18 بهمن 1394
الهام صالح
اینجا دیوارها سخن میگویند. در این جمله، اغراقی نیست. آجر به آجر هر دیوار، حرفهای زیادی برای گفتن دارد. هر آجر، به نام یک مبارز است. تعریف دقیقتر را همان نوشته کنار آجرها ارائه میدهد: «پلاکهای حکاکی و نصب شده بر روی آجرها اسامی انقلابیونی است که از آغاز تشکیل شکنجهگاه کمیته مشترک ساواک و شهربانی شاهنشاهی تا انحلال آن از یک روز تا هزار و صد و چهل شبانهروز در این شکنجهگاه مخوف به سر بردهاند. این مجموعه عظیم، طی سه سال به همت محققین موزه عبرت ایران و با همکاری مرکز بررسی اسناد تاریخی، بر اساس اسناد به جا مانده از ساواک تهیه و تنظیم گردیده است.»
نام این مبارزان از همان ابتدای ورود روی آجرها دیده میشود. این نامها به ترتیب حروف الفبا هستند. روی هر پلاک، مشخصاتی مانند نام، شغل زمان دستگیری و تاریخ دستگیری نوشته شده. دستگیریها در سالهای دهه 50 صورت گرفته؛ 52، 53، 54، 55 و 56 بین این اعداد به چشم میخورد. شغلها متفاوت است؛ محصل، دانشجو، کارمند، روحانی، نظامی، فرهنگی، آزاد، پزشک و حتی بیکار. دیوارها سخن میگویند؛ اینجا موزه عبرت!
تاریخچه شکنجهگاه مخوف
سال 1379 بود که این مکان به ابتکار وزارت اطلاعات به موزه عبرت تبدیل شد تا گوشهای از جنایتهای حکومت پهلوی را به تصویر بکشد و این موزه بتواند زوایای تاریک و پنهان تاریخ معاصر را به تصویر درآورد. ساختمانی که حالا «موزه عبرت» نام گرفته، تاریخچهای خواندنی دارد. اینجا در سال 1311 به دستور رضا شاه پهلوی ساخته شد. در سال 1316 با کاربری زندان به «توقیفگاه عدلیه» تغییر نام پیدا کرد. بعدها هم با عنوان «زندان موقت شهربانی» و «زندان زنان» به کار خود ادامه داد. این مکان در اوایل بهمن سال 1350 با نام «کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک ـ شهربانی» به فعالیت پرداخت. کمیته مشترک، با الگوبرداری از دستگاه امنیتی انگلیس راهاندازی شد.
آغاز
از در ورودی باید در یک راهروی روباز که بخشی از حیاط موزه است، به صورت مستقیم حرکت کرد، این همان راهرویی است که دیوارهای آجریاش، نامهای انقلابیون را در خود جای داده. در انتهای این مسیر، اتومبیلهای لیموزین مشکی رنگ، پارک شدهاند؛ یکی متعلق به ارتشبد حسین فردوست و دیگری متعلق به ارتشبد نعمتالله نصیری؛ هر دو رئیس دفتر اطلاعات ویژه شاه و دومی رئیس شهربانی و ساواک.
پس از این مسیر، ساختمان اصلی آغاز میشود، ساختمانی که به صورت مدور و در 4 طبقه ساخته شده و بندهای انفرادی و عمومی با هشتی به آن متصل شدهاند. در وسط طبقه همکف هم حوضی قرار دارد؛ مورد استفاده این حوض، شکنجه زندانیان بوده؛ قرار گرفتن سر در داخل آب تا سر حد مرگ، اما نه خود مرگ، بلکه نمایشی خشن از پایانی دردناک برای زندگی؛ مرگ در اثر خفگی.
این همان ساختمانی است که در یکی از فیلمهایی که برای بازدیدکنندگان نمایش داده میشود، به ویژگیهای آن اشاره میشود؛ این ساختمان در سال 1311 با طراحی آلمانیها و کاربری زندان ساخته شد. در زمستانها سرد است و در تابستان، گرمایی طاقتفرسا دارد. بیش از 10 هزار زندانی سیاسی در آن نگهداری شدهاند. ظرفیت آن 200 نفر بوده، اما در مقاطعی مثل قیام 15 خرداد 1342، زندانیان آن به 800 نفر هم افزایش یافتهاند. اینجا همان جایی است که شکنجهگران آن 74 نوع شکنجه را آموزش دیده بودند؛ آپولو، تخت شلاق، صندلی داغ، کشیدن ناخن، آویزان کردن، دستبند قپانی و ...
در بازدید از موزه عبرت، اول باید به آمفیتئاتر رفت. در همین آمفیتئاتر است که فیلمی با موضوع مصاحبه با برخی از شکنجهشدگان در کمیته مشترک و همچنین معرفی موزه عبرت به نمایش درمیآید. فاطمه حسینی و مرضیه حدیدچی (دباغ)، دو نفر از انقلابیونی هستند که در این ساختمان مخوف، شکنجه شدهاند. آنها با بغض و نفرت از شکنجهکنندگان میگویند؛ منوچهری، آرش، تهرانی.
جای بعدی، اتاق افسر نگهبان است. در این اتاق، یک بلوز و شلوار، یک جفت دمپایی، یک پتو، یک کاسه و یک لیوان به زندانیان داده میشد تا با همین وسایل، روزگاری سخت و نامعلوم را در سلولها طی کنند.
نامهای آشنا
بین مجسمههایی که داخل اتاقها و سلولها قرار گرفتهاند، چهره یک نفر برای مردم آشناست. او طیب حاج رضایی است که از میدانداران معروف تهران بود. طیب در کودتای 28 مرداد 1332 از موافقان سطنت پهلوی به شمار میرفت، اما در 15 خرداد 1342 تغییر رویه داد و جزو طرفداران امام خمینی(ره) شد. طیب را در آبان همان سال در پادگان حشمتیه تهران اعدام کردند. از او با عنوان سمبل آزادگی و مردانگی نام میبرند.
موزه عبرت، غرفهای به نام «بند چهرههای ماندگار» نیز دارد. در بند سه زندان کمیته مشترک، افرادی مانند شهید بهشتی، شهید رجایی، شهید باهنر و شهید جهانآرا زندانی بودهاند. در بند یک و سلولهای انفرادی هم نامهایی مانند آیتالله سید علی خامنهای، شهید دکتر مفتح، حجتالاسلام اکبر هاشمی رفسنجانی و شهید مرتضی لبافینژاد به چشم میخورد. آیتالله سیدعبدالحسین دستغیب، آیتالله سیدمحمود طالقانی، آیتالله اشرفی اصفهانی، آیتالله محمدعلی قاضی طباطبایی، دکتر علی شریعتی، آیتالله سید محمدرضا سعیدی خراسانی، آیتالله علی قدوسی، حجتالاسلام سید علیاکبر ابوترابی، سیداسدالله لاجوردی، آیتالله حسین غفاری، خسرو گلسرخی، صفر قهرمانیان و محمدمهدی حاج ابراهیم عراقی، برخی دیگر از افرادی هستند که اینجا زندانی بودهاند.
درد و شکنجه
شکنجه کردن، روش معمول گرفتن اعتراف بود. در کمیته مشترک از هیچ شکنجهای دریغ نمیشد. بچههای شیرخوار مورد آزار قرار میگرفتند تا مادران آنها اعتراف کنند. در زمستان، زندانیان را داخل حوض میانداختند. این زندانیها معمولا بر اثر شکنجه، بیهوش میشدند و انداختن در حوض، روشی برای به هوش آوردن آنها بود. از این حوض برای خفه کردن زندانی هم استفاده میشد که در این روش، سر زندانی را به مدت یک یا دو دقیقه داخل آب فرو میبردند. این مدت زمان به 3 دقیقه که میرسید، مرگ حتمی بود. «دستبند قپانی»، یکی دیگر از شکنجهها در حقیقت یک دستبند معمولی بود، اما روش بستن آن به دست زندانی تفاوت داشت. در این شکنجه، دو کَت، یکی از بالا و دیگری از پایین کتف به هم وصل میشد. درد سینه، درد در ناحیه دستها، درد پشت گردن و اشکال در تنفس از اثرات این شکنجه بود. بستن به نردههای حیاط و دیوارها، دواندن زندانی با پاهای شلاق خورده و تخت شلاق، برخی دیگر از شکنجههای کمیته مشترک به شمار میرفت.
غرفهها و آدمها
ساختمان موزه عبرت، غرفههای متعددی دارد. یکی از این غرفهها، «غرفه یادبود» است؛ ویژه افرادی که در درگیریها به شهادت رسیدند، اما محل دفن آنها هرگز مشخص نشد. در یک غرفه هم وصیتنامه شهدا در معرض بازدید قرار گرفته. در غرفه «گروه انقلابی ابوذر»، از دانشآموزانی نام برده میشود که تصمیم گرفتند در مدرسه خود علیه حکومت پهلوی مبارزه کنند. آنها در نهایت شناسایی و دستگیر شدند. سرانجام 6 نفر از آنها اعدام بود؛ عبدالله خدارحمی، بهمن منشط، حجتالله عبدلی، ماشاءالله سیف، ولیالله سیف و روحالله سیف. اصول برنامههای این گروه هم در غرفه آنها نصب شده است. غرفه «شهدای زیر شکنجه» به افرادی اختصاص دارد که در همین محیط شهید شدند؛ اصغر روحی آهنگرانی، هوشمند خامنهای، کامران صنیعی، مراد فاضلی، خلیل رضایی طباطبایی، اسماعیل اکبریان آذر، سید حسین دیباج و مسعود نمازی.
اتاق تمشیت که در آن زندانیان با شلاق و شوک الکتریک، شکنجه میشدند، اتاق رئیس زندان، اتاق ملاقات، حوض شکنجه و حمام از بخشهای دیگر موزه عبرت است.
این ساختمان، حالا بخشی به نام فروشگاه محصولات فرهنگی هم دارد که در آن کتاب و محصولات فرهنگی عرضه میشود.
هان ای دل عبرتبین!
بر دیوارهای موزه عبرت، عکس و زندگینامهای کوتاه از شکنجهگران قرار گرفته. «ناصر نوذری» معروف به «رسولی» در اواخر سال 1357 از ایران فرار کرد. «فریدون توانگری» معروف به «آرش» پس از انقلاب دستگیر، محاکمه و در تاریخ دوم مرداد 1358 اعدام شد. «جلال سجادی» معروف به «جلال سجدهای»؛ چهارمین رئیس کمیته مشترک، اعدام شد. «سرتیپ رضا زندیپور» معروف به «زندیپور»؛ دومین رئیس کمیته مشترک، در تاریخ 26 اسفند سال 1353 توسط تیمی 10 نفره از سازمان مجاهدین خلق ترور شد.
«هوشنگ ازغندی» معروف به «دکتر هوشنگ ازغندی»، «همایون کاویانی دهکردی» معروف به «کاوه»، «منوچهر وظیفهخواه» معروف به «دکتر منوچهری»، «بهمن نادریپور» معروف به «تهرانی»، «فرجالله سیفی کمانگر» معروف به «کمالی»، «محمدعلی شعبانی» معروف به «دکتر حسینی»، «محمدحسن ناصری» معروف به «دکتر عضدی» و «رضا عطارپور مجرد» معروف به «دکتر حسینزاده»، برخی دیگر از شکنجهگران کمیته مشترک هستند؛ اسامی این افراد همیشه با نفرت در ذهن شکنجهشدگان و خانوادههای آنها باقی خواهد ماند.
راهنمایان دردآشنا
بین یکی از اسامی داخل بندها نام «قدرتالله سنجری» به چشم میخورد. سنجری که 6 ماه در کمیته مشترک و چند سال هم در زندان قصر زندانی بود، یکی از راهنماهای موزه عبرت است. راهنمایان این موزه را افرادی که قبلا در آن زندانی بودهاند، تشکیل میدهند. اینکه هر روز بارها درباره فضایی که زمانی در آن مورد بدترین آزارها و شکنجهها قرار گرفتهای، توضیح بدهی، کار آسانی نیست، اما سنجری میگوید: «خوشحال میشوم از آن فضای رنج و مرارت و سختیهایی که گروهی برای پیروزی انقلاب اسلامی متحمل شدند، صحبت کنم. این انقلاب، راحت به دست نیامده. خیلیها حاضر بودند کشته شوند، اما مسیر انقلاب هموار شود.»
او ادامه میدهد: «خوشحالم به عنوان راوی، بخشی از این مقاومتها را حتی اگر شده ذرهای از آنها را برای نسل جوان روایت کنم. اینجا در و دیوار با آدم صحبت میکنند. اگر گوش دل بدهید، صدای شکستن استخوانها را میشنوید. اینجا افرادی بزرگ زندانی بودند که من کوچکترین آنها هستم.»
سنجری ضمن اشاره به اینکه «ما مدیون این مبارزان و انقلابیون هستیم» میگوید: «این انقلاب آسان به دست نیامده. حفظ انقلاب از خود انقلاب سختتر است. باید این انقلاب را حفظ کنیم و به جهان نشان بدهیم.»
سایر فعالیتهای فرهنگی موزه
موزه عبرت، علاوه بر غرفههای مختلف، بخشهایی مانند انتشارات و «سینما فریاد» نیز دارد. تاکنون 26 عنوان کتاب توسط انتشارات موزه عبرت منتشر شده که «فلکالافلاک، زندان سرد پهلوی»، «تازیانههای بیهدف»، «مرثیههای زندان قصر»، «تلخند زندانی»، «شکنجهگران میگویند»، «شکنجه در عصر پهلوی»، «قزلقلعه، زندان سرخ پهلوی» و «تاریک روشن» از این جمله آنهاست. ایده «سینما فریاد» هم در سال 1390 به وجود آمد تا همه فیلمهایی که با موضوع مبارزات مردم در سالهای پیش از انقلاب ساخته شده، در یک مجموعه قرار بگیرد. کتابی با همین موضوع منتشر شده که از همین کتاب برای ساخت یک مجموعه استفاده شد. در تماس با نهادهای مختلف، بیش از هزار فیلم گردآوری شد که حتی برخی از عوامل اصلی فیلمها هم چنین نسخهای را ندارند.
موزه عبرت همچنین هر سال در دهه فجر، برنامههای ویژهای دارد که اصلیترین آنها ساماندهی گروههای مختلف برای بازدید از موزه است. این موزه به دلیل موضوعی که دارد، در دهه فجر با استقبال قابل توجهی مواجه میشود.
تاکنون در شهرهایی مانند اصفهان، همدان، مشهد و آبسرد، نمایشگاههایی برگزار و در آنها ماکتی از بخشهای مختلف موزه عبرت ارائه شده. این نمایشگاه در دهه فجر امسال نیز در شهر بوشهر برگزار میشود. به گفته روابط عمومی موزه عبرت، نمایشگاههایی در حیاط پیرامون موزه و متروی ایستگاه امام خمینی(ره) نیز برپا میشود که در حیاط پیرامون موزه، با استفاده از تصاویر، صحنههای روزهای انقلاب به صورت عکس، یا ماکت مورد بازسازی قرار میگیرد. در متروی ایستگاه امام خمینی(ره) نیز ماکت کوچکی از موزه عبرت ساخته شده که مردم میتوانند از آن بازدید کنند.
ماکتهای بازسازی شده، از درد و شکنجه سخن میگویند، اما زمانی این شکنجهها را انسانهایی از جنس پوست و خون متحمل شدهاند. اینجا دیوارها سخن میگویند.
تعداد بازدید: 5076