06 بهمن 1399
جواد رضایی
در زمان اوجگیری حرکت انقلابی مردم ایران در سالهای 1356 و 1357 راهپیماییهایی توسط عوامل مرتبط با حکومت پهلوی برگزار میشد که آمریکاییها آنها را با عنوان «به طرفداری از دولت» خطاب میکردند.
این راهپیماییها و گردهماییها که معمولاً نه به طرفداری از دولت بلکه به طرفداری از حکومت پهلوی و شخص شاه برگزار میشدند دارای نکات جالب توجهی بودند که در اسناد آمریکاییها نیز برخی از آنها اشاره شده است.
اول، با وجود اینکه ادعا میشد به صورت خودجوش و داوطلبانه برگزار میشوند اما معمولاً سیستماتیک و اقداماتی همچون تعطیلی ادارهها و مدارس همراه بودند. در سندی درباره راهپیمایی در تبریز به تاریخ 27 دی 1356 آمده است: «روز 17 ژانویه شاهد پاسخ دولت محلی به وقایع فوقالذکر بود. این کار با برگزاری یک راهپیمایی بزرگ به منظور نشان دادن حمایت تبریز از رژیم صورت گرفت. دستور داده شده بود که تمام مدارس، ادارات دولتی و کارخانههای استانی در منطقه بسته شوند و به محصلین، معلمین، کارمندان دولت و کارگران کارخانجات فرمان داده شده تا در مقابل ساختمان استانداری تجمع نمایند. سخنرانیها توسط نمایندگان گروههای کارگری و حرفهای مختلف (منجمله روحانیت) و برای جمعیتی ایراد میشد که برآورد رسمی تعداد آنها برابر 50000 نفر میباشند».[1]
دوم، آمار شرکتکنندگان در این راهپیماییها معمولاً به صورت زیادتر از حد معمول عنوان میشد به گونهای که حتی آمریکاییها هم به آمار رسمی اعلام شده چندان اعتماد نداشتند. در ادامه همان سند بالا آمده است: «با توجه به اینکه به جمعیت دانشآموزان و کارگران دستور شرکت داده شده بود، به نظر نمیرسد این رقم درست نباشد».[2]
سوم، به تعبیر آمریکاییها منظور از برگزاری این راهپیماییها خفه کردن محترمانه ندای مخالفین بود. در سندی با توصیف راهپیماییهای برگزار شده در اهواز، آبادان و خرمشهر در 28 دی 1356 آمده است: «ظاهراً راهپیماییهای طرفداری از دولت در خوزستان دارای همان ماهیت تلاشهای دولت در سایر نقاط است و به منظور تحریک حمایت مردم از سلطنت و محکوم کردن فعالیتهای «ضد مملکتی» توسط گروههای ناراضی میباشد. واضح است که دولت امیدوار است تا با برپایی این تظاهرات ندای مخالفین را که طی شش ماهه اخیر در نتیجه اعطای آزادیهای بیشتر بروز کرده است، خفه کند».[3]
چهارم، اجبار مردم به حضور در این راهپیماییها از دید آمریکاییها نشاندهنده تردید عوامل دولتی در میزان طرفداری عامه مردم از حکومت پهلوی بود. در ادامه همان سند آمده است: «به هر حال فشار آشکاری که بر روی سازمانها و مؤسسات مختلف برای وادار کردن کارکنانشان به شرکت در راهپیماییها اعمال میشود بیانگر این نکته است که دولت نیز خود در مورد میزان طرفداری تودهها از رژیم در شک و تردید است».[4]
پنجم، استفاده از احزاب خودساختهای مانند حزب رستاخیز در برگزاری این راهپیماییها بود. به عنوان نمونه راهپیمایی ذکر شده در بالا توسط شعبه خوزستان حزب رستاخیز فراخوانی و سازماندهی شد.[5]
ششم، نمایشی و دروغین بودن برخی از این راهپیماییها به حدی بود که حتی اعتراضاتی در بین مسئولین دولتی و حکومتی نسبت به آنها بلند شد. آمریکاییها در سندی با اشاره به اقداماتی مبنی بر برگزاری این تجمعات در مهر 1357 در شهرهای مختلف کشور از اعتراضات داخل حکومتی به منظور پایان دادن به این اقدامات آزمایشی خبر میدهند. در این سند آمده است: «یک منبع... به ما گفت که در اصفهان، مازندران و احتمالاً تهران برنامههای تظاهرات مشابه برای طرفداری از دولت وجود داشته است. فریاد اعتراض علیه ترتیبدهندگان این گونه تظاهرات که در محافل خصوصی دولت زمزمههایی دال بر عدم تأیید آن نیز وجود دارد ممکن است که به ختم اینگونه فعالیتهای آزمایشی طرفدار دولت منتهی شود».[6]
هفتم، ماهیت ستیزهجویانه و خشن این تظاهرات به ظاهر طرفدارانه بود به نحوی که منجر به کشته و زخمی شدن تعدادی از مردم میشد. در سندی به تاریخ 10 آبان آمده است: «حضور گروههای ستیزهجوی طرفدار دولت افزایش یافته است و مردم خصوصاً در جنوب از ورود گروههای بیشتر به معرکه واهمه دارند. از نظر مردم اینها به مثابه حملات قبیلهای به ساکنان شهرها میباشد. نیروهای طرفدار دولت در سنندج، زنجان و بم با مخالفین برخورد کردند».[7] با نزدیک شدن به پیروزی انقلاب اسلامی اما این درگیریها شدت بیشتری پیدا کرد. در سندی که به وقایع 23 و 24 آذر 1357 میپردازد آمریکاییها مینویسند: «درگیریهای پراکندهای در شهرستانها به وقوع پیوست. گزارش شده است که 30 نفر در اصفهان و 24 نفر در شیراز کشته شدهاند. گمان میرود که تلفات دیگری هم در قم و مشهد رخ داده باشد. دولت گزارش میدهد در زدوخوردهایی که میان تظاهرکنندگان طرفدار و مخالفین دولت در رضائیه رخ داد پنج نفر کشته و بیست نفر مجروح شدند... تظاهراتی که در تهران به وقوع پیوست شامل تظاهرات طرفداران شاه بود که در حدود 12 بعدازظهر نزدیک کاخ نیاوران و تظاهرات مخالفین دولت نزدیک پادگان عباسآباد حدود ساعت 45/3 بعدازظهر انجام گرفت».[8]
هشتم، استفاده از اختلافهای قومیتی و مذهبی به شکلی بود که مثلاً به افراد اهل سنت که احتمالاً نسبت به شیعیان نظر مساعدی نداشته یا دغدغههای آنان را درک نمیکردند اجازه میدادند با پوشش برگزاری این دست راهپیماییها به شیعیان آسیب برسانند. در ادامه همان سند آمریکاییها مینویسند: «قسمت اعظم این گروهها احتمالاً به قبائلی تعلق دارند که نسبت به شاه وفادارند و به جای شیعه، سنی هستند که در نتیجه توجه کمی به مسایل روحانیون شیعه دارند».[9]
نهم، مأموران امنیتی نیز بخشی از گردانندگان این راهپیماییها بودند که در پوشش مردم عادی ظاهر میشدند اما در صورت دستگیری توسط انقلابیون هویت واقعی آنها آشکار میشد. در ادامه همان سند آمده است: «شبها در آمل دانشجویان در جستجوی غیربومیان طرفدار دولت در خیابانها گشت میزنند. شب گذشته آنان شش نفر از چنین مظنونهایی را دستگیر و اعلام نمودند اینان مأموران امنیتی هستند و به مقامات قضایی تحویلشان دادند».[10]
دهم، گاهی اوقات این راهپیماییها توسط قبایل منتسب به رجال حکومت پهلوی انجام میشد. مثلاً قبیله اسدالله علم در بیرجند طی آبان 1357 نمونهای از این راهپیماییها را برگزار کرد که در سند آمده است: «تظاهراتی هم به طرفداری از دولت اتفاق افتاد که یکی در رابطه با قبیله خانواده علم در بیرجند بود».[11]
یازدهم، نقش نیروهای امنیتی در برگزاری این راهپیماییها معمولاً بدون اطلاع دولتها بود. حتی گاهی این شائبه به وجود میآمد که برخی از اقدامات تخریبی که به اسم انقلابیون زده میشد هم توسط ساواک انجام گرفته است. در همان سند آمده است: «پاکسازی ساواک به دنبال آگاهی نخستوزیر از اینکه تظاهرات خشونتبار اخیر به طرفداری از دولت توسط ساواک صورت گرفته، انجام شده، و همچنین ممکن است ساواک برخی از نمایشات ضد رژیم را هم خود اجرا کرده باشد».
دوازدهم، با نزدیک شدن بیشتر به پیروزی انقلاب اسلامی آمریکاییها از ناتوانی فزاینده دولت در جمع کردن تعداد قابل توجهی از مردم به منظور برگزاری این سنخ از راهپیماییها خبر میدهند. در سندی به تاریخ 23 آبان 1357 آمده است: «جمعیتی بالغ بر سه هزار نفر دیروز به طرفداری از دولت در زاهدان تظاهرات کردند. دولت ایران اغلب نشان داده است که میتواند در بلوچستان حامیان خود را بسیج کند ولی مشکل میتوان فهمید که این کار چگونه میتواند در مراکز قدرت در ایران که از زاهدان بسیار دور هستند تأثیر داشته باشد. دولت همچنین احتمالاً امیدوار است که حامیان خود را در یک مراسم و رژه برنامهریزی شده برای روز ارتش در 17 نوامبر (26 آبان) در تهران بسیج کند».[12]
سیزدهم، استفاده از برخی عناصر چماقدار در برگزاری این راهپیماییها بود که مثال شناخته شده آن شعبان جعفری است. در سندی به تاریخ دوم بهمن 1357 در مورد اقدامات چماقداران آمده است: « در آستانه آشوب به وجود آمده، ولی ظاهراً بین گروههای مخالف و موافق رژیم... 10 نفر دیروز در برخوردهایی در شیروان و قوچان (شمال شرقی ایران) کشته شدند. تعداد بیشتری روز شنبه در مشکینشهر نزدیک تبریز کشته شدند. همچنین حداقل یک مرگ در هرسین نزدیک کرمانشاه وجود داشت. دستههای چماقدار طرفدار شاه (در جاده بندر پهلوی) آمل و دیگر شهرها حمله کردهاند. چماقداران همچنین اتومبیلها را شب گذشته در خیابان پهلوی تهران متوقف کردند».[13] البته این گروههای چماقدار معمولاً بدون راهپیمایی نیز اقدام به حمله و تخریب عمومی میکردند که یکی از نمونههای آن حمله به بیمارستان در مشهد در آذر 1357 بود.[14]
در حالی این راهپیماییها در سالهای 1356 و 1357 با عنوان طرفداری از دولت برگزار شدند که از دیرباز در حتی در بین طبقه روشنفکر و دانشجو نیز هیچ تمایلی به طرفداری از دولت وجود نداشت. در سندی که مربوط به سال 1342 است، آمده است: «در واقع یکی از حیرتانگیزترین اوضاع دانشجویی این است که دولت از تشکیل حتی یک گروه کوچک طرفدار دولت در دانشگاه تهران به کلی عاجز مانده است... که به احتمال قوی نتیجه این واقعیت است که دانشجویانی که حس احترام به نفس دارند، دلشان نمیخواهد تا نفرتی که به فعالیتهای طرفداری از دولت در محفل دانشجویی وجود دارد به آنها بچسبد».[15]
پینوشتها:
[1]. اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب نهم، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1387، ص 4، سند شماره 2، 22 ژانویه 1978 ـ 2 بهمن 1356.
[2]. همانجا.
[3]. همان، ص 10، سند شماره 5، 25 ژانویه 1978 ـ 5 بهمن 1356.
[4]. همانجا.
[5]. همانجا.
[6]. همان، ص 214 و 215، سند شماره 105، 22 اکتبر 1978 ـ 30 مهر 1357.
[7]. همان، ص 243، سند شماره 119، 1 نوامبر 1978 ـ 10 آبان 1357.
[8]. همان، ص 596 و 597، سند شماره 322، 16 دسامبر 1978 ـ 25 آذر 1357.
[9]. همان، ص 243، سند شماره 119، 1 نوامبر 1978 ـ 10 آبان 1357.
[10]. همانجا.
[11]. همان، ص 249 و 250، سند شماره 122، 2 نوامبر 1978 ـ 11 آبان 1357.
[12]. همان، ص 320، سند شماره 180، 14 نوامبر 1978 ـ 23 آبان 1357.
[13]. همان، کتاب سوم، 1386، ص 383، سند شماره 31، 22 ژانویه 1979 ـ 2 بهمن 1357.
[14]. همان، کتاب نهم، 1387، ص 648، سند شماره 347، 21 دسامبر 1978 ـ 30 آذر 1357.
[15]. همان، کتاب دوم، 1386، ص 614، 21 دسامبر 1963 ـ 30 آذر 1342.
تعداد بازدید: 1603