انقلاب اسلامی :: احمد کافی

احمد کافی

30 اردیبهشت 1403

احمد ساجدی

شیخ احمد ضیافتی کافی، واعظ مشهور، اول خرداد ۱۳۱۵ در مشهد متولد شد. در برخی اسناد از وی با نام کافی خراسانی یا کافی تهرانی نیز یاد شده است.[1] او فرزند دوم خانواده بود.

احمد دوره ابتدایی را در دبستان ایمانی مشهد طی کرد و همزمان به فراگیری علوم اسلامی نزد پدربزرگش آیت‌الله میرزا احمد کافی امامی نیز پرداخت. سپس در ۱۳۲۷ وارد مدرسه علمیه نواب مشهد شد. از دوران کودکی در جمع خانواده به منبر می‌رفت، اما در نوجوانی در مجالس هفتگی پدربزرگش که محفلی برای دیدار و انس ‌گرفتن با علمای مشهد بود، در حضور علما و روحانیون به منبر می‌رفت تا استعدادش را شکوفا سازد. تشویق دیگران نیز علاقه او را به خطابه و وعظ بیشتر کرد، به طوری که از ۱۵ سالگی با حضور در حرم امام رضا(ع) برای زائران، دعای کمیل می‌خواند و مرثیه‌سرایی می‌کرد.[2]

شیخ احمد در ۱۳۳۳ به همراه پدربزرگش برای ادامه تحصیلات دینی راهی نجف شد[3] و پس از اقامت در این شهر، تحصیلات علوم دینی را در مدرسه آیت‌الله سیدکاظم یزدی معروف به «مدرسه سید» آغاز کرد. کافی در خلال ۵ سال اقامت در نجف از درس آیات عظام سیدابوالقاسم خویی، سیدمحسن حکیم، سیدمحمود شاهرودی، حسین راستی کاشانی و سیداسدالله مدنی بهره برد. وی از جمله طلابی بود که روزهای پنجشنبه برای زیارت مرقد امام حسین(ع) فاصله نجف تا کربلا را از میان نخلستان‌ها با پای پیاده طی می‌کرد.[4] او در میان استادان خود با آیت‌الله سیداسدالله مدنی ارتباطی دوستانه و تنگاتنگ داشت[5] و به پیشنهاد وی در صحن حرم امام حسین(ع) دعای کمیل و ندبه قرائت می‌کرد.[6]

کافی در 1338 به توصیه آیت‌الله مدنی و با هدف وعظ و تبلیغ دین، از نجف به مشهد رفت. در همین سال ازدواج کرد و برای ادامه تحصیلات دینی به قم رفت و در درس آیت‌الله شیخ محمد یزدی حاضر شد. سپس در ۱۳۴۳ به تهران آمد و وعظ و خطابه را در این شهر ادامه داد.[7]

منبرهای وی مورد علاقه جوانان بود. توجه خاص او به حضرت ولی عصر(عج)، خواندن روایات مستند، بیان داستان‌های آموزنده، موعظه، شوخی، اشاره به دردهای مردم، صدای رسای وی، خواندن مصیبت‌های جانسوز و... او را به واعظی مشهور و توانا تبدیل کرد.[8]

کافی در سخنرانی‌های خود، مبارزه سیاسی با حکومت پهلوی را نیز رها نمی‌کرد. او در جریان مخالفت امام خمینی با لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی، به پیروی از ایشان، فعالیت‌های سیاسی خود را آغاز کرد. در نخستین گزارشی که ساواک از وی در 14 اسفند 1341 ثبت کرده، آمده است که «شیخ احمد کافی در مراسم روضه‌ای که منزل آقای قمی برگزار شد بالای منبر رفته و به دولت و وزیران توهین کرده است.»[9]

کافی در مراحل بعد، راجع به تحریم نوروز 1342، حمله به فیضیه، بازداشت امام خمینی، قیام 15 خرداد و.... نیز سخنرانی کرد و به همین دلیل به دفعات به ساواک احضار شد.

او پس از شهادت آیت‌الله سیدمحمدرضا سعیدی در زندان ساواک (20 خرداد 1349) این خبر را در بین علما انتشار داد. پس از این حادثه، به همراه آقایان سیدعلی خامنه‌ای و عباس واعظ طبسی در درس آیات عظام میلانی و میرزا جوادآقا تهرانی حاضر شد و با تحریک طلاب، خواستار تعطیلی درس‌های حوزه در اعتراض به این جنایت شد.[10] به همین دلیل در 8 تیر 1349 دستگیر شد[11] و در طول بازداشت چندین‌بار مورد بازجویی قرار گرفت، اما هر بار اتهام وارده را انکار کرد و در نهایت مسئولان ساواک به این نتیجه رسیدند که با گرفتن تعهد، وی را به صورت موقت آزاد کنند، اما پرونده‌اش را همچنان باز نگه دارند. از این‌رو در 18 همان ماه قرار بازداشت وی به قرار التزام عدم خروج از حوزه قضایی تهران تبدیل شد.[12]

کافی در سخنرانی‌های خود به دفعات علیه صهیونیسم موضع‌گیری داشت. او در برابر ترویج اجناس اسرائیلی در کشور موضع می‌گرفت و نسبت به خطرات اسرائیل هشدار می‌داد. اخبار تحولات فلسطین را دنبال می‌کرد و در مقابل آن مواضع قاطع داشت. بسیاری از اوقات با روایت داستان بنی‌اسرائیل و انبیاء مبعوث‌شده در میان آنها، حرف خود را می‌زد. به مصادیق عملکرد صهیونیست‌ها می‌پرداخت و راه‌حل را تحریم کالاها و منع همکاری با یهودیان و بهائیان مطرح می‌کرد.[13] به همین دلیل سرانجام در پی شکایت نماینده یهودیان در مجلس شورای ملی، در آذر 1354 دستگیر و به سه سال تبعید به ایلام محکوم شد.[14]

کافی در طول دوران تبعید در عرصه فرهنگی و عمرانی به مردم خدمت کرد و مردم ایلام بیش از پیش نسبت به وی علاقه و ارادت پیدا کردند و در نمازهای جماعت وی شرکت کرده و پای منبر او می‌نشستند. ساواک که این امر را بر نمی‌تابید به وی دستور داد از سخنرانی و اقامه جماعت خودداری کند،[15] اما کافی بی‌اعتنا به این هشدارها و دستورات به رفتار خود تا پایان مدت تبعید ادامه داد.

مجموعه فعالیت‌های کافی از شروع نهضت امام خمینی موجب شد تا همواره وی یکی از سوژه‌های دائمی ساواک محسوب شود و پیوسته تحت مراقبت باشد. او طی دو دهه 1340 و 1350 به دفعات به ساواک و شهربانی احضار شد. موضوعاتی مانند انتقاد از حکومت پهلوی، انتقاد از وضعیت نابهنجار جامعه، سخنرانی در مسجد چالوس، سخنرانی علیه تأسیس سینما و علیه مشروب‌فروشی در قم، سخنرانی علیه اسرائیل، سخنرانی در حمایت از امام خمینی، سخنرانی علیه بهائیان، و... مهمترین دلایل حکومت پهلوی برای احضار وی به شمار می‌رفت.[16]

کافی بیش از ده بار توسط ساواک ممنوع‌المنبر شد که اولین بار آن در 30 آذر 1344[17] و آخرین‌بار نیز سال 1355 بود.[18] ساواک همچنین پنج بار با خروج کافی برای سفر به عربستان، عتبات عالیات و سوریه مخالفت کرد.[19]

در 23 شهریور 1350 امام خمینی در نامه‌ای به احمد کافی وی را به عنوان نماینده خود در وجوهات شرعیه تعیین کردند و گفتند:

«در این زمان که اوضاع اسلام و مسلمین چنین است که ملاحظه می‌کنید‌‎ ‎‌ارزش خدمت‌های صادقانه در پیشگاه مقدس پروردگار عظیم بیش از عصور سابقه است.‌‎ ‎‌امید است خداوند تعالی بیش از پیش به جنابعالی توفیق خدمت به شرع مطاع دهد و‌‎ ‎‌خدمات شما منظور نظر ولی امر ـ عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف ـ بوده باشد.» [20]

کافی از ترویج‌کنندگان مرجعیت امام خمینی بود. وی در پاسخ به سئوال افراد در خصوص اینکه از چه کسی باید تقلید کرد، آنان را همواره به امام خمینی ارجاع می‌داد.[21] او خود تصویر امام را در منزل خود نصب می‌کرد که محل رجوع افراد بسیاری بود.[22] حتی زمانی که امام در نجف بود دو بار در سال‌های 1346 و 1355 به دیدار ایشان رفت.[23]

کافی که خود در دوره‌هایی جزو تبعیدشدگان بود به دیدار روحانیون تبعیدی می‌رفت. آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی و آیت‌الله سیدعلی غیوری که به ترتیب در چابهار[24] و سیرجان روزهای تبعید را سپری می‌کردند، از جمله این روحانیون بودند که کافی به دیدار آنان رفته بود.

شهرت کافی به اندازه‌ای بود که گاهی از سوی کشورهای اسلامی برای سخنرانی دعوت می‌شد. او در یکی از این دعوت‌ها به لبنان سفر کرد و با امام موسی صدر ملاقات نمود.[25]

احمد کافی در مدت اقامت در تهران به فعالیت‌های فرهنگی و عمرانی پرداخت. وی که در ابتدا جلسات وعظ و خطابه و مراسم دعای ندبه و کمیل را هر هفته به‌طور منظم در نقاط مختلف تهران و در منزل علاقه‌مندان به صورت سیار برگزار می‌کرد، پس از مدتی منزل مسکونی خود را در محله امیریه به کانون اصلی این جلسات تبدیل کرد،[26] اما به دلیل شمار بسیار شرکت‌کنندگان در این جلسات و قصد وی در پیگیری اهداف بلندمدت فرهنگی، در صدد ایجاد مکان بزرگ‌تری برآمد. او ابتدا قصد داشت با فروش منزلش، اقدام به خرید زمین برای تأسیس مهدیه کند اما بازاریان تهران مانع شدند و با کمک آنها و عده بسیاری از مردم، در سال ۱۳۴۸ زمینی به مساحت ۱۲۰۰ مترمربع در خیابان پهلوی (ولیعصر عج) بالاتر از خیابان مولوی خریداری کرد و آن را به «مهدیه تهران» تبدیل نمود. آیت‌الله سید اسدالله مدنی (شهید محراب) نیز کلنگ آن را بر زمین زد.[27]

از جمله فعالیت‌هایی که به واسطه تأسیس مهدیه تهران انجام گرفت، می‌توان به تأسیس صندوق قرض‌الحسنه مهدیه، کمک‌های مالی مستمر به خانواده‌های بی‌بضاعت در قالب تهیه کفش و لباس و پرداخت نقدی و لوله‌کشی محلات فقیرنشین جنوب تهران، ارائه خدمات درمانی و تأسیس داروخانه مهدیه، تأسیس حوزه علمیه مهدیه، اسکان و پذیرایی بیش از دو هزار تن از ایرانیان رانده شده از عراق در مهدیه، خریداری مشروب‌فروشی مجاور مهدیه و تبدیل آن به کتابخانه اسلامی و... اشاره کرد.

همچنین وی علاوه بر این اقدامات، به احداث درمانگاه در برخی شهرستان‌ها مثل گرگان، دهلران، آران کاشان و...، ساخت و مرمت و تجدید بنای چندین مسجد، ساختن بیش از بیست مهدیه در شهرهای مختلف، تأسیس حوزه علمیه در ایلام، ساخت حمام در شهرهای ایلام، ساوه، مهران و دهلران، ساخت مدرسه دخترانه در ایلام، تشکیل هیئت‌های مذهبی در شهرستان‌ها، جمع‌آوری کمک‌های نقدی و ارسال برای مردم زلزله‌زده خراسان در سال 1347 و خشکسالی‌زده سیستان و بلوچستان در سال 1350، تشکیل کلاس‌های آموزشی اصول عقاید برای جوانان دبیرستانی و دانشگاهی، و کمک مالی به شیعیان و سادات منطقه «نخاوله‌المدینه» در عربستان پرداخت.[28]

برگزاری مجلس ترحیم برای فرزند امام خمینی پس از انتشار خبر درگذشت وی در 11 آبان 1356 در مهدیه تهران از دیگر اقدامات کافی در عرصه سیاست بود.

در دی 1356 کافی نسبت به اقدام مأموران دولتی در کشتار 19 دی آن سال در قم، معترض شد و با شعله‌ور شدن آتش خشم مردم، وی نیز فعالیت‌های خود را گسترش داد و در مجلس چهلم شهدای یزد و جهرم به ایراد سخن پرداخت. سه روز بعد، مجدداً در تکیه مهدیه سیرجان به منبر رفت و در دفاع از امام خمینی سخنرانی کرد.[29] از آنجا که شدت انتقادات وی به حکومت در سخنرانی‌های شب‌های بعد بیشتر شد کافی در خرداد 1357 توسط ساواک دستگیر و به شاهین شهر اصفهان تبعید شد، ولی در آنجا نیز علیه حکومت پهلوی سخنرانی کرد.[30]

در نیمه شعبان 1357 (30 تیر) مسئولان مهدیه تهران مثل هر سال، تدارک بسیاری برای برگزاری این جشن‌ها دیده بودند، اما به تبعیت از فرمان امام خمینی از برگزاری جشن خودداری کردند. ساواک که از این اقدام خشمگین شده بود، کافی را احضار کرده و ضمن مشاجره لفظی، او را مجبور کرد که یا جشن و چراغانی هرساله را ادامه دهد یا تهران را ترک کند و به مشهد برود. کافی نیز اگر چه قرار بود در روز نیمه شعبان، ساختمان «بانک اسلامی» و «کتابخانه مهدیه» را افتتاح کند، ولی به خاطر پیروی از امام و همراهی با نهضت اسلامی، تهران را ترک کرد و ظهر روز پنجشنبه ۲۹ تیر ۱۳۵۷ راهی سفری اجباری و بدون بازگشت به مشهد شد.

شیخ احمد کافی بعد از توقف در شیروان و اقامه نماز صبح، به سفر ادامه داد، اما در چند کیلومتری مشهد تصادف دلخراشی میان خودرو حامل وی با دو خودروی سواری دیگر رخ داد. در این حادثه شش نفر از جمله خود وی جان خود را از دست دادند و تعدادی نیز زخمی شدند که توسط مردم به بیمارستان‌های قوچان و مشهد منتقل شدند.[31]

مرگ کافی در صبح روز جمعه، نیمه‌ شعبان (۳۰ تیر ۱۳۵۷)، و در زادروز تولد حضرت مهدی(عج) رخ داد. بسیاری این سانحه را توطئه ساواک می‌دانستند، به همین خاطر صبح 31 تیر 1357 مراسم تشییع وی که از میدان فردوسی مشهد به طرف حرم امام رضا(ع) آغاز شد، در اندک زمانی به تظاهرات سیاسی بزرگ علیه حکومت پهلوی تبدیل شد و به سبب تیراندازی عوامل دولتی، چند نفر شهید و زخمی شدند. با وجود این، پیکر وی پس از طواف در حرم و اقامه نماز توسط آیت‌الله سیدعبدالله شیرازی، برای آرام شدن جو مشهد، به تهران منتقل و با نظارت ساواک به پزشکی قانونی برده شد. ساواک و شهربانی به سرعت جلسه‌ای تشکیل دادند و با توجه به نگرانی استاندار خراسان در مورد بازگشت پیکر مرحوم به مشهد و ایجاد ناآرامی در شهر و حتی سرایت این ناآرامی‌ها به تهران، تصمیم گرفته شد بدون انجام هیچ‌گونه تشریفاتی پیکر را در خواجه ربیع مشهد دفن کنند و تنها به خانواده وی اجازه داده شد که در ساعت ۱۰ شب اول مرداد ۱۳۵۷ پیکر را بدون اطلاع هیچ‌کس به مهدیه برده و مراسم مختصری برایش برگزار کنند. بلافاصله پس از مراسم نیز، پیکر مرحوم کافی به فرودگاه منتقل و به مشهد فرستاده شد و شبانه در بقعه خواجه ربیع دفن گردید. ساواک سپس برگزاری هرگونه مراسمی در بزرگداشت کافی را ممنوع کرد. با وجود این، همزمان با دفن پیکر آن مرحوم، مجلس ترحیم با شکوهی در یکی از مساجد مشهد ترتیب یافت و گروهی از علما و روحانیون و مردم مشهد در آن شرکت کردند[32] علاوه بر این روز سوم مرداد 1357 در مشهد اعلام عزای عمومی شد. تعطیلی اماکن کسب و درس‌های حوزه علمیه مشهد و همچنین برگزاری تظاهرات گسترده خیابانی در این روز از جمله پیامدهای بزرگداشت شیخ احمد کافی در مشهد بود.[33] آیات عظام گلپایگانی و مرعشی نجفی با انتشار اعلامیه‌هایی ضمن عرض تسلیت به خانواده وی با آنان اظهار همدردی کردند. در تهران نیز اولین مجلس ختم در مسجد حاج سیدعزیزالله برگزار شد و سپس مجالس دیگری نیز در قم، کرمانشاه، رشت، کاشان و اصفهان و دیگر شهرها ترتیب یافت.[34]

از شیخ احمد کافی آثار نوشتاری به جا نمانده است، اما بسیاری از سخنرانی‌های او بعدها توزیع شد. از جمله این آثار می‌توان به آخرالزمان به روایت معصومین(ع)، کلید نجات و ایمنی از فتنه‌های آخرالزمان، روضه‌های مرحوم کافی، لطیفه‌های چهارده معصوم، نجات یافتگان امام زمان(عج) و نغمه‌های فاطمیه اشاره کرد.

 

پی‌نوشت‌ها:

 

[1]. واعظ شهیر؛ حجت‌الاسلام حاج شیخ احمد کافی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1383، بخش زندگی‌نامه.

[2]. «یادی از شیخ احمد کافی بنیان‌گذار مهدیه تهران»، شیعه‌نیوز، تاریخ انتشار: ۲۷ تیر ۱۳۸۹.

[3]. «حاج شیخ احمد کافی خراسانی»، سایت مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، آرشیو مقالات.

[4]. خاطرات مرحوم کافی از پیاده‌روی اربعین، خبرگزاری فارس، اول شهریور 1401، ساعت ۱۲:۲۹.

[5]. واعظ شهیر، همان.

[6]. «کافی، احمد»، سایت پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه، بخش علما و مفاخر، تاریخ درج: 20 اردیبهشت 1400.

[7]. «یادی از شیخ احمد کافی بنیان‌گذار مهدیه تهران»، شیعه‌نیوز، تاریخ انتشار: ۲۷ تیر ۱۳۸۹.

[8]. دانشنامه اسلامی، مبحث: «احمد کافی».

[9]. واعظ شهیر، همان، سند مورخ 14 اسفند ۱۳۴۱، ص 1.

[10]. بهبودی، هدایت‌الله، شرح اسم، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1392، ص 342 - 343.

[11]. واعظ شهیر، همان، سند مورخ ۱۱ تیر ۱۳۴۹، ص 258.

[12]. واعظ شهیر، همان، سند مورخ ۱۹ اسفند ۱۳۵۱، ص 356.

[13]. دانشنامه اسلامی، مبحث: «احمد کافی».

[14]. واعظ شهیر، همان، سند مورخ ۱۱ آذر ۱۳۵۴، ص 404.

[15]. واعظ شهیر؛ حجت‌الاسلام حاج شیخ احمد کافی به روایت اسناد ساواک، همان، سند مورخ ۱۶ بهمن ۱۳۵۴، ص 422.

[16]. کلیه موارد فوق با استناد به سندهای موجود در کتاب «شیخ احمد کافی به روایت اسناد ساواک» ذکر شده است.

[17]. واعظ شهیر، همان، سند مورخ ۲۳ مرداد ۱۳۵۲، ص 367.

[18]. واعظ شهیر، همان، سند مورخ ۲۱ آذر 1355، پاورقی، ص 436.

[19]. واعظ شهیر، همان، اسناد مورخ ۱۸ آبان ۴۶، ۵ تیر ۵۲، ۲۹ بهمن 53، ص 109 و 365، و پاورقی ص 385 و 439.

[20]. صحیفه امام خمینی، ج 21، ص 603؛ کافی از سیدابوالقاسم خویی و سیدمحمدرضا گلپایگانی نیز اجازه در امور حسبیه داشت.

[21]. واعظ شهیر، همان، سند مورخ ۱۹ شهریور 1353، ص 383.

[22]. واعظ شهیر، همان، سند مورخ ۱۵ مرداد 1348، ص 191.

[23]. واعظ شهیر، همان، سند مورخ ۲۵ فروردین 1347، ص 115.

[24]. واعظ شهیر، همان، سند مورخ ۶ بهمن 1345، ص 63.

[25]. دایره‌المعارف انقلاب اسلامی، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، ج 3، چ 1، 1394، ص 169.

[26]. واعظ شهیر، همان، سند مورخ ۱۰ اسفند 1356، ص 447.

[27]. دانشنامه اسلامی، مبحث: «احمد کافی».

[28]. برای هر یک از خدمات مذکور اسنادی در کتاب «شیخ احمد کافی به روایت اسناد ساواک» ذکر شده است.

[29]. واعظ شهیر، همان، سند مورخ ۲۸ اردیبهشت 1357، ص 451.

[30]. واعظ شهیر، همان، سند مورخ ۶ خرداد 1357، ص 454.

[31]. روزنامه اطلاعات، 31 تیر 1357، شماره 15667، ص 1 و 35.

[32]. روزشمار انقلاب اسلامی، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، مدخل دوم مرداد 1357.

[33]. بهبودی، هدایت‌الله، شرح اسم، همان، ص 618.

[34]. «زندگی و زمانه حجت الاسلام حاج شیخ احمد کافی»، سایت مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، آرشیو مقالات.



 
تعداد بازدید: 116


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: