22 بهمن 1402
ترجمه: ناتالی حقوردیان
بخش ششم
مقدمه: «ریچارد هلمز» در دهه 1950[1330] وارد سازمان سیا شد. کار او در این سازمان در مقام ریاست سیا در زمان ریاست جمهوری نیکسون پایان یافت. در 1973[1352] سفیر آمریکا در ایران شد و تا 1976[1355] در این سمت ماند.
ارتباط او با ایران به زمانی برمیگردد که کارمند بخش اطلاعات سیا بود و با حوادث سال 1953[1332] آشنا شد. سفرهای او به ایران پس از این دوران و دیدارهایش با شاه با عنوان مقامی عالیرتبه در دستگاه اطلاعاتی آمریکا باعث شد که در جریان تحولات سیاسی ایران در دهههای 1950[1330] و 1960[1340] قرار بگیرد. دوران تصدی او در ایران همزمان با دورهای از تغییرات در این کشور بود. نظریات هلمز درباره خریدهای تسلیحاتی ایران از آمریکا ، با این پیشفرض که ایران نقش پررنگتری در منطقه داشته باشد و به توسعه اجتماعی و اقتصادی برسد، بسیار حائز اهمیت است. علاوه بر این، خاطرات او در حوزه سیاستگذاری خارجی آمریکا و ایران، روشنگر نکات بسیاری است
***
مصاحبه با ریچارد هلمز تاریخ: 10جولای 1985[19 تیر 1364]
مصاحبهگر: ویلیام بِر
□ مصاحبه زیر با سفیر ریچارد هلمز، در قالب پروژة مشترک دفتر تاریخ شفاهی دانشگاه کلمبیا و بنیاد مطالعات ایران است.
◙ اختلاف نظر زیادی دربارة پایگاه چابهار وجود داشت، از این نظر که شاه بر این عقیده بود که نیروی دریایی ایالات متحده از او خواسته تا این پایگاه را بسازد و برخی هم بر این عقیده بودند که این فکر هرگز از سوی نیروی دریایی ایالات متحده مطرح نشده و این فکر خود شاه است. دربارة محاسن این موضوع من نمیتوانم تصمیم بگیرم. تنها چیزی که میدانم این است که شاه قصد داشت یک پایگاه دریایی در آنجا بسازد. ترجمة چابهار به انگلیسی «چهار بهار» است. ایرانیها یک پایگاه هوایی آنجا ساخته بودند. یک فرودگاه در آنجا ساخته بودند اما زمانی که من ایران بودم، از آن استفاده نمیشد و نمیدانم که آیا هرگز مورد استفاده قرار گرفت یا خیر.
□ آیا شما در بحثهای مربوط به پروژه آیبکس حضور داشتید؟
◙ بله، من از پروژة آیبکس اطلاع داشتم.
□ فکر میکنم این پروژه بخشی از فرایند رصد آزمایشهای موشکهای شوروی بود؟
◙ آیبکس پروژة گستردهای بود که هدف کلی آن ایجاد یک سیستم دفاعی هوایی بود. تصور میکنم که تا به امروز نیز اطلاعات آن محرمانه باشد. مطمئن نیستم بتوانید کسی را پیدا کنید که دربارة آیبکس با شما مصاحبه کند. از وزیر شلزینگر دربارة آن بپرسید. اگر نتوانستید با او تماس بگیرید شاید بتوانید با یکی از مدیران سیا که دربارة آن اطلاعاتی دارد صحبت کنید. فکر میکنم که سیا پروژه آیبکس را پیش میبرد.
□ در جایی خواندم که دربارة آن پروژه و اینکه آیا باید اجرا شود یا خیر اختلاف نظر وجود داشت؟
◙ فکر نمیکنم دربارة اجرایی شدن آن اختلاف نظری وجود داشت. هر اختلاف نظری هم که بود مربوط به ساختار آن و نحوة ساماندهی آن بود، زیرا بسیار پیچیده بود و تجهیزات زیادی در آن به کار میرفت و شرکتها و پیمانکاران مختلفی در آن نقش داشتند.
□ آیا زمانی که شما آنجا بودید این پروژه لغو شد یا بعد از اینکه ایران را ترک کردید؟
◙ باید بعد از این باشد که من ایران را ترک کردم.
□ در تابستان 1976[1355]، کارکنان کمیته روابط خارجی سنا گزارشی منتشر کردند که به شدت از سیاست فروش تسلیحات ایالات متحده به ایران انتقاد میکرد. کارکنان کمیته این گزارش را تهیه کرده بودند. آیا به یاد دارید که پاسخی از سوی شاه یا مقامات آمریکا به این گزارش داده شده باشد؟ آیا نگرانی از تأثیر سیاسی آن وجود داشت؟
◙ من در سال 1976[1355] آنجا بودم اما باید صادقانه بگویم که این گزارش را به خاطر نمیآورم.
□ به نظر میرسد که در این گزارش چیزهایی از این دست گفته شده بود که مثلاً فرایند فروش تسلیحات از کنترل خارج شده است.
◙ کمیتة روابط خارجی هرگز با این موضوع موافق نبود. کمیته در دست سناتورهای لیبرال بود که به هر حال هم با این مسائل کنار نمیآمدند. به یاد ندارم که خیلی به این گزارش توجهی شده باشد.
□ ظاهراً یکی از مسائلی که در این گزارش آمده بود – من آن را کامل خواندهام – این گزارش، دولت نیکسون و فورد را متهم کرد که کنترل روند فروش تسلیحات و شرایط از دستشان خارج شده و علت آن هم این است که آنان میخواهند از مشکلات سیاسی موقت حاصل از رد تقاضای فروش تجهیزات نظامی به شاه پرهیز کنند. چیزی در این باره میدانید؟
◙ نمیدانم منظورشان چیست. اتهاماتی از این دست که شرایط از کنترل خارج شده یا به درستی نظارت نمیشود، همه قضاوتهای ذهنی هستند و احتمالاً کارکنانی این قضاوت را داشتند که با فکر کلی فروش تجهیزات نظامی به ایران مخالف بودند. بخشی در این کشور حضور دارند که به فروش تسلیحات اعتقادی ندارند. آنها معتقدند که این فروش باعث بروز مشکلات برای ایالات متحده میشود و هیچ سودی ندارد و غیره. آنها حق دارند عقیدة خود را داشته باشند اما الزاماً افراد عملگرایی نیستند.
□ برخی از نمایندگان کنگره، مانند لی همیلتون[1]، در سال 1976[1355] ادعا کردند که سیاست ایالات متحده در ایران یک ریسک پرخطر است. آیا منتقدان کنگره بازدیدهای منظمی از ایران داشتند؟ آیا افرادی که از این سیاست انتقاد میکردند به ایران سفر کرده با شما صحبت کردند؟
◙ بله، سناتورها و نمایندگان زیادی از کنگره به ایران سفر کردند. هیئتهای کنگره مکرر به ایران سفر میکردند. آنان به خوبی از شرایط ایران خبر داشتند.
□ پاسخ شما به انتقادات آنان چه بود؟ آیا زمانی که به ایران میآمدند باید با آنان کار میکردید؟
◙ ما بحث و گفتوگوهای زیادی دربارة موضوعات مختلف داشتیم، اما بسته به اینکه منتقد که بود و از چه انتقاد میکرد. انتقادات زیادی از حقوق بشر در ایران میشد و اینکه آیا شاه مردم را شکنجه میکرد و آیا ساواک دادگاه عادلانه برگزار میکرد یا خیر. بحثهای زیادی از این دست بود و برخی هم واقعاً موثق بودند. اگر بخواهم عادلانه قضاوت کنم باید بگویم که سناتورها و نمایندگان کنگره در امور خارجه مداخلهگر بودند. هیچ چیزی نمیتواند مانع آنها شود. فکر میکنم تا زمانی که ما این نوع دولت را داشته باشیم هم این روند ادامه خواهد داشت. اما تا جایی که به من مربوط میشود تصور نمیکنم که این رویکرد در روابط ما با جهان و سیاستهای گوناگون ما خیلی سازنده باشد.
بر اساس قانون اساسی، سیاست خارجی به رئیسجمهور مربوط است. میزان دخالت کنگره در آن از دههای به دهة دیگر و از دولتی به دولت دیگر و از یک برهة زمانی به برهة زمانی دیگر فرق میکند. اما اصول این مداخلات از نظر من بسیار جای بحث دارد.
□ سؤالی درباره سیاست فروش تسلیحات دارم. آیا دولت نیکسون یا فورد شاهد افزایش وابستگی ایران به سیستم تسلیحاتی ایالات متحده بودند بهگونهای که تأثیری بر سیاست نظامی و خارجی شاه داشته شاه را محدود کنند؟
◙ اگر هم سعی کردند مسلماً موفق نشدند چون در آن زمان شاه کسی نبود که به راحتی توسط کشور دیگری سرکوب شود. او پول داشت. تسلیحات داشت. جایگاهی در دنیا داشت. قرار نبود خارجیها به او بگویند که چگونه کشورش را اداره کند.
□ فکر میکنید که واقعاً برخی افراد فروش تسلیحات را راهی برای فشار بر ایالات متحده میدیدند؟
◙ میدانم که مردم همیشه از دیدگاه خاصی نگاه میکنند زیرا معتقدند که شاه داشت راه را اشتباه میرفت و بنابراین ما باید راهی پیدا میکردیم تا به او فشار بیاوریم که کار درست را انجام دهد. اما این کار فقط از نظر آنان درست است و الزماً در مفهوم کلی آن درست نبود.
این مسئله در مورد کلیات سیاست خارجی نیز صادق است. همیشه یک نفر یا یک گروه یا یک شخصیت در این کشور وجود دارد که فکر میکند ایالات متحده به شدت در امور سایر کشورها دخالت کرده به آنان میگوید که چگونه کشور خود را اداره کنند. فکر میکنم که باید به خودمان هم نگاه کنیم. باید روی این موضوع تمرکز کنیم که ایالات متحده آمریکا را درست اداره کنیم که تصور میکنم اصلاً درست اداره نمیکنیم.
□ به غیر از فروش تسلیحات، موضوع دیگری که موجب نگرانی برای کنگره و عموم مردم در ایالات متحده شده بود، مسئله حقوق بشر بود که شما یک دقیقه پیش مختصر به آن اشاره کردید. قبل از شایع شدن انتقادات از سیاست شاه در سال 1975[1354]، آیا سفارت یا وزارت امور خارجه علاقهای به مسئله حقوق بشر در ایران نشان داده بودند؟
◙ حقوق مدنی همواره بخشی از سیاست ایالات متحده بوده است. هر زمانی که فرصتی پیش میآمد تا بشود بر شاه یا هر کدام از وزرای او دربارة رفتار مدنی یا نقض حقوق بشر تأثیر گذاشت، این فرصت مغتنم شمرده میشد. اما موضوعی نبود که بشود هر روز و هر هفته دربارة آن صحبت کرد و همیشه هم شنونده داشت. خوب است که بگوییم: «سفیری بفرستید تا با شاه ملاقات کرده به او بگوید که ما دیگر تحمل این قضیه را نداریم.» البته از نظر من روش مسخرهای است، زیرا همة رهبران خواهند گفت: «چه کسی این را گفته؟ و دقیقاً قرار است چکاری در اینباره انجام دهید؟» و دست آخر: «به شما چه ربطی دارد؟» بنابراین، این موضوع حقوق مدنی مسئلهای بسیار پیچیده است. میدانم که افرادی مثل پاتریشیا دریان[2]، دستیار وزیر امور خارجه در امور حقوق بشر در دولت کارتر، به دستاوردهای خود در این زمینه افتخار میکند. اما من هنوز باید شواهد زیادی ببینم تا از این دستاوردها مطمئن شوم. این موفقیتها عموماً از نظر مدعیان آن است. ما در حال حاضر فکر میکنیم که میتوانیم سیاست افریقای جنوبی را تغییر دهیم. ما هر روز در خیابان و روزنامهها شاهد آن هستیم. بگذارید ببینیم در آینده چه خواهد شد.
□ آیا فشار علایق سیاسی داخلی در ایالات متحده درباره حقوق بشر در ایران، به نوعی رویکرد سیاسی نسبت به شاه ترجمه شد؟ آیا این فشار در وزارت امور خارجه یا سفارت باعث نگرانی شد؟
◙ نگرانیهایی درباره گزارشهایی وجود داشت که صدای آن به گوش میرسید و گاهی نیز به آنها پرداخته میشد. من خودم با برخی مقامات ایرانی درباره نحوه رسیدگی به این موضوعات صحبت کردم. اما اینکه آیا آنان در پاسخ به سؤال من صادقانه پاسخ دادند یا خیر، آیا کاری که از ایشان خواسته شده بود انجام دادند یا خیر، راهی برای پیگیری آن وجود ندارد.
□ آیا در اینباره با شاه هم صحبت کردید یا این موضوعی بود که با او هرگز مطرح نمیشد؟
◙ من گفتوگوی بسیاری درباره موضوعات ناخوشایند مثل فساد و حقوق بشر و غیره با شاه داشتم. اما تا حدی میشود این موضوعات را پیش برد. از یک مقطع به بعد دیگر خوشایند نیست.
□ در هنگام بحث در اینباره، پاسخ معمول شاه چه بود؟
◙ درباره مسئله حقوق بشر، شاه بر این عقیده بود که او دارد کشوری را اداره میکند و برخوردهای خشن و جدی لازم و ضروری هستند و همین و بس. میخواهم این را بگویم: استانداردها در خاورمیانه و مشرق با استانداردهای ایالات متحده متفاوت است. اگر به دقت هر کدام از کشورهای این مناطق را بررسی کنید که چگونه به مسئله حقوق مدنی میپردازند، فکر میکنم از نظر استانداردهای آمریکایی، هر کدام مسائل و مشکلاتی دارند. در این صورت میگوییم: خب، ما جامعه خوبی داریم. باید درباره شرایط زندآنها و زاغههای ایالات متحده مطالعه کنید و در این صورت شک میکنید که آیا واقعاً جامعه ما آنقدر که ما تصور میکنیم با شکوه و جلال است یا خیر.
□ برخی منتقدان، از جمله کارمندان اسبق سیا، اشاره کردهاند که سازمان سیا راهکارهایی را برای شکنجه و غیره در اختیار ساواک گذاشته است؟
◙ این دروغ است. این یک دروغ کامل است.[3]
□ چه زمانی از مقام خود به عنوان سفیر استعفا کردید؟ آیا میخواستید چیزی بگویید؟
◙ نه، فقط میخواستم اضافه کنم که سیا هرگز برای شکنجه کسی را آموزش نداد. این موضوع هرگز و هرگز اتفاق نیفتاده است.
□ چه زمانی از مقام خود به عنوان سفیر استعفا کردید؟ ماه آخر کاری شما چه زمانی بود؟ چه زمانی آنجا را ترک کردید؟
◙ من استعفا کردم. من نامه استعفای خودم را در ماه اوت یا سپتامبر ـ یادم نیست ـ 1976[مرداد، شهریور 1355] فرستادم. من مدت طولانی صبر کردم تا استعفای من اعلام شود و در نهایت در شب انتخابات 1976 [1355] اعلام شد. به عبارت دیگر، در اخبار عصر روز انتخابات اعلام شد. ما دو یا سه روز بعد از کریسمس سال 1976 [1977/ دی 1355] ایران را ترک کردیم. من اول به سوئیس و بعد به مراکش رفتم. سال نو را در مراکش بودیم.
□ آیا استعفای شما دلیل خاصی داشت که بخواهید مطرح کنید یا...؟
◙ نه، فقط برای ثبت در اینجا میگویم که من در آن زمان استعفا کردم زیرا نمیخواستم که چنین برداشت شود که استعفای من متأثر از نتیجه انتخابات ریاست جمهوری بوده است. میخواستم از دولت کنارهگیری کنم. فکر کردم که زمان آن فرا رسیده که از دولت بازنشسته شوم. من سی سال در خدمت دولت بودم. میخواستم با این حس از آن کناره بگیرم که تا روز آخر، اینکه چه کسی انتخاب میشود برای من مهم نبوده است. بنابراین، از مدتها قبل از انتخابات استعفای خودم را تنظیم کردم تا چنین تفسیری از آن نشود.
□ زمانی که کشور را ترک کردید، برداشت شما از شرایط کشور چه بود، منظورم شرایط سیاسی و اقتصادی است؟
◙ شرایط اقتصادی در چند ماه مانده به خروجم خوب نبود. دستگاه سست شده بود. هیچ شکی در اینباره نبود. اما من اصلاً این حس را نداشتم که شاه سقوط خواهد کرد یا اینکه کشور واقعاً بیثبات شده است. تمامی نشانههایی که کسی بتواند چنین چیزی را حس کند، ببیند یا بشناسد، بعدها ظهور کردند.
□ در گذشته ...
◙ از زمانی که من کشور را ترک کردم تا زمانی که اولین شورشها در ژانویه 1978[دی 1356] اتفاق افتاد، یک سال کامل میگذشت، دوازده ماه کامل. بنابراین، خیلی جای تعجب نیست زمانی که من ایران را ترک کردم نمیشد سقوط شاه را پیشبینی کرد.
□ به جز چیزهایی که تاکنون عنوان کردید، مثل اتهامات واهی درباره توافق سازمان سیا برای جاسوسی نکردن علیه شاه در مقابل فرصت استفاده از تسلیحات برای رصد آزمایشهای موشکی شوروی که شما گفتید واقعیت ندارد، آیا تصمیم یا رویداد دیگری هم هست که از نظر شما به درستی در آن زمان یا بعدها گزارش نشده باشد؟
◙ البته که هست، همه جور چیزهایی هست که به اشتباه گزارش شدهاند.
□ موردی هست که بخواهید مطرح کنید؟
◙ الان، مسئله خاصی به این سرعت به ذهنم نمیآید. اگر در هر زمانی به موضوعی برخوردید که نیاز به توضیح بیشتر داشته باشد میتوانید با من تماس بگیرید.
□ در نگاه به گذشته، ارزیابی شما از سیاست نیکسون، کیسینجر و فورد در مقابل ایران چیست؟ نقاط قوت و ضعف آن که بخواهید مطرح کنید، کدامند؟
◙ بهتر است که ارزیابی در اینباره نداشته باشم. هیچ سودی ندارد. آنها بهترین کاری که ازشان بر میآمد انجام دادند. کار آنان منطقی و ملموس بود، بویژه درباره جهان و دیدگاهی که داشتند: تعادل نیروها، اعزام نیروهای آمریکایی، الزام کم کردن نیروها و غیره. اینکه شاه سرنگون شد و این حکومت مذهبی آمد، حتی برای کسانی که شاه را دوست نداشتند و میخواستند از شر او خلاص شوند، متوجه نبودند که چه نصیبشان خواهد شد. بنابراین، هیچ کسی نمیتواند در این شرایط پیشگویی یا پیشبینی دقیقی درباره آینده داشته باشد. هیچ کسی تا حالا مدعی نشده که میدانسته شرایط چنین خواهد شد. دانشمندانی مانند جیمز بیل، ماروین زونیس و بقیه که شرایط ایران را از نزدیک دنبال میکردند، میدانستند که در مقطعی از زمان شاه ممکن است برود اما فکر میکردند که گروهی مانند جبهه ملی یا گروهی شبیه به آن بر سر کار میآید و اداره کشور را به دست میگیرد و همه چیز خوب خواهد شد. آنها کاملاً از قدرت نیروهای مذهبی غافل مانده یا محاسباتشان اشتباه بود.
□ پس از استعفا از سفارت، آیا به تحقیق درباره ایران پرداختید یا دیگر به ایران و مسائل آن کاری نداشتید؟
◙ من «شرکت سفیر» را با یک شریک ایرانی که تاجر بود تأسیس کردم. اما بعد از سقوط شاه، کار تمام شد. از آن زمان، من اداره این شرکت را بر عهده داشتم. اخیراً هم اصلاً با ایران کاری نداشتم.
□ تنها در سال 1979[1358]؟
◙ بله.
□ در زمان انقلاب یا پیش از آن، آیا افراد کارتر از شما مشاوره خواستند یا نقشی در این زمینه داشتید؟
◙ نه. من هیچ نقشی نداشتم. رئیسجمهور کارتر یا دولت او از من مشورت نخواست. یک بار، فکر میکنم در روزهای پایانی سال 1978[1979/1358]، زمانی که بحران گروگانگیری هنوز داغ و در جریان بود، نزد من آمدند. یک روز از من خواسته شد تا به کاخ سفید رفته با دیوید آرون[4] و گری سیک[5] درباره اقدامات احتمالی در ایران صحبت کنم. در آن زمان، من نمیتوانستم پیشنهاد خاصی بدهم اما برای صحبت با آنان رفتم. این تنها موردی بود که با من مشورت شد.
□ سؤال دیگری نیست. از مصاحبه بسیار سپاسگزارم.
◙ خواهش میکنم.
خاطرات شفاهی ریچارد هلمز، سفیر آمریکا در ایران، 1976-1973م - بخش اول
خاطرات شفاهی ریچارد هلمز، سفیر آمریکا در ایران، 1976-1973م - بخش دوم
خاطرات شفاهی ریچارد هلمز، سفیر آمریکا در ایران، 1976-1973م - بخش سوم
خاطرات شفاهی ریچارد هلمز، سفیر آمریکا در ایران، 1976-1973م - بخش چهارم
خاطرات شفاهی ریچارد هلمز، سفیر آمریکا در ایران، 1976-1973م - بخش پنجم
پینوشتها:
[1] - Lee Hamilton
[2] - Patricia Darian
[3] برخلاف ادعای هلمز، شواهد زیادی از همکاری ساواک با سیا موجود است؛ از جمله مقاله روزنامه نیویورک تایمز منتشر شده در 24 تیر 1357 که بخشی از آن در زیر میآید:
«به طوری که معلوم است مشاوران آمریکایی در تأسیس و تشکیل سازمان امنیت ایران فعالانه شرکت داشتهاند و این افسران آمریکایی بودند که نیروهای امنیتی را در ایران سازمان دادند و این سازمان را به جدیدترین وسایل مجهز کردند [...] سپس سازمان جاسوسی اسرائیل در تحکیم و بسط آن شرکت مستقیم داشت [...] بیست تن از افسران عالی رتبه ساواک در پایگاه نظامی دریایی در ایالت ویریجینیای آمریکا ، تعلیمات لازم را دیدند سپس در کاخ سیا دورة ویژه سیاسی و جاسوسی را طی کردند. دیگر مأموران ساواک نیز در آمریکا تعلیم داده شده و میشوند. گفته شده که اینک بیش از 250 مأمور ایرانی در آمریکا تعلیم می بینند که قسمت اعظم آنها افسران ساواک هستند که در آمریکا فنون سرکوب تظاهرات و اعمال شکنجه بر زندانیان سیاسی و مردم را فرا می گیرند [...] اخبار و اطلاعات بین سیا و ساواک به طور مداوم مبادله میشود و این دو سازمان دارای روابط بسیار نزدیکی هستند، بهطوری که اکثراً در امور مربوط به کشورهای ثالث مشترکاً عمل می کنند.» [بولتن خبرگزاری پارس (محرمانه)- ش 117- 24/4/1357، ص 15 و 14.] برای اطلاع بیشتر به مقاله زیر مراجعه کنید: «نقش سازمان سیا، موساد و سرویس انگلیس در تأسیس، مدیریت و آموزش سازمان ساواک» منتشر شده در سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی
(https://historydocuments.ir/?page=post&id=3857)
[4] - David Aaron
[5] - Gary Sick
تعداد بازدید: 213