقرر شد کلیه سرنخهای اطلاعاتی و عملیاتی ساواک، اطلاعات شهربانی، پلیس تهران و سایر مراجع رژیم در اختیار کمیته مشترک ضد خرابکاری قرار گیرد. استعداد اولیه کمیته مشترک 265 نفر بود که یک سوم آن از کارکنان ساواک و دو سوم آن از درجه داران و افسران و پاسبان های شهربانی تشکیل گردیده بود.[4] مسئولیت کمیته به عهده سپهبد صدری رئیس شهربانی وقت قرار گرفت و مسئولیت ستاد آن به عهده پرویز ثابتی مدیر کل اداره سوم ساواک بود.
چون از طریق شکنجه نتوانستند، از خانم دباغ اعتراف بگیرند، دختر سیزده ساله او به نام رضوانه را به باد شکنجه گرفتند و دخترش را از ساعت 12 شب تا 4 صبح آنقدر شکنجه کردند که بیهوش در جلوی چشمان مادرش در پتویی به بیمارستان منتقل کردند و پس از 16 روز او را از بیمارستان به کمیته برگرداندند و با مادرش در یک سلول جای دادند، سلول آنها همیشه خیس و نمور بود و هر چند روز یک بار یکی از آنها را برای شکنجه به اتاق شکنجه میبردند و مأمورین ساواک برای ترساندن آنها از موش و گاهی هم مارهایی که زهرشان گرفته شده بود، را در سلول آنها رها میکردند و این موجب ترس و وحشت آنها میشود
ساختار کلی تشکیلات کمیته شامل سه واحد اداری، اطلاعاتی، پشتیبانی بود و تا سال 1351 به همین صورت فعالیت نمود.[5] لکن در اوائل 52 به دلیل گسترش فعالیتها و نقائص و مشکلات موجود به لحاظ سازمانی ساواک طرح جدیدی را در خصوص ساختار و تشکیلات طراحی کرد که پس از تصویب شاه به مورد اجرا گذاشته شد و سرتیپ رضا زندی پور از امرای ساواک به ریاست کمیته مشترک ضد خرابکاری منسوب گردید؛ لکن نامبرده در تاریخ 26/12/53 بدست اعضای سازمان مجاهدین خلق کشته شد و پس از او مدت کوتاهی «ودیعی» سرپرستی کمیته را برعهده گرفت و سپس «سجدهای» از سوی شاه به ریاست کمیته مشترک منصوب شد.[6]
در بحبوحه انقلاب 1357 :
به دنبال اوج گیری مبارزات مردم و مخالفت هایی که با ساواک و عوامل آن در مطبوعات مطرح بود، هیئت وزیران وقت مصوبهای را از تصویب گذراند که بر اساس آن وزیر دادگستری موظف شد، تا لایحه تجدید نظر در وضع تشکیلاتی ساواک را به قید فوریت تهیه و به مجلس ارائه کند و همزمان برای فریب مردم و آرام کردن تظاهرات خشمگینانه مردم، نصیری رئیس ساواک نیز به بند افتاد و تا پیروزی انقلاب در بند ماند و به دست مردم اسیر و نهایتاً محاکمه و معدوم شد.[7]
بودجه کمیته مشترک ضد خرابکاری رژیم شاه در سال 57 بر اساس برآوردی که از دولت درخواست شده بود 230 میلیون ریال بود که همه این هزینهها بدون هیچ مشکلی به تصویب مقامات رژیم و شخص شاه می رسید و بلافاصله پرداخت میشد.[8]
خاطراتی که از ساواک یادگار ماند!
بررسی شکنجههایی که در کمیته مشترک ضد خرابکاری اجرا میشد :
اصل کار این کمیته براساس شکنجه و آزار و اذیت بود و تمامی کسانی که به دست این کمیته دستگیر می شدند، از این امر مسثنی نبودند. این آزارها و شکنجه به چند دسته تقسیم می شدند:
1- بستن دستها و پاها به تخت و شلاق و زدن با کابل های نازک و کلفت به کف و روی پاها که منجر به ریختن ناخنها میگردید.
2- بستن دستها و پاها توسط آپولو و گذاشتن کلاه مخصوص همراه با سر و صدا و زدن کابل و شوک الکتریکی به جاهای حساس بدن.
3- زدن دستبند قپانی و آویزان کردن با همین حالت و زدن کابل از نوک پا تا فرق سر
4- بستن به آسیبان، همراه زدن با کابل و شوک الکتریکی
5- صلیبی آویزان کردن از نردههای اطراف فلکه (طبقات) همراه با شوک، زدن با کابل و انواع آزار و اذیتها مانند سوزاندن و لگد کردن
6- آویزان کردن به وسیله دو دست یا یک دست از قلابهای اتاق بازجویان پس از تحمل شکنجههای اتاق شکنجه
7- سوزاندن جاهای حساس به وسیله سیگار، فندک، شمع، بخاری برقی، قفس آهنی، مانند روی دستها، پشت کمر، باسن، سینهها، روی پاها، روی کتف ها
8- تهدید و استعمال بطری به زندانی.[9]
9- ایستادن تک پا و دواندن زندانی و رفتن بازجو با کفش روی پاهای مضروب و مجروم و به شدت ورم کرده و سیاه شده.
10- بیخوابیهای ممتد و ایستاده همراه با گرسنگی و تشنگی
11- بستن دستها و پاها به تخت و بستن چشمها و قرار دادن زندانی در کنار هشتی بند برای مدت بسیار طولانی در شبانه روز (یک روز تا 5 روز مشاهده شده)
12- نگه داشتن در سلول انفرادی برای مدت طولانی همراه با بازجویی های مستمر وقت و بیوقت (چندین ماه)
13- تحقیر و توهین و دادن فحش های رکیک و مستهجن به همه بستگان زندانی به ویژه مقدسات و اندیشهها و امام و روحانیان و مبارزین خاص
اصل کار این کمیته براساس شکنجه و آزار و اذیت بود و تمامی کسانی که به دست این کمیته دستگیر می شدند، از این امر مسثنی نبودند. این آزارها و شکنجه به چند دسته تقسیم می شدند
14- دادن شوک به وسیله باطوم الکتریکی و استفاده از آن به عنوان دروغ سنج
15- کشیدن ناخنها و زدن روی دستها و پاهای متورم و مجروح و چرک کرده و متعفن شده
16- فرو کردن سوزن یا سنجاق زیر ناخنها و داغ کردن آنها به وسیله فندک و کبریت و عفونی شدن ناخنها و افتادن آنها (معمولاً دست چپ)
17- زدن سیلیهای ممتد توی صورت و گوش افراد که منجر به پاره شدن پرده گوش میشد.
18- فرو کردن چوب و میله آهنی به مقعد زندانی و گذاشتن چوب به و میله آلوده در دهان فرد
19- ادرار کردن در دهان زندانی به شدت تشنه و دارای دهان و گلوی خشک شده
20- لگد کردن فرد در حالات مختلف (زیر شکنجه- آویزان- داخل سلول- بستن به تخت و ...)[10]
البته این گوشهای از شکنجههایی بود که در کمیته مشترک ضد خرابکاری به ویژه در سالهای 51 تا 55 متداول بود و این در حالی است که اگر پروژه تنظیمی بازجویان و دادگاه های رژیم برای زندانیان سیاسی را ملاحظه نماییم، تقریباً اثری از شکنجه و این اعمال شنیع در آن دیده نمیشود و طبق موازین حقوق بشر پروژهها تنظیم شده است و این مسئله از صدها زندانی سوال شده است.[11]
خاطرات خانم دباغ در این کمیته :
ایشان در مسجد امام موسی بن جعفر(ع) تهران درس حوزوی میخواند و با مبارزان سیاسی گروهی از دانشجویان دانشگاه علم و صنعت تهران ارتباط داشت. او به همراه دخترش در منزل شخصی توسط نیروهای ساواک دستگیر شدند و با هر وسیله ممکن از قبیله فحاشی، شلاق زدن به کف پاهایش، سوزن فرو کردن به زیر ناخنهایش و در همان حالت نوک انگشتانش را به دیوار کوبیدن سوزنها تا انتهای ناخن در انگشتانش فرو کردن، با باطوم برقی که شوک الکتریکی به بدن ایجاد میکرد، بر بدنش زدند و شکنجه با آپولو[12] او را بدترین وضع شکنجه دادند؛ چون از طریق شکنجه نتوانستند، از خانم دباغ اعتراف بگیرند، دختر سیزده ساله او به نام رضوانه را به باد شکنجه گرفتند و دخترش را از ساعت 12 شب تا 4 صبح آنقدر شکنجه کردند که بیهوش در جلوی چشمان مادرش در پتویی به بیمارستان منتقل کردند و پس از 16 روز او را از بیمارستان به کمیته برگرداندند و با مادرش در یک سلول جای دادند، سلول آنها همیشه خیس و نمور بود و هر چند روز یک بار یکی از آنها را برای شکنجه به اتاق شکنجه میبردند و مأمورین ساواک برای ترساندن آنها از موش و گاهی هم مارهایی که زهرشان گرفته شده بود، را در سلول آنها رها میکردند و این موجب ترس و وحشت آنها میشود.[13]
ساختمان کمیته :
این بنا از آغاز با کاربری زندان و بازداشتگاه طراحی و ساخته شده است. در طول دوران حکومت ستم شاهی همواره از آن به عنوان زندان و بازداشتگاه استفاده شده است. به دنبال تشکیل کمیته ضدخرابکاری در سال 1350 مهمترین محل بازداشت و تخلیه اطلاعاتی زندانیان امنیتی، محل استقرار بازجویان و شکنجه گران رژیم و بالاخره محل استقرار کادر اصلی اطلاعاتی، اداری، پشتیبانی و خدمات، علمیات کمیته مشترک ضد خرابکاری رژیم شاه در همین ساختمان بوده است. که موزه تاریخ اطلاعات کشور مبدل شده است و از آن به عنوان موزه عبرت یاد شده است.[14]
این بازداشتگاه سه طبقه و 6 بند دارد. 4 بند انفرادی و 2 بند عمومی. تعداد سلول بندهای 1 و 2 و 3 و 4 جمعاً 86 سلول بود و بندها دو به دو قرینه و در یک طبقه قرار داشتند. بندهای عمومی شامل 8 اتاق میشود و در طبقه دوم ساختمان قرار داشت. بندها توسط یک هشتی به فلکهای متصل میشود که دور تا دور آن را اتاقهای بازجویی و اتاق مخصوص شکنجه قرار داشت.[15] حیاط مدور با حوضی گرد در وسط آن به علاوه اتاق افسر نگهبان، راهرو حمام، بهداری و دسترسی به راه پلهها از چهار طرف در طبقه همکف قرار داشت. ظرفیت معمولی این بازداشتگاه حداکثر 200 نفر میشد؛ لکن در شرایط خاص تا 500 نفر هم در آن نگهداری میشدند که پس از تکمیل پرونده و تخلیه اطلاعاتی تدریجاً به سایر زندانها مانند قصر، اوین و ... منتقل میشدند.[16]
پی نوشت ها :
[1] - سلیمی، حشمت الله، شکنجه به روایت شکنجه گران ساواک، تهران، مرکز اسناد انقلاب، 1387، ص 96 و 97 و 98.
[2] - همان، ص 98 .
[3] - سند شماره 7، از کتاب شکنجه به روایت شکنجه گران ساواک، پیشین.
[4] - مجموعه مقالات همایش اسناد تاریخ معاصر، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1381، ص 86 و 87.
[5] - شکنجه به روایت شکنجه گران ساواک، پیشین، صص 100 و 101.
[6] - همان، ص 102 و مجموعه مقالات همایش اسناد تاریخ معاصر، پیشین، صص 89 و 90 .
[7] - مجموعه مقالات همایش اسناد و تاریخ معاصر، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی 1381، صص 87 و 88 .
[8] - ایرنبرگر هارالد، ساواک یا دوست شکنجه گر، ترجمه، م- احمدی، تهران، آزادی، 1358 ص 15، نویسنده همان درباره ساواک، ترجمه جمعیت آزادی، 1978، صص 18 و 19 .
[9] - غفاری، هادی، خاطرات حجت الاسلام مختاری، تهران، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، 1374، صص 76 و 82، گرامی، محمد علی، خاطرات، تدوین محمد رضا احمدی، مرکز اسناد انقلاب 1381 صص 329- 343 .(البته کلیه شکنجه ها از منابع دیگر هم گرفته شده است)
[10] - شکنجه به روایت شکنجه گران ساواک، پیشین، ص 102 تا 104
[11] - دباغ، طاهراه، خاطرات شکنجه، تدوین احمد سالک، حمید داود آبادی، موسسه فرهنگی و هنر فکه 1380 ص 11-24-33 و مجموعه مقالات همایش اسناد و تاریخ معاصر، همان، صص 87 و 88 خاطرات و آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، کد 5/323 و کتاب شکنجه گران به روایت ساواک، پیشین، ص 119- 125 .
[12] - آپولو: نوعی شکنجه که انگلیسیها و اسرائیلیها به مأمورین خود آموزش داده بودند به این صورت که مجموعه است چند دستگاه فلزی که متهم راابتدا روی یک تخت فلزی میخوابانند و با یک کلاه فلزی بر سیمهایی به آن وصل بود سر متهم را میپوشانند و با کابل پاهای متهم را میزند و سپس دستگاه آپولو را به برق وصل میکردند و دستگاه بدن «سیستم عصبی» مختل میکند.
[13] - دباغ، طاهره، خاطرات شکنجه، تدوین احمد سالک و حمید داود آبادی، موسسه فرهنگی هنری فکه، 1380، ص 11- 24 .
[14] - مجموعه مقالات همایش اسناد تاریخ معاصر، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1381، ص 86 تا 88 .
[15] - سلیمی، حشمت الله، شکنجه به روایت شکنجه گران ساواک، تهران، مرکز اسناد انقلاب، 1387، ص 89 .
[16] - همان .
بخش فرهنگ پایداری تبیان
منبع: سایت مؤسسه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان
تعداد بازدید: 873