انقلاب اسلامی :: خوزستان

خوزستان

15 مهر 1402

احمد ساجدی

استان خوزستان با ۶۴ هزار کیلومتر مربع وسعت و بیش از ۵ میلیون نفر جمعیت در جنوب غربی ایران واقع شده است. مجاورت این استان با آب‌های خلیج‌فارس و آبراه اروند، و همچنین نقش مؤثر آن در صادرات نفتی ایران، جایگاه استراتژیکی به خوزستان بخشیده است. این استان در سال‌های دفاع مقدس شاهد بسیاری از عملیات‌های رزمندگان اسلام بود. علاوه بر این، خوزستان از جمله مکانهایی است که پس از پیروزی انقلاب شاهد شکل‌گیری حرکت‌های قومی و نژادی و شورش‌های تجزیه‌طلبانه بوده و دشمنان انقلاب با طراحی و هدایت این اقدامات تلاش کردند این استان را نیز به کانونی برای اعمال فشار علیه نظام جمهوری اسلامی ایران تبدیل کنند. از این‌رو خوزستان در نتیجه این شرارت‌ها طی ماه‌های اول پس از پیروزی انقلاب، اوضاع آرامی نداشت.

بخش عمده اسناد لانه جاسوسی به تشریح همین ناآرامی‌ها و علل آن از دیدگاه آمریکایی‌ها پرداخته است. دخالت‌های رژیم بعثی عراق در حوادث خوزستان، تلاش شدید عراق و برخی حکومتهای عرب منطقه برای تغییر نام «خوزستان» به «عربستان»، رشد گرایش‌ها و آشوب‌های قومی و فعالیت‌های تجزیه‌طلبانه احزاب و گروه‌های ضدانقلاب در خوزستان، ضعف دولت موقت در رویارویی با بحرانهای این استان، فعالیت‌های جاسوسی بیگانگان به ویژه آمریکا در این منطقه و... را می‌توان در اسناد لانه جاسوسی مشاهده کرد.

سیاست‌های حکومت پهلوی دلیل اصلی فقر و نارضایی در استانهای مختلف از جمله در خوزستان بوده است. یکی از اسناد لانه جاسوسی با عنوان «عوامل ایجادکننده مشکلات اقتصادی» فهرستی از مشکلات اقتصادی کشور که قبل از انقلاب سبب ایجاد نارضایتی‌های مردمی شده، ارائه کرده است. در این سند پس از اشاره به پاره‌ای از معضلات جامعه از جمله بالارفتن هزینه‌های زندگی، ایجاد فاصله زیاد بین درآمد قشرهای مختلف مردم، ارتشا و سردرگمی در ادارات، فقدان مقامات صلاحیت‌دار، مداخله سازمانهای بی‌کفایت در امور زندگی مردم، نبود اعتماد مردم به دولت، فقدان حق اظهار عقیده، فقدان برنامه در تأمین نیازهای کشور،[1] به مشکل خوزستان اشاره شده است:

«نارضایتی عمومی و فقر در خوزستان و سایر مناطق جنوبی کشور، راه را برای تحریک و خرابکاری هموار می‌سازد و متأسفانه هیچ اقدام اساسی تاکنون در این رابطه صورت نگرفته است. اگر دولت می‌خواهد پایگاه مردمی داشته باشد و از حمایت مردم مناطق جنوب هنگام مذاکره با ممالک عربی برخوردار باشد، بایستی اقدامی جدی صورت بگیرد.»[2]

یکی از مهمترین اسناد لانه جاسوسی در ارتباط با خوزستان گزارش فوق محرمانه‌ای است که مأمور رابط سازمان سیا در تل‌آویو، آن را در سوم مهر ۱۳۵۸ تهیه کرده و به وزارت امور خارجه آمریکا و به بخش مربوط به رژیم صهیونیستی در آن وزارتخانه ارسال کرده است. در مقدمه این سند سری گفته شده:

«این گزارش، پایه‌ای است که برای بحث بین متخصصین ما در مورد ایران باید مورد استفاده قرار گیرد.» در بخشی از این گزارش پس از بررسی نقاط ضعف و قوت اقتصاد ایران تصریح شده که «قسمت اعظم چاه‌های نفت ایران در خوزستان واقع شده که شوق تجزیه‌طلبی، خطر همسایه‌ای چون عراق، و اتحادیه‌های سازمان‌یافته دارای تمایلات چپ، در آنجا وجود دارد.»[3]

در بخش دیگری از این گزارش ضرورت توجه و دقت نظر در چند نکته مورد تأکید قرار گرفته که از جمله آنها می‌توان به این موارد اشاره کرد:

«اوضاع و شرایط خوزستان، میزان ناآرامی در میان اعراب خوزستان، میزان مداخله عراق در میان مخالفین کرد و یا بین اعراب خوزستان، شورش اقلیت‌های قومی تجزیه‌طلب به‌خصوص اگر این شورش به‌طور همزمان در منطقه کردنشین و ایالت استراتژیک خوزستان برپا شود.»[4]

در یک سند دیگر به تاریخ ۱۱ مرداد ۱۳۵۸ مأمور سازمان سیا تلاش می‌کند تا یکی از جاسوسان مرتبط با سفارت آمریکا به نام همایون روشنی مقدم (که در گزارش با اسم رمز «اس. دی. ترانزیت» یا مخفف آن «ت/1» خوانده می‌شود) در منابع نفتی خوزستان استخدام شود.

در این سند آمده است:

«... ت/1 خلاصه نامه همراه با متن سخنرانی خود که در آمریکا در مورد اسلام ایراد کرده بود، را به منشی حسن نزیه رئیس شرکت نفت تسلیم کرد....»[5]

در بخش دیگری از این سند از قول مأمور سیا آمده است:

«محتمل به نظر می‌رسد که ت/1 شغلی در آبادان به دست آورد. اما درباره تهران مطمئن نیست. مأمور مربوطه به او گفت که ما به اوضاع خوزستان خیلی علاقه‌مندیم و مایلیم که او در آنجا باشد. در بخش تعیین خط‌مشی شرکت نفت....»[6]

در پی‌نوشت یکی از اسناد لانه جاسوسی راجع به «همایون روشنى مقدم» آمده است: «وی پیش از انقلاب در آمریکا به تحصیل مشغول بوده و پس از فارغ‌التحصیل شدن و پیش از آنکه عازم ایران شود، آموزش‌هایى از سیا مى‌بیند. قصد سیا این بود که روشنى مقدم با توجه به رشته مهندسى‌اش در شرکت نفت استخدام شود و از منطقه خوزستان و صنعت نفت گزارش تهیه کند، ولى با توجه به ریشه کردى که وى داشته، مى‌تواند به کردستان نیز برود و در مورد وضعیت کردستان گزارش تهیه نماید.»[7]

در سند دیگری از مبدأ «رئیس» به مقصد «بخش خارجه» چند نکته حائز اهمیت ذکر شده است. در این سند به تاریخ ۲۱ تیر ۱۳۵۸ و با عنوان «اس. دی. ترانزیت» اهمیت روشن شدن نکات زیر مورد تأکید قرار گرفته است:

«انفجارهای جاری در لوله‌های نفت خوزستان، مشکلات کارگری در حوزه‌های نفتی جنوب، اعتراضات اعراب ایرانی در خوزستان، دخالت فعالانه عراقی‌ها در مشکلات خوزستان»[8]

شبیه این محورها، در سند دیگری به تاریخ ۷ مرداد ۱۳۵۸ نیز منعکس گردیده است. در این سند ضمن طرح سؤالاتی راجع به نیروهای سپاه پاسداران از جمله انضباط آنان، روابط آنان با ارتش، نوع آموزش‌های آنان، و همچنین روابط آنان با دولت موقت، چند سؤال نیز در ارتباط با تحولات خوزستان مطرح شده است. از جمله اینکه موضع پاسداران در رابطه با اعزام نیرو علیه مخالفان قومی در کردستان و خوزستان چیست؟ و یا عراقی‌ها در خوزستان و کردستان چه می‌کنند؟»[9]

در یکی از اسناد به وضوح به نقش اسرائیل و عوامل ساواک در تشدید ناآرامی‌های قومی در خوزستان اشاره شده است:

«اسرائیل با بازمانده‌های ساواک برای ایجاد مزاحمت بین گروه‌های مختلف هماهنگی می‌کند. به‌خصوص در خوزستان که کمک به مخالفین باور شده است.»[10]

اسرائیل و سازمان سیا در اوایل انقلاب حتی طرح حمله‌ای نظامی علیه منابع نفتی خوزستان را نیز بررسی کرده بودند:

«نوذر رزم‌آرا از مرتبطین سیا که در عین حال از عناصر با سابقه ساواک نیز بوده‌ است اشاره به طرحى می‌کند که با کمک سازمآنهاى اطلاعاتى مصر و اسرائیل برنامه‌ریزى مى‌شده، تا با اجراى یک حمله دریایى به خوزستان، توانایى تولید نفت ایران تحت کنترل درآید و به این ترتیب کنترل ایران به دست نیروهاى میانه‌روى طرفدار غرب درون ایران بیفتد.»[11]

در سندی به تاریخ 19 تیر 1358 سفارت آمریکا به‌طور ضمنی پیشنهاد مبارزه به شیوه خرابکاری را نیز به مخالفین انقلاب ارائه می‌دهد:

«اگر گروه‌های قومی عرب مخالف، قصد داشته باشند که از طریق مبارزه به شیوه خرابکاری سر به شورش بردارند، محتملاً مشکل جدی برای حکومت جهت مقابله خواهد بود. خوزستان بدون اغراق دارای هزاران مایل لوله‌های نفتی غیر قابل حفاظت و دیگر تأسیسات نفتی است که به آسانی می‌توانند هدف اقدامات خرابکارانه قرار گیرند.»[12]

یکی از دلایل ناآرامی‌های خوزستان در ماه‌های اول پس از پیروزی انقلاب دخالت مستقیم یا غیرمستقیم رژیم بعث در حوادث این استان بود. یکی از اسناد لانه جاسوسی به تاریخ 2 اردیبهشت 1358 در این رابطه تصریح دارد:

«تسلیح اعراب محلی خوزستان: یک منبع غیرموثق گزارش داده است که اعراب محلی خوزستان به وسیله سلاحهایی از نوع AK4 روسی و هفت تیر، به طور کامل مسلح شده‌اند. شایان ذکر است که این نوع تسلیحات به صورت کاملاً آشکارا در مرز عراق قاچاق می‌شود. مسئله تسلیح باعث بروز تنش‌های درون گروهی شده که چندین کشته به دنبال داشته است. افزون بر این، این مسئله باعث شده است که عناصر تبهکار، [با سوءاستفاده از شرایط] اقدام به سرقت‌های مسلحانه کلان بکنند. در شهر اهواز، اغلب خانه‌ها از محافظین 24 ساعته بهره می‌برند.»[13]

به موجب یک سند لانه جاسوسی به تاریخ ۴ خرداد 1358 مرتضی بازرگان برادرزاده مهدی بازرگان در ملاقات با مأمور سیاسی سفارت آمریکا ضمن اشاره به کانون‌های بحران در کردستان، خوزستان و آذربایجان غربی می‌گوید:

«دلایل کافی مبنی بر مداخله خارجی که عبارتند از ارسال پول و اسلحه از طریق عراق، وجود دارد.»[14]

در سندی به تاریخ 21 خرداد 1358در این رابطه می‌خوانیم:

«مقام سیاسی سفارت درباره این که چرا عراق در حال ایجاد آشوب در خوزستان است، از مشاور حقوقی وزارت خارجه کویت ـ طارق رازوقی ـ سؤال کرد. وی در پاسخ گفت: رهبری عراق فکر می‌کند که حکومت شیعی ایران ممکن است میان شیعیان عراق، آشوب و اغتشاش به پا سازد.»[15] بر اساس این سند رژیم بعثی عراق به تصور آنکه مبادا دولت ایران در آینده میان شیعیان عراق آشوب و اغتشاش به‌ پا سازد، در خوزستان سرگرم آشوب شده است.

در سند دیگری به تاریخ 27 خرداد 1358 چنین می‌خوانیم:

«صبح روز گذشته اسنادی در کانون فرهنگ اسلامی اهواز به نمایش گذاشته شد که حکایت از دخالت مأموران دولت بعثی عراق در آشوب‌های اخیر استان خوزستان داشت. علاوه بر این، مهماتی که بر روی آن مشخصات ارتش عراق حک شده بود نیز در همین کانون در معرض دید همگان قرار گرفت.»[16]

در سندی به تاریخ 7 تیر 1358 چنین آمده است:

«سلاح همچنان به‌طور غیرقانونی از مرزهای جنوبی و از درون خاک عراق به داخل ایران قاچاق می‌شود. منابع آگاه می‌گویند که اعراب و عشایر با استفاده از کامیون، آن را در سرتاسر کشور توزیع می‌کنند. این منابع می‌گویند که دلیل اصلی تداوم جریان بی‌وقفه سلاح به داخل ایران فقدان هشیاری و کنترل مناسب مرزها از سوی نیروهای ژاندارمری است که آشکارا به وظیفه خود عمل نمی‌کنند. ناظران سیاسی با توجه به تنش‌های موجود در استان خوزستان، جریان سلاح به درون این مناطق را با نگرانی بسیار زیاد دنبال می‌کنند، و می‌گویند که کل منطقه می‌تواند به بشکه باروتی مبدل شود که اگر اقدامات مؤثری برای آرام کردن آن صورت نگیرد، ممکن است هر آن منفجر شود.»[17]

و این سند به تاریخ 9 تیر 1358:

«مقامات ایران شش هزار سلاح خودکار کلاشینکف را در مرز عراق از قاچاقچیان کشف و ضبط کردند. این سلاح‌ها ظاهراً قرار بود به استان آشوب‌زده خوزستان در جنوب غربی ایران قاچاق شود که اقلیت عرب‌زبانان در آن ساکن هستند.»[18]

و این سند:

«روز ۲۰ اکتبر (28 مهر 1358) ایران ۱۱ نفر از اعضای یک گروه خرابکار را که پس از طی دوره آموزشی در عراق وارد خوزستان شده بودند دستگیر کرد.»[19]

یک سند اعتراف دارد که: «عراق اشتباه بزرگی مرتکب خواهد شد اگر به خوزستان حمله کند. زیرا حمله به شاهرگ حیاتی ایران بیش از هر عامل دیگری باعث ایجاد وحدت بین دولت فعلی و ملت و انسجام ارتش خواهد شد.»[20]

«هیچ مشکلی بین فارس‌ها و اعراب استان وجود ندارد. گروه‌هایی که خود را نماینده اعراب معرفی می‌کنند،‌ گروه‌های مخالفی هستند که تحت لوای چپ‌گراها فعالیت دارند. کنسولگری عراق در استان خوزستان به نحوی در آشوب‌های اخیر خرمشهر دست دارد. کانون فرهنگی و سیاسی اعراب در قاچاق سلاح از عراق نقش دارد و برخی از وابستگان شاه یک میلیارد ریال برای اجیر کردن قاچاقچی به منظور ایجاد آشوب در منطقه صرف کرده‌اند. مدارکی در دست است که نشان می‌دهد سفیر سابق ایران در آمریکا، اردشیر زاهدی، با قاچاقچیان سلاح تماس داشته است...»[21]

یکی از اقدامات نژادپرستانه و کینه‌توزانه رژیم بعث در اوایل انقلاب، تلاش برای تغییر نام «خوزستان» به «عربستان» بود. تلاشی که با حمایت برخی از محافل مطبوعاتی در کشورهای عرب منطقه نیز همراه بود ولی به نتیجه نرسید. در سندی به تاریخ 21 خرداد 1358 در این رابطه می‌خوانیم:

«کاردار ایران در کویت هفته گذشته در دیدار با صباح‌الاحمد وزیر خارجه کویت و دیگر مقامات وزارت خارجه این کشور گلایه خود را نسبت به کاربرد کلمه عربستان به جای خوزستان در مطبوعات آن کشور ابراز داشت.»[22]

و در سندی به تاریخ ۵ تیر ۱۳۵۸ چنین می‌خوانیم «وزارت امور خارجه ایران روز گذشته رسماً نسبت به درخواست برخی مطبوعات عراقی و عرب مبنی بر تغییر نام استان خوزستان به استان عربستان اعتراض کرد.»[23]

این در حالی است که «جمعیت عرب ایرانی هیچگاه نسبت به درخواست‌های رادیویی عراق مبنی بر قیام برای آزادی عربستان (خوزستان) از ایران، عکس‌العمل مثبت نشان نداده‌اند.»[24]

بحرانهای قومی و نژادی و خواسته‌های تجزیه‌طلبانه از دیگر عوامل ناامنی و آشوب در خوزستان طی ماه‌های اول پس از پیروزی انقلاب اسلامی بوده است:

«مشکلات در استان خوزستان دوباره بروز می‌کند: گزارش ذیل در روزنامه تهران تایمز 11 ژوئیه 1979 درباره مشکلات در استان خوزستان درج گردیده است: «کلیه نیروهای مسلح باید بیست‌وچهار ساعته در حال آماده‌باش باشند» این موضوع را دریادار مدنی در پاسخ به ناآرامی‌های مستمر در استان پر دردسر خوزستان، اعلام کرد. دستور فوق در پی تظاهرات جدید از سوی عرب‌های ایرانی صادر گردید. هزاران تن از مردم به خیابآنهای شهر هجوم برده و با انجام تظاهرات، حمایت کامل خود را از رهبرشان آیت‌الله آل‌شبیر خاقانی اعلام کردند. راهپیمایی و تظاهرات اعتراض‌آمیز که از سوی نیروهای چپ‌گرای عرب سازمان‌دهی شده بود، به مناسبت چهلمین روز درگیری مسلحانه آنها با نیروهای دولتی برگزار شد که طی آن چندین نفر کشته و مجروح شده بودند. پس از راهپیمایی اعتراض‌آمیز یک قطعنامه ده ماده‌ای صادر گردید که طی آن درخواست شده بود بدون هیچ قید و شرطی کلیه زندانیان سیاسی آزاد شوند و از دولت خواسته شد که حقوق کامل دموکراتیک را تضمین نماید. آنها همچنین از اهداف بلوچ‌ها، ترکمن‌‌ها، و دیگر خلق‌های ستمدیده ایران حمایت کردند.»[25]

و این سند به تاریخ 8 فروردین 1358:

«اعراب خوزستان خواهان برخورداری از حق کنترل بر ثروت‌های معدنی استان شده‌اند. آنها می‌گویند حاضرند نفت خود را به بقیه نواحی کشور بفروشند.»[26]

یا این سند به تاریخ 5 تیر 1358:

«خوزستان دارد به غده چرکین در شکم ایران مبدل می‌شود. اگر دولت ایران سریعاً اقدامی برای پاسخ‌گویی به درخواست‌های جمعیت عرب‌زبان خوزستان نکند این استان نفت‌خیز به مرز انفجار خواهد رسید. درخواست اصلی اعراب عبارت است از: خودمختاری، توزیع ثروت‌های نفتی و حق جمعیت عرب زبان برای داشتن نظام آموزشی به زبان عربی است.»[27]

و سند دیگر به تاریخ 17 مهر 1358 نوید شروع قریب‌الوقوع قیام مردم خوزستان را می‌دهد:

«در هفته‌های آتی زمانی فرامی‌رسد که اعراب خوزستان برای حمایت از فعالیت‌های اکراد در شمال غربی ایران قیام خواهند کرد.»[28]

یکی از اسناد لانه جاسوسی ضمن بررسی بحران‌های قومی از جمله رویدادهای خوزستان، عملکرد دولت موقت در رویارویی با این بحران‌ها را زیر سؤال برده می‌نویسد:

«اختلاف نژادى: فورى‌ترین نشانه این امر تقاضا براى کسب خودمختارى است. گروه‌هاى مختلفى وجود دارند که یا براساس زبان، مانند ترک‌زبانان آذربایجان و عرب‌زبانان خوزستان و یا براساس اختلافاتى نظیر سنى‌هاى کرد و بلوچ که خود را جزء فرهنگ ایرانى مى‌دانند، در مواقع بروز ضعف در پایتخت، تقاضاى خودمختارى در درجات مختلف نموده‌اند. ناتوانى خمینى و دولت موقت در مناطق بحرانی به احساسات جدایى‌طلبى فرصت بروز داده است. تا موقعى که دولت موقت این چنین بى‌خاصیت باشد، این پدپده احتمالاً رشد سریع خواهد داشت.»[29]

راجع به نتایج عملکرد ضعیف دولت موقت در قبال تحولات خوزستان یک سند لانه جاسوسی به تاریخ 5 تیر 1358 چنین می‌نویسد:

«از دست دادن کنترل این استان توسط دولت موقت به معنی از دست دادن درآمدی است که دارد اقتصاد فلج ایران را افتان و خیزان به پیش می‌راند. به همین دلیل است که دولت انتظارات فزاینده جمعیت عرب زبان این استان را برآورده نمی‌کند. مسلماً اقلیت‌های دیگر ایران مراقب هستند ببینند که دولت چقدر به اعراب آزادی می‌دهد.»[30]

یکی از دلایل اغتشاش و ناامنی در خوزستان، انتصاب احمد مدنی به عنوان استاندار این استان بوده است. دریادار مدنی در ۱۹ فروردین با حفظ سمت رئیس ستاد نیروی دریایی به مقام استانداری خوزستان منصوب شد.[31] از نخستین اقدامات وی در مقام استانداری خوزستان رویارویی شدن با پاسداران کمیته‌های انقلاب در استان و انحلال این کمیته‌ها بود. در سندی به تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۳۵۸ در این رابطه چنین می‌خوانیم:

«استاندار خوزستان و فرمانده کل نیروی دریایی ایران، دریا سالار احمد مدنی، یک روز پس از ناآرامی‌ها و شورش‌های روز یکشنبه، که مجروحیت و مصدومیت 12 نفر را در پی داشت، دستور انحلال تمامی کمیته‌های انقلاب اسلامی شهر خرمشهر را صادر کرد. وی تأکید کرد که کمیته‌های انقلاب حق هیچ‌گونه فعالیتی در خرمشهر ندارد. وی خاطرنشان کرد که کمیته‌های انقلاب در دیگر شهرهای استان نیز به تدریج منحل خواهند شد. وی افزود که موضوع انحلال کمیته‌های انقلاب را با کابینه دولت و آیت‌الله شبیر خاقانی، رهبر مذهبی بانفوذ و تأثیرگذار در استان خوزستان، مطرح خواهد کرد.»[32]

یکی از اقدامات احمد مدنی در مقام استانداری خوزستان مساعدت در خارج‌سازی افراد خانواده تیمسار پالیزبان (نظامی شرور و فراری رژیم پهلوی) از ایران بوده است.[33]

یک سند لانه جاسوسی سفر ۳۰ فروردین  ۱۳۵۸ مهدی بازرگان نخست‌وزیر به خوزستان را این‌گونه بازتاب داده است:

«مهدی بازرگان نخست‌وزیر و معاونش عباس امیرانتظام روز چهارم فروردین ۱۳۵۸ برای فرونشاندن بحران خوزستان رهسپار این منطقه شدند. در خرمشهر جمعیت خشمگین بیرون از خانه آیت‌الله خاقانی تجمع کرده بودند و برای اینکه بازرگان و همراهانش بتوانند وارد خانه شود مجبور شدند با تیراندازی هوایی مردم را متفرق کنند. بازرگان و انتظام هر دو در مصاحبه‌هایشان گفتند: خواست اقلیت‌های قومی از جمله مردم عرب زبان خوزستان را درک می‌کنند...»[34]

بعد از این سفر، امیرانتظام گفته بود: «دولت احتمال می‌دهد خوزستان دومین منطقه‌ای باشد که ضد انقلابیون سعی خواهند کرد با سوءاستفاده از مسائل قومی در آن شرارت کنند.»[35]

سفر بازرگان و هیئت همراه به خوزستان چنان بی‌تاثیر بود که پس از آن، شیخ خاقانی شدیداً امام خمینی را مورد انتقاد قرار داده بود:

«آیت‌الله طاهرخاقانی رهبر اعراب خوزستان در روزهای سی‌ام می و اول ژوئن (9 و 11 خرداد 1358) خمینی را در خصوص حقوق مطرح شده اقلیت‌ها در قانون اساسی جدید مورد انتقادات تند و گزنده قرار داد.»[36] و تلاش کرد به سیدکاظم شریعتمداری نزدیک شود. در سندی به تاریخ 21 خرداد 1358 چنین می‌خوانیم:

«از قول یکی از دستیاران آیت‌الله خاقانی در بخش عرب‌نشین استان خوزستان نقل شده که: ما منتظر شریعتمداری هستیم. حرف او برای ما حجت است. ما او را رهبر خود می‌دانیم.»[37]

و سند زیر به تاریخ 9 خرداد 1358 که حاکی از شکست احمد مدنی در خلع سلاح مخالفین در استان خوزستان است:

«نظریه تهیه‌کننده: (محرمانه) دریادار مدنی، استاندار خوزستان، به تازگی ضمن درخواست از مردم مبنی بر استرداد سلاح‌ها به پادگان‌ها، اعلام کرده است که به شدت با تمامی افرادی که بدون مجوز اقدام به حمل سلاح بنمایند، برخورد خواهد شد. حدود یک هفته از صدور این بیانیه گذشته است اما به گزارش یک منبع موثق، هنوز هیچ اسلحه‌ای مسترد نشده است. به نظر اینجانب، این موضوع حاکی از این است که مردم قصد بازگرداندن سلاح‌ها را ندارند و بنابراین، می‌توان انتظار داشت که این موضوع سرمنشاء بروز برخی مشکلات در آینده باشد.»[38]

یکی از محورهایی که در اسناد لانه جاسوسی با هدف ایجاد نارضایی در خوزستان به چشم می‌خورد، تأکید موهوم آمریکایی‌ها مبنی بر حضور افراد مسلح فلسطینی در خوزستان است. در سندی سری با عنوان «فعالیت فلسطینی‌ها در ایران» می‌خوانیم:

«جبهه خلق برای آزادی فلسطین عده‌ای از اشخاص و تعدادی اسلحه به‌طور مخفیانه به ایران فرستاده و مرکز این فعالیت‌ها در خوزستان است. تعداد این افراد از ۲۷۰ نفر تجاوز نمی‌کند و مأموریت آنها برانگیختن مردم و سازمان دادن کارگران صنایع نفت و آموزش دادن کاربرد اسلحه و مواد منفجره به کارگران است.»[39]

در سندی به تاریخ 27 اسفند 1357 در همین رابطه می‌خوانیم:

«سازمان آزادیبخش فلسطین با افتتاح دفتری در اهواز، دومین دفتر خود را در ایران راه‌اندازی کرد. افتتاح این دفتر در استان نفت‌خیز خوزستان بدان معناست که به زودی فلسطینی‌ها جایگزین خارجیان دیگری می‌شوند که طی چند ماه گذشته میدان‌های نفتی ایران را ترک کرده‌اند.»[40]

و در سند دیگری در همین زمینه چنین می‌خوانیم:

«ابراهیم یزدی وزیر امور خارجه ایران در دهم اکتبر (18 مهر 1358) اعلام کرد که سازمان آزادیبخش فلسطین اجازه افتتاح دفتری در شهر اهواز در خوزستان را نخواهد داشت.»[41]

یا در سند دیگری بروس ‌لینگن کاردار آمریکا در تهران در گزارشی با عنوان «ساف در ایران» نوشته است:

«هفته‌نامه انگلیسی زبان اکسکلوسیو در شماره ۲۱ مهر ۱۳۵۸ خود نوشت: دولت سوریه به معاون نخست‌وزیر ایران صادق طباطبایی که در لبنان به سر می‌برد، اطمینان داده که جنبش‌الصاعقه یعنی گروه تندرو فلسطینی در ناآرامی‌های خوزستان دخالتی نداشته و علاوه بر این سوریه قول داده است که برای جلوگیری از مداخله این گروه در منطقه با جرج حبش وارد مذاکره خواهد شد.»[42]

 

پی‌نوشت‌ها:

 

[1]. اسناد لانه جاسوسی، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، کتاب هشتم، ص 360.

[2]. همان، ص 363.

[3]. همان، کتاب چهارم، ص ۵۶۵ (سند شماره ۱۲).

[4]. همان، ص ۵۶۱ – ۵۶۷.

[5]. همان، کتاب چهارم، ص ۵۷ (سند شماره ۱۲).

[6]. همان، ص ۵۸.

[7]. کتاب چهارم، ص 44، (سند شماره 1).

[8]. همان، کتاب چهارم، ص ۵۳ (سند شماره ۹)..

[9]. همان، کتاب پنجم، ص ۳۳۰ (سند شماره ۶)

[10]. همان، کتاب اول، ص 223 (سند شماره 15).

[11]. همان، کتاب هفتم، ص 349 (سند شماره 19).

[12]. همان، کتاب دهم، ص 552 (سند شماره 253).

[13]. همان، ص 315 (سند شماره 155).

[14]. همان، کتاب دوم، ص 693، مبحث: «احزاب سیاسی در ایران».

[15]. همان، کتاب پنجم، ص ۸ (سند شماره ۳۳).

[16]. همان، کتاب دهم، ص 480 (سند شماره 217).

[17]. همان، ص 513 (سند شماره 231).

[18]. همان، ص 517 (سند شماره 234)

[19]. همان، کتاب یازدهم، ص ۶۴ (سند شماره ۲۷)، بند ۶.

[20]. همان، کتاب هفتم، ص 390 (سند شماره 6)، اظهارات هوشنگ نهاوندی.

[21]. همان، کتاب دهم، ص 445 (سند 204).

[22]. همان، کتاب پنجم، ص ۸ (سند ۳۳).

[23]. همان، کتاب دهم، ص ۵۰۷ (سند شماره ۲۲۹).

[24]. همان، کتاب ششم، ص 663.

[25]. همان، کتاب دهم، ص 588 (سند 255).

[26]. همان، ص 252 و 253 (سند شماره ۲۲۹).

[27]. همان، ص ۵۰۷ (سند شماره ۲۲۹).

[28]. همان، ص 689 (سند شماره 342).

[29]. همان، کتاب دوم، دخالت‌های آمریکا در ایران(5)، ص 108 (سند شماره 1).

[30]. همان، کتاب دهم، ص ۵۰۷ (سند شماره ۲۲۹).

[31]. همان، ص ۲۹۰ (سند شماره ۱۴۴).

[32]. همان، ص 393 (سند شماره 179).

[33]. همان، کتاب هفتم، ص 412 (سند شماره 2).

[34]. همان، کتاب دهم، ص ۲۳۳ (سند شماره ۱۱۷).

[35]. همان، ص 270 (سند شماره 135).

[36]. همان، ص 439 (سند شماره 200).

[37]. همان، ص 270 (سند شماره 135).

[38]. همان، ص 436 (سند شماره 198).

[39]. همان، کتاب پنجم، ص ۲۲۷ (سند شماره ۳۶).

[40]. همان، کتاب دهم، ص ۲۱۳ (سند شماره ۱۰۸) بند ۶.

[41]. همان، کتاب پنجم، ص ۵۴۱ (سند شماره ۵۵).

[42]. همان، ص ۲۱۴ (سند شماره ۲۹).



 
تعداد بازدید: 225


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: