02 تیر 1403
احمد ساجدی
«ظفار» جنوبیترین ایالت سلطاننشین عمان است. این ایالت دارای یک نوار ساحلی طولانی با اقیانوس هند است و از شمال به عربستان، از جنوب به اقیانوس هند، از غرب به یمن و از شرق به یک منطقه صحرایی عمان محدود میشود؛ صحرایی که میان مردم ظفار با دیگر نقاط کشور فاصله انداخته و از اختلاط آنان با سایر جمعیت این کشور جلوگیری کرده است. این جدایی در کنار عقبماندگی اقتصادی ظفار سبب شده بود که در این استان بیش از سایر قسمتهای عمان روحیه استقلالخواهی شکل گیرد. تأسیس «جبهه آزادیبخش ظفار» در سال 1341ش. حاصل همین روحیه استقلالخواهی و جداییطلبی بود. این گروه از زمان تأسیس با حکومت پادشاهی عمان درگیر بوده و در سال 1352 حکومت پهلوی با نظر مساعد انگلیس و آمریکا و با هدف سرکوب این جنبش در ظفار مداخله نظامی کرد که با شکست جنبش در سال 1354 پایان یافت.
اسناد لانه جاسوسی در باره ظفار به چند دسته تقسیم میشود. بخشی از اسناد به اهمیت اقتصادی این منطقه و وجود ذخایر نفتی آن اشاره کرده است:
«مهمترین امید دولت عمان برای کشف نفت در جنوب کشور، در منطقه ظفار است.»[1]
«مدیران شرکت نفت عمان بیش از پیش به عمران مناطق نفتی ظفار علاقه نشان میدهند. این امر نیز نتیجه چند حفاری آزمایشی موفقیتآمیز بود که نشان داد نفت منطقه ظفار سبکتر بوده و به سهولت استخراج میشود.»[2]
«بهترین دورنما برای کشف نفت در عمان، در جنوب ظفار قرار دارد که میتواند افزایش عمدهای در ذخایر تثبیت شده کنونی پدید آورد.»[3]
بخش دیگری از اسناد لانه جاسوسی به معرفی جنبش ظفار پرداخته است. در این اسناد تلاش شده تا از این گروه به عنوان مجموعهای تروریستی و وابسته به بیگانگان یاد شود تا سرکوب آن موجه جلوه داده شود.
در یکی از اسناد جنبش مردم ظفار یک شورش تروریستی خوانده شده است:
«جدیترین خطری که رژیم عمان را تهدید میکند احیای احتمالی شورش ظفار است. اگر «جبهه خلق برای آزادی عمان» تروریسم در شمال را نیز به عهده بگیرد، رژیم سلطان قابوس بیشتر در مخاطره خواهد افتاد. هر چند ارتش عمان باتجربه است و خوب اداره میشود، اما احتمالاً برای شکستدادن شورشی مصمم و وسیع در ظفار، به کمک خارجی نیازمند خواهد بود.»[4]
در سند دیگری جنبش ظفار وابسته به شوروی خوانده شده است:
«.... «جبهه خلق برای آزادی عمان» یک سازمانی انقلابی مارکسیستی که توسط شوروی حمایت میشود، شورشی را در ظفار از اواسط دهه 1960 تا سال 1975 رهبری نمود. کمکهای نظامی قابل توجه از سوی ایران و اردن، شورشیان را از نظر نظامی و سیاسی تضعیف نمود. در سال 1975 به استثنای تعداد معدودی از چریکهای نسبتاً غیرفعال که در کوههای ظفار باقی ماندند. شورشیان «جبهه خلق برای آزادی عمان» به یمن جنوبی گریختند. این جبهه که تعداد اعضای آن 800 نفر تخمین زده شده است از سال 1975 به بعد در یمن جنوبی به تربیت کادر مشغول بوده و خطر بالقوهای برای رژیم مسقط محسوب میشود.»[5]
و در سند دیگر، به تاریخ 24 مرداد 1351 جنبش ظفار یک تشکیلات وابسته به چین خوانده شده است:
«در استان ظفار عمان غربی یک گروه انقلابی با کمک کمونیستهای چینی توانسته است کنترل انقلاب جداییطلب در کشور را به دست گیرد و اعلام کرده که منطقه ظفار دیگر تحت کنترل نیروهای سلطان عمان نیست.»[6]
در بیشتر اسناد لانه جاسوسی از رژیم چپگرای یمن جنوبی به عنوان عامل تحریک جنبش ظفار و واسطه حمایت اردوگاه کمونیسم از این جنبش خوانده شده است. از جمله این سند به تاریخ 10 فروردین 1358:
«یمن جنوبی همواره ثبات منطقه را بر هم زده است. در اواخر دهه 70 ـ 1960 این کشور حامی اصلی شورشیان ظفار در عمان بود و با تکیه بر کمکهای آن، شورشگران توانستند کنترل دولت را در آن منطقه به مخاطره اندازند. هر چند عمان به یاری ایران، اردن و عربستان سعودی حاکمیت خود را بازیافت. اما این کشور نگران است که خروج سربازان ایرانی که اخیراً انجام گرفت، یمن جنوبی را ترغیب نماید که حمایت از شورشیان را افزایش دهد.»[7]
همین سند در بخش دیگری مینویسد:
«یمن جنوبی که توسط شوروی حمایت می شود، ممکن است شورش در ایالت ظفار عمان را دوباره تحریک نماید، به خصوص که شاه ایران دیگر نیست که به عنوان ژاندارم خلیجفارس عمل کند.»[8]
(توضیح اینکه قبل از آنکه دو بخش شمالی و جنوبی یمن در اول خرداد 1369 تحت عنوان «جمهوری یمن» متحد شوند، بخش جنوبی که دارای حکومتی چپگرا بود هم مرز با ایالت ظفار عمان بود و به ادعای منابع غربی و از جمله اسناد لانه جاسوسی عامل تسلیح جبهه آزادیبخش ظفار بود.)
این شگردهای تبلیغاتی که برای وابسته نشان دادن جنبش ظفار به بیگانگان صورت گرفته، در شرایطی بود که شیوه حکمرانی دولتمردان عمان که همراه با محدودیتهای شدید در زمینههای مختلف از جمله محرومیت مردم از حداقل آزادیهای مدنی، سرکوب و افزایش محرومیتهای اجتماعی، بیاعتنایی به افکار عمومی، بیرحمی و اختناق بود، یکی از عوامل مهم شروع بحران و شورش در عمان بود و البته این محدودیتها برای ساکنان ظفار عمان شدیدتر بود، به گونهای که هیچ گونه امکانات شغلی، آموزشی و درمانی در اختیار این مردم قرار داده نشده بود و آنها از حداقل امکانات اقتصادی برای گذران زندگی محروم بودند.[9]
فقر و فلاکت اقتصادی مردم در منطقه ظفار و بیعدالتیها و تبعیضات تحمیل شده از سوی دولت عمان بر اهالی فقیر این منطقه، البته از دید اسناد لانه جاسوسی نیز پنهان نبوده است:
«از نقطهنظر جغرافیایی و جامعه شناسی، عمان از شکاف عمدهای میان شمال کشور و ظفار که جنوبیترین ایالت آن میباشد رنج میبرد.»[10]
«توسعه اقتصادی در حیطه پایتخت تمرکز یافته است، و ظفار برای مدت مدیدی عقبافتادهترین و منزویترین نواحی عمان بوده است.»[11]
«مشکلات ناشی از حکومت مطلقه وی(سلطان عمان)، فشارهای اجتماعی ناشی از تجددگرایی و ناهماهنگیها و تبعیضات مالی هر لحظه ممکن است به ناآرامی داخلی بیانجامد. جدیترین خطری که رژیم عمان را تهدید میکند احیای احتمالی شورش ظفار میباشد.»[12]
بخش دیگری از اسناد لانه جاسوسی به تشریح نقش نیابتی حکومت شاه در سرکوب جنبش ظفار و یأس و نگرانی حاکمان عمان پس از سقوط شاه پرداخته است:
«ایجاد ژاندارمهای منطقهای و تقویت بنیه نظامی آنها در اولویت سیاست خارجی آمریکا قرار گرفت و دخالتهای منطقهای نیز بر عهده همین ژاندارمها گذاشته شد. از جمله میتوان تقویت رژیم شاه و حمایت از دخالت وی در قضایای ظفار و شاخ آفریقا را از نمونههای بارز این سیاست دانست.»[13]
«با شروع سال 1973 ، ایران بنا به تقاضای دولت عمان نیروهای نظامی برای جنگ علیه نیروهای شورشی در استان ظفار به عمان گسیل داشت. تا اواسط سال 1977 اکثر نیروهای ایران فراخوانده شدند ولی حضور محدود نظامیان ایران در عمان تا 1979 ادامه یافت.»[14]
«سقوط شاه بیش از همه عمانیها را شگفتزده کرده است. این سلطاننشین از نظر کمکهای نظامی در جنگ ظفار وابستگی شدیدی به ایران پیدا کرده بود و یک گروهان از نظامیان ایرانی تا اوایل 1979 در عمان به سر میبردند. وعده شاه مبنی بر ارسال نیرویی بزرگتر به عمان در صورت شیوع جنگ ظفار، بینتیجه مانده است. نهتنها از بین رفتن کمکهای نظامی ایران ، بلکه صحنه سقوط شاه و تاج و تختش نیز سلطان قابوس را نگران کرده است.»[15]
«مهمترین نگرانی سلطان قابوس در حال حاضر آن است که فقدان حمایت شاه از وی به احیای شورش در ایالت ظفار منجر گردد.»[16]
سقوط شاه در ایران، سلطان قابوس را در عمان به شدت افسرده کرده بود. یکی از نتایج این افسردگی نزدیک شدن سلطان قابوس به مردم عمان و سرکشی وی به مناطق فقیر کشورش از جمله ظفار بود. یک سند لانه جاسوسی به تاریخ ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ با عنوان «سلطان افسرده از رفتن شاه» چنین مینویسد:
«خلاصه: در ملاقات روز 24 ژانویه، به نظر میرسید که سلطان از عزیمت شاه افسرده است و با من (وایلی ـ سفارت آمریکا ـ مسقط) در مورد مقدمات امنیتی آینده جنوب خلیج [فارس] به صحبت نشست. پایان خلاصه مطلب.
در تاریخ 24 ژانویه، درست قبل از ورود فورد، رئیسجمهور اسبق آمریکا به سلاله (مرکز ایالت ظفار)، حدود یک ساعت با سلطان ملاقات و گفتگو داشتیم. سلطان از رویدادهای اخیر ایران نگران به نظر میرسید و در حین صحبت چندینبار گفت برای او قابل درک نیست که چرا شاه نتوانسته بود دریابد که مردمش در مورد او چگونه میاندیشند. به او گفتم که رابطه شاه با مردم قطع شده بود و او تنها به گروه کوچکی از مشاورینش گوش میداد که به جای اینکه چیزهایی را که باید بشنود به او بگویند، چیزهایی را که خود میخواست به او میگفتند. سلطان نیز صحت این امر را تأیید کرد و گفت که خود او شخصاً تصمیم گرفته است در داخل عمان بیشتر سفر کرده و با مردم کشورش مستقیماً ملاقات نماید. واقعیت این است که وی به تازگی یک سفر زمینی 10 روزه را بین مسقط و سلاله به پایان برده و در طول این مسیر در چند روستا و جوامع کوچک توقف نموده است. وی گفت برقراری اینگونه تماسها مفید است و در نظر دارد در آینده بیشتر به اینگونه مسافرتها بپردازد.»[17]
پینوشتها:
[1]. اسناد لانه جاسوسی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، کتاب هفتم، ص ۴۷۷، مبحث: «عمان».
[2]. همان، کتاب یازدهم، ص ۱۱۱ (سند شماره ۴۲).
[3]. همان، کتاب هفتم، ص ۴۷۶، مبحث: «عمان».
[4]. همان، ص 211، مبحث: «چشمانداز مشکلاتی که در پیش رو قرار گرفته است».
[5]. همان، ص 208، مبحث: «عمان».
[6]. همان، کتاب یازدهم، ص 176 (سند شماره 64).
[7]. همان، کتاب هفتم، ص 231، مبحث: «یمن جنوبی».
[8]. همان، ص 206، مبحث «عمان در حال بیداری نسبت به دنیای قرن بیستم».
[9]. محمدجواد آسایش زارچی، شورش ظفار و نقش ایران، قم، نشر عظام، 1394، صص 62 ـ 66.
[10]. اسناد لانه، همان، کتاب هفتم، ص 208.
[11]. همان، کتاب هفتم، ص 209.
[12]. همان، ص 211.
[13]. همان، ص 97، مبحث: «سابقه سیاست خارجی آمریکا».
[14]. همان، کتاب یازدهم، ص 236، مبحث: «طراحی ایران برای تسلط بر تنگه».
[15]. همان، ص 16، مبحث: «انقلاب اسلامی و کشورهای حاشیه خلیج فارس».
[16]. همان، کتاب هفتم، ص 208، مبحث: «عمان».
[17]. همان، کتاب یازدهم، ص 3، مبحث «انقلاب اسلامی و کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس» (سند شماره 1).
تعداد بازدید: 75