16 تیر 1403
احمد ساجدی
بخش اول: نفوذ «سیا» در احزاب
اشاره
در مجلدات دوم و سوم از مجموعه ۱۱ جلدی «اسناد لانه جاسوسی»، سلسله مقالاتی تحت عنوان «احزاب سیاسی در ایران» وجود دارد که با مطالعه آنها میتوان به عمق نفوذ «سیا» و سفارت آمریکا در این احزاب و همچنین به نقش آمریکا در جهتگیریهای سیاسی آنها پی برد.
بر اساس این سندها بسیاری از احزاب سیاسی دوره پهلوی دوم چه آنهایی که دولتی بوده و تابع بیچون و چرای منویات حکومت بودند (حزب ملیون، حزب ایران نوین، حزب رستاخیز، و....) و چه آنهایی که به علت بعضی انتقادات از حکومت، مجال کمتری برای فعالیت یافتند (حزب زحمتکشان، نهضت آزادی، حزب پانایرانیستها، جبهه ملی و....) در یک ویژگی با یکدیگر اشتراک عمل داشتند و آن دوستی با آمریکاییها و خطگیری از سفارت آنها در تهران و ارتباط آشکار و پنهان آنان با «سیا» بود. تفاوت این دو دسته از احزاب در شدت و ضعف این تماسها و وابستگیها یا در پنهان و آشکار بودن این گونه ارتباطهای آنان بوده است.
در این بین تنها جریانهای مستقل مذهبی که علمداران آن مراجع تقلید و روحانیان مبارز بودهاند، در آن سالهای اختناق از این گونه آلودگیها مبرا بودند. آنها علاوه بر موضعگیرى سیاسى قاطع در قبال سلطه خارجى، در ابعاد فلسفى و فرهنگى نیز با سلطه غرب و شرق به مقابله پرداختند.
نوشتار حاضر قصد ندارد به بررسی احزاب سیاسی فعال و نیمه فعال دوره پهلوی دوم بپردازد که هر یک از آنها دفتری جداگانه میطلبد. هدف این است که از لابهلای اظهارات سران و دستاندرکاران این احزاب به میزان علائق و سرسپردگیها و وابستگیهای آنها به بیگانگان پی ببریم و به ویژه توجه به منافع سیاسی آمریکا را در فعالیتهای حزبی آن دوران بهتر دریابیم. این مقاله بر آن است که نفوذ «سیا» و سفارت آمریکا را در احزاب و گروههای سیاسی یا در ذهن و فکر رجال غیر حزبی و مستقل دوره پهلوی بررسی کند. بدیهی است این بررسی محدود به اسناد لانه جاسوسی است و به همین دلیل همه ادله وابستگی آن احزاب به بیگانگان را ارائه نمیدهد.
به دلیل کثرت اسناد، مقاله را در دوبخش «نفوذ سیا در احزاب» و «نفوذ سیا در شخصیتهای غیر حزبی و مستقل» ارائه میدهیم:
نفوذ «سیا» در احزاب سیاسی و شخصیتهای حزبی
جمشید آموزگار دبیرکل «حزب رستاخیز»
«آقای بهمن روشن از وزارت امور خارجه ایران به چارلز. ان. راسیاس دبیر دوم سفارت آمریکا در تهران گفت جمشید آموزگار عامل سیا است.»[1] «آموزگار به اینکه عامل دست آمریکا در کابینه است، اشتهار دارد. هم او و هم آمریکاییها توسط قشر نسبتاً بزرگی از جامعه ایران مورد لعن و نفرین قرار دارند. همراهی مستمر آموزگا با مقامات رده بالای سفارت آمریکا کمک میکند تا وی موضع خود را به عنوان آلت دست آمریکا حفظ کند.»[2]
«آموزگار قطعاً طرفدار آمریکا میباشد، لیکن در بروز احساسات، خود را یک مخالف نشان میدهد.»[3] «او نسبت به ایالات متحده روش دوستانهای دارد. لیکن تلاش میکند از اتخاذ موضعی که ممکن است در اثر آن به وی برچسب آمریکاییبودن زده شود، اجتناب ورزد.»[4] «آموزگار محصول اصل چهار ترومن میباشد. در آمریکا تحصیل کرده و معمولاً به چشم یکی از طرفداران آمریکا نگریسته میشود. با این وجود از اینکه به عنوان فرد تحت کنترل آمریکاییان تلقی شود، حساس میباشد.»[5]
اسدالله علم دبیرکل و مؤسس «حزب مردم»
«علیرغم این که عَلَم مدتهای مدیدی به عنوان فردی طرفدار انگلیس شناخته شده بود، ولی از چند سال قبل به این نتیجه رسیده که آینده ایران در گرو روابط نزدیک با ایالات متحده آمریکا است، ما تصور میکنیم که این مطلب به طور اساسی درست باشد.... به نظر میرسد وی دیدگاههای آمریکا را به نحو مطلوبی درک میکند.»[6]
«با اینکه تصویب لایحه کاپیتولاسیون به حساب عملکرد حسنعلیمنصور گذارده شده، ولی عَلَم قبل از منصور این لایحه را در دوران نخستوزیری خودش در ۱۳ مهر ۱۳۴۲ تصویب کرده بود، اما آن را عمداً در اواخر عمر دولت خود به مجلس برد تا فرصت بررسی این لایحه در زمان صدارت خود به دست نیاید و وظیفه دفاع از این لایحه به عهده دولت حسنعلی منصور قرار گیرد.[7]
«وی (عَلَم) در گفت و گو با «اسکوت نیکولس» عضو تیم بازرسی و سرویس اطلاعاتی ایالات متحده گفته بود: سرویس اطلاعاتی آمریکا در ایران خوب عمل کرده است و تا زمانی که در امور داخلی ایران دخالت نداشته باشد به اقدامات خود ادامه میدهد. وی نظرات مساعدی در مورد برنامههای فرهنگی سرویس اطلاعاتی ایالات متحده، برنامه آموزش زبان انگلیسی و مساعدتهای این سرویس به دانشگاههای ایران ابراز نمود.»[8]
حسنعلی منصور بنیانگذار «حزب ایران نوین»
«حسنعلی منصور بنیانگذار حزب ایران نوین و بانی تأسیس کانون مترقی در ایران بود؛ کانونی که محل تجمع تحصیلکردگان ایرانی در آمریکا بوده و حزب مزبور از دل آن بیرون آمده بود. اعضای این حزب نیز دستپروردگان اصل 4 ترومن بودند که برای تأمین منافع آمریکا تربیت شده بودند.»[9] بزرگترین خدمت منصور به آمریکاییها به تصویب رساندن لایحه کاپیتولاسیون بود. دولت وی این لایحه را ابتدا در سوم مرداد ۱۳۴۳ به سنا برد و آن را با پیگیری خود در جلسهای که تا نیمهشب ادامه یافت از تصویب نمایندگان سنا گذراند[10] سپس در ۲۱ مهر ۱۳۴۳ طی جلسهای که از ساعت ۸ صبح آغاز و تا ۵ بعدازظهر بیوقفه ادامه داشت توانست موافقت مجلس شورای ملی را نیز در تایید لایحه بگیرد.[11] دولت منصور برای انجام این مصوبه تحت فشار «یاتسویچ» نماینده سیا در تهران بود؛ کسی که در خانه منصور ساکن و مستأجر وی بوده و به او در انجام امور سیاسی کشور خط میداد. «یاتسویچ» پیش از تصویب کاپیتولاسیون در جایی گفته بود: «من منصور را نخستوزیر خواهم کرد»[12]
شاپور بختیار رهبر «حزب ایران»
«بختیار در مورد ابراز تمایلش به ملاقات با مأموران سفارت آمریکا برای بحث در موضوعات مورد علاقه طرفین گفت که وی در گذشته در موقعیتهای بیشماری با مأموران سفارت صحبت کرده است. وی تا آنجا پیش رفت که به ستایش از سیستم سیاسی آمریکا و امید و الگویی که آن سیستم به دنیا ارائه میدهد پرداخت.»[13]
وی در جایی گفته بود: «حتی ملیگراترین دولتها در ایران بدون دوستی فعال یکی از سه قدرت بزرگ نمیتواند دوام داشته باشد. همکاری با انگلیسیها فاجعهآمیز است، همکاری با اتحاد شوروی به معنای نابود شدن کشور خواهد بود. ولی ایالات متحده نمایانگر تنها امید ایران برای استقلال نسبی است.»[14]
و در سندی دیگر گفته بود: «معاهده دوجانبه با ایالات متحده آمریکا، گارانتی ما در مقابل تجاوز است. من موافق حفظ این معاهده هستم.»[15]
دکتر عبدالرحمان برومند از رهبران «جبهه ملی»
برومند میگوید: «ایالات متحده خواستار چیزی که ایران دارد نیست و به این دلیل ایرانیان میتوانند به او اعتماد کنند. آمریکاییها باید با ایرانیان لیبرال تماس بیشتری برقرار کنند و به آنها کمک کنند.... حدود ۹۵ درصد طبقه تحصیلکرده ایران طرفدار آمریکا هستند و ایالات متحده باید از آنان حمایت کند وگرنه این گروهها توهماتشان از بین خواهد رفت. آمریکاییها نباید از تغییرات بترسند. چون تغییرات، ایران را قویتر خواهد کرد و این مقصود سیاست آمریکا در خاورمیانه است. اگر آنها از این افراد حمایت میکنند باید این کار را حالا انجام دهند.»[16]
دکتر حسین مهدوی از رهبران «جبهه ملی»
دکتر حسین مهدوی از دیگر رهبران «جبهه ملی» با اشاره به تشکیل حزبی منشعب از جبهه ملی میگوید: «حزب تمایلات غربی خواهد داشت و فعالانه در پی پشتیبانی و مشورت آمریکا خواهد بود. در اوضاع و احوال کنونی هیچ نیروی مخالف سیاسی، بدون پشتیبانی آمریکا نمیتواند وجود داشته باشد.»[17]
«او (مهدوی) فردی جاهطلب است و مناسبات نزدیکی با سفارت دارد. او گاه به گاه داوطلبانه اطلاعات محرمانه به مأموران سفارت میدهد.»[18] اما «وقتی وزیر بازرگانی شد با کارمندان سفارت آمریکا دوست و دمخور شد.»[19]
محمدعلی کشاورز صدر از رهبران «جبهه ملی»
او میگوید: «اگر این احزاب در روند سیاسى خود زمانى به مخالفت با شاه مىپردازند، اگر این مخالفت مبنایى واقعى داشته باشد، هیچگاه به نفى و طرد سلطه آمریکا نمىپردازند و حتى از آمریکا براى مقابله با شاه استمداد مىطلبند... آمریکا باید ایران را راهنمایى کرده و کمک کند که به طرف دموکراسى غربى برود، تا مردم بتوانند آزاد باشند. اگر ایالات متحده خواستار یک کشور آزاد است که علیه شورویها کار کند، باید به جبهه ملى کمک کند»[20]
داریوش فروهر دبیرکل «حزب ملت ایران»
فروهر میگوید: «محرک اصلی تکنسینهای آمریکایی یا سایر کشورهای اروپای غربی در ایران، میل به انجام کارهای نیک است. آنها میخواهند به رشد تواناییهای ایران کمک کنند. من میدانم انتظار چنین چیزی از اتحاد جماهیر شوروی احمقانه است.»[21]
«ما در مورد جبهه ملى احساس مىکنیم که در چنین زمانى مهم است به ایالات متحده نشان دهیم که اشخاص معتدلى هستیم و ضدبیگانگان بىبندوبار نیستیم و رادیکالهاى کلهشق نیز نمىباشیم.»[22]
«از آغاز رژیم مشروطیت در ایران، خواستهایم که در اینجا آنچه را که شنیدهایم در آمریکا وجود دارد، داشته باشیم»[23]
«او (فروهر) از آمریکا تمجید مىکند، ولى حمایت آمریکا از انگلیس و دولت فعلى ایران را مورد انتقاد قرار مىدهد. وى طرفدار انقلاب در ایران نمىباشد، زیرا مىگوید چنین کارى فقط به نفع خارجیها و عمال امپریالیسم تمام خواهد شد.»[24]
مظفر بقایی رهبر «حزب زحمتکشان ایران»
«او (بقایی) ضروری تشخیص داده که به طور آشکار علیه ایالات متحده آمریکا اظهارنظر کند. اگر او طور دیگری رفتار میکرد مردم داستانهای درج شده در مطبوعات را باور میکردند که سفارت آمریکا در تهران کمک مالی به این حزب کرده و آن را مورد تشویق معنوی خود قرار میدهد.»[25]
این جمله از اوست: «در گذشته نیز به مناسبت سمت و مسئولیتهاى ملى ملاقاتهایى با مقامات عالیرتبه و سفراى ممالک متحده آمریکا داشتهام، معتقدم که وجود چنین تماسهایى براى حسنتفاهم و بهبود روابط بین دو ملت مفید خواهد بود» ـ (نامه دستنویس مظفر بقایى به سولیوان سفیر آمریکا)[26]
اللهیار صالح از رهبران «حزب ایران»
صالح میگوید: «نفوذ ایالات متحده در ایران، شالوده یک حکومت با انتخاب نمایندگان را در سلطنتی که به موجب آن اختیارات شاه محدود خواهد شد، خواهد ریخت.»[27]
«وى معتقد به لزوم حمایت آمریکا در دنیایى است که همسایگان اتحاد شوروى، نمىتوانند به تنهایى روى پاى خود بایستد، مىباشد.»[28]
کریم سنجابی از رهبران «حزب ایران»
«من معتقدم که پیمان دو جانبه با ایالات متحده تضمین بیشترى را براى ایران علیه تجاوز شوروى مىدهد و من جداً تمایل ندارم از این پیمان دو جانبه داوطلبانه صرفنظر کنم، بدون اینکه در عوض نفعى به دست آورم. تنها زمانى که ما نسبت به شورویها اطمینان داشته باشیم، زمانى است که ما نسبت به ایالات متحده اطمینان داریم.... ایران به تنهایى نمىتواند در مقابل شوروى کارى از پیش برد، تنها از طریق حفظ روابط حسنه و شایسته با غرب و تنها با کمک و تفاهم غرب ما مىتوانیم روابط حسنه و مطمئن با آنها داشته باشیم»[29]
مهدی بازرگان رهبر «نهضت آزادی ایران»
«مهدی بازرگان، امیرانتظام را مأمور کرده تا عامل تماس همهروزه نهضت آزادی با سفارت آمریکا باشد.»[30] او (انتظام) در یکی از اسناد لانه جاسوسی عامل سازمان سیا و مأمور تماس برای تبادل اطلاعات با این سازمان از سوی دولت بازرگان خوانده شده بود.[31]
چارلز ناس کاردار آمریکا: «هنگامیکه مهدی بازرگان مسئولیت وزارت خارجه را به ابراهیم یزدی واگذار میکرد،[32] از موضع وی در پشتیبانی از مناسبات دوستانه با آمریکا اطمینان داشت.»[33]
روز ۲۱ تیر ۱۳۵۸ مهدی بازرگان در پیامی به جیمی کارتر رئیسجمهوری آمریکا سالروز «۱۴ ژوئیه (۲۳ تیر) یادبود انقلاب آمریکا» را به وی تبریک گفت. کارتر نیز در پاسخ طی پیامی کوتاه از «بیان پرمعنی دوستی و حسن نیت بازرگان» تشکر کرد.[34]
سولیوان سفیر آمریکا در سندی مینویسد: «باید شخصیت و صداقت مهدی بازرگان و درک صحیح او را واقعاً ستود.»[35]
«جان. دی. استمپل» مشاور سیاسی سفارت آمریکا: «آنها (بازرگان و همراهانش) مایل بودند که پاسخگوی تمایل ما برای کسب اطلاعات بیشتر از نهضت آزادی باشند. آنها امید داشتند که تبادلات مفصل صادقانه ادامه یابد. آنها حتی آمادگی داشتند به طور یک جانبه به ما اطلاعات بدهند. زیرا نهضت اعتقاد دارد که انجام این کار به نفع اوست. توسلی حتی گفت: زمانی که ریچارد کاتم کارمند وزارت خارجه بود نهضت آزادی اطلاعات زیادی در اختیار او میگذاشت و به این کار ادامه میدهد و فکر میکند این کار تاکنون خیلی سودمند بوده است.»[36]
«مقامات نهضت آزادى مىگفتند که جنبش آنها در پى انجام یک ملاقات در سطح سیاسى با مقامات آمریکایى است، تا وضعیت خودشان را براى جلب حمایت آنان در ترتیب دادن انتقال دولت استبدادى فعلى در ایران به یک «سیستم دمکراتیکتر ارائه نماید.»[37]
ابراهیم یزدی عضو «نهضت آزادی ایران»
یکی از نخستین کارهای ابراهیم یزدی در خلال انقلاب اسلامی که با خشنودی مقامات آمریکایی مواجه شد، اقدام وی در نجات سرلشکر «گاست» رئیس هیئت مستشاران نظامی آمریکا در حوادث روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ بود. در این روز و در شرایطی که اسلحهخانه گارد سلطنتی به تصرف مردم انقلابی ایران در آمده بود، ژنرال «گاست» توسط ابراهیم یزدی نجات یافته و به سفارت آمریکا برده شد.[38]
این رویداد و اظهارنظرهای بعدی یزدی درباره آمریکاییها و طرح دیدگاههای وی در مطبوعات داخلی و خارجی در مورد اهمیت رابطه با آمریکا، سبب شده بود که یک ماه بعد یکی از نشریات آمریکایی از وی و از بعضی چهرههای دولت موقت به عنوان «عوامل آمریکا» یاد کند. از جمله «جیمز بیل» نویسنده آمریکایی از دانشگاه تگزاس در تاریخ ۲۱ اسفند ۱۳۵۷ طی گزارشی در مجله آمریکایی «تایم» نوشت:
«در دولت فعلی ایران چند نفر طرفدار آمریکا وجود دارند. از یزدی به عنوان طرفدار آمریکا و از امیرانتظام به عنوان شخصی که تا سر حد امکان آمریکایی شده است یاد می شود.»[39]
ابراهیم یزدی در ملاقات با کاردار آمریکا و استمپل کفیل بخش سیاسی سفارت آمریکا: «گذشته، گذشته است و ایرانیان مردان عمل هستند و زمینههای بسیاری برای همکاری وجود دارد. ایران نیز به مرور زمان نیازمند تکنولوژی و محصولات کشاورزی آمریکا خواهد بود.... انتصاب یک سفیر جدید (از سوی آمریکا) یک گام مثبت خواهد بود.»[40]
پسر دکتر ابراهیم یزدی: «اگر آیتالله خمینی یزدی را زندانی کند، او از پشتیبانی کنسولگری آمریکا برخوردار خواهد شد و اگر او (یزدی) هر شکایتی از متصدیان زندان بکند، سفارت ایالات متحده در تهران یادداشتی به حکومت ایران تسلیم کرده و او را به ایالات متحده آمریکا باز خواهد گرداند.»[41]
کاردار آمریکا: «در جریان ملاقات با یزدی وزیر امور خارجه از وی راجع به اقدام دولت موقت درباره لغو قانون اعطای مصونیت سیاسی به نظامیان آمریکایی توضیح خواستم و یزدی گفت این موضوع یک اقدام ضدآمریکایی نیست و فقط به منزله پاک کردن بعضی بقایای گذشته است.»[42]
دکتر یزدی روز ۲۷ خرداد ۱۳۵۸ در خلال مراسم خداحافظی خود با «چارلز ناس» کاردار آمریکا در تهران مجدداً تمایل دولت موقت ایران را برای روابط مستمر با ایالات متحده تکرار کرد و گفت: «موضع دولت موقت این است که این روابط را بهبود بخشد و گذشته را فراموش کند.»[43]
«یزدی وزیر خارجه مشخصاً این مسئله را مطرح کرده که ایران نمیتواند به تنهایی به پیش برود. او صریحاً به ادامه وابستگی به غرب اقرار کرد و گفت: فسخ قراردادها توسط ایران بیشتر به ضرر ایران خواهد بود تا فروشندگان خارجی.»[44]
در ۱۸ تیر ۱۳۵۸ کاردار سفارت آمریکا در تهران در نامهای سری و فوری به وزیر خارجه کشورش با اشاره به انتخاب امیرانتظام به عنوان سفیر ایران در سوئد، از ابراهیم یزدی به عنوان «یک رابط مفید» نام برد[45]
کاردار آمریکا: «یزدی داوطلبانه اظهار داشت که سرگرم کسب آموزش برای متعادل کردن ایده انقلابی خود با واقعگرایی ناشی از مقتضیات سمت خود است و تصور میکنم ما میتوانیم افتخار کنیم که در این روش به او کمک کردهایم.»[46]
داریوش همایون بنیانگذار «حزب مشروطه ایران»
داریوش همایون در ۱۹۵۹ به استخدام دفتر نمایندگی «شرکت انتشاراتی فرانکلین» در تهران درآمد و تا ۱۹۶۷ در این شرکت آمریکایی سرگرم کار شد.[47] به موجب اسناد ساواک، این شرکت یکی از پوششهای فعالیت «سیا» در ایران بود. همایون در ایام کار در همین شرکت موفق به دریافت بورسیه از یکی از مراکز تابع سازمان اطلاعاتی ایالات متحده به نام «usis» نیز شد[48] و با استفاده از این بورسیه توانست برای مدت سه ماه راهی آمریکا شود. سپس به ایران بازگشت و به سمت سردبیر اخبار خارجی روزنامه اطلاعات منصوب شد.[49] او این واقعیت را پنهان نکرده که از موقعیتهای خود در «شرکت انتشاراتی فرانکلین» به مثابه تخته پرشی برای ورود به دنیای روزنامهنگاری استفاده کرده است.[50]
به موجب سندی به تاریخ ۶ اردیبهشت ۱۳۴۸ سفارت آمریکا در تهران، نام داریوش همایون را در فهرست ۴۱ نفره «رابطین خوب آمریکا» جای داده است.[51] در یک سند نیز با عنوان «وصیتنامه من» کارشناس اطلاعاتی سفارت آمریکا به تجلیل از شخصیت داریوش همایون پرداخته مینویسد:
«همایون تحصیلکرده آمریکاست. در هاروارد و در بورسیهای که توسط بیلمیلر برایش فراهم شده بود درس خوانده است. علاقمند به حفظ تماس با ما میباشد. من معتقدم که او بسیار فراتر خواهد رفت. من با همایون مکالمات جالبی در ارتباط با به راه انداختن روزنامه آیندگان داشتهام.»[52]
پینوشتها:
[1]. اسناد لانه جاسوسی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، کتاب هشتم، ص 177، مبحث: «آموزگار، جمشید ـ 7».
[2]. همان.
[3]. همان، ص ۱۶۷، بیوگرافی جمشید آموزگار.
[4]. همان، ص ۲۰۵، مبحث: «آموزگار، جمشید ـ 32».
[5]. همان، ص ۲۰۴ مبحث: «آموزگار، جمشید ـ 30».
[6]. همان، ص 602، مبحث: «عَلَم، اسدالله ـ 1».
[7]. همان، ص ۵۹۳، مبحث: «احیای کاپیتولاسیون».
[8]. همان، ص ۳۸۶، مبحث: «اسکود نیکولس».
[9]. همان کتاب هفتم، مستشاری نظامی آمریکا ـ 2، ص ۵۹۳، دولت حسنعلی منصور.
[10]. همان، ص ۶۰۰، مبحث: «مستشاری نظامی آمریکا در ایران».
[11]. همان، ص ۵۹۳، همان مبحث.
[12]. مشرق، ارتباط رئیس ایستگاه سیا در تهران با نخستوزیری منصور، تاریخ انتشار: ۲۴ مرداد ۱۴۰۲.
[13]. اسناد لانه، همان، ص ۶۷۴، مبحث: «شاپور بختیار ـ ۱۳».
[14]. همان، کتاب دوم، ص ۶۴۳، مبحث: احزاب سیاسی ایران، «شاپور بختیار ـ ۲».
[15]. همان، ص ۶۴۸، مبحث: «شاپور بختیار ـ 6».
[16]. همان ص ۶۹۷ و ۶۹۹، مبحث: عبدالرحمان برومند.
[17]. همان، ص ۸۱۹، مبحث: «حسین مهدوی ـ ۶».
[18]. همان، ص ۸۳8، مبحث: «مهدوی، فریدون ـ ۷».
[19]. همان، مبحث: «مهدوی، فریدون ـ 8».
[20]. همان، ص 790، مبحث: «کشاورز صدر ـ 1» و ص 590.
[21]. همان، ص ۷۹۵، مبحث: «داریوش فروهر ـ 3».
[22]. همان، ص 798، مبحث: «داریوش فروهر ـ 3».
[23]. همان، ص 799، مبحث: «داریوش فروهر ـ 3».
[24]. همان، ص 801، مبحث: «داریوش فروهر ـ 7».
[25]. همان، کتاب سوم، ص ۶۷، مبحث: «حزب زحمتکشان ـ ۴».
[26]. همان، کتاب دوم، ص 592.
[27]. همان، ص ۶۳۵، مبحث: «احزاب سیاسی در ایران».
[28]. همان، ص 755، مبحث: «الهیار صالح ـ 8».
[29]. همان، ص 713 و 715، مبحث: «کریم سنجابى ـ 4».
[30]. همان، ص 453، مبحث: «مهدی بازرگان ـ 14».
[31]. همان، کتاب ششم، ص 258، بند اول.
[32]. ابراهیم یزدی در ۵ اردیبهشت ۱۳۵۸ به سمت وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران منصوب شد.
[33]. همان، کتاب دوم، ص ۴۵۱، مبحث: «مهدی بازرگان ـ ۱۴».
[34]. همان، ص ۴۵5، مبحث: «مهدی بازرگان ـ ۱7».
[35]. همان، کتاب دهم، ص 241، (سند شماره 121).
[36]. همان، کتاب دوم، ص ۱۰۶، مبحث: «نهضت آزادی ـ 4».
[37]. همان، کتاب سوم، ص 118 مبحث: «نهضت آزادى ـ 9».
[38]. همان، کتاب هفتم، ص ۵۲، مبحث: «پایان یک دودمان».
[39]. همان، کتاب دهم، ص ۱۸۹، (سند شماره ۹۷).
[40]. همان، کتاب چهارم، ص ۲۴۷ (سند شماره ۸).
[41]. همان، کتاب دوم، ص ۵۲۳، مبحث: «دکتر ابراهیم یزدی ـ ۶».
[42]. همان، کتاب چهارم، ص ۲۶۴ (سند شماره ۲3).
[43]. همان، ص ۲۷۶ (سند شماره ۳۶).
[44]. همان، ص ۲۷۸ (سند شماره ۳۸).
[45]. همان، کتاب اول، ص ۵۳۸، سند: «علاقه امیرانتظام به اطلاعات مشترک».
[46]. همان، کتاب چهارم، ص ۲۸۸ (سند شماره ۴۵).
[47]. همان، کتاب هشتم، ص ۸00، مبحث: «زندگینامه جمعی از رجال پهلوی.
[48]. همان، ص 800 - 801، همان مبحث.
[49]. همان، ص ۷۷۱، همان مبحث.
[50]. همان، ص ۷۸0، مبحث: «داریوش همایون ـ 9».
[51]. همان، کتاب دوم، ص 381، مبحث «رابطین خوب آمریکا».
[52]. همان، ص 370، همان مبحث.
تعداد بازدید: 173