انقلاب اسلامی :: دریاسالار کمال حبیب‌اللهی

دریاسالار کمال حبیب‌اللهی

01 مهر 1402

احمد ساجدی

دریاسالار حبیب‌اللهی یا به عبارت اسناد لانه جاسوسی «دریابان میرکمال‌الدین میرحبیب‌اللهی معروف به کمال حبیب‌اللهی»[1] آخرین فرمانده نیروی دریایی ایران در دوره پهلوی است. او در ۱۳08 متولد شد، در ۱۳۲۸ وارد نیروی دریایی شد، در ۱۳۵۴ به فرماندهی نیروی دریایی رسید، و این سمت را تا سقوط شاه حفظ کرد. وی پنج ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی از کشور گریخت و به شبکه مخالفین انقلاب در خارج از ایران پیوست. وی در سال ۱۳۶۰ عملیات ربودن ناوچه تبرزین متعلق به جمهوری اسلامی ایران را در آب‌های جبل‌الطارق فرماندهی کرد. حبیب‌اللهی در ۲۳ مهر ۱۳۹۵ در ۸۶ سالگی در آمریکا درگذشت.

بخشی از اسناد لانه جاسوسی درباره کمال حبیب‌اللهی به تشریح زندگی‌نامه وی از تولد در آستارا تا تحصیلات اولیه در دارالفنون، تحصیلات عالی در دانشکده نیروی دریایی در ایران و خارج از ایران، احراز مقام فرماندهی کشتی، فرماندهی ناوچه‌های رزمی، احراز مناصب ناخدایکمی، دریاداری، فرماندهی پایگاه دریایی بوشهر، فرماندهی ناوگان خلیج فارس، دریابانی و... اختصاص یافته است.[2]

حبیب‌اللهی سمت فرمانده نیروی دریایی ایران را در ۱۶ دی ۱۳۵۴ به دست آورد و تا پیروزی انقلاب اسلامی حفظ کرد. وی مورد اعتماد آمریکا بود. وقتی به فرماندهی نیروی دریایی منصوب شد، یک سند لانه جاسوسی نوشت:

«دریاسالار حبیب‌اللهی «طرفدار غرب، دارای تمایل بی‌نهایت دوستانه با ایالات متحده، و مایل به حضور آمریکا در خلیج فارس» است. او برای فراهم‌سازی زمینه حضور آمریکایی‌ها در منطقه «به‌طور مکرر توجه ایشان را به نظرش در مورد تهدید شوروی نسبت به منطقه جلب می‌کند.»[3]

اعتماد آمریکایی‌ها به حبیب‌اللهی آنقدر بالا بود که وقتی در روز ۲۴ بهمن 1357 (دو روز پس از پیروزی انقلاب) سفارت آمریکا در تهران مورد حمله فدائیان خلق قرار گرفت، آمریکایی‌ها به حبیب‌اللهی تلفن کردند و از او درخواست کمک کردند.[4] اما «نیروهای خمینی از راه رسیده و از چریک‌ها خواستند که زندانیان را تسلیم کنند... آنها را به قرارگاه‌های خمینی بردند... تمام پرسنل سفارت همان روز بعد از ظهر به سفارت بازگشتند.»[5]

حبیب‌اللهی در سه سالی که عهده‌دار فرماندهی نیروی دریایی ایران بود روابط این نیرو با نیروی دریایی رژیم صهیونیستی را تقویت کرد. وی در سال انقلاب (سال ۱۳۵۷) نیز به اسرائیل سفر داشت:

سرتیپ «آی. سیگفت» وابسته نظامی اسرائیل در تهران روز 11 تیر 1357 در نامه‌ای به ژنرال حسن طوفانیان معاون وزارت جنگ و متصدی خرید اسلحه، صورتجلسه مذاکره میان دریابان «بارکایی» فرمانده نیروی دریایی اسرائیل و دریاسالار حبیب‌اللهی فرمانده نیروی دریایی ایران را در آستانه سفر وی به تل‌آویو در اختیار ارتشبد طوفانیان قرارداد. بیشتر بخش‌های صورتجلسه، فهرستی از موضوعات فنی، توپ‌ها، تجهیزات دریایی، بازدید از قایق‌های موشک انداز اسرائیل، و برنامه‌های مربوط به بازرسی‌های طرف ایرانی از بعضی تجهیزات نظامی اسرائیل بوده است.[6]

دریا سالار حبیب‌اللهی در آبان ۱۳۵۷ در کابینه نظامی ارتشبد غلامرضا ازهاری با حفظ سمت، تصدی وزارتخانه‌های آموزش و پرورش، صنایع، فرهنگ و هنر، و علوم و آموزش عالی را نیز عهده‌دار شد.[7] او نهایت همکاری را با دولت ازهاری انجام داد و در 17 آبان با رؤسای دانشگاه‌هایی که استعفا‌هایشان در جیبشان بود ملاقات کرد و آنان را با صحبت متقاعد به ماندن بر سر کارشان نمود.[8]

با این حال، ضعف دولت ازهاری در برابر امواج انقلاب اسلامی سبب نگرانی آمریکایی‌ها شده بود. بر اساس یک سند لانه جاسوسی به تاریخ ۶ دی ۱۳۵۷ دریادار کالینز سرپرست بخش نیروی دریایی هیئت مستشاری آمریکا در ایران در دیدار با دریاسالار حبیب‌اللهی از ضعف دولت ازهاری و عدم قاطعیت وی ابراز نگرانی کرد. ولی حبیب‌اللهی به وی گفت: «حتی در صورت شکست کامل حکومت، نیروی مسلح یکپارچه برای ایجاد ثبات در کشور وجود دارد.»[9]

حبیب‌اللهی در آستانه سقوط شاه در دیدار با محمدرضا پهلوی پیشنهاد کشتار «5 هزار نفر از فاسدترین درباریان و سودجویان» و همچنین کشتار «5 هزار نفر از روحانیون و انقلابیون» را به شاه داده بود. او این کار را تنها راه نجات سلطنت دانسته بود.[10] او در جایی گفته بود در ماه نوامبر به شاه گفته بودم: «اگر اعلی‌حضرت ملوکانه ایران را ترک کنند، نیروهای مسلح سریعاً فرو خواهند ریخت. این همان چیزی بود که در اواخر فوریه اتفاق افتاد.»[11]

حبیب‌اللهی در مرداد ۱۳۵۸ با پاسپورت جعلی و با نام مستعار «ادریس اصمدی گادجین» تهران را به قصد فرانکفورت ترک کرد تا از آنجا رهسپار آمریکا شود و به خانوادش بپیوندد.[12] یک سند لانه جاسوسی تاریخ دقیق خروج حبیب‌اللهی از کشور را روز ۲۴ ژانویه ۱۹۷۹ (۲ مرداد ۱۳۵۸) ذکر کرده است.[13]

یکی از اسناد لانه جاسوسی مطلبی خواندنی راجع به سرگذشت دریاسالار حبیب‌اللهی در روزهای پایانی عمر حکومت پهلوی دارد:

«طى هفته‌هاى آخر، اختلال عظیمى در نیروهاى مسلح وجود داشت. طرح‌هاى اضطرارى بر روى کاغذ بود، ولى هیچ‌کس قادر به اجراى آنها نبود. روز 11 فوریه (22 بهمن) هنگامى که مردم خشمگین به ساختمان ستاد فرماندهى ارتش نزدیک شدند، حبیب‌اللهى، تیمسار بدره‌اى و تعدادى دیگر از افسران ارشد با هلیکوپتر، ستاد فرماندهى را به سوى لویزان ترک کردند. آنان تصور کرده بودند که واحدهاى گارد شاهنشاهى مستقر در لویزان خواهند توانست از ایشان حمایت کنند. درعوض، درهاى پادگان را ناگهان به روى همه باز دیدند و هیچ‌کس به افراد گارد دستور نمى‌داد. سپس حبیب‌اللهى محل را ترک کرد و به یک ساختمان کوچک نیروى دریایى در شمال تهران رفت. برخى از پرسنل او در آنجا بودند، ولى سربازان دستور تدارک براى دفاع را نمى‌پذیرفتند. سپس حبیب‌اللهى آنجا را به سوى خانه یک دوست ترک کرد. حبیب‌اللهى می‌گفت: فرمانده نیروى هوایى ایران، از روزها قبل از [پیروزى] انقلاب با هیچ‌یک از تلاش‌هاى ایشان جهت حفظ کشور همکارى نمى‌کرد. او نیروى هوایى ایران را بابت سقوط ارتش در آخرین روزها سرزنش مى‌کرد. روز 13 فوریه (24 بهمن 1357) حبیب‌اللهى به دفتر خود رفت تا ببیند چه خبرى از ناوگان خلیج‌فارس مى‌تواند به دست آورد. به او گفته شد که دیگر فرمانده نیست و دریادار مدنى جانشین او خواهد شد. حبیب‌اللهى نه در آن زمان و نه هیچ‌وقت دیگر دستگیر نشد. طى پنج ماه بعد، او اغلب از یک منزل شخصى به منزل دیگرى نقل مکان مى‌نمود. او تماس خود را با دیگر تیمسارهاى نیروى دریایى و پرسنل بلافصل خود حفظ کرد. او هیچ‌گاه به ستاد خود در نیروى دریایى ایران بازنگشت و تقریبا تمامى وسایل شخصى خود در آنجا را از دست داد. در مورد شخصیت‌ها، حبیب‌اللهى نهایت توهین یک دریانورد را نسبت به مدنى روا داشت: «او هرگز به دریا نرفته است.» او نسبت به معاون وقت نخست‌وزیر، امیرانتظام، خوب گفت و او را تنها فردى دانست که از میان آن گروه به وی کمک نمود. به عکس، او در مورد معاون دیگر نخست‌وزیر، یزدى، چیزى جز توهین براى گفتن نداشت. حبیب‌اللهى طرح فرار خود را حول این واقعیت که ترکى مى‌دانست تنظیم کرد. او یک پاسپورت ترکیه‌اى تهیه کرد و با اتوبوس به مرز ترکیه رفت و در تمام طول راه ترکى حرف زد. در مرز ترکیه هیچ‌کس از او سؤالى نکرد و او با نگهبانان ایرانى مشکلى نداشت. او از آنکارا به فرانکفورت رفت و در آنجا ویزاى آمریکا گرفت.[14]

 

پی‌نوشت‌ها:

 

[1]. اسناد لانه جاسوسی، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، کتاب هشتم، ص ۷۲۱، مبحث: «زندگی‌نامه جمعی از رجال پهلوی».

[2]. همان، ص ۷۲۰ – ۷۲۵.

[3]. همان، ص ۷۲۰ – ۷۲2.

[4]. همان، کتاب هفتم، ص ۵2، آناتومی انقلاب.

[5]. همان.

[6]. همان، کتاب دوم، ص ۵۷۱ – ۵۷۳.

[7]. همان، کتاب هشتم، ص ۷۲۳، مبحث: «زندگی‌نامه جمعی از رجال پهلوی».

[8]. همان، کتاب نهم، ص ۲۹۱ (سند شماره ۱۵۶).

[9]. همان، کتاب دوم، ص ۶۸ (سند شماره ۳۸).

[10]. ویلیام شوکراس، آخرین سفر شاه، چاپ پنجم، ۱۳۷۰، نشر البرز، ص ۱۷.

[11]. اسناد لانه، همان، کتاب هشتم، ص 7۲۴ ، مبحث: «زندگی‌نامه جمعی از رجال پهلوی».

[12]. همان، کتاب اول، ص ۱۶، موضوع: «متقاضی برای گذرنامه».

[13]. همان، کتاب هشتم، ص ۷۲۴، مبحث: «زندگی‌نامه جمعی از رجال پهلوی».

[14]. همان، ص 724 – 725.



 
تعداد بازدید: 1933


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: