10 تیر 1403
احمد ساجدی
بخش چهارم
حسین فردوست
سولیوان در سند دیگری به تاریخ ۱۸ بهمن از ارتشبد بازنشسته حسین فردوست به عنوان یکی از افراد فهرست میانهروها یاد کرده و با امیدواری نسبت به وی مینویسد:
«فردوست در پى آن است که هماهنگى و توافقى بین خمینى، دولت ایالات متحده و عناصر طرفدار غرب مانند خودش، به وجود آورد. بختیار بیرون از ارتش طرفداران کمى دارد و وقتش رسیده که کوششها براى نرم کردن خمینى متمرکز شود. او میگوید: اگر ما روابط نزدیک با اعضاى دولت جدید برقرار کنیم و خمینى هم قانون اساسى را قبول کند، شاید روزى حتى شاه هم قادر باشد برگردد، مشروط بر اینکه سلطنت کند نه حکومت. فردوست اعتقاد دارد که دولت ایالات متحده باید براى نجات اوضاع اقدامى نماید؛ مخصوصاً ما بایستى مطمئن شویم که ارتش خارج از صحنه سیاسى خواهد ماند. ارتش مىبایست نه بختیار را حمایت کند نه خمینى را. فردوست از سفارت انتظار پاسخ در رابطه با موضع ایالات متحده را دارد. به نظر مىرسد که این یک مانور از جانب یکى از نزدیکترین دوستان شاه باشد؛ فردى که سفارت با وى در سالهاى اخیر عملاً هیچگونه تماسى نداشته است. مخالفت صریح با کودتا و امیدواری در مورد سرکار آمدن دولتى طرفدار غرب و یا حتى بازگشت شاه پس از پیروزى خمینى. ما نمىتوانیم از این امکان قوى چشمپوشى کنیم.»[1]
مهدی بازرگان
مهدی بازرگان از دیدگاه اسناد لانه جاسوسی از چهرههای اصلی «خط میانه» محسوب میشود. او کسی بود که در ۱۴ آبان ۱۳۵۸ به نشانه اعتراض به تسخیر لانه جاسوسی از مقام نخستوزیری ۹ ماهه استعفا داد. او علاقهمند به ارتباط مستمر با آمریکاییها و احیاء مجدد روابط سیاسی با آن کشور بود. روابط وی با سفارت آمریکا از قبل از پیروزی انقلاب برقرار بود:
«در ساعت ۹ صبح چهارم خرداد ۱۳۵۷ من در جلسهای در یک خانه شخصی به مهندس مهدی بازرگان و دکتر یدالله سحابی معرفی شدم... هر دو رهبر نهضت آزادی مایل بودند که تحلیل ردوبدل کنند و آماده بودند که بهطور صریح و بیپرده با ما صحبت کنند. گفتوگوی ما ۲ ساعت به طول انجامید و در آن راجع به سیاست حقوق بشری کارتر، نظرات نهضت آزادی پیرامون اوضاع ایران در ۲۵ سال اخیر و تحولات فعلی (انقلاب) بحث و تبادلنظر صورت گرفت.»[2]
بازرگان هیچگاه با قانون اساسی شاه و با اساس سلطنت مخالف نبود:
«بازرگان در نهم خرداد ۱۳۵۷ در جلسهای سری با حضور جان. دی. استمپل مأمور سیاسی سفارت آمریکا اظهار داشت: «نهضت آزادی به قانون اساسی معتقد است.» وی گفت: «اگر شاه حاضر باشد که تمام مواد قانون اساسی را به اجرا درآورد، ما آمادهایم تا سلطنت را بپذیریم.»[3]
بازرگان پس از آنکه با حکم امام خمینی به عنوان نخستوزیر دولت موقت تعیین شد،[4] به دلیل اهمیتی که برای ارتباط با آمریکاییها قائل بود، عباس امیرانتظام را به عنوان معاون خود و سخنگوی دولت موقت تعیین کرد:
«امیرانتظام از سوی مهدی بازرگان مأمور شده بود تا عامل تماس همهروزه نهضت آزادی با سفارت آمریکا باشد.»[5] او در یکی از اسناد، عامل سازمان سیا و مأمور تماس برای تبادل اطلاعات با این سازمان از سوی دولت بازرگان خوانده شده بود.[6]
بازرگان در ۲۸ اسفند ۱۳۵۷ در ملاقات با سولیوان درخواست کرد بخشی از مستشاران نظامی آمریکا در ایران باقی بمانند. سولیوان در این رابطه مینویسد:
«بازرگان از من خواست تا یک گروه کوچک از مستشاران نظامی را نگه داریم.»[7]
وی در دیدار روز ۱۶ اردیبهشت ۱۳۵۸ با کاردار آمریکا پایبندی خود را به روابط حسنه با آمریکا مورد تأکید قرار داد و گفت: «هنگامیکه مسئولیت وزارت خارجه را به ابراهیم یزدی واگذار میکرد، از موضع وی در پشتیبانی از مناسبات دوستانه با آمریکا اطمینان داشت.»[8]
روز ۲۱ تیر ۱۳۵۸ بازرگان در پیامی به جیمیکارتر رئیسجمهوری آمریکا سالروز «۱۴ ژوئیه، یادبود استقلال آمریکا» را به وی تبریک گفت. کارتر نیز در پاسخ طی پیامی کوتاه از «بیان پرمعنی دوستی و حسن نیت بازرگان» تشکر کرد.[9]
یکی از نتایج ارتباط مستمر بازرگان و دولتش با مأموران و مقامات سفارت آمریکا، فاصله روزافزون وی با نهادهای انقلابی از جمله شورای انقلاب، کمیتهها، دادگاهها، سپاه پاسداران و... بود. بازرگان سه هفته پس از عهدهداری مقام نخستوزیری در یکی از نطقهای خود کمیتههای انقلاب را مورد حمله شدید قرار داد:
«در یک نطق تلویزیونى خطاب به ملت در تاریخ 28 فوریه، بازرگان موضع محکمى علیه بسیارى از اعمالى که از سوى کمیتههاى محلى و گروههاى سیاسى رادیکال انجام مىگیرد در پیش گرفت و مدعى شد که بعضى از اعضاى کمیتهها مىکوشند یک دولت موازى را اداره کنند که دولت او را تهدید مىکند.»[10]
سند دیگری تصریح دارد: «بازرگان همواره خواستار کنار گذاشتن پاسداران انقلاب بوده است.»[11]
روز ۹ شهریور 1358 بازرگان طی نطقی بار دیگر از آنچه که «نظام دوگانه حکومتی» خواند انتقاد کرد:
«بازرگان دولت خود را به چاقویی بدون تیغ تشبیه کرد و گفت اعتبار تصمیمات در دست کمیتههای انقلابی است.»[12] این سند با اشاره به قدرت امام خمینی از قول بازرگان مینویسد: «همه امور ما در دست او و تحت فرمان اوست. از جمله اختیار عزل، نصب، تصمیمگیری، صدور دستور و همه چیز.»[13]
یکی از اسناد حتی به اختلافات مهدی بازرگان با امام خمینی اشاره کرده مینویسد:
«در چندین مورد میان بازرگان و خمینی عدم توافق وجود دارد. از جمله مخالفت بازرگان با دخالت روحانیون در امور کشور، مخالفت وی با اعدامها، موضوع رفتار پاسداران، موضوع جانبداری از فلسطین، نحوه بازسازی ارتش که بازرگان و خمینی دیدگاههای متفاوتی راجع به آن دارند، و بالاخره تصمیمات قاطع خمینی که بسیاری از آنها از نظر بازرگان ارتجاعی است.»[14]
ابراهیم یزدی
در اسناد لانه جاسوسی از ابراهیم یزدی نیز به عنوان یکی از چهرههای شاخص طیف موسوم به «میانهرو» یاد شده است. طبق این اسناد از جمله نخستین کارهای ابراهیم یزدی در خلال انقلاب اسلامی که با خشنودی مقامات آمریکایی مواجه شد، نجات سرلشکر «گاست» رئیس هیئت مستشاران نظامی آمریکا در حوادث روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ و انتقال وی به سفارت آمریکا بود.[15]
این رویداد و اظهارنظرهای بعدی یزدی درباره آمریکاییها و طرح دیدگاههای وی در مطبوعات داخلی و خارجی در مورد اهمیت رابطه با آمریکا، سبب شد که یک ماه بعد یکی از نشریات آمریکایی از وی و از بعضی چهرههای دولت موقت به عنوان «عوامل آمریکا» یاد کند. از جمله «جیمز بیل» نویسنده آمریکایی در ۲۱ اسفند ۱۳۵۷ طی گزارشی در مجله آمریکایی «تایم» نوشت:
«در دولت فعلی ایران چند نفر طرفدار آمریکا وجود دارند. از یزدی به عنوان طرفدار آمریکا و از امیرانتظام به عنوان شخصی که تا سر حد امکان آمریکایی شده است یاد می شود.»[16]
روز ۲۳ فروردین ۱۳۹۸ ابراهیم یزدی در ملاقات با دو مقام سفارت آمریکا اظهار داشت: «گذشته، گذشته است و ایرانیان مردان عمل هستند و زمینههای بسیاری برای همکاری وجود دارد. ایران نیز به مرور زمان نیازمند تکنولوژی و محصولات کشاورزی آمریکا خواهد بود... انتصاب یک سفیر جدید (از سوی آمریکا) یک گام مثبت خواهد بود.»[17] در همین دیدار یزدی انتقادات کاردار آمریکا در مورد ماهیت محاکمات و اعدامها در ایران را پذیرفت و گفت: «دولت کوشش میکند که سیستم قضایی را اصلاح کند.»[18]
در آن زمان اعضای دولت موقت در برابر بسیاری از تصمیمات و عملکرد امام خمینی موضع داشتند:
«بازرگان، امیرانتظام و یزدی شخصاً با روشهایی که کمیته خمینی در مورد مسئله قضاوتهای کوتاه مدت به کار میبرد، مخالفت کردند.»[19]
یزدی در ۵ اردیبهشت ۱۳۵۸ به سمت وزارت امور خارجه منصوب شد. وی پس از این انتصاب «تعدادی از کارمندان ارشد وزارتخانه در رژیم قبل را دعوت مجدد به کار کرد.»[20] در سندی به تاریخ ۲۰ خرداد نیز آمده است: «یزدی قصد دارد برخی سفیران و تعدادی از مقامات رژیم گذشته را دوباره به کار دعوت کند.»[21]
یکی از اسناد لانه جاسوسی به تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۳۵۸ به نقل از پسر ابراهیم یزدی مینویسد:
«اگر آیتالله خمینی یزدی را زندانی کند، او از پشتیبانی کنسولگری آمریکا برخوردار خواهد شد و اگر او (یزدی) هر شکایتی از متصدیان زندان بکند، سفارت ایالات متحده در تهران یادداشتی به حکومت ایران تسلیم کرده و او را به ایالات متحده آمریکا باز خواهد گرداند.»[22]
روز 23 اردیبهشت 1358 قانون کاپیتولاسیون مصوب مهر 1343 در جلسه شورای انقلاب، رسماً لغو شد.[23] فردای این روز سایروس ونس وزیر امور خارجه آمریکا در نامهای به سفارتخانه کشورش در تهران دستور داد با یزدی تماس گرفته تکلیف وضعیت حقوقی و قانونی نیروهای مستشاری نظامی آمریکا در ایران را روشن سازد، زیرا آمریکاییها بیم آن دارند که موضوع سلب مسئولیت از مستشاران آمریکایی، آنها را در وضعیت خطرناک قرار دهد.[24] دو روز بعد سفارت آمریکا در تهران در سندی به وزارت خارجه کشورش نوشت:
«در جریان ملاقات با یزدی از وی راجع به اقدام دولت موقت درباره لغو قانون اعطای مصونیت سیاسی به نظامیان آمریکایی توضیح خواستم و یزدی گفت این موضوع یک اقدام ضد آمریکایی نیست و فقط به منزله پاک کردن بعضی بقایای گذشته است.»[25]
یزدی روز ۲۷ خرداد ۱۳۵۸ در خلال مراسم خداحافظی خود با «چارلز ناس» کاردار آمریکا در تهران مجدداً تمایل دولت موقت ایران را برای روابط مستمر با آمریکا تکرار کرد و گفت: «موضع دولت موقت این است که این روابط را بهبود بخشد و گذشته را فراموش کند.»[26]
در سندی به تاریخ سوم تیر ۱۳۵۸ ابراهیم یزدی آشکارا به دفاع از سیاست وابستگی به غرب پرداخت:
«یزدی وزیر خارجه مشخصاً این مسئله را مطرح کرده که ایران نمیتواند به تنهایی به پیش برود. او صریحاً به ادامه وابستگی به غرب اقرار کرد و گفت: فسخ قراردادها توسط ایران بیشتر به ضرر ایران خواهد بود تا فروشندگان خارجی.»[27]
در ۱۸ تیر ۱۳۵۸ کاردار سفارت آمریکا در تهران در نامهای سری به وزیر خارجه کشورش از ابراهیم یزدی به عنوان «یک رابط مفید» نام برد:
«انتظام در ملاقات با من قویاً خواستار مبادله هرگونه اطلاعات در مورد سیاستهای داخلی ایران و همچنین مقاصد عراق نسبت به ایران شد... من به عزیمت انتظام به سوی استکهلم اشاره کردم و درباره رابطهای خود جویا شدم. او پیشنهاد کرد سخنگوی دولت، طباطبایی جای او را خواهد گرفت و دکتر یزدی هم یک رابط مفید خواهد بود.»[28]
بروس لینگن کاردار جدید آمریکا نیز در سندی به تاریخ ۲۷ تیر 1358 تصریح کرد:
«یزدی داوطلبانه اظهار داشت که سرگرم کسب آموزش برای متعادل کردن ایده انقلابی خود با واقعگرایی ناشی از مقتضیات سمت خود است و تصور میکنم ما میتوانیم افتخار کنیم که در این روش به او کمک کردهایم.»[29]
پینوشتها:
[1]. اسناد لانه جاسوسی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، کتاب سوم، ص 416 (سند شماره 50).
[2]. همان، ص ۱۰۲، مبحث: «نهضت آزادی ـ ۳».
[3]. همان، ص ۱۰۶، مبحث: «نهضت آزادی ـ 4».
[4]. همان، کتاب دهم، ص 54، سند شماره 39 (صحیفه امام، ج 6، ص54).
[5]. همان، کتاب دوم، ص 453.
[6]. همان، کتاب ششم، ص 258، بند اول.
[7]. همان، کتاب دوم، ص ۴۴۶، مبحث: «مهدی بازرگان ـ ۸».
[8]. همان، ص ۴۵۱، مبحث: «مهدی بازرگان ـ ۱۴».
[9]. همان، ص ۴۵5، مبحث: «مهدی بازرگان ـ ۱7».
[10]. همان، ص 447، مبحث: «مهدی بازرگان ـ 9».
[11]. همان، کتاب پنجم، ص ۳۲۷ (سند شماره ۲).
[12]. همان، ص ۴۶۳، مبحث: «مهدی بازرگان ـ ۲۲».
[13]. همان.
[14]. همان، ص ۳۳۵ (سند شماره ۱۱).
[15]. همان، کتاب هفتم، ص ۵۲، مبحث: «پایان یک دودمان».
[16]. همان، کتاب دهم، ص ۱۸۹. (سند شماره ۹۷).
[17]. همان، کتاب چهارم، ص ۲۴۷ (سند شماره ۸).
[18]. همان، ص ۲۴۷ (سند شماره ۹).
[19]. همان، ص 248 (سند شماره 9).
[20]. همان، کتاب دهم، ص ۴۸۶ (سند شماره ۲۲۰).
[21]. همان، ص ۴۶۰ (سند شماره ۲۰۹).
[22]. همان، کتاب دوم، ص ۵۲۳، مبحث: «دکتر ابراهیم یزدی ـ ۶».
[23]. همان، کتاب هفتم، ص 803 (سند شماره 89).
[24]. همان، کتاب چهارم، ص ۲۶۴ (سند شماره ۲۲).
[25]. همان، ص ۲۶۴ (سند شماره ۲3).
[26]. همان، ص ۲۷۶ (سند شماره ۳۶).
[27]. همان، ص ۲۷۸ (سند شماره ۳۸).
[28]. همان، کتاب اول، ص ۵۳۸، سند: «علاقه امیرانتظام به اطلاعات مشترک».
[29]. همان، کتاب چهارم، ص ۲۸۸ (سند شماره ۴۵).
تعداد بازدید: 104