14 مرداد 1403
احمد ساجدی
مرتضی مطهری 13 بهمن ۱۲۹۸ در فریمان استان خراسان به دنیا آمد.[1] پدرش محمدحسین از علاقمندان به امامخمینی بود و در اسفند 1350 که دار فانی را وداع گفت، امام در پیام تسلیتی به مرتضی مطهری، تصریح کرد: «به ایشان علاقه خاص داشتم».[2] سکینه، مادر مطهری نیز پرحافظه بود و طبابت سنتی میکرد.[3]
مرتضی تحصیلات مقدماتی را نزد پدر آموخت. در دوازده سالگی به حوزه علمیه مشهد رفت و طی 4 سال مقدمات علوم، فقه، منطق و اصول را فراگرفت.[4] سال ۱۳۱۶، چند ماه پس از رحلت آیتالله عبدالکریم حائری یزدی به حوزه علمیه قم رفت و در مدرسه فیضیه ساکن شد.[5]
او مطول و شرح لمعه را نزد محمد صدوقی و سیدشهابالدین مرعشی نجفی،[6] کفایهالاصول و مکاسب را نزد سیدمحمد محقق داماد، رسائل را نزد سیدرضا بهاءالدینی، نهجالبلاغه را نزد میرزاعلیآقا شیرازی[7]، خارج اصول را نزد سیدمحمدحجت کوهکمرهای[8] و اخلاق، فلسفه و عرفان را نزد امام خمینی و علامه سید محمدحسین طباطبایی فراگرفت.[9] اما مهمترین استاد وی، آیتالله العظمی سیدحسین بروجردی بود که به مدت 15 سال از جلسات درس وی در بروجرد، قم و تهران استفاده کرد.[10]
مطهری در کنار این دروس، الهیات شفای بوعلی سینا را نزد علامه طباطبایی آموخت. او در جلسات درس خصوصی وی نیز که برای نقد فلسفه مادی تشکیل میشد، حضور یافت و نگارش مقدمه، توضیحات و پاورقیهای کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» علامه طباطبایی را عهدهدار شد.[11] علامه میگفت: «با حضور مطهری در درس وی، شوق و شعف خاصی به او دست میداد.»[12]
مطهری در سالهای اقامت در قم با فدائیان اسلام آشنا شد و راهنمای آنها در مبارزه علیه حکومت پهلوی گردید. او در سالهای دهه ۱۳۲۰ که اندیشههای کمونیستی توسط حزب توده در میان مردم به ویژه جوانان و دانشگاهیان ترویج میشد، آثار فلاسفه ماتریالیسم را مطالعه کرد و با فلسفه مارکسیسم آشنا شد و سپس به نقد علمی آن پرداخت.[13]
مطهری همزمان با تحصیل، به تدریس ادبیات، فلسفه، منطق، کلام، مکاسب و کفایهالاصول نیز سرگرم بود.[14] او در ۱۳۳۱ راهی تهران شد و در مدرسه مروی به تدریس فلسفه و حکمت اسلامی پرداخت. سه سال بعد برای اخذ اجازه تدریس در دانشگاه تهران اقدام کرد و پس از امتحان شفاهی، با نمرهای بالا پذیرفته شد و از مهر ۱۳۳۴، به عنوان استاد دانشکده علوم معقول و منقول، مشغول به کار شد.[15]
او همچنین برای انجام فعالیتهای فرهنگی در بیرون از محیط تحصیلی اهمیت خاصی قائل بود. از جمله پس از انتشار مجلات «مکتب اسلام» و «مکتب تشیع» در سالهای ۱۳۳۶و ۱۳۳۷، با دستاندرکاران این نشریات همکاری کرد و برخی مقالات خود را نیز در آنها منتشر میکرد. وی در جلسات انجمنهای اسلامی پزشکان، مهندسان و دانشجویان نیز سخنرانی میکرد. دستاورد این سخنرانیها، پاسخ به شبهات و تبیین معارف اسلامی بود که در روشنگری نسل تحصیلکرده اثرگذار بود.[16]
مطهری در سالهای قبل از انقلاب برای سخنرانی به رادیو دعوت شده بود اما آن را نپذیرفت. او در سالهای ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۱ به همراه محمد ابراهیم آیتی محفل ماهانهای در تهران تشکیل داد که تعداد زیادی از طبقات مختلف مردم در آن شرکت میکردند. این محفل که «انجمن ماهانه دینی» نام داشت دوسالونیم ادامه یافت و در آن ۳۰ سخنرانی توسط عالمان حوزه و دانشگاه ایراد شد که بعداً به صورت سه جلد کتاب تحت عنوان «گفتار ماه» انتشار یافت.[17]
او با نگارش کتابهای علمی، به مشکلات جدید فکری که از اندیشه التقاطی برخی گروههای فعال در کشور ناشی میشد، پاسخهای لازم را میداد و در کنار آن، اندیشه و معارف اسلامی را برای نسلهای تحصیلکرده جامعه، با قلم و بیان ساده و روان و در عین حال علمی، تبیین میکرد.[18] تأثیر نوشتهها و سخنرانیهای مطهری در گرایش جوانان به اسلام، نقش او را در زمینهسازی بستر انقلاب پررنگ ساخت.[19]
موضوعات سخنان و نوشتههای او متنوع و شامل مباحث فلسفی، کلامی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و حتی داستان بود.[20]
با آغاز نهضت امامخمینی، مطهری با دیگر همفکران روحانی خود بهتدریج شبکهای از روحانیان مبارز را در تهران و شهرستانها ایجاد کرد.[21] وی شب پانزدهم خرداد ۱۳۴۲ علیه محمدرضا پهلوی سخنرانی کرد و در نتیجه، همراه با شماری از علمای تهران بازداشت و به زندان قزل قلعه منتقل شد، ولی پس از ۴۳ روز آزاد گردید.[22]
پس از تبعید امامخمینی به ترکیه در ۱۳ آبان ۱۳۴۳، مطهری رابط ایشان با بسیاری از روحانیان و روشنفکران بود.[23] وی همان سال در کنار سیدمحمد حسینی بهشتی، محیالدین انواری و احمد مولایی، به نمایندگی از امام خمینی و برای راهنمایی فکری و فقهی هیئتهای مؤتلفه اسلامی انتخاب شدند. این جمعیت که به دستور امام با ائتلاف هیئتهای مذهبیِ مبارز به وجود آمد، تحت هدایت این افراد گامهایی در تقویت نهضت برداشت.[24]
مطهری در ۱۳۴۶ همراه با جمعی، حسینیه ارشاد تهران را تأسیس کرد. هدف آن بود تا از متفکران و دانشمندان مسلمان حوزه و دانشگاه دعوت به عمل آورد تا درباره ابعاد گوناگون مسائل فرهنگی، اجتماعی، فلسفی، تاریخی و اسلامی که مورد نیازِ نسل جوان آن روز بود سخنرانی کنند. وی توانست جمعی از این گروه تشکیل دهد. کتاب «محمد خاتم پیامبران» (دو جلد) محصول کار مشترک تعدادی از افراد همین جمع است.
مطهری اواخر ۱۳۴۷ از مدیریت حسینیه ارشاد استعفا داد و در ۱۳۴۹ از آن به کلی کناره گرفت، اما کم و بیش به آنجا دعوت میشد و سخنرانی میکرد.[25]
در 22 اسفند ۱۳۴۷، امامخمینی در نامهای به مطهری، نوشت: «کوشش کنید اکنون که با توده جوان محتاج به هدایت سر و کار دارید، آنها را نجات دهید از این منجلاب؛ و معنویات را با زبان شیرین خودتان به آنها بفهمانید.» امام در این نامه ضمن تأیید آثار مطهری، درباره اعتماد کامل به او و بیتأثیر بودن نقلقولهای احتمالی، به او اطمینان داد.[26] امام در همان روز اجازهنامهای در امور حسبیه برای وی صادر کرد.[27]
یکی از اقدامات مطهری در سال ۱۳۴۸، جمعآوری و ارسال کمکهای مالی برای آوارگان فلسطین بود. او در تماسهای خود با مراجع تقلید مشهد و قم، آنان را به اقدامات مؤثر در این زمینه ترغیب میکرد.[28] در اسفند ۱۳۴۸ همزمان با عاشورا نیز نطقی علیه صهیونیسم ایراد کرد و بطلان ادعای صهیونیستها بر مالکیت سرزمین فلسطین را اثبات نمود. وی در پی این سخنرانی، توسط ساواک دستگیر شد اما پس از چند روز حبس در سلول انفرادی آزاد گردید.[29]
مطهری پس از اقدام ساواک در تعطیل شدن حسینیه ارشاد(آبان 1351) طی سالهای ۱۳۵۱ ـ ۱۳۵۳ در مساجد الجواد، ارک و جاوید تهران سخنرانی میکرد و چون سخنرانیهای او در جامعه موج ایجاد میکرد، در سال ۱۳۵۴ ممنوعالمنبر شد.[30]
در همین سال سازمان مجاهدین خلق که تشکلی با ظواهر اسلامی بود، با انتشار کتابچهای تحت عنوان «مواضع ایدئولوژیک»، تغییر ایدئولوژی خود را از اسلام به مارکسیسم اعلام کرد. سلسله درسهای شناخت که در «کانون توحید» تهران توسط مطهری ایراد میشد، تلویحاً پاسخی به بیانیه سازمان بود.[31]
از آن زمان تا آغاز انقلاب اسلامی مطهری به سبب محدودیتهایی که حکومت ایجاد کرده بود از دو طریق به فعالیتهای فکری و فرهنگی خود ادامه داد: نخست به همراه جمع کوچکی از استادان دانشگاه کلاس بحث و بررسی دروس فلسفی تشکیل داد که در آن به مباحث فلسفی تطبیقی میپرداختند. دوم حوزه درس خصوصی در قم برای تنی چند از طلاب بود که در آن موضوعاتی مانند «مارکسیسم» و «حکومت در اسلام» مورد بحث قرار میگرفت.[32]
مطهری در ۱۳۵۵ و در پی درگیری با یک استاد کمونیست دانشکده الهیات، زودتر از موعد، خود را بازنشسته کرد و در این سال موفق شد به نجف برود و در دیدار با امامخمینی درباره مسائل نهضت و حوزههای علمیه با ایشان مشورت کند.[33] وی در سالهای پایانی دهه پنجاه به صورت منظم به قم میرفت تا با سخنرانی برای طلاب، حرکتی در راه غنای فکری حوزه دنبال کند.[34]
پس از درگذشت سیدمصطفی خمینی در اول آبان ۱۳۵۶ و آغاز دوره جدید نهضت اسلامی، مطهری بهطور تماموقت در خدمت نهضت قرار گرفت.[35] وی در برگزاری مجلس ترحیم در مسجد ارک تهران که با حضور روحانیان، دانشگاهیان و روشنفکران ترتیب یافت، نقش اساسی داشت.[36] امامخمینی در 16 آذر ۱۳۵۶، در نامهای به مطهری، از محبت او در جریان درگذشت سیدمصطفی تشکر کرد و خواست تا از طرف ایشان از کسانی که در مسجد ارک به این مناسبت مجلس برگزار کردهاند و دیگرانی که تسلیت فرستادهاند، قدردانی کند.[37] مطهری علاوه بر امام، از حمایت سایر مراجع تقلید نیز برخوردار و مورد اعتماد و احترام آنان بود.[38]
او در حراست از مرزهای فکری بهخصوص التقاطزدایی از اندیشه اسلامی تلاش میکرد و از پیشروان موضوع وحدت و تقریب روحانی و دانشجو به شمار میرفت.[39]
امامخمینی در اواخر 1356 در نامهای از مطهری خواست در بهبود وضع حوزه علمیه قم بکوشد. در این نامه خطاب به مطهری آمده است: «حوزه از درون تهدید میشود، باید علاج شود و علاجی [نیست] جز آنکه شخصیتهایی که مورد قبول باشند و از حیث معلومات قابل عرضه باشند در حوزهها باشند و ابتکار را به دست گیرند. شما برای انتخاب این اشخاصِ بهتر خبره هستید و می توانید اشخاصی را پیدا کنید که ـ ولو به نحو نوبت ـ تمام ایام، حوزه را اشغال کنند و به تدریج در روحیه جوانها مؤثر شوند.»[40]
در پاییز سال ۱۳۵۷ که کارکنان صنعت نفت به نشانه همبستگی با انقلاب اعتصاب کردند، کمبود سوخت با شروع فصل سرما پدیدار شد. این اقدام اگرچه موجب فلج شدن حکومت پهلوی میشد و ضربهای کوبنده بر آن بود اما چون برای مردم مشکلات فراوانی به همراه داشت، مطهری به امام پیشنهاد کرد تا هیئتی از سوی ایشان به مناطق نفتخیز کشور سفر کرده کارکنان را متقاعد سازند تا در حد نیاز نفت تولید و عرضه شود، که چنین نیز شد.[41]
مطهری در زمستان 1357 برای دیدار و تبادل نظر با امام به پاریس رفت. در جریان این سفر، امامخمینی گروهی پنجنفره از روحانیان را مأمور شناسایی افراد مورد اعتماد برای تشکیل شورای انقلاب کرد[42] و مطهری به عنوان نماینده ایشان در گروه پنج نفره، مسئول دعوت و گزینش اعضای شورا شد.[43]
پس از تشکیل شورا، تا زمان عضویت آیتالله سیدمحمود طالقانی، ریاست شورای انقلاب بر عهده مطهری بود.[44] وی تصمیمات این شورا را با امام در میان میگذاشت و پس از کسب تکلیف از ایشان، اجرا میکرد.[45]
در آستانه ورود امام خمینی به تهران و پس از آنکه شاپور بختیار با بستن فرودگاه، مانع ورود ایشان شد، روحانیان در اعتراض به این اقدام در مسجد دانشگاه تهران تحصن کردند. مطهری جزو متحصنین بود. وی همچنین پیش از ورود امام، کمیته استقبال از ایشان را تشکیل داد و متن پیام خوشآمدی که در فرودگاه تهران و در حضور امام قرائت شد، نوشت.[46]
پس از بازگشت امامخمینی به ایران، مطهری با گروه سرپرستی اداره بیت امامخمینی، که در آن شرایط اهمیت ویژهای داشت نیز همکاری میکرد.[47] او همچنین با سخنرانیها و مصاحبههای تلویزیونی پس از پیروزی، تلاش کرد نظام جمهوری اسلامی مورد نظر امام را به مردم معرفی کند و به ابهامات مطرحشده از سوی گروهها و روشنفکران پاسخ بگوید.[48]
یکی از اقدامات پژوهشی مطهری پس از پیروزی انقلاب، مطالعه آثار گروه فرقان بود. وی در پاسخ به دوستان خود که میگفتند چرا وقت خود را صرف تفسیر اکبر گودرزی (رئیس گروه فرقان) میکند، میگفت: «آنچه مهم است، اندیشهها و تأثیری است که روی جوانها میگذارند، نه اشخاص.» او به همین دلیل، خود را موظف به پاسخگویی میدانست.[49]
سرانجام مرتضی مطهری در سن ۶۰ سالگی، در ساعت ۲۲:۲۰ روز 11 اردیبهشت ۱۳۵۸، در حالیکه در پایان جلسهای از خانه یدالله سحابی خارج میشد، به دست یکی از اعضای گروه فرقان به نام محمدعلی بصیری[50] ترور شد و به شهادت رسید. پیکر او پس از تشییع در تهران و قم و ادای نماز میت به امامت آیتالله العظمی سیدمحمدرضا گلپایگانی، در حرم حضرت معصومه(س) به خاک سپرده شد.[51] امامخمینی در پیامی به این مناسبت اعلام کرد: «من گرچه فرزند عزیزی را که پاره تنم بود از دست دادم لکن مفتخرم که چنین فرزندان فداکاری در اسلام وجود داشته و دارد.»[52] ایشان در ادامه پیام، روز پنجشنبه 13 اردیبهشت ۱۳۵۸ را عزای عمومی اعلام کرد و خود نیز 2 روز در مدرسه فیضیه مراسم سوگواری برپا کرد.[53]
بسیاری از مقامات و نهادهای جمهوری اسلامی ایران، در پیامهایی فقدان این دانشمند بزرگ را تسلیت گفتند. همچنین مراسم بزرگداشت وی در سراسر ایران و خارج از کشور برگزار شد.[54]
امامخمینی در مراسم یادبود مطهری در مدرسه فیضیه اظهار داشت: «این رجل فاجری که خون عزیز ما را به زمین ریخت، تأیید کرد دین خدا را... با ریختن خون عزیز ما، تأیید شد انقلاب ما. این انقلاب باید زنده بماند، این نهضت باید زنده بماند، و زنده ماندنش به این خونریزیهاست. بریزید خونها را؛ زندگی ما دوام پیدا میکند. بکُشید ما را؛ ملت ما بیدارتر میشود. ما از مرگ نمیترسیم؛ و شما هم از مرگ ما صرفه ندارید. دلیل عجز شماست که در سیاهی شب، متفکران ما را میکشید. برای اینکه منطق ندارید.»[55]
در جمهوری اسلامی ایران، روز اعلام شهادت مرتضی مطهری به عنوان روز معلم نامگذاری شد و علاوه بر این بسیاری از اماکن، میادین و خیابانها نام شهید مطهری گرفت.
آثار مرتضی مطهری به بیش از یکصد جلد میرسد. معروفترین آثار وی عبارتند از: مقدمه و حواشی و تعلیقات بر چهار جلد کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم، انسان و سرنوشت، سیری در نهجالبلاغه، آشنایی با علوم اسلامی، مقدمهای بر جهانبینی اسلامی، مسئله حجاب، جاذبه و دافعه امامعلی(ع)، علل گرایش به مادیگری، داستان راستان، نهضتهای اسلامی در یکصد سال اخیر، خدمات متقابل اسلام و ایران، تماشاگه راز، آشنایی با قرآن، گفتارهای معنوی، عدل الهی، شرح مبسوط منظومه، فلسفه تاریخ، نظام حقوق زن در اسلام. انتشارات صدرا مجموعه آثار او را تاکنون در بیش از ۳۰ جلد، و مجموعه یادداشتهای وی را تاکنون در ۱۶ جلد منتشر کرده است.[56]
مطهری صاحب هفت فرزند به نامهای مجتبی، حمیده، علی، سعیده، فریده، وحیده و محمد است.[57]
پینوشتها:
[1]. واثقیراد، محمدحسین، مصلح بیدار، تهران، صدرا، چ 4، ۱۳۹۱، ج 1، ص 26.
[2]. صحیفه امام، ج 2، ص 424.
[3]. مطهری، محمدتقی، مصاحبه، چشده در «پارهای از خورشید»، تدوین حمیدرضا سیدناصری و امیررضا ستوده، تهران، نشر ذکر، چ 1، ۱۳۷۸، ص ۷۶.
[4]. رجبی، محمدحسن، علمای مجاهد، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پاییز 1382، ص 469.
[5]. مطهری، محمدتقی، مصاحبه، همان، ص ۷۶ ـ ۷۷.
[6]. خردمند، محمد، شهید مطهری مرزبان بیدار، تهران، چ 4، ۱۳۸۴، ص ۳۴
[7]. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج ۱، تهران، صدرا، چ 1، ۱۳۸۰، ص ۲۳۵ ـ 236.
[8]. ویکی امام خمینی، مبحث: «مرتضی مطهری».
[9]. دایرهالمعارف انقلاب اسلامی، انتشارات سوره مهر، چ 1، 1394، ص 341.
[10]. واعظزاده خراسانی، محمد، سیری در زندگی علمی و انقلاب استاد شهید مرتضی مطهری، چاپشده در یادنامه استاد شهید مرتضی مطهری، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چ 1، ۱۳۶۰، ج 1، ص ۳۲۹.
[11]. غفاری، هادی، مصاحبه، مجله شاهد یاران، ش ۵ ـ ۶، ۱۳۸۵، ص ۳۸؛ واعظزاده خراسانی، همان، همان ص.
[12]. طباطبایی، سیدمحمدحسین، مصاحبه، چاپشده در «پارهای از خورشید»، همان، ص ۳۵۶ ـ ۳۵۷.
[13]. رجبی، محمدحسن، همان، ص 470.
[14]. واثقیراد، مصلح بیدار، همان، ص ۴۵ ـ ۴۶.
[15]. خردمند، شهید مطهری مرزبان بیدار، همان، ص ۵۹ ـ ۶۰؛ واثقیراد، مطهری: مطهر اندیشهها، قم، دفتر تبلیغات سلامی، چ 1، ۱۳۶، ج 1، ص ۲۹۸ و ۵۵۱.
[16]. خردمند، شهید مطهری: مرزبان بیدار، همان، ص ۵۹ ـ ۶۰؛ واثقیراد، مطهری: مطهر اندیشهها، همان، ص 298.
[17]. دایرهالمعارف انقلاب اسلامی، همان، ص 341.
[18]. هاشمی رفسنجانی، مصاحبه، چاپشده در «مصلح بیدار»، همان، ج 2، ص ۳۸۴ ـ ۳۸۵.
[19]. حسینی بهشتی، سیدمحمد، مصاحبه، چاپشده در «مصلح بیدار»، همان، ص ۲۸۹.
[20]. رجبی، محمدحسن، همان، ص 470.
[21]. واعظزاده خراسانی، همان، ص 349.
[22]. خردمند، شهید مطهری مرزبان بیدار، همان، ص ۷۳ ـ ۷۴؛ واثقیراد، مطهری: مطهر اندیشهها، ج 2، ص 656.
[23]. واعظزاده خراسانی، محمد، همان، ص 373.
[24]. مرکز اسناد انقلاب اسلامی، استاد شهید به روایت اسناد، تهران، چ دوم، ۱۳۸۳، ص ۱۰۶ ـ ۱۰۷.
[25]. رجبی، محمدحسن، همان، ص 471.
[26]. صحیفه امام، ج 21، ص ۵۸۹ ـ ۵۹۰.
[27]. صحیفه امام، ج 2، ص ۲۲۱.
[28]. واعظزاده خراسانی، محمد، همان، ص ۳۶۴.
[29]. رجبی، محمدحسن، همان، همان ص.
[30]. نادری، ناصر، احیاگران آیینه و آفتاب، تهران، نشر ذکر، چ اول، ۱۳۷۸، ص ۶.
[31]. رجبی، محمدحسن، همان، همان ص.
[32]. رجبی، محمدحسن، همان، همان ص.
[33]. شورای نظارت بر نشر آثار استاد شهید مطهری، مقدمه نامه تاریخی استاد مطهری به امامخمینی، تهران، صدرا، چ 1، ۱۳۸۰، ص ۱۲.
[34]. حسینی بهشتی، سیدمحمد، مصاحبه، چاپشده در «پارهای از خورشید»، همان، ص ۲۷۷.
[35]. شورای نظارت، مقدمه نامه تاریخی، همان، ص ۱۳.
[36]. رجبی، محمدحسن، همان، ص 472.
[37]. صحیفه امام، ج 3، ص 278.
[38]. رجبی، محمدحسن، همان، ص 472.
[39]. پیرهادی، مجتبی، استاد در کلام رهبر، تهران، صدرا، چ 5، ۱۳۹۳، ص ۲۴.
[40]. صحیفه امام، ج 3، ص ۳۲۸ ـ ۳۲۹.
[41]. دایرهالمعارف انقلاب اسلامی، همان، ص 342.
[42]. حسینی بهشتی، سیدمحمد، خاطرات ماندگار از زندگی سیدمحمد حسینی بهشتی، تدوین محمد نظری، تهران، نشر رهنگ اسلامی، چ 1، ۱۳۷۸، ص ۲۰۰.
[43]. ویکی امام خمینی، مبحث: «مرتضی مطهری».
[44]. یزدی، ابراهیم، آخرین تلاشها در آخرین روزها، تهران، قلم، ویرایش دوم، چ 1، ۱۳۷۹، ص ۳۴۰.
[45]. جوانمرد، سیداحسان، رفتار سیاسی شهید مطهری و انقلاب اسلامی ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ 1، ۳۸۵، ص ۲۳۴.
[46]. دایرهالمعارف انقلاب اسلامی، همان، ص 342.
[47]. هاشمی رفسنجانی، اکبر، مصاحبه، چاپشده در «مصلح بیدار»، همان، ص ۳۷۸.
[48]. مختاری، رضا، شهید مطهری در حدیث دیگران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ 1، ۱۳۹۱، ۱۹۵ ـ ۱۹۹.
[49]. ناطق نوری، علیاکبر، خاطرات حجتالاسلام ناطق نوری، تدوین مرتضی میردار، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ 1، ۱۳۸۲، ج 1، ص 183.
[50]. روزیطلب، محمدحسن، ترکیب التقاط و ترور (بررسی عملکرد و اسناد گروه فرقان)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ اول، ۱۳۹۲، ص ۱۲۷ - ۲۴۸؛ شورای نظارت، مقدمه نامه تاریخی، همان، ص ۱۳.
[51]. کردی، علی، گروه فرقان، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ 1، ۱۳۸۷، ص ۱۲۹ ـ ۱۳۰.
[52]. صحیفه امام، ج 7، ص 178.
[53]. صحیفه امام، ج 7، ص 179.
[54]. واثقیراد، مصلح بیدار، ج 1، ص ۸۱ ـ ۱۰۱.
[55]. صحیفه امام، ج 7، ص 183.
[56]. واثقیراد، مصلح بیدار، ج 1، ص ۶۲ ـ ۶۴؛ دایرهالمعارف انقلاب اسلامی، همان، ص 343.
[57]. روحانی، عالیه، مصاحبه، چاپشده در «پارهای از خورشید»، همان، ص ۹۸.
تعداد بازدید: 52