03 تیر 1403
احمد ساجدی
بخش سوم
پروفسور تورج ناصری
پروفسور تورج ناصری از دیگر چهرههایی است که نام وی در اسناد لانه جاسوسی در فهرست افراد «خط میانه» جای دارد. تورج ناصری قبل از انقلاب با سازمان سیا ارتباط داشته و سه گزارش مستند تا قبل از سقوط بختیار به سیا ارائه کرده است. او پس از انقلاب در فهرست تصفیهشدگان دانشگاه قرار گرفت و سعی کرد از ملاقات با آمریکاییها حتیالمقدور امتناع ورزد. تورج ناصری در مرداد ۱۳۵۷ معاون وزیر کشور و قائم مقام سازمان برنامه بودجه بود و در ماه شهریور آن سال با حقوق ماهانه ۷۵۰ دلار به استخدام سیا درآمد و سیا برای وی نام رمز تهیه کرد. برادر وی فریدون نیز با سازمان سیا مرتبط است.[1]
تورج ناصری حامی و مدافع منطق حقوق بشر جیمیکارتر و منتقد گرایشهای دینی است. وی اعتقاد دارد افزایش نفوذ مذهبی مردم باعث میشود راستیهای مرتجع قدرت را به دست بگیرند و حوادثی مانند آشوبهای قم (حوادث ۱۹ دی ۱۳۵۶) را بهوجود آورند.[2]
رشید برومند
رشید برومند از رهبران جبهه ملی نیز از نظر اسناد لانه تابع «خط میانه» است. در یک سند لانه جاسوسی به نقل از کنسول آمریکا در اصفهان، برومند علاقهمند به دیدار با استنپل مشاور سیاسی سفارت آمریکا در تهران است. طبق این سند به تاریخ ۳۰ شهریور ۱۳۵۷ رشید به کنسول آمریکا در اصفهان گفته است: «ممکن است افراد طرف ملاقات شما توافق کاملی با سیاست آمریکا نداشته باشند. ولی علاقمند هستند که آمریکا موقعیت آنها را درک کند و آنها را به عنوان افراد ضد آمریکایی و کمونیست، محکوم به دور از دسترس بودن نکند.» در این سند رشید برومند موفقیت پیمان کمپ دیوید (منعقده میان رژیم صهیونیستی، آمریکا و مصر) را به کنسول آمریکا تبریک گفت.[3]
دکتر سیروس الهی
دکتر سیروس الهی معاون وزیر آموزش و پرورش از جمله عناصر «خط میانه» در اسناد لانه جاسوسی است. او به موجب سندی به تاریخ ۱۱ مهر ۱۳۵۷ گفته است: «مرکزیت سیاسی کشور چنان سردرگم و بینظم است که نمیشود بدون اطمینان از اینکه یک دولت لیبرال در راه است، وارد مرکز سیاسی شد. میانهروها احتیاج به اشاراتی از جانب شاه دارند؛ اشاراتی از قبیل اینکه او واقعاً قصد دارد به فساد خاتمه داده و اجازه مخالفت صریح را بدهد. تعقیب عناصر فاسد یک نیاز قطعی است، ولی باید به منظور جلوگیری از درگیر شدن شاه، در سطح پایینتر از هویدا متوقف شود. اگر برنامه اعطای آزادیها و مسئله فساد حل شود رهبران مذهبی نیز نفوذ مذهبی خود را در جامعه از دست خواهند داد. شاه باید بماند و ایران نمیتواند به عنوان یک جمهوری دموکراتیک فعالیت کند.»[4]
محمدرضا جلالی نایینی
از سناتور محمدرضا جلالی نایینی نیز به عنوان یکی دیگر از چهرههای میانهرو در اسناد لانه جاسوسی یاد شده است. بر اساس یکی از اسناد، نایینی که یک حقوقدان است، اعتقاد دارد راه نجات کشور تشکیل یک دولت غیرنظامی مورد قبول آیتالله شریعتمداری است و چنین دولتی به راحتی از میان شخصیتهای جبهه ملی قابل تأمین است. شاه نیز باید قصد خود را برای سلطنت به جای حکومت با صراحت نشان دهد. سناتور معتقد است شخصی که مورد تأیید آیتالله خمینی و شاه باشد باید مسئولیت تماس مستقیم با آنان را بر عهده بگیرد. وی بر این باور است که چنین افرادی وجود دارند. سناتور نایینی طرفدار قانون اساسی سال ۱۹۰۶ است و آن را کاملاً قابل اجرا میداند.[5]
دکتر علی امینی
دکتر علی امینی از دیگر چهرههایی است که در اسناد لانه جاسوسی از او به عنوان یکی از افراد «خط میانه» یاد شده است. به موجب یکی از سندها به تاریخ ۱۲ مرداد ۱۳۵۷ امینی راه نجات کشور را تشکیل «دولت آشتی ملی» عنوان کرد و گفت از وی خواسته شده تا بین دولت ایران و مخالفین مذهبی میانجیگری کند. او روشن ساخت که حامی شاه است ولی تغییر را لازم میداند. حزب رستاخیز، آمریکا را متهم به حمایت از امینی کرده و کاردار سفارت آمریکا نیز این حمایت را تکذیب کرده است.[6]
یکی از اسناد لانه جاسوسی آمریکا به تاریخ ۲۶ آبان ۱۳۵۷ به ملاقات علی امینی با سولیوان سفیر آمریکا پرداخته است. سولیوان در این سند به گلایههای امینی راجع به اینکه وی در ایران به عنوان عروسک خیمهشببازی آمریکا و جاسوس سیا لقب گرفته است، پرداخت و سپس از قول امینی نوشت: این اتهامات زمانی که وی جاهطلبی سیاسی برای نخستوزیر شدن داشت مهم بود ولی اکنون این جاهطلبیها را ندارد. امینی معتقد است که میتواند در نقش یک میانجی و سازماندهنده مصالحه میان دولت و مخالفین عمل کند.[7]
در عین حال علی امینی در سند دیگری به تاریخ ۴ آذر ۱۳۵۷ به سولیوان گفت: «غلامحسین صدیقی قصد داشته مرا نزد شاه ببرد و معتقد بود که شاه وی را به عنوان نخستوزیر معرفی خواهد کرد.»[8]
امینی روز ۳۰ دی ۱۳۵۷ و در آستانه ورود امام خمینی به کشور توصیهای نیز برای شاپور بختیار داشته است: «امینی بختیار را نصیحت کرد که محکم بایستد و در مقابل درخواستهای خمینی برای انحلال مجلس و شورای سلطنت مقاومت کند.»[9]
دکتر غلامحسین صدیقی
دکتر غلامحسین صدیقی معاون دکتر محمد مصدق در سالهای نخستوزیری از دیگر چهرههای میانهرو در اسناد لانه جاسوسی است. صدیقی زمانی در یک گفت و شنود محرمانه با یکی از مأموران آمریکایی گفته بود:
«ما دلمان میخواهد شاهد آغاز دوره جدیدی از مناسبات ایران و آمریکا باشیم؛ دورهای که منعکسکننده اموری از طریق آمریکا باشد که ایالات متحده را به صورت ملت بزرگی که هست، نمایان سازد. یکی از اسنادی که من در کلاسهای درس خودم به آن اشاره میکنم، اعلامیه استقلال ایالات متحده است. بعضی از سیاستمداران بزرگ گذشته آمریکا از جمله جفرسون، ویلسون و روزولت، مورد تحسین ما هستند و امیدواریم که دوره جدید روابط ایران و ایالات متحده به زودی آغاز شده و منعکسکننده چیزهایی باشد که آنها را تحسین میکنیم و ایران بار دیگر ایالات متحده را مانند گذشته دوست خواهد داشت.»[10]
روز ۲۷ آذر ۱۳۵۷ شاه، غلامحسین صدیقی را مأمور تشکیل کابینه کرد. ظاهراً قرار بر این شد که صدیقی طی دو هفته پاسخ این درخواست شاه را بدهد.[11]
پس از این انتصاب، یک سند لانه جاسوسی به تاریخ ۲۹ آذر ۱۳۵۷ نوشت:
«غلامحسین صدیقی در تلاشهایش جهت تشکیل یک دولت جدید ترجیح میدهد که برای حفظ شاه، رابطه خود را با خمینی قطع نماید. اما سفارت معتقد است این امر برای او بسیار مشکل خواهد بود که بتواند افراد کارآمد و مقاومی را پیدا کند که حاضر باشند به منظور اداره کابینه، در مقابل خشم خمینی مقاومت نمایند. در این مقطع رَد ِراهحلهای اینچنینی از طرف خمینی کافی است تا در دل مخالفین میانهرو رعب و وحشت افکند.»[12]
دکتر صدیقی پس از گذشت دو هفته، از تشکیل کابینه عاجز ماند و به شاه پاسخ رد داد.
ابراهیم خواجهنوری
اسناد لانه جاسوسی از سناتور ابراهیم خواجهنوری به عنوان یکی دیگر از عناصر «خط میانه» نام برده است. در سندی به تاریخ ۸ بهمن ۱۳۵۷ راجع به نامبرده چنین میخوانیم:
«... یکى از سلطنتطلبهاى طرفدار شاه معتقد است که خمینى را نمىشود متوقف نمود و خواهان برکنارى سریع شاه مىباشد. خواجهنورى حرفش این بود که روزگار شاه به سر آمده است و این به دلیل کارهاى خودش و عدم توانایی در تطبیق خودش با تغییرات زمانه مىباشد. تنها کنارهگیرى سریع وى مىتواند سلطنت را حفظ کند و از بدتر شدن اوضاع جلوگیرى نماید. دولت آمریکا باید آنچه که از دستش بر مىآید انجام دهد تا شاه را تشویق به کنارهگیرى نماید. گفتن مستقیم به شاه بهترین راهحل نیست، بلکه اشخاصى هستند که شاه به مشورت و نصیحت آنها گوش خواهد داد. آنها باید در جهت صحیح جدیت کنند. باید به عوامل مخالف اجازه داد که عقاید و نظرات خودشان را که با نظرات خمینى متفاوت است نسبت به آینده بیان کنند. وی به پشتیبانى آمریکا از شاه اشاره کرد و گفت: این حمایت به شاه کمک کرد تا غرق شود. بختیار هم فقط زمینه را براى به قدرت رسیدن خمینى آماده مىکند. خواجهنورى که خودش را به عنوان یک جامعهشناس و یک روانشناس توصیف کرد، گفت که شاه یک فرد خودستا است. این گونه افراد معمولاً داراى افکار رؤیایى هستند...»[13]
دکتر کریم سنجابی
دکتر کریم سنجابی از دیگر چهرههایی است که در اسناد لانه جاسوسی «میانهرو» خوانده شده است. او بارها گفته که مخالف سلطنت نیست. در یک سند لانه جاسوسی راجع به وی چنین آمده است:
«سنجابی در اعلامیه اوت ۱۹۷۸ خود به تندی به شاه حمله کرد و برنامه اعطای آزادیهای سیاسی او را ریاکاری خواند. او گفت افراد جبهه ملی در آینده هر انتخاباتی را تحریم خواهند کرد مگر آنکه آزاد باشند. او تقاضای یک تحقیق در ثروتهایی را که بهوسیله بعضی ایرانیان اندوخته شده است نمود. او گفت هیچ مخالفتی با ادامه سلطنت ندارد؛ مشروط بر اینکه سلطنت واقعاً مطابق قانون اساسی باشد.[14]
در سندی به تاریخ ۲۴ دی ۱۳۵۷ به ملاقات کریم سنجابی با کنسول سیاسی سفارت آمریکا در منزل یکی از بستگان وی اشاره شده است. در این سند چنین میخوانیم:
«او روشنفکر، دارای تصور طرفداری از غرب، و دارای تمایل برخورداری از پشتیبانی ایالات متحده آمریکاست. او عدم تمایل خود به همکاری با دولت بختیار و یا همکاری با شورای سلطنت را مورد تأیید قرار داده و کاملا خودش را با خمینی در یک صف قرار داده است. اما میگوید شخصاً یک رژیم سلطنتی مطابق با قانون اساسی را ترجیح خواهد داد... او یک رژیم سلطنتی با قانون اساسی مدل اروپای غربی را ترجیح میدهد.»[15]
سولیوان سفیر آمریکا در سندی میگوید: «سنجابی در میدان رها شده و خود را تنها احساس میکند و در جستجوی دوستانی مانند دولت آمریکاست.»[16]
در سندی به تاریخ ۱۳ بهمن ۱۳۵۷ (فردای ورود امام خمینی) سنجابی در تماس با کنسول سیاسی سفارت آمریکا گفت: «یک رژیم سلطنتی از نظر زمینه جغرافیایی و تاریخی برای ایران مناسبتر از یک جمهوری است.»[17]
علیاصغر حاجسیدجوادی
سولیوان در سندی به تاریخ ۱۸ بهمن و در آستانه سقوط قطعی کابینه بختیار و پیروزی انقلاب اسلامی، با اشاره به ارتباطات یکی از میانهروها به نام علیاصغر حاجسیدجوادی با سفارت آمریکا، به بزرگنمایی چهره وی پرداخته مینویسد:
«حاج سیدجوادى یک نویسنده برجسته است. ما سال گذشته درباره تماس با او گزارش دادیم و مجموع نوشتههاى او را به وزارت امور خارجه فرستادیم و توصیه کردیم این نوشتهها ترجمه شود. حاج سیدجوادى با اتحادیه نیروهاى جبهه ملى و نهضت نویسندگان همکارى نزدیک داشته است. او یک رسالهنویس ماهر سیاسى است... روش او نسبت به اسلام ظاهراً یک روش پذیرش سیاسى است تا شور و شوق مذهبى. در مقالهاى که او به خاطر آن دستگیر شده حتى یک بار هم کلمه اسلام را به کار نبرده است. ولى همواره به نهضت مردم ایران و انقلاب بزرگ ملى اشاره مىکند. مقاله مورد بحث در تاریخ 4 فوریه در روزنامه اطلاعات منتشر شد. لحن مقاله با عنوان «پاسخ به مسلسلها» بسیار زهرآگین است. هدف روشن آن تفرقهاندازى میان ژنرالها و بقیه نیروهاى مسلح است. موضوع آن این است که ژنرالها نوکران وفادار کورکورانه شاه بودند و در چنین نقشى براى کوشش در متوقف کردن انقلاب بزرگ ملى، مردم را کشتار کردهاند و همه این کارها را براى حفظ رژیم دیکتاتورى و حمایت از منافع آمریکا و شرکتهاى چند ملیتى انجام داده تا خودشان و شاه و دوستانشان بتوانند ثروتهاى ایران را همچنان به یغما ببرند. این ژنرالهاى جنایتکار همه کوششهاى خود را به کار مىبرند تا مانع آن شوند که افسران شرافتمند و میهنپرست و درجهداران و سربازان ایران بفهمند که براى حفاظت از منافع بیگانگان مورد بهرهبردارى قرار مىگیرند.»[18]
پینوشتها:
[1]. اسناد لانه جاسوسی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، کتاب ششم، ص ۳۹۳ مبحث: «خط میانه ـ 6».
[2]. همان، کتاب سوم، ص ۲۰۲ - ۲۰۴ (سند شماره ۷).
[3]. همان، ص ۲۳۲ (سند شماره ۱۹).
[4]. همان، ص ۲۳۲ (سند شماره ۲۰).
[5]. همان، ص ۲۶۴ - ۲۶۵ (سند شماره ۴۶).
[6]. همان، ص ۲۲۸ - ۲۲۹ (سند شماره ۱۶).
[7]. همان، ص ۲۶۲ - ۲۶۳ (سند شماره ۴۵).
[8]. همان، ص ۲۷۵ (سند شماره 3).
[9]. همان، ص ۳۷۶ (سند شماره ۲۸).
[10]. همان، کتاب دوم، ص ۷۸4 مبحث: « غلامحسین صدیقی ـ ۳».
[11]. همان، کتاب دهم، ص ۶۳۷ (سند شماره ۳۴۰).
[12]. همان، ص ۶۴۰ (سند شماره ۳۴۲).
[13]. همان، کتاب سوم، ص 405 (سند شماره 42).
[14]. همان، ص ۲۹۲ (سند شماره ۱۴).
[15]. همان، ص ۳۵۹ - ۳۶۱ (سند شماره ۱۷).
[16]. همان، ص ۳۹۱ (سند شماره ۳۴).
[17]. همان، ص ۴۱۲ (سند شماره 47).
[18]. همان، ص 415 (سند شماره 49).
تعداد بازدید: 100