02 آبان 1391
مرحوم مصطفی خمینی در نجف بنا به پیشنهاد بعضی از دوستان به تدریس خارج پرداخت. درس خـارج وی روز بـه روز رونق بیشتری میگرفت. بسیاری از فضلا درس خارج این شهید را به لحاظ شیوه تدریس و بیان شیوای او بر سایر درس ها ترجیح می دادند. شـهـیـد سید مصطفی بر مسائل فقه و اصول، كلام و فلسفه كاملا مسلط بود؛ بـلكه در هر یك از موضوعات علوم منقول و معقول صاحب نظر بـود. مـرحوم حاج آقا مصطفی میدان دار عرصه نقد اصولی و فقهی و فلسفی بود.
سید مصطفی خمینی در آذر 1309 شمسی، در قم متولد شد. در سال 1316 شمسی تحصیل را شروع كرد و دوران ابتدایی را در مدرسههای «باقریه» و «سنایی» قم در سال 1323 - 1324 به پایان رساند. وی در همین سال تحصیل علوم دینی را شروع كرد و از محضر اساتیدی چون آیات عظام حجت، بروجردی، محقق داماد، امام خمینی، شاهرودی، خویی، محمد باقر زنجانی، سید محسن حكیم، فكور یزدی، والد محقق، علامه طباطبایی، رفیعی قزوینی، سلطانی و حائری كسب فیض كرد. به گزارش خبرگزاری مهر، وی بعد از شش سال تحصیل در 22 سالگی حدود سال 1330 ش به دوره تخصصی ( خارج حوزه ) خارج اصول و فقه وارد شده و در فقه و اصول از اساتید متعددی بهره برد. آیت الله ابطحی كاشانی از یاران شهید ، درباره علاقه و هوش سرشار ایشان به درس می گوید: خصوصیتی كه در شهید حاج آقا مصطفی سراغ داشتیم ، این بود كه از همان اول حالت تعبد نسبت به مطالب علمی نداشت؛ یعنی مثلاً اگر شیخ انصاری یا هر بزرگواری مطلبی را گفته است سر بسته نمی پذیرفت ، بلكه مانند امام در مقام تجزیه و تحلیل بر می آمد و می توان گفت از همان اوایل روح اجتهاد داشت و همین هم باعث ترقی او شد.
امام خمینی از او به عنوان شخصی خدمتگذار و سودمند برای اسلام و مسلیمن یاد كرد و آیه الله بهاء الدینی نیز در مقام علمی آن شهید تاكید كرد: آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی ، دانش های عقلی و نقلی ، سیاست اسلامی و دینی را در جوانی یاد گرفته و به جایی رسیده بود كه از نخبگان زمان ما ، بلكه عصرها و زمانها بود. درست گفتار و نیك سیرت بود، با كمال زیركی و هوشیاری به نفوس ، آگاهی داشت ، در انقلاب اسلامی و حوادث آن نقش بسیار ارزنده ای داشت ... فرزند امام بود ، بلكه خود ، امامی بود ، بلكه پدری مثل امام داشت. مقام معظم رهبری مرحوم سید مصطفی خمینی را یكی از شخصیت های بالقوه و بالفعل اسلام دانسته و تاكید كردند: «روزی كه ایشان شهید شدند، در حدود سنین 48 - 47 سالگی بودند و در آن سن جزء ممتازین كسانی بود كه در حوزه های علمیه قم ، نجف ، مشهد و... وجود داشت، بنده ایشان را به عنوان یك چهره برجسته حوزه علمیه قم از سالهای قبل می شناختم»
از آیت الله شهید مصطفی خمینی تالیفات گرانقدری به یادگار مانده است كه مهمترین آنها عبارتند از:
القواعد الحكمیه( حاشیه بر اسفار)، كتاب البیع ( دوره كامل مباحث استدلالی بیع در سه جلد)، مكاسب محرمه( در دو جلد) مبحث اجاره، مستند تحریر الوسیله، تعلیقه ای بر عروه الوثقی، تفسیر القرآن الكریم (در چهار چلد، ناتمام) ، تحریرات فی الاصول( از اول اصول تا استصحاب تعلیقی)، شرح زندگانی ائمه معصومین علیهم السلام، (تا زندگانی امام حسین علیه السلام)، كتاب الاصول، القواعد الرجالیه، كتابی در مبحث نكاح، حاشیه بر شرح هدایه ملا صدرا، حاشیه بر مبداء و معاد ملا صدرا، حواشی بر وسیله النجاه سید ابو الحسن اصفهانی، تطبیق هیئت جدید بر هیئت نجوم اسلامی و حاشیه بر خاتمه مستدرك.
دوران مبارزات
شهید در سال 1341، همراه با امام راحل به مبارزه با رژیم برخاست و در پیشبرد نهضت اسلامی نقش به سزایی ایفا كرد. در سال 1342، در دورانی كه امام قدس سره در قیطریه تهران زیر نظر بودند، رئیس وقت شهربانی كل كشور (سپهبد نصیری) او را به شهربانی جلب و هشدار داد كه اگر از فعالیت های سیاسی و مبارزاتی دست نكشد، تحت پیگرد قرار می گیرد. امام در روز چهارم آبان 1343، علیه لایحه كاپیتولاسیون سخنرانی كردند و در تاریخ 13 آبان همان سال امام قدس سره را شبانه دستگیر و به تركیه تبعید كردند. حاج سید مصطفی با برآشفتگی به خیابان آمد و با مردم خشمناك از اقدام رژیم در قم، به طرف بیوت آیات عظام به راهپیمای هدایت كرد. مردم در این اجتماع خودجوش از مراجع وقت خواستار اقدام برای آزادی امام قدس سره شدند. با این اقدام، ساواك دستور جلب مرحوم سید مصطفی خمینی را به شهربانی قم صادر كرد. مأموران رژیم زمانی كه حاج آقا مصطفی در بیتِ آیت الله مرعشی نجفی در حال گفتگو با ایشان بود، دستگیر كردند و مدت 57 روز در زندان قزل قلعه و اغلب در سلول انفرادی زندانی كردند. در تاریخ 8 دی 1343، از زندان آزاد و در 13 دی كه تنها پنچ روز از آزادی او می گذشت، به دنبال استقبال چشمگیر مردم از وی، مأموران رژیم به خانه او در قم یورش بردند و بار دیگر او را دستگیر كرده و در روز 14دی او را از ایران به تركیه تبعید كردند.
مرحوم مصطفی خمینی یك سال در شهر بورسای تركیه به حالت تبعید ماند اما باز آرام ننشسته و سعی در بازگشت به ایران كرد و با رئیس سازمان امنیت بورسا در این زمینه اقدام به گفتگو كرد تا در مورد بازگشتش به ایران با نصیری گفتگو كند. نصیری شرط حضور شهید مصطفی خمینی را ماندن در خانهای روستایی و عدم ارتباط با انقلابیون اعلام كرد كه با عدم موافقت شهید، وی به همراه امام در تبعید ماند. حاج مصطفی خمینی همراه پدر بزرگوارش سه شنبه 13 مهر ماه 44 ش از تركیه به عراق تبعید شد و آنها در روز جمعه 23 مهر 44 وارد نجف اشرف شدند. حاج آقا مصطفی در عراق نیز از مبارزه دست نكشید و به دنبال اوج گیری نهضت رهایی بخش فلسطین ، تلاش فوق العاده به عمل آورد كه برادران روحانی خارج از كشور به پایگاههای فلسطین بروند و در آن جا دوره ببینند ، وی حتی خود تحت آموزشهای نظامی قرار گرفت. فعالیتهای آن شهید سبب شد كه در 21 خرداد 1348 ش، رئیس جمهور وقت عراق (حسن البكر) به او هشدار داد كه اگر مردم را بر ضد این رژیم تحریك كنید و با مخالفان رژیم عراق روابط داشته باشید ناچار تصمیمی درباره آنان می گیریم كه موجب ناراحتی پدرتان شود و جالب این كه همین تهدید را سپهبد نصیری در سال 1342 ش كرده بود.
مرحوم مصطفی خمینی حضور فعالانه در عرصه علوم دینی درحوزه علمیه نجف داشت. زمـانـی كه وارد حوزه علمیه نجف شد، از یك سـو بـه طـور جدی به تدریس اشتغال داشت و از سوی دیگر به نگارش اهمیت ویژه مـیداد. حاج سید مصطفی در نجف بنا به پیشنهاد بعضی از دوستان به تدریس خارج پرداخت. درس خـارج وی روز بـه روز رونق بیشتری میگرفت. بسیاری از فضلا درس خارج این شهید را به لحاظ شیوه تدریس و بیان شیوای او بر سایر درس ها ترجیح می دادند. شـهـیـد سید مصطفی بر مسائل فقه و اصول، كلام و فلسفه كاملا مسلط بود بـلكه در هر یك از موضوعات علوم منقول و معقول صاحب نظر بـود. از آن جـایـی كـه حـاج آقا مصطفی به مباحث علمی اهمیت زیادی می داد، هـر فـرصتی را مغتنم می شمرد و از آن برای طرح مسائل علمی استفـاده می كرد، زیرا همیشه در اندیشه ارتقای سطح علمی خود، دوسـتـان و یاران امام بود.
مـرحوم حاج آقا مصطفی میدان دار عرصه نقد اصولی و فقهی و فلسفی بود. او حتی جلسه درس امام با اشـكـالات متعدد ایشان رونق خاصی داشت، آرا و نظریه های پدرش را نقد می كرد و پدر نیز به نقد او پاسخی محكم میداد. حاج آقا مصطفی از این تاریخ تا زمان شهادت همواره در كنار امام و در نـجـف بـود و هر روز كه از اقامت آنان در نجف می گذشت، بر شـوكت و ابهت و همچنین ارزش علمی و اجتماعی آنان افزوده می شد و مـردم ایران آنان را بیشتر و بهتر می شناختند و مبارزه جدی تر میشد. او مهمترین وظیفه خود را در حفظ امام میدانست و همواره میكوشـیـد تـا پـدرش را در مـقابل دشمنی ها و توطئه های گوناگون داخلـی و خـارجی حفظ كند. ایشان در مدت حضورش در نجف با كانون هـا و گـروه هـای مبارز داخلی و خارجی ارتباط داشت و رابط آنان بـا امام بود. وی در این راستا وظیفه خود را به نحو احسن انجام داد.
شهادت
مرحوم حاج مصطفی خمینی از آغاز فعالیتهای سیاسی همواره مورد تهدید نیروهای امنیتی قرار داشت و با توجه به تلاش گسترده او جهت زنده نگهداشتن نهضت امام خمینی در ایران و عراق، از سوی مقامات ایرانی و عراقی شدیداً مورد توبیخ قرار گرفت. به همین جهت زمانی كه درگذشت ایشان منتشر شد برای هیچ یك از انقلابیون قابل قبول نبود كه فوت وی به صورت طبیعی اتفاق افتاده باشد، مضاف بر اینكه تا آن زمان نشانی از بیماری جدی در او دیده نمیشد. یكی از اولین كسانی كه از شهادت مرحوم حاج مصطفی مطلع شد سید محمود دعایی بود. او اتفاقات شب و روز شهادت سید مصطفی خمینی را چنین شرح میدهد:
« آن روز صبح، من برای تهیه نان بیرون رفته بـودم. هـنـوز آفـتاب نزده بود، دیدم، ننه صغری كه بسیار مورد احـتـرام ما بود؛ فریاد می كشد و پای برهنه می دود و به سرش می زنـد. من از دیدن این صحنه بسیار متأثر شدم. پیرزن می گفت: خاك بر سرم شد، آقا بدو. من فوق العاده وحشت زده شدم و به ذهنم چیز دیگری آمد. گفتم؛ چی شده؟ گفت: آقا مصطفی مریض است. سراسیمه رفتم دیدم كه آن مرحوم پشت سجاده شان دراز كشیدهاند. ابتدا بسیار تلاش كردم با پزشكان بیمارستان نجف تماس بگیرم ولی ایـن توفیق را نداشتم، بلافاصله خود را به بیمارستان رساندم، آن هـا آن قـدر آمـادگی نداشتند كه یك آمبولانس بفرستند، این لحظات بـرای مـن بـسـیـار سخت می گذشت. آن جا تصمیم گرفتم این خبر را بـدون ایـن كـه ایجاد وحشت و نگرانی كند به منزل امام برسانم ـ ایـن طـور خبرها را باید خیلی حساب شده و به اصطلاح با ظرافت به بـسـتگان رساند ـ طلبه ای آن جا بود، به او گفتم: به منزل امام مـی روی و فـقـط احمدآقا را خبر می كنی و می گویی خیلی فوری به مـنزل اخوی سر بزند. آن طلبه هم رفت و احمد آقا را صدا زد و ما مـوفـق شـدیم با یك تاكسی كه به زحمت می توانست به كوچه بیاید، ایـشـان را بـه بـیمارستانی منتقل كنیم. متاسفانه در بیمارستان پـزشـك كشیك پس از معاینات اولیه تشخیص داد ایشان از دنیا رفته اند. بـا عـلائـمی كه روی پوست بدن وجود داشت، مشخص بود كه مرگ طبیعی نـبـوده است و ناشی از مسمومیت می باشد. در خارج از بیمارستانی كه حاج آقا مصطفی(ره) را به آن جا انتقال دادیم، یك ماشین نمره تـهـران بـود كـه پس از شنیدن خبر مرگ ایشان به طرف بغداد حركت كرد. در همان لـحـظـات اولیه كه امام از مرگ فرزند آگاه شده بودند. »
بعد از شهادت ایشان امام در پیامی كوتاه، خبر چنین نوشت:
انا لله و انا الیه راجعون
در روز یكشنبه نهم ذی القعده الحرام 1397 مصطفی خمینی, نور بصرم و مـهـجـه قـلبم دار فانی را وداع كرد و به جوار رحمت حق تعالی رهسپار شد. اللهم ارحمه واغفر له واسكنه الجنه بحق اولیائك الطاهرین علیهم الصلوه والسلام.
بـیـش از دو ماه و اندی از شهادت او نگذشته بود كه جوشش خون او در قـم بـه جـریـان افـتـاد و شـهر خون و قیام را در 19 دی ماه 1356هـ.ش گـلگون ساخت. در اربعین شهدای قم, خون پاك آن شهید كه بـا خون شهدای قم آمیخته شده بود, آذربایجان را فرا گرفت و شهر تـبریز را لاله گون كرد و به تدریج اربعین هایی به دنبال آورد و هـمـه ایـران را فرا گرفت و به سوی كاخ ها پیش تاخت و كاخ ها و كـاخ نشینان را در كام خود فرو برد و پیروزی انقلاب اسلامی را به ارمغان آورد.
مراسم تشییع و تدفین
نـماز را آیت الله خوئی بر بدن شهید حاج آقا مصطفی خمینی اقامه كـرد و پـس از تشییع مفصل و باشكوه كه بسیاری از ایرانی ها نیز شـركـت داشـتند، پیكر مطهرش را در حرم امام علی(ع) در كنار قبر آیت الله كمپانی اصفهانی به خاك سپردند.
منبع: سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی
تعداد بازدید: 845