انقلاب اسلامی :: سیستان و بلوچستان

سیستان و بلوچستان

13 آبان 1402

احمد ساجدی

استان سیستان و بلوچستان به مرکزیت زاهدان دومین استان پهناور ایران است که در جنوب شرقی ایران در مرز با پاکستان و افغانستان قرار دارد. این استان بیش از ۱۱ درصد وسعت ایران را در بر می‌گیرد. اهالی سیستان و بلوچستان مردمی خونگرم، صمیمی و غیور هستند که در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس سهم داشته‌اند. استان سیستان و بلوچستان با داشتن موقعیت راهبردی بازرگانی و ترانزیتی، از ظرفیت بالایی برای توسعه و آبادانی برخوردار است. اگرچه در دهه‌های اخیر، منابع طبیعی و معادن‌ بزرگی در این استان کشف شده و اگر چه در سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی گام‌های بلندی نیز در توسعه عمران و بهداشت و آبادانی این استان برداشته شده، ولی این پدیده منجر به ریشه‌کنی فقر در این خطه نشده است.

اسناد لانه جاسوسی نیز در میان تمامی جلوه‌های موجود در سیستان و بلوچستان به موضوع فقر، القاء ناآرامی، القاء نارضایتی‌های مذهبی و قومی و ارائه تفسیرهای غیرمنطقی از سفرهای مسئولین کشور به این منطقه پرداخته‌اند. این اسناد گاهی با پیش کشیدن طرح موهوم «بلوچستان بزرگ» به تجزیه‌طلبی در منطقه دامن زده یا در جهت ایجاد نفرت میان مردم منطقه با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی کوشش کرده‌اند.

در اسناد لانه جاسوسی در نیمه اول سال ۱۳۵۸ یک رشته گزارش تحت عنوان «نظم و قانون در بلوچستان؛ افزایش نگرانی» به چشم می‌خورد. در هر یک از این گزارش‌ها به تشریح ناآرامی‌ها و مشکلات موجود در بلوچستان پاکستان، افغانستان و ایران پرداخته شده و نابسامانی‌های آنها از جمله فقر، پناهندگان، مواد مخدر، تنش با برنامه‌های دولت‌های مرکزی و... ذکر گردیده است. گرچه وضع داخلی بلوچستان‌های هر کشور ارتباطی به بلوچستان‌های سایر کشورهای مجاور ندارد، ولی در اسناد لانه جاسوسی همه آنها حول یک محور، و با سوءاستفاده از شباهت‌های نژادی، زبانی، پناهندگان و مشکلات مشابه، تجزیه و تحلیل شده تا زمینه طرح موضوع «بلوچستان بزرگ» فراهم گردد.

در یکی از اسناد لانه جاسوسی موضوع تجزیه کشورهای ایران و افغانستان و پاکستان و تشکیل «بلوچستان بزرگ» این‌گونه بررسی شده است:

«ایران مانند پاکستان دستخوش مسائل قبیله‌ای است. در بخش جنوب شرقی ایران حدود نیم میلیون نفر از اعضای قبیله بلوچ به سر می‌برند. قبیله بلوچ بخش‌هایی از پاکستان و افغانستان را تحت کنترل دارد. گهگاهی نیز برای تجزیه بلوچستان حرکت‌هایی از آنها سر می‌زند. بلوچستان فرضی نیز قرار است از بخش‌هایی از ایران و پاکستان و افغانستان کنونی پدیدار شود و با اقیانوس هند هم مرز باشد و در یک نقطه با شوروی نیز تماس داشته باشد. از نظر ایران این یک موضوع حاد امنیتی داخلی است. هر چند هنوز در زیر خاکستر پنهان است، ولی می‌تواند یکی از علل تقویت نیروهای ایران در بخش جنوب شرقی کشور باشد.»[1]

و در سندی به تاریخ سوم تیر ۱۳۵۸ از مبداء سفارت آمریکا در اسلام‌آباد به وزارت خارجه واشنگتن به موضوع تشکیل «بلوچستان بزرگ» این‌گونه اشاره شده است:

«اگرچه هنوز کسی مستقیماً از بلوچستان بزرگ با ما صحبت نکرده است، لیکن استاندار پیشین بلوچستان «اکبرخان بوگتی» و دیگران به ما گفته‌اند که بسیاری از بلوچ‌ها هنوز با جاه‌طلبی بسیار میل دارند که بلوچستان ایران و افغانستان و پاکستان و احتمالاً سند را به صورت یک ملت واحد درآورند.»[2]

یکی از ترفندهای دشمنان برای ایجاد فتنه و چند دستگی در صفوف مردم یک جامعه، القاء وجود بحران و ناآرامی در آن جامعه است. این ترفند به ویژه در نقاطی که تفاوت‌های نژادی، قومی، زبانی، دینی و غیره با سایر نقاط دارد، بیشتر به کار گرفته می‌شود. یکی از اسناد لانه جاسوسی که تنها پنج هفته پس از پیروزی انقلاب اسلامی نوشته شده و تاریخ ۲۹ اسفند ۱۳۵۷ را دارد، با اشاره به ناآرامی‌های کردستان می‌نویسد:

«اگر دولت نخست‌وزیر بازرگان راهی برای آرام کردن کردها پیدا نکند، شاهد درگیری‌های بعدی در بلوچستان و آذربایجان خواهیم بود.»[3]

این نشان می‌دهد که آمریکایی‌ها برای هر یک از کانون‌های قومی و نژادی کشور برنامه‌های آشوب داشته‌اند. چنانچه یک هفته بعد در سند دیگری با تاریخ ۷ فروردین ۱۳۵۸ مأموران سفارت آمریکا راه مبارزه مسلحانه را نیز پیشنهاد کرده‌ بودند:

«نظریه (محرمانه - غیرقابل رؤیت برای بیگانگان): دیگر اقلیت‌های فعال ایران در بلوچستان، آذربایجان، و خوزستان اعطای خودگرانی محدود را دقیقاً زیر نظر خواهند داشت. اگر برای انتخاب یک شورای اجرایی در کردستان انتخابات عمومی برگزار شود، مطمئن هستیم که اقلیت‌های دیگر نیز خیلی زود خواستار خودگردانی از دولت خواهند شد. اگر درخواست مسالمت‌آمیز به نتیجه‌ای نرسد، شاید اقلیت‌های دیگر تنها راه را مبارزه مسلحانه بدانند.»[4]

سه روز پس از این گزارش تحریک‌آمیز، ویلیام سولیوان سفیر آمریکا در تهران در گزارشی به تاریخ ۱۰ فروردین ۱۳۵۸ با اشاره به سفر احمد مدنی وزیر دفاع کابینه مهدی بازرگان به منطقه سیستان و بلوچستان می‌نویسد:

«خبر سفر مدنی وزیر دفاع به بلوچستان به‌طور غیر مستقیم حکایت از آن دارد که این منطقه آبستن حوادثی است.»[5]

فردای همین روز (۱۱ فروردین ۱۳۵۸) دفتر وابسته دفاعی آمریکا در تهران در گزارشی به سازمان اطلاعات دفاعی واشنگتن، طوری راجع به سیستان و بلوچستان اطلاع‌رسانی کرده که گویی سفارت آمریکا در تهران مشتاقانه در انتظار بروز بحران در بلوچستان بوده است:

«نظریات تهیه‌کننده گزارش (محرمانه - غیرقابل رؤیت برای بیگانگان): یک گروه قومی بزرگ دیگر خواهان خودمختاری است و دولت درمی‌یابد که نیروی نظامی قابل استفاده‌ای برای سرکوب این شورش‌ها ندارد... دولت از موضع ضعف وارد مذاکرات خواهد شد و نه از موضع قدرت. بلوچستان همچون میوه‌ای رسیده بر درخت، چشم به عاقبت وقایع گنبد دارد.»[6]

در ۱۳ فروردین ۱۳۵۸ سفارت آمریکا در تهران در یک گزارش ۵۵ کلمه‌ای (سه سطر) راجع به سیستان و بلوچستان توانسته بود عبارات «ترور نافرجام یک رهبر مذهبی در زاهدان»، «آرامش پر تنش در زاهدان»، «آشوب‌های قومی» و «ناآرامی بلوچ‌ها» را جای دهد:

«ظاهراً آنچه که خمینی را در اواخر هفته پیش واداشت که نماینده‌ای به زاهدان اعزام کند، بیشتر ترور نافرجام یک رهبر مذهبی در زاهدان در ۲۸ مارس بود تا آشوب‌های قومی. با وجود این، اوضاع کاملاً تحت نظر است و به رغم آرامش پر تنش در زاهدان، گزارش‌ها حکایت از ناآرامی بلوچ‌ها دارد.»[7]

بروس‌لینگن کاردار آمریکا در تهران که گزارش‌هایش از مناطق بحرانی ایران در نیمه اول سال ۱۳۵۸ نقش مهمی در شکل‌دهی سیاست آمریکا در این مناطق داشته، به مناسبت سفر یک روزه بازرگان نخست‌وزیر و صباغیان وزیر کشور به سیستان و بلوچستان (۲۶ شهریور ۱۳۵۸) مواردی را با انگیزه تحریک نارضایتی مردم منطقه در گزارش ارسالی خود مطرح ساخت. در این گزارش از سیستان و بلوچستان به عنوان «یکی از کانون‌های باالقوه مشکل‌زای کشور» یاد شده، مقامات حکومت مرکزی به «عدم آشنایی با شرایط حاکم بر سیستان و بلوچستان» متهم گردیده، افغان‌های مقیم سیستان «بزرگترین مشکل این منطقه» خوانده شده‌اند و بلوچستان دچار فقر و فلاکت معرفی شده است.[8]

لینگن در ۱۲ مهر ۱۳۵۸ نیز در گزارشی از وضعیت سیستان و بلوچستان چنین می‌نویسد:

«منطقه بلوچستان نیز اخیراً شاهد بروز ناآرامی بوده است. در 20 سپتامبر صدها نفر از ساکنین زاهدان که توسط مردم خاش و ایرانشهر حمایت می‌شدند علیه موادی از قانون اساسی جدید که اعلام می‌کرد مذهب رسمی ایران مذهب شیعه جعفری است دست به تظاهرات زدند. اکثر مردم منطقه بلوچستان سنی هستند. شایعات تأیید نشده در مورد آرام شدن منطقه مکرراً به گوش می‌رسد ولی در مطبوعات ایران پوشش چندانی به آن داده نمی‌شود. دکتر حریری استاندار سیستان و بلوچستان اخیراً به قم رفته است تا در مورد وضعیت در استان خود گزارش نماید و ادعا ‌‌کند که منطقه تحت کنترل می‌باشد.»[9]

یکی از اسناد لانه جاسوسی مردم قبایل سیستان و لوچستان را «طرفدار شاه» خوانده و اصرار دارد که بحران در این منطقه بیشتر از آن چیزی است که در روزنامه‌ها عنوان می‌شود:

«درگیری‌های سیستان و بلوچستان خیلی بیش از آن چیزی است که روزنامه‌‌ها گزارش می‌‌کنند. افرادی که به مناطق بلوچ‌نشین سفر کرده‌اند به مأمور سیاسی ما گفتند که قبیله‌نشینان آنجا شدیداً طرفدار شاه هستند. حتی محمد جریری استاندار آنجا پذیرفته است که جمع‌آوری اسلحه‌های مردم با شکست روبه‌رو شده است درحالی که ادعا می‌شود که دولت کاملاً زمام امور استان را در دست دارد. جریری لازم دید که خاطرنشان کند که اگر مردان قبیله‌نشین از تسلیم اسلحه‌های خود امتناع ورزند عفو امام خمینی برای آنها لغو خواهد شد و با آنها به عنوان یاغی مقابله خواهد شد.»[10]

سفارت آمریکا در تهران در یک گزارش ۹ صفحه‌ای که در ۳۱ تیر ۱۳۵۸ با عنوان «گزارش سه ماهه سیاسی» به وزارت خارجه کشورش ارسال کرد، در مورد اقلیت‌های ایران این‌گونه گزارش داده است:

«ناآرامی‌ها به‌طور واقعی در میان اقلیت‌های نژادی ایران افزایش یافته است. کردستان و خوزستان مانند بشکه باروتی هستند که هر لحظه ممکن است منفجر شوند. سرزمین ترکمن صحرا فعلاً حاشیه‌ای آرام است. سر و صدای شوم در میان قبایل بدوی فارس بلندتر شده، و دولت موقت ایران به‌طور واضح در مورد بلوچستان نگران می‌باشد.»[11]

یا در سندی به تاریخ ۲۹ شهریور ۱۳۵۸ می‌خوانیم:

«ماده ۱۲ قانون اساسی در مورد استقرار شیعه اثنی‌عشری به عنوان مذهب رسمی کشور، مورد مخالفت نمایندگان مناطق سنی خصوصاً مولوی عبدالعزیز نماینده بلوچستان قرار گرفته است. زیرا وی می‌گوید: مذهب رسمی باید اسلام باشد نه یک فرقه آن.»[12]

در یکی از اسناد لانه جاسوسی راجع به سیستان و بلوچستان، عناد خاصی نسبت به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گنجانده شده است:

«صحنه سیاسی ایران طی دو هفته گذشته همچنان با خشونت و ناآرامی‌های مستمر در مناطق کردنشین همراه بود. گزارش شده که در بندرانزلی در نزدیکی دریای خزر (بندر پهلوی سابق)، سیستان و بلوچستان و ماکو، شهر مرزی ایران و ترکیه ناآرامی آغاز گردیده است. به نظر می‌رسد مشکلات موجود با سپاه پاسداران، موجب بروز بسیاری از این حوادث شده است.»[13]

در یکی از اسناد لانه جاسوسی که به تاریخ ۳۰ مهر ۱۳۵۸ و تحتِ عنوان «مشکل کردها» تهیه و تنظیم شده، لینگن کاردار آمریکا در گزارشی از یکی از دیدارهای امام خمینی، سخنانی دروغ به ایشان نسبت داده است. در این سند می‌خوانیم:

«در تاریخ 29 مهر خمینى خطاب به کارمندان رادیو و تلویزیون گفت که وى به‌ دلیل اینکه شورشیان با مردم بى‌گناه محلى مخلوط هستند، نمى‌خواهد که براى کردستان اعلام جنگ تمام عیار بکند. او به اکراد خطاب کرد که شورشیان ضد انقلابى را از خود جدا سازند و اخطار کرد که نقشه‌اى در جریان است که به وسیله «مردمى که منافعشان به سبب انقلاب در خطر افتاده» اجرا مى شود و مى‌خواهند از راه جدا کردن کردستان، بلوچستان و خوزستان کشور را متلاشى کنند.»[14]

در حالی که وقتی به متن کامل فرمایشات امام در آن روز مراجعه می‌کنیم اولاً امام در این سخنرانی هرگز به خوزستان اشاره نکرده‌اند و نام این استان عمداً توسط تهیه‌کننده گزارش برای بحرانی‌تر جلوه دادن اوضاع ایران، در متن گنجانده شده است. ثانیاً عبارت داخل گیومه یعنی «مردمی که منافعشان به سبب انقلاب به خطر افتاده» هرگز بر زبان امام جاری نشده و در متن سخنرانی ایشان وجود ندارد.[15] این نشان می‌دهد که نویسندگان اسناد لانه جاسوسی، گاهی به اقتضای هدف‌هایی که در خلال گزارش‌ها دنبال می‌کنند، حتی از دروغ‌پراکنی علیه امام نیز ابایی ندارند.

 

پی‌نوشت‌ها:

 

[1]. اسناد لانه جاسوسی، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، کتاب ششم، ص 712.

[2]. همان، کتاب پنجم، ص ۳۹۴.

[3]. همان، کتاب دهم، ص ۲۲۳ (سند شماره ۱۱۳).

[4]. همان، ص 246 (سند شماره 123).

[5]. همان، ص ۲۵۸ ، (سند شماره ۱۲۸).

[6]. همان، ص 261 (سند شماره 130).

[7]. همان، ص ۲۷۰ (سند شماره ۱۳۵).

[8]. همان، ص ۶۹۰ (سند شماره ۳۲۵).

[9]. همان، ص 686، بند شماره 8 (سند شماره 339).

[10]. همان، ص 696 (سند شماره 345).

[11]. همان، کتاب دوم، ص ۲۵۸.

[12]. همان، ص ۳۲۰.

[13]. همان، کتاب دهم، ص 694 (سند شماره 345).

[14]. همان، کتاب سوم، ص 813 (سند شماره 45).

[15]. صحیفه امام، ج ۱۰، ص ۲۸۹ - ۲۹۹ .



 
تعداد بازدید: 126


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: