26 مهر 1391
ازدواج اميرعباس هويدا نيز مانند ديگر فصلهاي زندگي او، از پيچيدگيهاي خاصي برخوردار است. پيچيدگيهايي كه هم شامل انتخاب همسر و موقعيت زماني آن است و هم نحوه زندگي و همسرداري.
از اولين روزهايي كه اميرعباس هويدا در مدرسه فرانسويهاي بيروت به بلوغ جنسي رسيد و نخستين ارتباطات خود را با «رنه دومان » ـ كه دختري زيبا روي بود ـ آغاز كرد، تا روزي كه ليلا امامي خويي را به همسري برگزيد، زنهاي زيادي در زندگي او رفت و آمد داشتند.
«رنه دومان» ـ كه نويسنده كتاب معماي هويدا در سال 1377 ش، در بروكسل با او، گفتگو كرده است ـ اولين عشق دوران جواني هويداست كه تا پايان عمر هم در مكاتباتي كه با او داشته، اين ارتباط و علاقه را حفظ كرده است.
با توجه به حضور رنه دومان در بروكسل، ميتوان گفت: عليرغم دلايل مختلفي كه براي تحصيل هويدا در بروكسل نقل شده شايد اصليترين علت آن، حضور اين معشوقه جوان در بروكسل بوده است.
پس از او و بعد از بازگشت به ايران و استخدام در وزارت امورخارجه و سپس رفتن به خدمت سربازي در دايره مستشاري، ردپاي زني به نام پروين در زندگي اوست كه صادق چوبك او را: «زني سخت مستقل و زيبا و در لباس خوش سليقه و در كردار جهان ديده» معرفي كرده است. حضور اين زن در زندگي هويدا، گويا با اعزام او به اولين مأموريت اداري به فرانسه، پايان ميپذيرد و پس از آن، ارتباطات گسترده او با زنهاي آلماني در موقع حضور در اشتوتگارت كه جزو زندگي بيبند و بار او و حسنعلي منصور در آن مقطع ميباشد.
با بازگشت او به ايران و حضور در هيأت مديره شركت نفت نيز، زناني در زندگي او حضور داشتهاند كه، در فصل فساد اخلاقي او، به ناچار، اشاراتي به آن خواهيم داشت.
اما اولين و آخرين همسر رسمي او، ليلا امامي خويي است كه به طور رسمي، 5 سال و به طور غيررسمي نزديك به دو دهه ـ از سالهاي 1338 تا 1357 ـ با او بود.
قبل از اينكه به تحليل علت اين انتخاب، اشاره شود، خوب است در خصوص، معرفي ليلا امامي، مطالبي براي ثبت در تاريخ، آورده شود.
ليلا امامي، نوه دختري ميرزا حسنخان وثوقالدوله، عاقد قرارداد ننگين 1919 ـ بود. وثوقالدوله، كه پدرش ميرزا ابراهيم مستوفي (معتمدالسلطنه) و مادرش، دختر ميرزا عليخان امينالدوله بود، به علت حضور خانوادهاش در ديوان سالاري قاجاريه، وقتي پدرش وزير دربار اعظم شد، به جاي او، مستوفي آذربايجان گرديد و پس از آن به نمايندگي مجلس شوراي ملي رسيد و بعدها هم نخستوزير شد. او در همان هيأتي عضويت داشت كه حكم اعدام شيخ فضلالله نوري را صادر كرد.
در كابينه دوم او ـ كه به كابينه قرارداد مشهور شد ـ با امضاي قرارداد 1919، در قبال اين خدمت 130 هزار ليره انگليسي گرفت كه از آن مقدار 000/40 ليره را به اكبرخان صارمالدوله و 000/30 ليره را هم به نصرتالدوله داد و بخشي از آنرا نيز به قلم به مزدان انگليسي داد تا در نشريات، به دفاع از اين قرارداد ننگين، مطلب بنويسند. در اين موقع حبيبالله خان عينالملك ـ پدر هويدا ـ كه با نشريات سيد ضياءالدين طباطبائي ـ نخستوزير كودتاي 1299ـ همكاري داشت، 12 مقاله مسلسل در دفاع از قرارداد وثوقالدوله، در روزنامه رعد به رشته نگارش در آورد.
نقل است كه در ايام بستن قرارداد، در ملاقاتي كه بين وثوقالدوله و اديب پيشاوري روي ميدهد، وثوقالدوله از او ميپرسد:
«چطور شد كه هندوستان به آن جمعيت زياد را يك مشت انگليسي آمدند و تمام آنجا را گرفتند و براي خود تصاحب كردند.»
و اديب پاسخ ميدهد:
«در آنجا هم امثال شما زياد بودند و انگليسها به توسط آنها تمام هندوستان را به تدريج اشغال نمودند. »
ليرههاي قرارداد 1919 كه زمينه كودتاي 1299 را فراهم كرد تا رضاخان بر كرسي شاهي ايران بنشيند، شركت نفت انگليس و ايران داد.
جالب اين است كه بدانيم كه ـ داماد وثوقالدوله ـ نظامالدين امامي خوئي، پدر همسر هويدا ـ كميسير نفت در انگليس بود و يك دهه ـ از حدود سالهاي 1323 تا 1333 ـ در انگلستان حضور داشت.
البته پس از آنكه، رضاخان بر تخت سلطنت جاي گرفت، رشوههاي دريافتي وثوقالدوله را پس گرفت و وثوقالدوله هم در شهريور 1320 كه رضاخان رفت و برادر كوچكترش ـ احمد قوام ـ نخستوزير شد، تلافي كرد. او از اين فرصت در هم و بر هم استفاده گرفت و زمينهاي شرق تهران را كه به ميليونها متر ميرسيد، به نام خود ثبت كرد كه سالهاي سال دودمان او، از اين ثروت استفاده كنند.
وثوقالدوله، داراري هفت دختر و يك پسر بود و وقتي در سال 1329 مرد، اموال بسيار او، به فرزندانش رسيد. يكي از اينها، ملكه وثوق، همسر نظامالدين امامي خويي، ـ مادر زن اميرعباس هويدا و حسنعلي منصور ـ بود و يكي هم، همسر علي اميني ـ نخستوزير جنجالي دهه 40 ـ كه با فشار امريكائيها، به صدارت رسيد.
و اما نظامالدين اماميـ پدر ليلي اماميـ فرزند حاج ميرزا يحيي امامجمعه خوئي بود كه چند دوره نماينده مجلس بود و با شهيد آيتالله سيد حسن مدرس، در برخي از موضعگيريها از جمله، مخالفت با قرارداد 1919 وثوقالدوله، همراهي داشت. او 5 سال زودتر از وثوقالدوله از دنيا رفت، يعني در سال 1324 شمسي.
ليلا امامي اولين فرزند ملكه وثوق و نظامالدين امامي در سال 1311ش، در شهر آبادان به دنيا آمد. از سن دوازده سالگي به انگلستان رفت و در آنجا تحصيل كرد.
قيافه ظاهري او از هيچ موهبتي برخوردار نبود و از طرف ديگر به لحاظ ژنتيك نيز، خصلتهاي مستبدانه و بيرحمي پدر بزرگش ـ وثوقالدوله ـ را به ارث برده بود و اين هر دو، از او زني با خصوصياتي غير قابل تحمل، ساخته بود.
اميرعباس هويدا ـ در رفتار و منش ـ فردي زيبا طلب بود و قبل از انتخاب، با هر زني كه ارتباط داشت از زيبابي قابل توجهي برخوردار بود و انتخاب ليلا امامي با اين خصلتها نميتوانست تأمين كننده اين روحيه او باشد. ولي چارهاي نبود. حسنعلي منصور قرار بود، نخستوزير شود و قدرت را در دست بگيرد و او خواهر كوچكتر ليلا را ـ فريده امامي ـ كه برخلاف ليلا، از چهرهاي زيبا برخوردار بود، به همسري گرفته بود و براي تسلط بر او، لازم بود تا هويدا نيز، در نگاه اول، يك دل نه صد دل، عاشق ليلا شود! و با ابراز اين عشق خود را به حسنعلي منصور نزديكتر نمايد. اصلاً در خانوادههاي حكومتگر در ايران، برقراري اينگونه ارتباطات براي رسيدن به قدرت، اصلي تغيير ناپذير است و اميرعباس هويدا نيز، با اين قاعده، آشنايي كافي داشت.
دكتر عباس ميلاني كه با ترس و لرز موفق به ديدار با ليلا امامي ـ در خانه يكي از خالههاي او در پاريس، كه به نظر ميرسد، همسر دكتر علي اميني بودهـ شده است، در معرفي او، به نكاتي به شرح زير اشاره كرده است:
ـ زني سركش و مستقل !
ـ زني بداخلاق
ـ زود از كوره در ميرفت و به آساني هم آرام نميگرفت.
ـ اشرافزادهاي سرد و بيروح و متكبر بود.
ـ اغلب به هويدا فحش ميداد.
ـ به كرات او را «نچس وزير» خوانده بود.
ـ از مراسم رسمي بيزار بود و به ندرت در آنها شركت ميكرد.
ـ اغلب مشروب زياد ميخورد و مست ميكرد و اسباب خجالت شوهرش ميشد.
پس از مرگ حسنخان وثوقالدوله در سال 1329 ش، ماترك او ـ كه از راههاي مختلف در دوران حضورش در ديوانسالاري دوران قاجاريه و پهلوي به چنگ آورده بود ـ بين فرزندانش تقسيم شد و به هر يك از آنان، سهم چشمگيري رسيد. ليلا امامي، كه از اين ثروت باد آورده بهره ميبرد، در سال 1334 به بهانه ادامه تحصيل به امريكا رفت و از دانشگاه كاليفرنيا در شهرهاي بركلي و لوسآنجلس، در رشته هنر ليسانس گرفت. وي در سال 1338 به ايران بازگشت و در خدمت اصل 4 ترومن قرار گرفت.
در همين موقع بود كه مراسم ازدواج حسنعلي منصور و فريده امامي برگزار شد و در همين شب هم اميرعباس هويدا، به يك باره عاشق ليلا امامي شد.
ليلا امامي در زمان حضور در امريكا، به جواني كه در همسايگي محل سكونتش بود، دل بست كه بنابر نقل «جين بيكر» كه دوست همخانه ليلا بود و عباس ميلاني موفق به گفتگو با او شد:
«تنها عشق واقعي ليلا، همان جوان بود.»
اميرعباس هويدا كه در اين زمان در شركت ملي نفت، با حمايت عبدالله انتظام و كنسرسيوم، يكه تاز بود، براي اثبات عشق خود به ليلا، با زيركي، تزئين غرفه ايران در نمايشگاه بينالمللي ازمير را به او واگذار كرد كه ليلا ضمن استقبال از اين پيشنهاد، ممنون هم شد.
پس از اين مرحله، يك روز ليلا امامي به دفتر مجلل اميرعباس هويدا در شركت ملي نفت، دعوت شد. ماجراي اين دعوت، از بيان عباس ميلاني، به استناد صحبتهايش با ليلا امامي در هشتم مارس 1999 در پاريس، به شرح زير است:
«ليلا گمان داشت هويدا براي او «كار ديگري پيدا كرده.» تا آن زمان روابطشان جدي و رسمي بود. ليلا ميگفت: «اصرار داشتم او را آقاي هويدا بخوانم.» اما آن روز در دفتر هويدا، به سرعت دريافت كه ديدارش ربطي به تزئين داخلي ندارد. در عوض، هويدا از عشق خود به ليلا سخن گفت و از ميلش به ازدواج. ليلا، پيشنهاد هويدا را رد كرد. ميگفت: «آماده ازدواج نيستم، به علاوه تصور بچهدار شدن هم برايم دشوار است.» هويدا بلافاصله جواب داد كه مسأله بچه براي او محلي از اعراب ندارد. بيآنكه حالتي جدي بگيرد، توضيح داد كه در گذشته، در نتيجه آزمايشات پزشكي، دريافته كه هرگز پدر نميتواند شد ـ ليلا سرانجام چارهاي جز اقرار به واقعيت نداشت. «من آماده ازدواج نيستم. به علاوه عاشق مردي در آمريكا هستم.» اما حتي به رغم اين توضيحات، هويدا دست از طلب نكشيد. نه تنها ليلا را در بسياري از مهمانيها ميديد، بلكه كماكان سودايش را در سر داشت. ولي در عين حال، سياست ديگر مشغله عمده ذهنش شده بود. ايران آبستن تحولاتي عظيم بود و هويدا هم عزم جزم كرده بود كه در اين تحولات نقشي مهم بازي كند.»
طبيعي بود كه اميرعباس هويدا، ميخواست از حسنعلي منصور جدايي ناپذير باشد و حتي در زندگي خصوصي او با فريده امامي هم حضور داشته باشد و اين امكان نداشت، مگر از طريق ارتباط با ليلا امامي و او اين استعداد را داشت تا خود را عاشق دلباخته نشان دهد.
اين عشق و عاشقي ادامه داشت تا اينكه برنامهريزيها و طرحهاي امريكايي به ثمر نشست و بالاخره حسنعلي منصور نخستوزير و اميرعباس هويدا هم وزير دارايي كابينه او شد.
در پايان پنجمين ماه نخستوزيري منصور ـ مرداد ماه 1343ـ او و همسرش، به همراه ليلا امامي و هويدا، براي استراحت راهي شمال كشور شدند و در كاخ تابستاني فاطمه پهلوي ـ چهارمين دختر رضاخان از آخرين همسرش عصمتالملوك ـ به تفريح پرداختند و در پايان هفته با ماشين اپل ليلا امامي كه خودش رانندگي آن را به عهده داشت و اميرعباس نيز در صندلي جلو، كنار او نشسته بود و حسنعلي منصور و همسرش در صندلي عقب بودند، راهي تهران شدند. ساعت 10 صبح بود كه جمال اماميـ عموي فريده و ليلا امامي ـ در منزلش جلسه داشت و اتفاقاً صحبت از هويدا هم شد كه جمال امامي گفت:
«مشاراليه مرد خوبي است وليكن براي وزرات دارائي تجربه كافي ندارد.»
در اين موقع، خبر تصادف حسنعلي منصور و همراهانش به او داده شد و او ضمن آنكه جلسه را ختم كرد، براي عيادت راهي بيمارستان پارس شد. اولين گزارش كه پيرامون اين حادثه تهيه شد، حكايت از حالت غيرعادي راننده اپل داشت:
«در بعضي از محافل مطلع شايع است كه در موقع تصادف اتومبيل آقاي نخستوزير، خواهر خانم آقاي منصور (دختر نظامالدين امامي) كه رفيقه آقاي هويدا، وزير دارائي نيز ميباشد، با حالت غيرعادي (مست) پشت فرمان اتومبيل قرار داشته و منجر به تصادف ماشين و مصدوم شدن سرنشينان اتومبيل گرديده.»
با ترور حسنعلي منصور و نخستوزيري هويدا، حالات روحي فريده امامي به هم ريخت تا جايي كه به همه كس و همه چيز، بد ميگفت. حتي محمدرضا پهلوي را عامل كشته شدن شوهرش معرفي ميكرد و بطور طبيعي نسبت به هويدايي كه به جاي همسرش، نخستوزير شده بود هم، حساسيت داشت.
ليلا امامي كه در اين موقع، همواره همراه خواهرش فريده، بود، پس از چندي به همراه او راهي اروپا شد و اميرعباس هويدا هم عليرغم اينكه با او مكاتبه داشت، سرگرم فعاليتهاي نخستوزيري شد.
با گذشت دو سال از ماجراي قتل منصور و نخستوزيري هويدا، اواسط تيرماه 1345، ليلا امامي به ايران بازگشت و دو سه روز بعد از ورود به ديدار نخستوزير رفت و بدون مقدمه گفت:
«بيا عروسي كنيم»
ادامه اين ماجرا، در نوشته دكتر عباس ميلاني، به اين شرح است:
«هويدا حيرتزده شد، اما بلافاصله پذيرفت. ليلا اصرار داشت كه هر چه زودتر ازدواج كنند. در عين حال تاكيد داشت كه «مراسم مجللي در كار نباشد.» قرار شد هفته بعد در ويلاي هويدا در شمال ازدواج كنند. ليلا ميگفت: «زمين اين ويلا را من به او فروخته بودم ...» درست يك هفته بعد از ديدار ليلا با هويدا، آن دو در مراسم سادهاي در 29 تيرماه 1345 ازدواج كردند. شاه و ملكه، پدر و مادر ليلا، مادر هويدا، دوست هويداـ دكتر منوچهر شاهقلي و همسرش ـ تنها ميهمانان حاضر در مراسم بودند ... روز بعد روزنامهها و مجلات تهران مقالاتي همراه با عكس و تفصيلاتي در باب عروسي منتشر كردند. جملگي سادگي و بيتكلفي مراسم را ميستودند. اما منتقدان هويدا، ازدواجش را به انگيزههاي پليد و مصلحت گرايانه تأويل ميكردند ... اما اين زمزمههاي گاه زهرآلود ظاهراً جوهر واقعي ازدواج را درك نميكرد. انگيزه هويدا براي ازدواج بيش از هر چيز عشق و براي ليلا شكرگذاري بود.»
روايتي از شب ازدواج اين دو ـ كه حاكي از مصلحت انديشي ظاهري اين ازدواج است ـ به شرح زير است:
«حال و هواي ليلا را ميتوان در يكي از تصاوير آن شب سراغ كرد. كنار هويدا نشسته بود و او دستش را به دور بازوان ليلا گذاشته بود. اما ليلا انگار به حركتي ظريف ميخواست خود را از آغوش هويدا بيرون بكشد. لباس بيآستين زيبايي به تن و كفشهاي پاشنه بلند به پا داشت. سيگاري در يك دست و جام شرابي در دست ديگرش بود.»
ملكه وثوق به عنوان هديه ازدواج از محل ارثي كه از پدرش ـ وثوقالدوله ـ به او رسيده بود، خانهاي را به عروس و داماد بخشيد. سه ماه بعد از اين ازدواج، راننده نظامالدين امامي، كه ملكه وثوق و ليلا امامي را به آرايشگاه ميبرد، اظهارات ليلا را به شرح زير، نقل كرد كه به ساواك رسيد:
من نميدانم چه بگويم. نظام امامي ميگويد: با وجود اينكه آقاي هويدا داماد من است، ولي من در تمام عمر، نخستوزيري از اين بيمصرفتر نديدهام و نميدانم چرا شاهنشاه به ديدن چنين شخصي ميآيند. خانم نخستوزير گفت: اين هم يك جورش است كه شاهنشاه به اشخاص بيعرضه احترام ميگذارند.»
از اين اظهارات هم ميتوان به ميزان علاقه ليلا امامي به شوهرش واقف شد. البته بايد پذيرفت كه اميرعباس هويدا زيركتر از آن بود كه كسي مانند ليلا امامي، بتواند از اميال دروني او مطلع گردد. كما اينكه خود او در گفتگوي سال 1999 با ميلاني اِقرار كرده است كه:
«هرگز نميشد فهميد در درون او چه ميگذرد آدمي تودار بود. »
در اين موقع، ازدواج نخستوزير 47 ساله با ليلا امامي 34 ساله، سوژه بسيار از نشريات بود كه در اين ميان، نشريه توفيق ـ كه در آن زمان يكهتاز صحنه طنز ايران محسوب ميشد ـ بيشتر از همه به آن ميپرداخت.
بهرام شاهرخ ـ رئيس خبرگزاري آلمان در ايران ـ معتقد بود:
«مدتي است روزنامه توفيق كه ارگان سازمان امنيت است و در يكي از ساختمانهاي سازمان امنيت اتاق دارد سخت با مسخره و استهزاء به هويدا و زنش حمله ميكند و اين دستور سازمان امنيت است كه هويدا را تضعيف كند.»
شايد براي همين بود كه در موقعي كه تصميم گرفته شد تا برخي از نشريات به دليل نداشتن تيراژ مناسب، تعطيل شوند، نشريه توفيق هم در بين آنها جا زده شد و تعطيل گرديد. در اين تعطيلي، برادران توفيق، «بيش از هر كس هويدا را مسئول بسته شدن توفيق ميدانستند. به همين خاطر هم در وزارت دادگستري دوران شاه، عليه او اقامه دعوا كردند.»
اين در حالي بود كه اميرعباس هويدا در مقام نخستوزيري به رتق و فتق امور اقوام همسرش نيز، مشغول بود. سناتور علي دشتي، در اين باره، ميگويد:
«ماندن آقاي هويدا در پست نخستوزيري براي برادران مرحوم جمال امامي [عموي ليلا] نافع بود، زيرا آقاي هويدا اقدامي نموده كه دولت يك صد و هشتاد هزار تومان قرضهاي جمال امامي را پرداخت نمايد و دو عمل ديگر هم با نظر شاهنشاه آريامهر انجام داده است كه بعداً به شما خواهم گفت.»
اينك ليلا امامي، همسر نخستوزير و در سفرهاي رسمي همراه او بود. سفر ده روزه هويدا به مسكو در تيرماه سا ل1346، يكي از اين سفرها بود و در حالي كه در همين سال، سفارت امريكا در تهران، مقدمات سفر او و همسرش را به امريكا مهيا ميكرد، در تهران شايعه سوءقصد عليه او، نقل بعضي محافل سياسي و مطبوعاتي بود.
ساواك اين شايعه را تكذيب كرد و احتمال داد: «بروز اين شايعه، به علت اختلاف و نزاعي بوده كه چندي قبل، بين باغبان و راننده آقاي نخستوزير در منزل ايشان، واقع گرديده است.»
عباس ميلاني به نقل از همسر نخستوزير، در اين باره مينويسد:
«يكي از اولين ريشههاي تنش ليلا با هويدا، وجود و رفتار مأموران نخستوزير بود. در نخستين سال صدارت هويدا يكي از اين مأموران به سهو، باغباني را كه سالها در منزل خانواده ليلا كار ميكرد، به ضرب گلوله به هلاكت رساند. از همان زمان ليلا به وجود محافظان در درون خانه اعتراض داشت.»
در آذرماه 1346، سفارت امريكا در ايران، تلگرافي به وزارت امور خارجه آن كشور فرستاد و توصيه كرد كه «اميرعباس هويدا را براي يك سفر رسمي به آمريكا دعوت كنيد.» در نامهي سفارت آمده بود كه:
«سرشت روابط ايران و امريكا در حال دگرگونيهاي مهمي است ... هويدا سخت راغب ديدار از امريكا است.. او قاعدتاً در سالهاي آينده كماكان چهره مهمي در عرصه سياست ايران خواهد بود و به همين خاطر، چنين سفري روابط ما را با شخص او حسنه و مستحكم خواهد كرد.»
در تمهيدات و تحليلهايي كه پيرامون علت اين سفر انديشيده شد، زندگي نامه كوتاه و دقيقي هم درباره يكيك همراهان هويدا در اختيار جانسون ـ رئيس جمهوري وقت امريكا ـ گذاشته شد. در اين گزارشها درباره ليلا امامي آمده است:
«او از نسل جديد زنان يكسره آزاد و غرب گراي ايراني است. تيزهوش است و فعال و اهل بحث و جدال. ارادهاي سخت استوار دارد. پايبند سنت نيست. از آنچه در جهان ميگذرد، مطلع است. به سرعت نظرات قاطع پيدا ميكند و گاه حتي به نظر اهل جدل ميآيد. خانم هويدا گاه در عين حال سخت عصبي و كم حوصله جلوه ميكند. آداب و مناسك رسمي را بر نميتابد و از مهمانيها و مراسم رسمي كه اغلب هم در آن اتفاقي نميافتد بيزار است. خانم هويدا سيگار وينستون ميكشد و مشروب مورد علاقهاش ويسكي است.»
اين سفر در انتهاي دوره رياست جمهوري ليندون جانسون، انجام شد.
نمونههاي ديگري كه ليلا امامي به همراه نخستوزير در مراسم رسمي شركت داشت، به شرح زير است:
ـ شركت در مراسم ايستگاه آزمايشي برنج در قريه وليسر از توابع شهرستان رودسر و عبور از مقابل صف استقبال كنندگان
ـ بازديد از اردوي جوانان كرج و عزيمت به قزوين و مهماني خصوصي در روستاي شخصي مهندس شيباني، استاد دانشكده كشاورزي كرج.
ـ شركت در جشن آغاز سال تحصيلي دانشگاه در اصفهان به همراه فاطمه پهلوي و شاهقلي
ـ شركت در مراسم حزب مردم به مناسبت ششم بهمن در سينما ونك. در اين مراسم، هويدا با فاطمه پهلوي و ليلا امامي با دكتر شاهقلي ميرقصيدند.
ـ سفر به بيرجند به دعوت اسدالله علم به همراه خاندان پهلوي.
در اين بين، بازديدهاي خصوصي ليلا امامي و هويدا از كشورهاي مختلف نيز در دستور كار قرار داشت.
در ديماه 1348، به بهانه كسالت ليلا امامي، به انگلستان رفتند. اسدالله علم در يادداشتهاي خود در اين باره نوشته است:
«ديشب نخستوزير از لندن از راه مسكو برگشته و ميگفت: چه احترام و اعتمادي هر دو طرف به ما دارند. (نخستوزير به علت كسالت همسرش به لندن رفته بود، با ويلسن نخستوزير انگليس [در لندن] و كاسيگين نخستوزير شوروي در فرودگاه مسكو، ملاقات كرده است.»
و در ديماه 1349، خبرگزاري فرانسه، گزارش داد:
«آقاي اميرعباس هويدا نخستوزير ايران كه روز چهارم ژانويه، براي يك بازديد خصوصي وارد پاريس شده با مقامات فرانسوي، ملاقاتهاي خصوصي انجام خواهد داد. ولي هنوز مقامات فرانسوي، پيرامون اين موضوع اطلاعي ندادهاند ... سفارت ايران نيز از دادن هر گونه توضيحي درباره اين ملاقات خودداري ميكند و فقط گفته ميشود كه: مسافرت آقاي هويدا با بانو كاملاً خصوصي است.»
ظاهراً اين آخرين سفر هويدا و ليلا امامي بود. در اين موقع تنش در زندگي اين دو، روزافزون شده بود.
بدخلقيهاي ليلا كه در مصرف مشروبات الكلي هم افراط ميكرد، بيش از پيش بود. اين براي اولين بار نبود كه اين زندگي در حال فروپاشي بود، بلكه در طول سالهاي زندگي مشترك هويدا و ليلا چندين بار به طور موقت از يكديگر جدا شده بودند و در هر مورد هويدا به منزل مادرش نقل مكان كرده بود ولي اين دفعه، ليلا امامي، همانطور كه بي مقدمه، تقاضاي عروسي كرده بود، تقاضاي طلاق كرد و از قضا، هويدا هم، همانگونه كه در پاسخ به درخواست او به ازدواج مقاومتي نكرد، اين بار هم، هيچ مقاومتي از خود نشان نداد. چمدان لباسهايش را برداشت و منزل ليلا را ترك كرد.
گزارش اين جدايي در اسناد ساواك، به شرح زير است:
«در تاريخ 4/5/50 وزير دادگستري، شيخ بهاءالدين مهدوي را كه داراي دفتر ازدواج و طلاق ميباشد، به دادگستري احضار و به وي گفته است كه: آقاي نخستوزير قصد دارد همسرش را طلاق بدهد. شما دفتر را بنويسيد و براي امضاء به منزل ايشان ببريد. كه به همين ترتيب عمل و در تاريخ مذكور آقاي اميرعباس هويدا با همسرش متاركه نمود.»
اين متاركه، داراي بازتابهاي متفاوتي بود كه در اين جا، بدون هيچگونه اظهار نظر به نقل برخي از آنها كه در گزارشات ساواك، گردآوري شده است، ميپردازيم:
1ـ «در اين دو روزه، موضوع جدايي آقاي هويدا از همسرشان سوژه جالبي را به دست مردم داده است. صرفنظر از اينكه شايعات مختلفي درباره عدم توانايي انجام وظايف زناشويي هويدا مطرح است، موضوع ديگري كه مورد توجه است اين است كه عدهاي ... ميگفتند: علت طلاق دادن آقاي هويدا اين بود كه خانمشان از موقعيت خود سوءاستفادههاي كلاني كرده و با خريد زمينهاي زياد و همچنين گرفتن حق حساب از مقاطعه كاران و اشخاص متمول، كار آنان را در دستگاههاي دولت انجام ميداده كه اين وضع، باعث عدم رضايت كلي شده و باعث گرديده كه اين جدايي حاصل شود.»
2ـ «ايرج يميني، كارمند شركت نفت، اظهار داشت:
هويدا همسرش را به خاطر اينكه شاه به او دستور داده بود، طلاق داد. چون زن منصور، نخستوزير اسبق در اروپا عليه دستگاه كار ميكند و عنوان نموده كه شوهرش را به دستور شاه كشتهاند و شاه احتياط كرده كه مبادا همسر هويدا، اقداماتي عليه او در ايران انجام دهد.»
3ـ «حاج كريم بخش سعيدي، عضو فراكسيون پارلماني حزب مردم در يك صحبت خصوصي درباره علت جدايي آقاي هويدا و همسرش اظهار داشت:
«در مسافرتي كه نخستوزير به اتفاق همسرش به شاهرود رفته بود، در آنجا با زن بانفوذي به نام لقاءالدوله كه فاميل هويدا نيز هست، ملاقات و به انجام امور مملكتي ميپردازد. پس از ورود و اتمام تشريفات دولتي، هويدا به خانم ليلا ميگويد: تو در منزل لقاءالدوله بمان، چون من بايد با مقامات محلي ملاقات كنم و شام را نزد آنها باشم. موقع خوابيدن نزد شما خواهم آمد. پاسي از شب گذشته، از آمدن آقاي هويدا خبري نميشود و خانم هويدا به بهانه گردش در شهر از خانه لقاءالدوله خارج و به خانه فرماندار شاهرود ميرود، چون مأمورين گارد او را ميشناختهاند، طبعاً مانع نميشوند و خانم هويدا سر زده وارد اطاقي كه نخستوزير در آنجا استراحت ميكرده است، ميشود ولي با كمال تعجب مشاهده ميكند كه هويدا با يك پسر بچه كه از قرار معلوم به وسيله فرماندار براي او آورده شده، مشغول لواط ميباشد. مشاهده اين منظره باعث ناراحتي شديدي براي خانم هويدا ميشود و بلافاصله منزل را ترك و در تهران از هويدا تقاضاي طلاق ميكند.
نظريه شنبه: با اينكه صحت و سقم اين داستان معين نيست ولي از نظر اينكه اين اظهارات را يك نماينده مجلس شوراي ملي درباره طلاق نخستوزير نموده و امكان دارد در جاهاي ديگر نيز بازگو شود، بسيار مهم ميباشد.»
4 ـ سندي ديگر از حاكي است:
«... خانم ليلا امامي چون دفعتاً وارد منزل ميشود، ملاحظه ميكند كه آقاي برهمن، فرماندار كل سابق سمنان، با آقاي نخستوزير، مشغول عمليات بوده است، روي اين اصل، ايشان تقاضاي طلاق نموده است.»
5ـ اميراسدالله علم، خطاب به محمدرضا پهلوي:
«تمام رؤسا و مردان بزرگ ناچار بايد يك سرگرمي كامل داشته باشند كه به نظر من فقط از راه زن ميسر است و گرنه ممكن است بيرحم هم بشوند. به اين جهت من خيال ميكنم، هويدا نخستوزير كه عنين است، بايد باطناً مرد خطرناكي باشد. فرمودند:
نميدانم ولي خودش را با كارها بسيار مشغول ميدارد.
عرض كردم: اين خطر بزرگتري است، زيرا فقط حسّ جاهطلبي اين نقيصه او را جبران ميكند و براي جاهطلبي، انسان ميتواند همه كاري بكند و ميكند.»
6ـ «در مورد خصوصيات اخلاقي آقاي هويدا نخستوزير، موارد زير را اعلام ميدارد:
... 3ـ تعدادي عقيده دارند كه ايشان انحراف جنسي دارد و بعضاً افراد نزديك به ايشان، به طور ضمني گاهگاهي موضوع را تأييد مينمايند. مضافاً در نخستوزيري شايع بود كه خانم هويدا روابط جنسي نزديك با آقاي پرويز راجي، مشاور مخصوص نخستوزير و سفير شاهنشاه آريامهر داشته است.»
اميرعباس هويدا چند سال قبل از ازدواج رسمي، با ليلا امامي حشر و نشر داشت و پس از طلاق هم، تا پايان عمر، با او بود و حتي در تعطيلات تابستاني او را به سفرهاي خارجي ميبرد. از آن جمله است: سفر به يكي از جزاير يونان در اولين هفته مرداد 1356، كه عباسعلي خلعتبري و همسرش نيز، همراه او بودند.
در سال 1355، ليلا امامي، گلخانه مدرني در كرج تأسيس كرد كه نام آنرا «سامان گل» گذاشت. در گزارشي كه پيرامون اين موضوع تهيه شد، آمده است:
«به طور كلي تأسيسات ساختمان و وسايل مربوط به آن، بدون گمرك و به عنوان نخستوزير وارد شده و از نظر فني و غيره نيز، كليه پرسنل فني نخستوزيري، بخصوص آقاي مصطفي بهرامي تكنسين برق، در هفته دو الي سه روز در گلخانه خانم مزبور، انجام وظيفه مينمايد. قسمت عمده فعاليتهاي گلخانه، با نيروي انساني و بودجه نخستوزيري اداره و هدايت ميشود. در حالي كه خانم امامي هر سبد گل را از 400 الي 1500 تومان به نخستوزيري ميفروشد و در ايام نوروز و كريسمس، متجاوز از /000/350 تومان پول گل به ايشان پرداخت ميشود . ضمناً يك اتومبيل بنز 280 با دو راننده نخستوزير، در اختيار ايشان قرار داد.»
اين گزارش براي تحقيق بيشتر به اداره كل نهم ساواك ارسال شد كه اداره كل نهم در پاسخ نوشت:
«مفاد اطلاعيه واصله مورد تاييد واقع شده و اشعار ميدارد: با توجه به اينكه در حال حاضر روابط نامبرده با آقاي نخستوزير حسنه ميباشد و غالباً با هم به سر ميبرند، به دستور آقاي هويدا كليه مايحتاج منزل و همچين وسايل فني و غير فني گلخانه سامان خانم امامي واقع در كرج كه جديدترين گلخانه پيش ساخته و مجهز به مدرنترين دستگاهها است، از طريق نخستوزيري از داخل و خارج تهيه و وجه آن از بودجه محرمانه آقاي نخستوزير پرداخت ميشود و آقاي نخستوزير علاوه بر تامين گل موردنياز نخستوزيري خريد آن را به دوستان و آشنايان خود نيز، توصيه كرده است و خانم امامي از اين راه سود زيادي ميبرد.»
پس از آنكه اين گزارش، توسط اداره كل نهم، تأييد شد، گزارش كامل آن، براي نصيري ـ رئيس وقت ساواك ـ ارسال گرديد، كه نصيري در ذيل آن نوشت:
«درست است كه از هم جدا شدهاند ولي مثل آنكه زن و شوهر هستند. هزينه يك نخستوزير براي خانمش، اين جزئي، قابل بحث نيست.»
پی نوشت:
1. شرح حال رجال ايران، مهدي بامداد، ج 1، ص 77.
2. معماي هويدا، ص 157.
3. همان، صص 3ـ 163.
4. آرشيو، سند 731/322، 19/5/43.
5. اميرعباس هويدا به روايت اسناد، ج 1، ص 86، در جريان همين تصادف بود كه، نامهاي خطاب به دكتر فرهنگمهر ـ معاون وزارت دارائي ـ ارسال شد كه در آن از تصادف اتومبيل در شمال، اظهار تأسف گرديد و اين تأسف به ثابت پاسال و ديگر اعضاي فرقه بهائيت نيز، ابلاغ شد.
6. «سند 1619/326، 12/6/43».
7. دكتر محمود حسابي نيز در جلسهاي كه در منزلش داشت، ضمن صحبت از وابستگي هويدا به فرقه بهائيت گفت: «ليلا امامي نامزد هويدا است و تصادف جاده شمال را به رانندگي او نسبت داد.
8. «سند 1669/322، 19/11/43».
9. معماي هويدا، ص 233، البته در فرمي كه اميرعباس هويدا براي مركز مدارك وزارت اطلاعات، تكميل كرده است، تاريخ ازدواج خود را، خرداد 1344، نوشته است. «اميرعباس هويدا به روايت اسناد، ص 399».
10. همان، ص 235.
11. آرشيو سند 17531/20 هـ 5، 5/8/45، البته نظامالدين امامي، در معرض انتقادات هم قرار داشت. از جمله اينكه، روزي يكي از بازرسان كل كشور، به او گفت: «باز خدا رحمت كند داماد سابقت مرحوم منصور را كه خيلي به كار مملكت وارد بود و اشخاص را خوب ميشناخت و بد و خوب را تشخيص ميداد، ولي اين آقاي هويدا هيچ سر از كار مملكت در نميآورد. مگر كار مملكت هم بچه بازي است. تمام افراد لايق را از كار بركنار و به جاي آنها يك مشت بچه را گمارده است.»
12. «سند 25971/20 هـ 5، 29/10/45».
13. معماي هويدا، ص 263.
14. آرشيو، سند 22720/هـ 7، 24/9/45.
15. معماي هويدا، ص 333.
16. آرشيو، سند 27204/20 هـ 5، 10/11/45.
17. همان 27069، 4/9/46 و 23920/20 هـ 7، 21/8/46.
18. معماي هويدا، ص 328.
19. همان، ص 299.
20. همان، ص 300.
21. آرشيو، سند 10078/1 هـ، 24/5/47.
22. همان، بدون شماره، 25/5/47.
23. همان، 406، 31/6/48.
24. اميرعباس هويدا به روايت اسناد ساواك، ج 2، ص 36.
25. يادداشتهاي اسدالله علم، سه شنبه 7/7/49 تا شنبه 25/7/49.
26. همان، دوشنبه 1/10/48، البته روزنامهها نوشتند: «نخستوزير در حال بازگشت از اروپا، در مسكو، مدت 90 دقيقه با كاسيگين نخستوزير شوروي مذاكره كرد.» «روزشمار تاريخ ايران، ج 2، ص 236».
27. امبرعباس هويدا به روايت اسناد ساواك، ج 2، ص 135.
28. آرشيو، سند 10195/20 هـ 12، 5/5/1350.
29. همان، 26333/20 هـ 22، 10/5/1350.
30. همان، 12427/20 هـ 12، 15/7/1350.
31. همان، 23550/20 هـ 21، 30/8/1350.
32. همان، 28298/20 هـ 22، 2/11/1350.
33. ايرج برهمن: متولد 1315 كرمانشاه و دكتراي پزشكي داشت. و مدتي هم رئيس دفتر نخستوزير بود. سوءاستفادههاي مالي فراواني داشت و ساواك در مورد او نوشت: «نامبرده و همسرش پاي بند عفت نيستند و در اين باره شايعات زيادي در افواه وجود دارد كه مورد تأييد ميباشد. ضمناً مشاراليه در مجالس قمار شركت داشته و گزارشات زيادي مبني بر شب زندهداري، روابط نامشروع، ميخوارگي و قماربازي وي به ساواك سمنان ارسال شده است.» « اميرعباس هويدا به روايت اسناد ساواك ، ج 2، ص 246».
34. يادداشتهاي علم، دوشنبه 16/4/54.
35. آرشيو، سند 68770/20 هـ 22، 31/6/54.
منبع: سایت مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
تعداد بازدید: 1531