10 مرداد 1401
ما به عنوان انجمن اسلامی در مقطعی از مبارزات شعار اتحاد همه نیروها و گروههای مخالف رژیم را سرلوحه فعالیتهایمان قرار داده بودیم از دیدگاه ما شرایط ایجادب میکرد که مجموعه گروهها در یک جهت متشکل بشوند و آن افشای فساد خاندان پهلوی و روشن کردن مردم و در مرحله بعد فعالیت در جهت شکستن دیوار ترس مردم بود که حمایت از فعالیتهای مسلحانه در این مقطع مورد ارزیابی قرار میگیرد، البته ما ضمن همکاری با سایر گروهها، هویت اسلامی خودمان را نیز حفظ کرده بودیم.
پس از جریان ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق و خسارت فراوانی که از ناحیه مارکسیستها و عناصر چپ به هویت اسلامی مبارزه وارد شده بود، لازم بود در همکاری و شعار اتحاد با گروههای سیاسی بخصوص گروههای چپ دقت بیشتر و تجدیدنظر صورت گیرد. البته در انجمن اسلامی کماکان افرادی معتقد بودند که همچنان به همکاری ادامه دهیم، اما عدهای از جمله خود من اعتقاد داشتیم باید مسیر خودمان را ـ هر چند هم باعث کاهش نیرو و توانمان گردد ـ از چپیها جدا کنیم و هر چه بیشتر در جهت ارتقای فکری و اسلامی اعضا تلاش نماییم. زیرا پیداست که هر چه جلوتر میرویم وجوه اشتراک ما با گروههای چپ کمتر میشود، پس چه بهتر که از اکنون صف خودمان را از صف آنها متمایز و جدا کنیم.
در پاییز سال 56 من به عراق رفتم و خدمت امام رسیدم تا برای استقلال فعالیتها و مبارزه از امام تأییدیهای بگیرم. من معتقد بودم حتی ما باید صف خودمان را از صف گروههایی مثل جبهه ملی که راهکارهایشان را از اسلام نمیگیرند، جدا کنیم، منتها در بین اعضای انجمن، عقاید و نظرات دیگری هم وجود داشت. در همین سفر بود که مصادف با اربعین بود و من به همراه حاج احمد آقا و فاطی خواهرم در کربلا همسفر امام بودیم که سفر شیرینی بود و در جای خودش خاطرات آن سفر را بازگو کردهام.
در آن سفر من به امام شرایط خارج از کشور را توضیح دادم و احساس کردم ایشان با من هم عقیده هستند که بچهمسلمانها ضمن عدم مخالفت و کارشکنی علیه دستهجات دیگر، باید همکاریهایشان را با آنها محدود کنند و بیشتر به انسجام درونی و ارتقاء بینش عقیدتی و ایدئولوژیک خودشان بپردازند. من از ایشان تقاضا کردم چون به زودی کنگره سالانه انجمنهای اسلامی در پیش است ـ و هر سال برای کنگره پیام میفرستادند ـ در پیامشان این مسئله را قید کنند که ما به عنوان یک دستورالعمل اجرایی سرلوحه فعالیتهایمان قرار دهیم. این پیام که حاوی نکات بدیعی از طرف امام خطاب به اتحادیه انجمنهای اسلامی بود در تاریخ 24 بهمن 1356 صادر شد که حاوی 12 بند بود و به پیام 12 مادهای معروف شد.
بسمالله الرحمن الرحیم
اتحادیه انجمنهای اسلایم دانشجویان در اروپا ـ ایَدهمالله تعالی
مرقوم محترم ضمیمه گزارشات جلسه سال گذشته و تصمیمات سال آینده واصل و موجب تقدیر گردید. در این سال که در عین خونین بودن و مواجه شدن ملت ایران با سختترین وحشیگریهای قرون وسطایی رژیم منحط پهلوی، نمودهای بارزی از ضعف و سستی پایههای لرزان حکومت طاغوتی به چشم میخورد، بهم پیوستگی قشرهای بیدار ملت و طبقات مختلف از روحانی تا دانشگاهی، از خطیب تا نویسنده، از بازاری تا کارگر و دهقان چنان لرزه بر اندام رژیم افکنده؛ و چنان بر اعصاب شاه خائن فشار آورده و ضربه زده که با حملههای سبعانه به ملتی که سلاحش اسلام و پناهش قرآن مجید و شعارش کلمه توحید است، و به حوزه علمیه قم که دژ محکم وحی و عدالت و ملجأ مسلمین عدالتخواه است، و به مردم مسلم محترم قم که هماره سرباز فداکار اسلام و پشتیبان مکتب قرآن است، و بالاخره با حمله به فرهنگ نجاتبخش شیعه، خواست به فشار و حمله عصبی تخفیف دهد.
مفتضحترین حرکات مذبوحانه، بوقهای تبلیغاتی و تظاهرات ساختگی است از عدهای سازمانی و نفعطلب؛ و افرادی که مجبور به شرکت شدهاند در حالی که در بوق رادیویی به صراحت اعتراف کردند که در تظاهرات شش بهمن بیش از یک ششم از دعوتشدهها شرکت نکردند؛ در صورتی که همه میدانند که این دعوی جز لاف و گزافهگویی نیست و در بین ملت مسلم کسی موافق ندارد و نمیتواند داشته باشد.
جنایتکاری که علیه امام، شعائر مذهبی و اسلامی مبارزه میکند و با همه مظاهر اسلامی مخالف است، نمیتواند در بین مسلمین موافق داشته باشد. جنایتکاری که میگوید مذهب در حکومت من نقشی ندارد، چطور ممکن است موافق داشته باشد؟ شخص منحرف و کهنهپرستی که در سفر اخیرش به هند، زرتشتیها و گبرها را نوازش و احترام میکند و از آتشپرستان و آتشپرستی تأیید میکند، و به خاطر مرام ارتجاعی آنها تاریخ پر ارزش و مترقی اسلام را تغییر میدهد، چگونه ممکن است موافق داشته باشد؛ جز همان فرقه کهنهپرست؟ اکنون بر شما جوانان روشنفکر و بر تمام طبقات ملت است که:
1ـ سرلوحه هدفتان اسلام و احکام عدالتپرور آن باشد؛ و ناچار بدون حکومت اسلامی عدالتخواه، رسیدن به این هدف محال است...
2ـ باید قشرهای غیراسلامی را که عقیده و عملشان برخلاف اسلام است و دارای گرایش به مکتبهای دیگرند، هر نوع از آن باشد، به مکتب مترقی عدالتپرور اسلام دعوت کنید و در صورت نپذیرفتن، از آنها هر نوع که باشد و هر شخصیت که هست تبرا یا لااقل احتراز کنید...
3ـ باید جوانان روحانی و دانشگاهی قسمتی از وقت را صرف کنند در شناخت اصول اساسی اسلام که در رأس آن توحید و عدل و شناخت انبیای بزرگ، پایهگذران عدالت و آزادی است، از ابراهیم خلیل تا رسول خاتم ـ صلیالله علیه و آله و علیهم اجمعین ـ و در شناخت طرز تفکر آنها از نقطه اقصای معنویت و توحید تا تنظیم جامعه و نوع حکومت و شرایط امام و اولیالامر و طبقات دیگر، از امرا و ولات و قضات و فرهنگیان که علما هستند و متصدیان مالیات اسلامی و شرایط آنها تا برسد به شُرطه و کارمندان شهربانی؛ و ببینند اسلام چه کسانی را برای حکومت و کارمندان آن به رسمیت شناخته و چه کسانی از شغل حکومت و شاخههای آن مطرود است.
4ـ باید شما دانشجویان دانشگاهها و سایر طبقات روحانی و غیره از دخالت دادن سلیقه و آرای شخصی خود در تفسیر آیات کریمه قرآن مجید و در تأویل احکام اسلام و مدارک آن جداً خودداری کنید، و ملتزم به احکام اسلام به همه ابعادش باشید...
5ـ باید برنامهها و نشریات همه جناحها بدون ابهام متکی به اسلام و حکومت اسلامی باشد و در مقدمه، سرنگون کردن طاغوت و شاخها و شاخههای آن، که در کشور ما رژیم دستنشانده پهلوی است، و جداً از خواستهایی که لازمهاش تأیید رژیم طاغوتی پهلوی است اجتناب کنید...
6ـ باید در هر فرصت در نشریات حزبی و غیرحزبی و در خطابهها و تظاهرات اعمال ضداسلامی و انسانی شاه تذکر داده شود. خصوصاً تغییر تاریخ اسلام که اهانت جبرانناپذیر به شخصیت معظم پیغمبر اکرم(ص) و اسلام و مسلمین و گرایش به زرتشتیگری و پشت کردن به اسلام و خداپرستی است...
7ـ از این که در دستور اتحادیه، به هم پیوستگی همه دانشجویان مسلمان است، در هر نقطه هستند مثل آمریکا و کانادا و هند و فیلیپین و دیگر جاها و میخواهید همه همکار و همصدا به فعالیتهای اسلامی ـ انسانی خود ادامه دهید، تقدیر میکنم و توفیق همه را از خداوند تعالی خواهانم. لازم است پایگاههای اسلامی برای معرفی اسلام و نشر حقایق نجاتبخشش در هر نقطهای از جهان که امکان است برقرار باشد...
8ـ لازم است فعالیتهای اسلامی و شنریات شما در ایران خصوصاً حوزه علمیه زنده قم و دانشگاههای بیدار، نشر و منعکس گردد تا قشر داخل و خارج به پشتیبانی هم دلگرم و با هم، همصدا شوند و به همکاری با هم برخیزند. و لازم است پایگاههایی در داخل کشور به هر نحو ممکن و عملی است ایجاد شود برای فعالیت با هدف واحد...
9ـ باید با کمال هوشیاری و مراقبت، سایر انجمنها را به مراقبت از راه و روش اعضای انجمنها و گروهها [دعوت کنید] که اشخاص مرموز و منحرف، یا محتملالانحراف در داخل انجمنها و گروهها راه نیابند و اگر راه یافتند، آنها را طرد کنند. لازم است دشمن را سخت مراقب و هوشیار فرض کنید و گمان اهمال و غفلت در او ندهید که در مراقبت سهلانگاری نمایید.
10ـ از اختلافات مطلقاً بطور حتم خودداری کنید که آن چون سرطان ساری و مهلک قشرها را فرا میگیرد و فعالیتها را فلج میکند و هدف را از یاد میبرد؛ و چه بسا که مسیر را عوض و جریان به ضد هدف [مبدل] میشود...
11ـ لازم است طبقات محترم روحانی و دانشگاهی، با هم احترام متقابل داشته باشند. جوانان روشنفکر دانشگاهها به روحانیت و روحانیون احترام بگذارند. خداوند تعالی آنها را محترم شمرده و اهل بیت وحی، سفارش آنها را به ملت فرمودهاند...
12ـ باید چه طبقه جوان روحانی و چه دانشگاهی، با کمال جدیت به تحصیل علم، هر یک در محیط خود ادامه دهند. این زمزمه بسیار ناراحتکننده که اخیراً بین بعضی جوانان شایع شده که درس خواندن چه فایدهای دارد، مطلبی است انحرافی و مطلقاً یا از روی جهالت و بیخبری است و یا با سوءنیت و از القائات طاغوتی شیطانی است که میخواهند طلاب علوم دینی را از علوم اسلامی بازدارند که احکام اسلام به طاق نسیان سپرده شود و محو آثار دیانت به دست خودمان تحقق پیدا کند، و جوانان دانشگاهی ما را انگل و متکی به قشرهای استعماری بار بیاورند که همه کس چون همه چیز وارداتی باشد...
به این ترتیب از حدود یک سال قبل از پیروزی انقلاب و حتی مدتی پیش از آن، ما به خاطر شرایط سیاسی و رهنمودهای امام دیگر هیچگونه همکاری مبارزاتی با گروههای چپ نداشتیم.
البته در این مقطع انجمنهای اسلامی صاحب قدرت و نفوذ و اعتبار کافی هم در اروپا و آمریکا هم در خاورمیانه و هم در جنوب شرقی آسیا شده بودند. واحدهای انجمن اسلامی دانشجویان در شهرهای زیادی تأسیس شده بود. اتحادیه انجمنهای اسلامی در اروپا و آمریکا از کنگره ششم و هفتم با هم متحد شده بودند و نشریات، خط مشی و برنامههایشان یکی شده بود. در سال 1355 و 1356 من دو سفر به هند و فیلیپین کردم. پیش از این انجمن اسلامی دانشجویان در شبه قاره هند تشکیل شده بود و دارای اساسنامه بودند.
منبع: طباطبایی، صادق، خاطرات سیاسی ـ اجتماعی دکتر صادق طباطبایی، ج 1، جنبش دانشجویی، تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج، 1387، ص 154 ـ 149.
تعداد بازدید: 445