26 فروردین 1403
به نام خدا
مصاحبه شونده: تئودور ال. الیوت (مدیر میز ایران در وزارت امور خارجه امریکا)
تاریخ مصاحبه: 29 جولای 1986[7 مرداد 1365]
مصاحبهکننده: ویلیام بِر[1] مکان: سان فرانسیسکو
مترجم: ناتالی حقوردیان
£ مصاحبه ذیل را ویلیام بِر با تئودور ال. الیوت در سانفرانسیسکو، کالیفرنیا، در تاریخ 29 جولای 1986 [7 مرداد ماه 1365] انجام داده است. این مصاحبه بخشی از مجموعه مصاحبههایی است که دفتر تحقیقات تاریخ شفاهی دانشگاه کلمبیا و بنیاد مطالعات ایران انجام دادهاند.
بخش چهارم
£ در سال 1965 [1344]، آرمین مایر، سفیر و جانشین جولیوس هلمز شد. رویکرد او را به عنوان سفیر چگونه توصیف میکنید؟
■ فکر میکنم شرایط تغییر کرده بود. شاه اعتماد بهنفس پیدا کرده بود، از کارهایش مطمئن بود و واشنگتن، با سر کار آمدن دولت جانسون علاقه چندانی به امر و نهی کردن به شاه در اداره امور کشورش نداشت. بنابراین، زمانی که آرمین مایر به ایران رسید، شرایط خیلی فرق داشت. فکر میکنم که مهمترین کار آرمین در بهبود امور این بود که اطمینان حاصل کرد فرایند سیاسی به آرامی پیش میرود و این سفارت و شخص خودش در رأس امور بودند و زمانی که تصمیم میگرفت تقاضای شاه باید تأمین شود، همه چیز در واشنگتن به آرامی پیش میرفت و فرایندهای سیاسی مورد نظر رعایت میشد. فکر میکنم بسیار کارآمد بود. آرمین مایر، کنشگر بسیار کارآمدی است. رابطهاش با شاه بسیار با رابطه جولیوس هلمز متفاوت بود. تصور میکنم او و شاه از نظر سنی به هم نزدیک بودند: مایر آن حالت پدری یا پدربزرگی را نسبت به شاه نداشت؛ از ظرافت پیچیده شخصیتی هلمز برخوردار نبود. فکر میکنم که حتی اگر سیاست ما مبنی بر این بود که شاه را به این جهت یا آن جهت سوق دهیم، مایر نمیتوانست به اندازه هلمز در این راه موفق باشد. به هر حال، شاهی که مایر باید با او سر و کله میزدِ بسیار متفاوت از شاهی بود که هلمز با او سر و کار داشت.
£ سؤالی دربارة فیلیپ تالبوت و شاه دارم. در اینجا از نامه کیم روزولت به ژنرال تیمبرلیک[2] در شرکت نورتروپ نقلی هست. در این نامه کرمیت روزولت گفته: «شاه اصلاً نظر خوبی نسبت به فیلیپ تالبوت ندارد و با خونسردی گفته که خوشبختانه ایران به اندازه کافی قوی هست که بتواند روی پای خودش بایستد و نیازی به نگرانی از بروز چنین اتفاقاتی در روابط بین ایران و امریکا نیست که مسبب آنها افرادی مثل تالبوت هستند. من بعد از این جلسه او را با راسک ندیدم بلکه در همراهی وزیر امور خارجه دیدم که در کل جلسه حضور داشت و به من گفت که راسک شاه را تشویق کرد تا رویکرد سختگیرانهتری با ناصر داشته باشد.» دربارة تالبوت مطمئن نیستم، اما...
■ نمیدانم. اما فکر میکنم شاه - البته دارم حدس میزنم- تالبوت را هم در زمره دار و دسته کومر و هانسن و اطرفیان رئیسجمهور کندی میدید که فکر میکرد میخواهند به او یاد بدهند که چگونه کشورش را اداره کند که در مقابل آنها هلمز و راسک بودند و البته بعدها هم لیندون جانسون آمد که از نظر او در سیاستگزاریهایشان واقعبین بودند.
£ این مسئله مربوط به آوریل سال 1965 [1344]، یعنی کمی بعد از این گفتگوها است.
■ تصور میکنم که شاه هنوز تالبوت را همدست دولت کندی میدانست که از نظر او در آن دوران دولت امریکا زیادی داشت به او فشار میآورد. اما این فقط در حد حدس و گمان است.
£ آیا مسئله یا سیاستی نسبت به ناصر وجود داشت که میتوانست روی ایران نیز تأثیر بگذارد؟ هر گونه موضوعی در روابط مصر-ایالات متحده که میتوانست روی شاه تأثیر بگذارد...
■ شاه هرگز نسبت به کسی که باعث براندازی تاج و تختی شده بود، نظر مساعدی نداشت. فکر میکنم رادیکالیسم ناصر خوشایند شاه نبود. اما اینکه دقیقاً چه اتفاقی افتاده بود، نمیدانم.
£ حالا به ژوئن سال 1965 [خرداد 1344] میرسیم. شاه به روسیه سفر کرد و پیشنهاد روسیه برای ساختن ذوب آهن در تهران و پرداخت هزینه آن در قالب گاز طبیعی را پذیرفت. آیا شاه قبل از پذیرفتن این پیشنهاد، در اینباره با مقامات سفارت صحبت کرده بود؟ آیا هشداری از قبل داده شده بود؟
■ نمیدانم. حدس میزنم که به شخصیتش نمیآمد که چنین کاری بکند چون نمیخواست خودش را در موقعیتی قرار دهد که ایالات متحده بتواند قبل از وقوع واقعه به او فشار بیاورد که از انجام کاری منصرف شود.
£ آیا این موضوع باعث بروز نگرانی زیاد در سفارت شد؟
■ سؤالات فنی و سیاسی زیادی در اینباره وجود داشت. از نظر فنی آیا این کارخانه ذوب آهن واقعاً چیزی بود که ایران به آن نیاز داشت و پرداخت پایاپای با گاز چگونه خواهد بود و بعد هم این مسئله که ناگهان یک عده روس در اصفهان سکونت داشته کار خواهند کرد و این از نظر نفوذ و هجوم بالقوة روسیه به چه معنا خواهد بود. اما فکر میکنم که با ضربهای که خوردیم، به خوبی کنار آمدیم. من فکر نمیکنم که ما این ماجرا را تهدیدی واقعی از نظر نفوذ شوروی در ایران تلقی کردیم.
£ فکر میکنم که بحث جنجالی اف-4 که شما چند دقیقه پیش به آن اشاره کردید، سال بعد از این ماجرا پیش آمد.
■ شاه دوست داشت به رخ ما بکشد که همیشه کارت روسیه برای بازی روی میز است. اما اگر واقعبینانه نگاه کنیم، تعداد کمی از افراد در فرایند سیاسی در واشنگتن این تهدید را جدی گرفتند. همه ما میدانستیم که از نظر شاه، اتحاد شوروی تنها کشور جهان بود که مشروعیت یا استقلال ایران را تهدید میکرد. بنابراین، در تحلیل نهایی، هیچ کدام از ما فکر نمیکردیم که او با اتحاد جماهیر شوروی وارد معامله شود. البته هم که هرگز این کار را نکرد.
£ ظاهراً بخشی از این جار و جنجال بر سر شکایت او از قیمت بالای اف-4 بود و اینکه میتوانست این هواپیماها را ارزانتر بخرد. آیا ایالات متحده در نهایت قیمت را کاهش داد؟
■ خیر، یادم نیست شروط نهایی چه بودند. اما میدانم که ما هوپس را فرستادیم و گفتگوی طولانی در واشنگتن صورت گرفت و ما تصمیم سرسختانهای گرفتیم مبنی بر اینکه به صلاحمان است که با این توافق پیش برویم. اما شروطش خاطرم نیست.
£ آیا رئیسجمهور جانسون هم در این تصمیمگیری نقشی داشت؟
■ مطمئنم که داشت. فکر میکنم [نیکولاس] کاتزنباخ[3] بود که بعدها معاون وزیر امور خارجه شد، یکبار به من گفت که اگر مسائل مربوط به ایران به گوش رئیسجمهور جانسون برسد، با شاه چپ میافتد. فکر کنم کلاً هم همین شد. من همیشه در حاشیه بودم و از آرمین مایر حمایت میکردم که حرفش همیشه این بود: باید از شاه حمایت کنیم. هر از گاهی شروطی برای این حمایت در نظر گرفته میشد؛ اما در کل همیشه خیلی از او حمایت میکردیم. میدانستم که اگر به کاخ سفید بروم در جنگ بوروکراتیک برنده خواهم شد. یادم نیست که در آن دوران مبارزهای را باخته باشم. با آژانس توسعه بینالملل دربارة برخی افراد که کارهایی میکردند و کارهایی نمیکردند جنگ و جدال و غلبه و کنار کشیدن داشتیم؛ اما یادم نیست که با بخشهای دیگر این دستگاه اداری مبارزهای را باخته باشم.
£ مخالفان بوروکراتیک فروش اف-4 چه کسانی بودند؟
■ افرادی در آژانس توسعه بینالملل که در آن زمان نفوذ زیادی داشتند و هر سؤالی که فکر کنید میپرسیدند: فکر میکنم بیل ماکومبر[4] دستیار مدیر داخلی خاور نزدیک و جنوب آسیا و جان فوناری[5] مسئول دفتری بودند. هر دو هم هنوز در قید حیات هستند. تا جایی که خاطرم هست به غیر از این دو مخالفت چندانی در بخش بوروکراسی نبود. آژانس توسعه بینالملل در مرکز مخالفت قرار داشت.
£ ظاهراً در زمان این گفتگوها شاه سر برنامه بازبینی سالیانه که در حال اجرا بود، در فشار بود؛ سعی میکرد راهی پیدا کند که از محدودیتهای این برنامه فرار کند. آیا در اواخر دهة 1960 [1340]، اصلاحاتی در این رویکرد یا برنامه صورت گرفت؟
■ در زمان مأموریتم، تغییرات اساسی را به یاد ندارم. این تغییرات بعد از من و بعد از سال 1969 [1348] اتفاق افتادند. منظورم اصلاً انتقاد از افراد بعد از من نیست چون شرایط با افزایش درآمد نفت تغییر کرده بود.
£ فکر میکنم در ژانویه سال 1967[دی 1345]- یک قرارداد دیگر بین ایران و روسیه امضاء شد که معامله پایاپای گاز طبیعی در مقابل وسائل نقلیه نظامی شوروی بود. این قرارداد در اوایل سال 1967 اعلام شد. سؤال مجدد این است که آیا این توافق نگرانی خاصی برای وزارت امور خارجه ایجاد کرد؟
■ بهنظرم ما کمی نگران مداخله بیشتر روسیه در تأمین تجهیزات نظامی بودیم و موضوع را از نزدیک دنبال میکردیم. در این دوران، باز هم تا سال 1969 [1348]، تا جایی که من خاطرم هست، تعدادی کامیون و چند ضدهوایی و تجهیزات غیر پیشرفته – چند نفربر ضد گلوله و از این قبیل وسایل نقلیه خریداری شده بود. اما معاملات وارد حوزه هواپیماهای پیشرفته یا تانک و تجهیزات اساسی نشد. در نهایت، خیلی هم داستان این نبود که خواب به چشممان نیاید. فکر میکنم شاه امیدوار بود که ما خوابنما شویم؛ اما به همین دلیل هم ما سعی کردیم که نشویم.
£ متوجه شدم. در تابستان سال 1966 [1345] جنگ و جدال بر سر اف-4 در گرفت و فکر میکنم در همین زمان شما معاون سفیر شدید.
■ بله. من مرخصیم را کوتاه کردم بهخاطر اینکه این موضوع تبدیل به یک مسئله جدی شده بود و از من خواستند که سریع بازگردم و امور مدیریت کشوری را بر عهده بگیرم. حدود ماه می یا ژوئن 1966 [اردیبهشت یا خرداد 1345] بود که این اتفاق افتاد. به عنوان مدیر کشوری، این اولین بحران واقعاً جدی بود که با آن مواجه شدم.
£ به عنوان مدیر کشوری، مسئولیتهای اولیه شما چه بود؟
■ این یک سیستم جدید بود. این سیستم مدیر کشوری را دولت جانسون بهوجود آورده بود. اساساً کاری که ما مدیران کشوری قرار بود انجام دهیم، هماهنگی سیاست امریکا در کشورهای آن طرف مرز در محل خدمتمان بود. من جلساتی منظم داشتم – به نوعی، جلسات تیم کشوری واشنگتن ـ ایران و به همین ترتیب، تیم کشوری سفیر هم در تهران جلسات منظم برگزار میکرد. از نمایندگان آژانسهای دیگری که در واشنگتن درگیر امور ایران بودند هم میخواستم تا به دفتر من بیایند و دربارة شرایط با هم صحبت میکردیم و مسائل را طرح میکردیم و اینکه مافوقهایمان چه مواضعی باید داشته باشند و غیره. به نظر من سازوکار بسیار مؤثری بود. این سازوکار مستلزم آن بود که افراد همسطح من در وزارت امور خارجه واقعاً نقش رهبری را برعهده گرفته آن را ایفا کنند. همانطور که گفتم، دربارة ایران، من برای سیاستهایی که سفارت تعیین میکرد و مورد تأیید من هم بودند، از حمایت خوبی برخوردار بودم و بنابراین اداره کردن این بخش از امور کار سختی نبود. سایر مدیران کشوری با مشکلات متعددی مواجه بودند.
£ از ادارههای اجرایی در واشنگتن چه افراد با نفوذی بودند که در تصمیمگیری دربارة ایران مشارکت داشتند؟
■ در وزارت دفاع بیشتر یا افراد امور امنیت بینالملل بودند یا افرادی که در امور اعتبارات نظامی بودند- مثل هنری کاس[6] در اعتبارات نظامی و تیم هوپس از امور امنیت بینالملل. فکر میکنم در این دوره، آموس جردن[7] هم در این ماجرا درگیر بود. در حال حاضر او در مرکز مطالعات راهبردی و بینالمللی در جورج تاون مشغول به کار است و مدیریت این مرکز را بر عهده دارد. در کاخ سفید، هووارد رایگینز[8] بود که در حال حاضر او در کلمبیا است و هال ساندرز[9] که در مؤسسه سرمایهگذاری امریکا است. از آژانس توسعه بینالملل به مکومبر و فوناری اشاره کردم – ممکن است نام برخی از افراد این نهاد را به خاطر نداشته باشم. من مشکل زیادی با خزانهداری و تجارت یعنی بخش اقتصادی دولت نداشتم. البته، یک نفر هم بود که آدم بسیار جالبی بود و خیلی هم کمک میکرد، از بانک صادرات-واردات به نام ویلیام وِلک[10] بود. یکی از قدیمیهای بانک صادرات-واردات بود، نمیدانم که آیا هنوز زنده است یا نه. اگر زنده باشد حتماً سنش خیلی بالاست. اما در آن زمان فرد بسیار مهمی بود. در وزارت دفاع، سلسله مراتب عبارت بود از راکول که در آن زمان معاون دستیار وزیر، مدیر مستقیم من بود و بعد دستیار وزیر که در آن زمان ریموند هیر[11] بود که بسیار هم سابقه حرفهای داشت. بعد به پیت هارت[12] رسید – ممکن است ترتیب را اشتباه کرده باشم- بعد باید لوک بتل[13] میبود، این سه نفر افراد اصلی بودند. یک نفر به عنوان دستیار وزیر بود که اسم آهنگینی داشت.
لوک بتل و رِی هیر و پیت هارت همه در این دوره در این امور دخالت داشتند. بعد از اینکه دولت نیکسون بر سر کار آمد نوبت به جو سیسکو[14] رسید. ولی من تقریباً در همین زمان از آنجا خارج شدم و به طبقه هفتم رفتم. بعد، دستیار امور سیاسی معاون وزیر بود که هر از گاهی مداخله میکرد. اول چارلز ای. بولن[15] و بعد آلکسیس جانسون[16] بودند. اما به دلایلی، معاون امور اقتصادی، یوجین روستوُ[17]، که هنوز در یِیل مشغول است، همیشه در امور ایران دخالت داشت. خیلی به ایران علاقهمند بود. همینطور خیلی پشتیبان سیاست ما در حمایت از شاه بود. بعد بالاتر به دین راسک میرسید. معاون وزیر، کاتزنباخ یا هر کسی که در این مقام بود، که اساساً نقش چندانی نداشت. اینها بازیگران اصلی بودند.
£ آیا آوِرِل هریمن هرگز نقشی در این داستان داشت؟
■ بله، هریمن هم نقش داشت. فکر میکنم که در دولت جانسون، در آن زمان، او اکثر دوره را سفیر یا مشاور بود. او در زنجیره فرماندهی نبود. اما، من یکبار با هریمن به ایران سفر کردم. تاریخش خاطرم نیست. در هواپیما به او بر خوردم و در طول مسیر اطلاعات لازم را در اختیارش گذاشتم. برای ملاقات با شاه میرفت که البته برای گرفتن کمک برای سد تاربالا[18] در پاکستان میرفت. از این ماجرا شما تاریخ آن را میفهمید. اما بیتردید، هریمن ارتباط خیلی نزدیکی با شاه داشت و شاه به او اعتماد داشت. دولت جانسون هم هر از گاهی برای پیشبرد کارها با شاه از او استفاده میکرد. فکر میکنم زمانی که من مدیر کشوری بودم، شاه سه بار به واشنگتن سفر کرد. هویدا هم یکبار سفر کرد. کار آمادهسازی این جلسات، زمان زیادی را از من گرفت. همیشه هم بسیار موفقیتآمیز بود. یادم هست که یکبار بعد از یک مراسم شام دولتی برای شاه در کاخ سفید، دیدم که جانسون و شاه دست در دست هم در باغ ناپدید شدند. این دو نفر، آدمهای بسیار متفاوتی بودند اما از دیدگاه خیلی مشابهی به دنیا نگاه میکردند. یک هماهنگی بینشان بود که کار من را خیلی راحت میکرد.
£ بعداً در اینباره بیشتر صحبت میکنیم. آیا فرد خاصی در سازمان سیا بود که در آن سالها یعنی اواخر دهة 1960 [1340] روی مسائل ایران کار میکرد؟
■ سؤال خوبی است. البته که بود. من در ارتباط با مسائل تحلیلی ارتباط زیادی با آنها داشتم و این مسئله در مورد اداره اطلاعات و تحقیقات که بخش تحقیقات وزارت امور خارجه بهشمار میآمد، صادق بود. باید دربارة نام افرادی که با آنها در ارتباط بودم فکر کنم. قبلاً از من پرسیدید که آیا کسی مخالف سیاست ما در ارتباط با ایران بود که باید بگویم برخی مخالفتها در اداره اطلاعات و تحقیقات مطرح بود. فردی به نام آرچی بولستر بود که هر از گاهی زندگی را به من کوفت میکرد که چرا تا این حد حامی شاه هستیم و اینکه این موضوع به مرور زمان باعث بروز مشکلات زیادی خواهد شد. آرچی درست جبهه گرفته بود و گذر تاریخ نشان داد که حق با او بود. همیشه مسئله اصلی این است که تاریخ چقدر زمان میبرد تا به نتیجه برسد. اما خاطرم نیست که در آن دوران سازمان سیا چنین هشداری داده باشد. مرکز اطلاعات و تحقیقات در وزارتخانه علاوه بر آژانس توسعه بینالملل منتقدین اصلی سیاست ما بودند.
£ در جایی خواندم که یک نفر در اداره اطلاعات و تحقیقات در سال 1965 یا 1966 [1344 یا 1345] تحقیقی انجام داد. شاید این همان شخصی باشد که این تحقیق را انجام داده است.
■ شاید که آرچی بولستر بوده باشد. اگر وقت کافی داشته باشید او هم یکی از افرادی است که باید در این پروژه تاریخ شفاهی با او مصاحبه کنید.
£ فکر میکنم که نام او در فهرست هست. سازمان سیا چه نوع تحلیلهایی برای وزارت امور خارجه یا سایر آژانسهای اجرایی تهیه میکرد؟ آیا تحقیقات سیاسی عمیقی انجام میدادند یا...
■ بله چنین تحقیقاتی انجام میدادند، نام این نوع گزارشها در خاطرم نیست، اما گزارشهای دورهای دریافت میکردیم. البته، همانطور که میدانید، آژانس منافع خاص خودش را در ایران داشت، مثلاً برخی از امکاناتی که اتحاد جماهیر شوروی را در تیررس قرار داده بودند. اهمیت این جنبه از روابطمان را نباید نادیده گرفت، چون این تسهیلات برای ایالات متحده اهمیت زیادی داشتند. اغلب وقتی کار به تصمیمات سیاسی مهم میرسید – مثلاً اینکه باید یا نباید از شاه حمایت کنیم- بخشی از منطق حمایت از شاه این بود که او فرصت راهاندازی این امکانات را برای ما فراهم کرده بود. البته، نظر شاه و ما دربارة تهدید بنیادین روسیه یکی بود. گاهی از جنبه خاصی این نوع پرداختها برای استفاده از این امکانات بویژه در برنامه کمکهای نظامی ما مطرح میشد.
£ راسک تا چه حد درگیر امور ایران بود؟
■ مشارکت گستردهای داشت. بله، هر وقت که شاه به ایالات متحده سفر میکرد او هم حضور داشت. چند بار هم به تهران سفر کرده بود. یادم نیست که در آن دوره خودش چند بار به تهران رفته بود. اما مشارکت گستردهای داشت و واقعاً بازیگر تعیین کنندهای در تصمیمات سیاسی بود. من اغلب سفیر ایران را برای ملاقات با او میبردم. بنابراین همیشه سعی میکرد اطلاعات کافی داشته باشد.
£ منافعی در این مسئله داشت؟
■ نه، مسئلهای نبود. دین راسک به شدت در این امور فعال بود. هیچ شکی نیست. منظورم این است که ایران، همیشه و حتی در حال حاضر هم کشور بسیار مهمی است و امریکاییان گاهی این موضوع را فراموش میکنند. نمیشود که وزیر امور خارجه باشید و هر از گاهی به ایران فکر نکنید.
£ با چه مقامات ایرانی در واشنگتن سر و کار داشتید؟
■ زمانی که من مدیر کشوری بودم، مهره اصلی سفیر هوشنگ انصاری بود. سفیر پیش از او فردی به نام [خسرو] خسروانی بود [...] فرد پیش از او، مردی از مکتب دیپلماتیک قدیمی بود که دغدغه اصلیش این بود که وقتی نیویورک تایمز مقاله تحقیرآمیزی دربارة شاه منتشر میکرد، چطور باید نامهای خطاب به این روزنامه تنظیم کند تا به این ترتیب، موقعیتش را در تهران حفظ کند. اما انصاری، در کنار خیلی از مسائل دیگر، این نگرش را حذف کرد. او میگفت: شغل من این است که خودم با سردبیر نیویورک تایمز صحبت کنم و توضیح بدهم که چرا از نظر من اشتباه میکنند. فرد بسیار کارآمدی بود. برش خوبی داشت. شخصیت زورگویی داشت و سروکله زدن با او زیاد خوشایند نبود. اما بسیار کارآمد بود. اولین سفیر ایرانی بود که به همه جای واشنگتن سرک میکشید و سعی میکرد دوست و آشنا پیدا کرده مردم را تحت تأثیر قرار دهد.
£ آیا اطلاع دارید که در تهران هم از چنین قدرت و نفوذی برخوردار بود؟
■ فکر میکنم که بود. شاه به او احترام میگذاشت، به هر حال شاه منصوبش کرده بود. فکر میکنم که شاه احساس میکرد انصاری جزو کسانی است که امریکاییان به راحتی با او ارتباط برقرار میکنند. من مرتباً قرار ملاقاتهای ناهار با انصاری داشتم و در این جلسات او از مشکلاتش میگفت و من هم مشکلات خودم را در زمینه مسائل سیاسی با او مطرح میکردم. اما من تنها کسی نبودم که او جلسات ناهار با آنها داشت. تصور میکنم متوجه شده بود که مدیر کشوری مهره کلیدی است؛ اما تنها بازیگر این صحنه نیست. با افرادی از وزارت دفاع، سناتورها و دیگران جلسه میگذاشت. به خوبی میدانست که با واشنگتن چگونه کار کند.
£ یادم رفت بپرسم. آیا فارسی یاد گرفتید؟
■ فارسی یاد گرفتم. باید بگویم که وقتی در ایران بودم، مگر در زمانهایی که به نقاط دور افتاده سفر میکردم، اغلب فرصت زیادی برای تمرین فارسی نداشتم، چون بویژه در بخش اقتصادی ـ مالی، ایرانیها انگلیسی بلد بودند. گاهی فارسی حرف میزدم. تسلط زیادی به زبان پیدا نکردم تا زمانی که در دهة 1970[1350] به افغانستان رفتم.
ادامه دارد...
مصاحبه با تئودور ال. الیوت (مدیر میز ایران در وزارت امور خارجه امریکا)-بخش اول
مصاحبه با تئودور ال. الیوت (مدیر میز ایران در وزارت امور خارجه امریکا)-بخش دوم
مصاحبه با تئودور ال. الیوت (مدیر میز ایران در وزارت امور خارجه امریکا)-بخش سوم
پینوشتها:
[1]- William Burr
[2]- Timberlake
[3]- Nicholas Katzenbach
[4]- Bill Macomber
[5]- John Funari
[6]- Henry Kuss
[7]- Amos Jordan
[8]- Howard Wriggins
[9]- Hal Saunders
[10]- William Welk
[11]- Rey Hare
[12]- Pete Hart
[13]- Luke Battle
[14]- Joe Sisco
[15]- Charles E. Bohlen
[16]- Alexis Johnson
[17]- Eugene Rostow
[18]- Tarbala
تعداد بازدید: 248